جی پلاس؛

امام خمینی: مسیر ملت، مسیر انسانیت و مسیر حق است/ مثل چمران بمیرید/وقت توبه باقی است/تمام خطاهایی که از ماها صادر می شود روی‌‎ ‎‌این حبّ نفس و جاه و مال و منال است

امام خمینی در دیداری که در اول تیرماه سال 60 با قشرهای مختلف مردم، کارکنان پایگاه چهارم نیروی هوایی و... داشتند به مباحث مختلف مهمی از جمله عزل بنی صدر و شهادت دکتر چمران پرداختند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، صبح اول تیرماه سال 60 جمعی از قشرهای مختلف مردم، کارکنان پایگاه چهارم نیروی هوایی، اعضای بسیج خمینی شهر و... در حسینیه جماران به دیدار امام خمینی (س) رفتند. ایشان در این دیدار با اشاره به عدم شناخت دشمنان ملت ایران از آنها فرمودند:

 

"بسم الله الرحمن الرحیم‌

‌‌حضور یکپارچه ملت در صحنه‌

‌‌     ‌‌آقایان محترم، از پایگاه وحدت دزفول و بسیج اصفهان، و سایر آقایان دیگر که‌‎ ‎‌تشریف دارند من از همه تشکر می کنم. واین تشکر برای همۀ رزمندگان جبهه هاست و‌‎ ‎‌همۀ رزمندگان پشت جبهه هاست.‌

‌‌     امروز بحمدالله ملت ایران ملتی است مؤمن و رزمنده و دارای عقیده و جهاد برای‌‎ ‎‌عقیده است. و مادامی که این روح بزرگ در کالبد ملت ماست، از توطئه ها و کجرویها و‌‎ ‎‌سایر چیزهایی که برای ملت ما بوده است و در پیش است هراسی نیست. آن ملت باید از‌‎ ‎‌مشکلات هراس داشته باشد که ایمان نداشته باشد. آن که ایمان و عقیده دارد و بپاخاسته‌‎ ‎‌است که جهاد کند در راه این ایمان و عقیده و اعتقاد به این دارد که فداکاری در راه‌‎ ‎‌خدای تبارک و تعالی پیروزی است و رسیدن به مقام شهادت پیروزی دیگر است، یک‌‎ ‎‌همچو ملتی شکست ندارد. آن هایی که توطئه گر هستند و با توطئۀ خودشان می خواهند‌‎ ‎‌بین ملت نفاق ایجاد کنند، و گمان کردند که می توانند بین ملت یکپارچۀ اسلامی ایران‌‎ ‎‌نفاق ایجاد کنند و گروهها را در مقابل هم قرار بدهند، آنها در اشتباه اند. آنها ملت ایران را‌‎ ‎‌نشناختند. آنها نمی دانند که ملت ایران یکپارچه مجاهد است و یکپارچه رزمنده است و‌‎ ‎‌یکپارچه مؤمن است و دست تبهکاران را به واسطۀ ایمان خودشان از کشورشان قطع‌ ‎‌می کنند؛ توطئه ها را یکی پس از دیگری خنثی می کند. ملت امروز یکپارچه در صحنه‌‎ ‎‌است و مراقب؛ مراقب توطئه ها؛ مراقب تبهکاریها. و به مجرد اینکه احساس کند گروهی،‌‎ ‎‌یا اشخاصی، بر خلاف آن مسیری که ملت دارد، که آن مسیر انسانیت و مسیر حق است و‌‎ ‎‌مسیر جهاد برای ایمان و عقیده است، به مجرد احساس مخالفت اشخاص یا گروهها با این‌‎ ‎‌راه، خود ملت، بدون اینکه احتیاج به این داشته باشد که کسانی ملت را دعوت بکند یا‌‎ ‎‌تجهیز بکند، خود ملت مجهز است. و تمام ملت، چه نیروهای مسلح، ارتش و ژاندارمری‌‎ ‎‌و شهربانی و بسیج و پاسداران و نیروهای ملی و چه سایر قشرها، که آنها هم قوای مسلح‌‎ ‎‌به ایمان هستند، اینها همه در صحنه حاضرند، و ناظر اعمال اشخاص و ناظر اعمال‌‎ ‎‌گروهها و جبهه ها هستند؛ و خودشان جوابگوی همۀ چیزهایی که بر ضد این انقلاب‌‎ ‎‌می خواهد شکل بگیرد هستند و بحمدالله احتیاج به اینکه کسی آنها را بسیج کند ندارند.‌‎ ‎‌یک همچو ملتی است که پیروزی نهایی را به دست می آورد؛ و هرچه شهید دراین راه‌‎ ‎‌پیروزی می دهد مصمم تر می شود و خستگی ناپذیر است.‌

