محبوبه به همه اطرافیانش گفته بود که هرکس خبر آمدن رضا را به من بدهد، یک پانصد تومانی به او هدیه خواهم داد.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: سال 65 بود و پانصد تومانی برای خودش ارزشی داشت و پول زیادی به حساب می آمد و محبوبه[1] یکی از این پانصد تومانی ها را داشت و به اطرافیانش گفته بود که هر کس خبر آمدن رضا[2] را به من بدهد، آن را به او می دهم.
وابستگی محبوبه به رضا بسیار بود و دلتنگی ها او را آزار می داد اما برای خاطر خدا همه را تحمل می کرد و صبوری. تا اینکه یک روز که او برای دیدار خانواده برادرش رفته بود، یکی از خواهران رضا با عجله خود را به محبوبه رساند و خبر آمدن رضا را به او داد. محبوبه بسیار خوشحال شد و یاد حرفی که زده بود افتاد.
به خانه که رسید، در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، رضا را در آغوش گرفت و... آنگاه برای ادا کردن قولش به سراغ پانصد تومانی رفت.
اما این خوشحالی محبوبه تنها یک روز دوام داشت، فردایش رضا باید می رفت و باز هم دلتنگی و دلتنگی...
از رفتنش ناراحت بود و می گفت من با تو قهرم هنوز نیامده داری می روی و رضا لبخندی می زد و می گفت: قهر نباش دیگر من دارم می روم جنگ ها. قول می دهم که برای عید حتماً بیایم.[3]
- محبوبه خاکپور، همسر شهید.
- شهید رضا مؤمنی، فرمانده تسلیحات لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در بیست و سوم فروردین سال 66 به شهادت رسید.
- برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.