شهید رمضان و خداحافظی آخر
موقع خداحافظی دستش را بوسید و گفت: شاید این جزء اولین دست هایی باشد که به ضریح امام حسین (ع) می خورد، من می خواهم قبل از همه آن را بوسیده باشم.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: آخرین سفرش بعد از عملیات کربلای چهار بود که دو روزی ماند و روز سوم قصد رفتن کرد. عادت داشت وقتی می خواست برود، فرشته[1] را تا دم مدرسه همراهی می کرد.
موقع خداحافظی به فرشته گفت که شاید عملیاتی[2] در پیش باشد و من نتوانم تماس بگیرم پس نگران نباش، فرشته خم شد و دستش را بوسید و گفت پس اگر اینطور است احتمال دارد که پیروز عملیات شما باشید و جزء اولین اشخاصی که به زیارت حرم امام حسین (ع) می روید و من می خواهم قبل از همه، این دست ها را بوسیده باشم که به ضریح امام (ع) متبرک می شود.
فرشته خداحافظی کرد و رفت اما مجید[3] همچنان مانده بود و نگاهش رفتن او را بدرقه می کرد.
لحظه ای بعد فرشته به خود آمد که امروز رفتن به مدرسه را کنار بگذارد و برود یکی ـ دو ساعت دیگر کنار مجید بماند. برگشت اما دیگر دیر شده و او رفته بود. غم غریبی به دلش نشست.
سه ـ چهار روز گذشت و از مجید هیچ خبری نبود. ساعت حدود هشت صبح بود که خانم محمد[4]، خواهر مجید و همسرش در خانه فرشته را زدند. آمدن ناگهانی و آن موقع صبح، دل فرشته را لرزاند اما گفتند نه چیزی نشده فقط مجید مجروح شده است. همگی با هم راهی خانه پدری اش شدند و چون همه چیز مانند قبل بود، دل فرشته آرام گرفت. داخل هم خبری نبود اما ناگهان نگاه فرشته به میزی پر از استکان و نعلبکی در گوشه حیاط افتاد. پاهایش سست شد و به زمین نشست، کمکش کردند تا از جا بلند شود.
در اتاق باز شد، همه آنجا جمع بودند و به خاطر آنکه فرشته باردار بود نخواستند به او شوک وارد شود...
مجید برای همیشه رفته بود.[5]
- فرشته سلطان مرادی، همسر شهید.
- عملیات کربلای پنج در پیش بود.
- شهید مجید رمضان، رئیس ستاد لشکر 27 حضرت رسول (ص) (این لشکر از رزمندگان استان تهران تشکیل شده بود) که در بیست و سوم دی ماه سال 65 به درجه رفیع شهادت نایل شد.
- محمد رمضان، برادر دوقلوی شهید مجید رمضان بود.
- برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.
دیدگاه تان را بنویسید