 

‌‌نصیحت به جوانان فریب خوردۀ گروهکها‌

ایشان در بخش دیگری از سخنان خود به فریب دادن جوانان به وسیله گروهک ها پرداخته و ادامه دادند:

‌‌     ‌‌این گروههایی که مع الأسف عده ای از جوانان ما و بچه های عزیزی را که اینها باید‌‎ ‎‌برای میهن خودشان و اسلام خودشان عمل کنند بازی می دهند و بر ضد این انقلاب‌‎ ‎‌اسلامی، که دست قدرتها را از این کشور قطع کرده است، بسیج می کنند و در خیابانها‌‎ ‎‌می آورند و در مقابل ملت می خواهند بایستند در اشتباه اند. و من باید به این جوانهای‌‎ ‎‌گول خورده، که از چند نفر گرگ اینها گول خورده اند، نصیحت کنم و به پدر و مادر این‌‎ ‎‌عزیزان نصیحت کنم که شما فرزندان خودتان را و جوانهای خودتان را از دست این‌‎ ‎‌گرگهایی که به صورت آدمیزاد درآمده اند و شما را منحرف می خواهند بکنند،‌‎ ‎‌[‌‌بگیرید‌‌]‌‌ توجه داشته باشید این امری که در دو روز پیش از این اتفاق افتاد‌‎[1]‎‌ این را‌‎ ‎‎‌مطالعه کنید ببینید چه بود؛ برای چه بود، و برای که بود. آیا شما در مقابل امریکا ایستادید‌‎ ‎‌و می خواهید جهاد کنید؟! در مقابل شوروی ایستادید و می خواهید جهاد کنید؟!‌‎ ‎‌می خواهید کشور خودتان را از دست امریکا بگیرید! می خواهید کشور خودتان را از‌‎ ‎‌دست شوروی بگیرید؟! شما که بازی خوردید و سران خیانتکار منافقین، شما را بازی‌‎ ‎‌داده اند و خودشان در پناهگاهها نشستند و شما را به خیابان آوردند و آن غائله اسفناک را‌‎ ‎‌به دست شما به بار آوردند، آیا شما در مقابل کی می خواستید بایستید؟ اعلام قیام‌‎ ‎‌مسلحانه در مقابل کیست؟ اعلام قیام مسلحانه در مقابل ملتی است که قریب بیست سال،‌‎ ‎‌و اخیراً دو سه سال، خون خودش را داده است و دست امریکا و بلوک او را و شوروی و‌‎ ‎‌بلوک او را از این کشور کوتاه کرده است. شما در مقابل این ملت می خواستید قیام بکنید!‌‎ ‎‌شما را وادار کردند به آن کارهایی که روی تاریخ را سیاه کرد؛ فکر این را کردید که شما‌‎ ‎‌دارید چه می کنید و متحرک به تحریک چه اشخاصی هستید؟ آنهایی که شما را به قیام و‌‎ ‎‌استقامت دعوت کردند و جا را خالی گذاشتند و رفتند! قیام و استقامت در مقابل کی؟ در‌‎ ‎‌مقابل اسلام؟در مقابل جمهوری اسلامی؟در مقابل قرآن کریم؟ با اسم قرآن، مجاهده‌‎ ‎‌در مقابل اسلام و قرآن؟! با اسم اسلام، قیام بر ضد اسلام؟! با اسم آزادی، قیام بر ضد‌‎ ‎‌آزادی؟! بیدار بشوید! جوانهای خودتان را نصیحت کنید. شما تمام قوای خودتان را هم‌‎ ‎‌که روی هم بگذارید، در مقابل این سیل خروشانی که ملت مسلمان و ارزندۀ ایران به راه‌‎ ‎‌می اندازد، قطره ای بیش نیستید؛ چرا خودتان را به تباهی می کشید و با اسم استقلال ایران‌‎ ‎‌می خواهید ایران را به چنگال گرگهای قدرتمند مبتلا کنید؟ یک قدری تفکر کنید. ملت‌‎ ‎‌ما یک قدری در حال این افراد تفکر کند. پدر و مادرهای این جوانهای گول خورده، این‌‎ ‎‌دخترهای گول خورده، این پسرهای گول خورده، تفکر کنند و آنها را هدایت کنند. ما‌‎ ‎‌خیرِ شما را می خواهیم. جمهوری اسلامی خیر دنیا و آخرت شما را می خواهد.‌‎ ‎‌جمهوری اسلامی استقلال واقعی شما را می خواهد. جمهوری اسلامی آزادی شما را از‌‎ ‎‌دست این گرگهای شرق و غرب می خواهد. این گروهکهای بدبخت، این گروهکهای‌‎ ‎‌جنایتکار، جوانهای ما را بازی می دهند؛ خودشان در پناهگاهها می نشینند، و جوانهای‌ این ملت را بسیج می کنند بر خلاف اسلام و بر خلاف ملت مسلمان و در خدمت‌‎ ‎‌ابرقدرتها و خصوصاً امریکا.‌

 

‌‌آشکار شدن دست طرفداران امریکا‌

پیر جماران با بیان اینکه برخی اسلام و ملت اسلام را نشناخته و در صدد بودند که مردم را با بازیهای سیاسی گول بزنند، افزودند:

‌‌     ‌‌این نقشه ای که مدتهاست در کار است، و نقّاشان بی خبر از خدا دنبال شکل دادن آن‌‎ ‎‌بودند، و من مطالعه می کردم در حال آنها و در وضع آنها، بالاخره با ناشیگری خودشان‌‎ ‎‌را لو دادند و باطنشان را ظاهر کردند و ملت فهمید که اینها چه کاره اند؛ با یک صورت‌‎ ‎‌اسلامی و حق به جانب در این مملکت آمدند، و نقشۀ شوم قدرتهای بزرگ را؛ یعنی‌‎ ‎‌امریکا را، می خواستند در این کشور پیاده کنند. اینها ملت را نشناخته بودند. اینها ملت‌‎ ‎‌اسلامی را نمی شناختند. اینها با همه هوششان و با همه علمشان این علم را نداشتند که‌‎ ‎‌ملت اسلام یعنی چه و قدرت اسلام یعنی چه. اینها خواستند راه را برای امریکا باز کنند و‌‎ ‎‌امریکاییان همه دور پرچمشان جمع شدند. نصیحت من را گوش نکردند و مصلحتی که‌‎ ‎‌من برای آنها می اندیشیدم و برای کشور خودمان، از آن غفلت کردند و آنچه که من‌‎ ‎‌می خواستم نشود، شد. من نمی خواستم که مثل زمان رضا خان ‌‌[‌‌بشود‌‌]‌‌ که وقتی او را‌‎ ‎‌بیرونش کردند، آن رفیقِ صدیقِ آنها اول کلمه ای که در مجلس گفت، ‌‌[‌‌این بود که‌‌]‌‌ گفت‌‎ ‎‌الخَیْرُ فِی مَا وَقَع‌‎[2]‎‌! من نمی خواستم که در کشور بپاخاستۀ اسلامی ما یک همچو اشخاصی‌‎ ‎‌باشند و بیایند و گوش به حرفها ندهند و مصلحتهایی که ما برای آن ها، پیش پای آنها‌‎ ‎‌می گذاشتیم گوش ندهند، و کار را به جایی بکشند که آنهایی که دیروز برای آنها پشتوانه‌‎ ‎‌بودند امروز دشمن آنها باشند! اینها نشناختند اسلام را، و نشناختند این ملت اسلام را.‌‎ ‎‌اینها خیال می کردند که همان طوری که در غرب یا در شرق گروه سیاسی، بازیهای‌‎ ‎‌سیاسی می کنند و مردم را با بازیهای سیاسی گول می زنند و بسیج می کنند، می توانند در‌‎ ‎‌ایران هم با آن بازیهای سیاسی، مردم را متفرق کنند و جدا کنند و در مقابل اسلام و‌‎ ‎‌جمهوری اسلامی بسیج کنند، و مردم را وادار کنند که این مجلس را خودشان منحل کنند‌ ‎‌و این دولت را خودشان بر کنار کنند و این قوه قضائیه را خودشان منحل کنند و جمهوری‌‎ ‎‌اسلامی را خودشان به دست خودشان به باد فنا بدهند، و راه را باز کنند از برای قدرتهایی‌‎ ‎‌که طعمه های خودشان را از دست داده اند، تا این مملکت باز طعمۀ امریکا و دنبال او‌‎ ‎‌شوروی شود. اینها نشناخته بودند اسلام را؛ خیال می کردند اسلام هم مثل مسلکهای‌‎ ‎‌دیگر فقط یک مسلک سیاسی است که بشود اینها با آن بازیهای شیطانی سیاسی، این‌‎ ‎‌مردم را از راه خودشان، که بیست سال است در راه آن خون داده اند، بیست سال است‌‎ ‎‌جوانان خودشان را فدا کرده اند، اینها را از آن راه حق به سوی راه باطل و از نور به‌‎ ‎‌ظلمات بکشند و راه را برای دوستان خودشان باز کنند.‌

‌‌  

  من بسیار متأسفم از اینکه کوشش کردم که در این دورۀ اول جمهوری اسلامی‌‎ ‎‌این طور مسائل پیش نیاید، و این طور عزل و نصبها نشود؛‌‎[3]‎‌ لکن با کمال کوششی که‌‎ ‎‌کردم اینها نتوانستند بفهمند. من با زبانهای مختلف آنها را دعوت کردم به اینکه رها کنند‌‎ ‎‌این راهی را که در پیش دارند و با ملت ایران این طور نکنند. من می خواستم که تمام این‌‎ ‎‌کسانی که در کار دولتمردی هستند تا آخر انقلاب و پیروزی انقلاب، همه در محل‌‎ ‎‌خودشان باقی باشند و این جمهوری اسلامی را همه باهم به آخر برسانند و به پیروزی‌‎ ‎‌مطلق؛ لکن دستهایی در کار بود و گرگهایی بود در بین اینها که نگذاشتند آن مطلبی را که‌‎ ‎‌می خواستیم نشود، نشود. وقتی احساس شد که اینها ‌‌[‌‌با‌‌]‌‌ نقشۀ شیطانیِ اتحاد با منافقینی که‌‎ ‎‌دیروز، پریروز ریختند در خیابانها و جوانهای ما را سر بریدند، اموال مردم را آتش زدند‌‎ ‎‌و خیابانها را به فساد کشاندند، با اینها دست در دست هم داده بودند و با گروههای‌‎ ‎‌منحرف دیگر دست به دست هم داده بودند برای اینکه این کشور را به تباهی بکشند،‌‎ ‎‌وقتی که احساس همچو خطری شد ‌‌[‌‌...‌‌]‌‌ من قبلاً هم گفته بودم که اگر من احساس خطر‌‎ ‎‌بکنم، آن چیزی را که به شما داده ام پس می گیرم.

 

امام خمینی به کسانی که به نام طرفداری از خلق مقابل خلق میلیونی ایران می ایستند، اشاره کرده و بیان داشتند:

‌‌     همین است، کسانی که ادعای اسلام می کنند، همین است رفتار آنهایی که ادعای‌ [‌‌حفظ‌‎ ‎‌]‌‌ منافع مردم را می کنند؛ می گویند ما طرفدار خلق هستیم. من نمی دانم این‌‎ ‎‌«خلقی» که اینها طرفدار آنها هستند در کجای دنیا زندگی می کنند؟ این «خلق» در ایران‌‎ ‎‌است یا در امریکاست یا در شوروی؟ اینها طرفدار خلق هستند، طرفدار خلق ایران، اما‌‎ ‎‌در مقابل این خلق میلیونی ایران می ایستند و به جنگ مسلحانه بر می خیزند؟‌

 

‌‌     مع الأسف چون می بینم در بین اینها بسیاریشان گول خورده اند، جوانان پاکدلی بودند‌‎ ‎‌که این گرگها آنها را منحرف کردند، و من امید این را دارم که این جوانها برگردند، اینها به‌‎ ‎‌دامن ملت برگردند، به دامن اسلام برگردند، از این جهت، من موعظه می کنم آنها را،‌‎ ‎‌موعظه می کنم پدر و مادر اینهایی را که گول خورده اند، که جوانان خودشان را نگذارند‌‎ ‎‌برای ایده های چند نفر خائن که می خواهند در این کشور حکومت کنند، و پشتیبان آنها‌‎ ‎‌هم امریکاست یا شوروی، نگذارید جوانان شما تباه شوند. اینها نشناخته بودند ملت‌‎ ‎‌ایران را؛ و نشناخته بودند قوای مسلح ملت ما را. اینها مقایسه می کردند این زمان را با‌‎ ‎‌زمان شاه مخلوع. اینها گمان می کردند که ارتش امروز ما هم ارتش زمان شاهنشاهی‌‎ ‎‌است. اینها گمان می کردند که ملت ما هم ملتی است که دیگر می شود گولشان زد با تمام‌‎ ‎‌قوا برای گول زدن ملت قیام کردند. و مع الأسف گروههای مختلفی که بعضیشان هم‌‎ ‎‌متدین هستند و نمازخوان هستند، آنها هم در این میدان وارد بودند و هستند.‌

 

توصیه به نهضت آزادی در جدایی از توطئه گران‌

ا‌‌یشان ازجوانان نهضت آزادی و کسانی که هنوز به خدا باور داشته و فقط گول خورده اند، خواستند که حساب خودشان را از آنهایی که بر ضد اسلام قیام کرده اند جدا کرده و جنایت هایی را علیه مردم انجام شده محکوم کنند و در ادامه اشاره داشتند:

‌‌     ‌‌کراراً من گفتم که بیا برو‌‎[4]‎‌ از این گروهکهای فاسد، از این منافقین، تبرّی کن؛ حیثیت‌‎ ‎‌خودت را از دست نده. بیا برو در ملأ عام و اینها را از خود بران. اینها تو را به تباهی‌‎ ‎‌می کشند. این گرگهایی که اطراف تو جمع شده اند الاّ بعض معدود آنها، همۀ آنها‌‎ ‎‌گرگهایی هستند که می خواهند ترا به تباهی بکشند، اینها را از خود بران. و برای اینکه‌‎ ‎‌نتوانست بفهمد اسلام یعنی چه و کشور اسلامی یعنی چه و ملت اسلام یعنی چه و ارتش‌‎ ‎‌اسلام یعنی چه و سایر قوای مسلح اسلام یعنی چه، این خودش را به تباهی کشاند. من‌ ‎‌امروز هم علاقه به این دارم که این گروههایی که مسلمان هستند، این جمعیتی که‌‎ ‎‌نمازخوان هستند، این جمعیتی که با خدا باز قطع مراوده نکرده اند،‌‎[5]‎‌ این آقایانی که باز‌‎ ‎‌رابطه شان را با اسلام قطع نکرده اند، اینها به هوش بیایند و حساب خودشان را از آنهایی‌‎ ‎‌که قیام به ضد اسلام کردند جدا کنند، در ملأ عام و در رادیو و تلویزیون بروند و این‌‎ ‎‌گروههایی که چند روز پیش آن قدر جنایت کردند محکوم کنند. ‌‌[‌‌از‌‌]‌‌ آن اشخاصی که با‌‎ ‎‌پشتیبانی این گروهها و با اساسی که می خواست درست کند و می خواستند درست کنند که‌‎ ‎‌ملت ایران را تکه تکه کنند، و شهرهای ایران را یکی بعد از دیگری به تباهی بکشند، اینها‌‎ ‎‌بروند و از آنها تبّری کنند و حساب خودشان را از توطئه گران فاسد و از کسانی که به اسلام‌‎ ‎‌هیچ عقیده ندارند، و آن غائلۀ پریروز را ایجاد کردند، بروند اینها از آنها تبری کنند؛ از‌‎ ‎‌آنهایی که اسلام را برای امروز صحیح نمی دانند و احکام اسلام را مال هزار و چهار‌‎ ‎‌صد سال پیش می دانند! اینها از آنها تبری کنند. من صلاح شما را می دانم. نگذارید‌‎ ‎‌خدای نخواسته آن چیزی که به سر دیگران آمد به سر شما بیاید. من علاقه دارم به اینکه‌‎ ‎‌همه شما دور پرچم اسلام با هم بایستید، در مقابل امریکا، در مقابل شوروی؛ نه در مقابل‌‎ ‎‌خودتان. جبهه گیری نکنید در مقابل هم. با هم دست به هم بدهید تا این کشور را نجات‌‎ ‎‌بدهید. این اختلافاتی که شما می خواهید درست کنید، و در سخنرانیهایتان درست‌‎ ‎‌می شود و در نوشته هایتان ایجاد می شود. اینها به صلاح اسلام، به صلاح کشور، به صلاح‌‎ ‎‌ملت، نیست. شما می خواهید به کجا بکشانید این کشور را؟ کوشش شما متدینین این‌‎ ‎‌است که این کشور کجا برود؟ در آغوش امریکا برود؟ در آغوش شوروی برود؟ شما‌‎ ‎‌نمی دانید که اگر به فرض محال، ایجاد اختلاف بتوانید بین گروههای اسلامی بکنید، این‌‎ ‎‌به جز اینکه امریکا بیاید و این کشور را به دست بگیرد یا شوروی این کار را بکند نتیجه‌‎ ‎‌دیگری دارد؟ شما غفلت از این دارید؟ شما دانشمندان هستید و از این معنا غافلید؟! شما‌‎ ‎‌همۀ این ملت را به امریکا می خواهید بفروشید؟‌

 

‎‌

     من باز، با کمال علاقه ای که به این دارم که همه باهم متحد باشید، نصیحت می کنم به‌‎ ‎‌شما که شما از این تجربه نصیحت و عبرت بگیرید؛ توجه بکنید این مجلس یک مجلسی‌‎ ‎‌است که در مقابل این امور انحرافی ایستاده است. این مجلس در دست هیچ حزبی‌‎ ‎‌نیست؛ در دست هیچ گروهی نیست؛ اکثریت این مجلس اشخاص مستقلی هستند که‌‎ ‎‌خودشان فکر می کنند و خودشان عمل می کنند؛ آنها انحرافات را ‌‌[‌‌می بینند‌‌]‌‌، و رضای‌‎ ‎‌خدا را در نظر می گیرند و با رضای خدا می خواهند راه را به آخر برسانند. و شما که‌‎ ‎‌انحلال یک همچو مجلسی را می خواهید می دانید چه می کنید؟ غافل هستید شما،‌‎ ‎‌آدمهای تحصیل کردۀ متدین، شما را غافل کردند شیاطین؟ یا خدای نخواسته با توجه‌‎ ‎‌یک همچو کارهایی انجام می دهید؟ شما متنبه بشوید! این حوادثی که در دنیا واقع‌‎ ‎‌می شود این حوادث برای تنبه ما لازم است واقع بشود و کافی است متنبه بشوید و بر‌‎ ‎‌خلاف این سیل خروشان اسلام و ملت اسلامی شنا نکنید. من خیر شما را می خواهم. من‌‎ ‎‌خیر همه شان را می خواستم. من خیر این گروهکها را هم می خواهم؛ این گروهکها دست‌‎ ‎‌بردارند و در مقابل اسلام و کشور اسلامی قیام نکنند؛ آنهایی که قیام نکردند توبه کنند‌‎ ‎‌برگردند به دامن اسلام. و این جوانهایی که به دام اینها افتادند تنبه پیدا کنند و برگردند به‌‎ ‎‌دامن اسلام. بیخود جان خودشان را فدای شیطان نکنند. جان برادرانشان را فدای‌‎ ‎‌هواهای شیطانی نکنند. سران اینها شیاطینی هستند که آن شیاطین می خواهند جوانهای ما‌‎ ‎‌را دخترهای بیچارۀ ما را، پسرهای بیچارۀ ما را، می خواهند در مقابل ملت نگه دارند و‌‎ ‎‌قیام کنند در مقابل ملت، و همه را به باد فنا بدهند. اینها یک گروههای کوچکی هستند که‌‎ ‎‌چنانچه این مصلحت، که عبارت از این است که جوانهای گولخوردۀ ما برگردند به‌‎ ‎‌آغوش اسلام و ملت، اگر نبود این، خوب، تکلیف آنها زود معلوم می شد. ملت هم فریاد‌‎ ‎‌می زنند و از من می خواهند که تکلیف آنها را معین کنم. لکن من مصلحت همۀ مسلمین‌‎ ‎‌را و غیر مسلمین را هم می خواهم، که اینها همه رها کنند این شرارتها را؛ و جوانها و‌‎ ‎‌دخترها و پسرهای عزیز ما گول اینها را نخورند. از دام اینها فرار کنند؛ و به آغوش اسلام‌‎ ‎‌برگردند، که اینها برای ملت نمی خواهند کار بکنند؛ دلیل این است که اینها در هر جا‌ ‎‌دارند قیام به ضد ملت می کنند. این هیاهوی چند روز پیش از این، دو روز پیش از این، و‌‎ ‎‌آن شرارتها، برای جلوگیری از امریکا بود؟! این مردمی که شهید شدند امریکایی‌‎ ‎‌بودند؟! این خرمنهایی که شما آتش می زنید خرمنهای امریکاست؟! این کارخانه هایی‌‎ ‎‌که شما به تعطیلی می کشید کارخانه های امریکایی است؟! این کشاورزان را که دعوت به‌‎ ‎‌کمکاری و بیکاری، ‌‌[‌‌می کنید‌‌]‌‌ یا اینکه اگر حاصل عمرشان را جمع کردند شما با یک‌‎ ‎‌کبریت آتش می زنید، اینها مردم امریکا هستند؟! شما طرفدار خلق هستید؟! طرفدار خلق‌‎ ‎‌ایران هستید؟! طرفدار ملت خودتان هستید؟! شما آقایان که از اینها تأیید می کنید‌‎ ‎‌طرفداری از اسلام می کنید؟! طرفداری از کشور اسلامی می کنید؟! کارهای اینها را‌‎ ‎‌اسلامی می دانید؟! شما کارهای حکومت اسلامی ما را اسلامی نمی دانید، و کارهای این‌‎ ‎‌گروهکها را که در میدانها و در خیابانها با سلاح به جنگ مردم برخاسته اند اسلامی‌‎ ‎‌می دانید؟! نباید یک دفعه هم تفکر کنید؟! ‌‌تفکّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبعِینَ سَنَة‌‎[6]‎‌ اگر شما هفتاد‌‎ ‎‌سال هم عبادت کردید، بنشینید یک ساعت هم تفکر کنید؛ فکر کنید که دارید چه‌‎ ‎‌می کنید، فکر کنید که برای خودتان دارید چه غائله ای بپا می کنید. آن صحبتهایی که شما‌‎ ‎‌فرستادید و در مجلس کردند این برای خدا بود؟! این تهمتها برای خدا بود؟! این‌‎ ‎‌کارهایی که شما می کنید، مع الأسف شمایی که طبقۀ مسلم و اسلامی هستید، این کارها‌‎ ‎‌برای کشور شماست؟ برای اسلام است؟ دین شما را وادار کرده است که بر خلاف یک‌‎ ‎‌دولتی که این همه گرفتاری دارد عمل بکنید و چوب لای چرخ یک دولتی که دارد برای‌‎ ‎‌این ملت شب و روز زحمت می کشد بگذارید؟! این برای اسلام است؟ یا برای ملت‌‎ ‎‌اسلامی است؟! به نفع کشور است؟!‌

 

‌‌چمران در این دنیا شرف را بیمه کرد‌

امام خمینی با اشاره به شهادت دکتر مصطفی چمران، وی را باعث بیمه کردن شرف در دنیا دانستند و افزودند:

‌‌     ‌‌باید من متأسف باشم از این مسائل که گرفتارش هستیم. من نمی خواهم که شماها هم‌ به سر نوشت دیگران مبتلا بشوید. من نمی خواستم که آنها هم این سرنوشت را داشته‌‎ ‎‌باشند. من در حالات همه تان مطالعه کردم و می کنم و نمی خواهم که منتهی بشود آن‌‎ ‎‌رأیی که من دارم به اینکه شما ـ خدای نخواسته ـ دیگر در فکر اسلام نیستید، و همه فکر‌‎ ‎‌خود هستید. مگر من و شما چند سال دیگر هستیم؟ مگر شماها چه قدر می خواهید عمر‌‎ ‎‌بکنید؟ مگر شما هر مقامی هم پیدا بکنید از مقام رضا خان و محمدرضاخان بیشتر‌‎ ‎‌می شود؟ عبرت بگیرید! عبرت بگیرید از این حوادث تاریخ. تاریخ معلم انسان است.‌‎ ‎‌تعلیم بگیرید از این حوادثی که در دنیا واقع می شود. شماها چند سال دیگر نیستید در این‌‎ ‎‌عالم، چمران‌‎[7]‎‌ هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را‌‎ ‎‌فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما‌‎ ‎‌هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید. مثل این سربازهایی که در مرزها کشته می شوند‌‎ ‎‌بمیرید. این وصیتنامه هایی که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت‌‎ ‎‌کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامه ها را بگیرید و مطالعه کنید و‌‎ ‎‌تفکر کنید. این جوانهای ما که علیل شدند الآن هم وقتی می آیند از من می خواهند که دعا‌‎ ‎‌کنم که اینها شهید بشوند؛ پایش را از دست داده، عصا زیر بغلش هست، لکن گریه‌‎ ‎‌می کند و می خواهد که دعا کنیم که شهید بشود. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید.‌

 

‌‌     چرا من به شما عرض کردم که یک مطلبی که بر خلاف ضرورت اسلام است و بر‌‎ ‎‌خلاف نص قرآن است، و از یک گروهی صادر شده است با اسم و رسم،‌‎[8]‎‌ من دعوت‌‎ ‎‌کردم که از اینها حسابتان را جدا کنید، نکردید؟ آن آقا،‌‎[9]‎‌ من کراراً به او گفتم که حسابت‌‎ ‎‌را از این منافقین جدا کن و اعلام کن به اینکه شماها از اسلام نیستید و شماها به من ارتباط‌‎ ‎‌ندارید، نپذیرفت، و دید آنچه دید. و من امیدوارم که توبه کند تا خدای تبارک و تعالی او‌‎ ‎‌را بیامرزد و در آن عالم روسیاه نباشد. شما الآن وقت دارید. وقت توبه باقی است وقت‌ جدایی از گروههایی که به ضد اسلام قیام کرده اند باقی است. یک قدم روی هوای نفس‌‎ ‎‌بگذارید، یک قدم روی خواستهای شیطانی خود بگذارید، و اعلام کنید به اینکه این‌‎ ‎‌کسانی که اعلامیۀ «جبهۀ ملی» را داده اند و بر ضد اسلام اعلامیه دادند، و ارتداد برای آنها‌‎ ‎‌ـ هر کدام ثابت بشود که به اطلاع آنها بوده است این مطلب ـ مرتد شدند، شما از آنها‌‎ ‎‌تبرّی کنید. شما از اینهایی که دیروز پریروز ریختند در خیابانها و آن همه جنایت کردند و‌‎ ‎‌اعلام کردند که ما بر خلاف جمهوری اسلامی مسلحانه جنگ می کنیم، شما از اینها تبرّی‌‎ ‎‌کنید. من صلاح شما را می خواهم. من علاقه دارم به بسیاری از شما و شما توجه ندارید.‌‎ ‎‌من باید بگویم که شماها با اینکه در سیاست بزرگ شدید، شمّ سیاسی ندارید. چنانچه‌‎ ‎‌آقای بنی صدر هم شمّ سیاسی نداشت. ‌

 

‌‌توصیه و نصیحت به بنی صدر‌‌ ‌

‌‌ ایشان در آخر از بنی صدر خواستند که در دام گرگ های خارج از کشور نیفتد و اضافه کردند:

    ‌‌من الآن هم نصیحت می کنم آقای بنی صدر را به اینکه نبادا در دام این گرگهایی که در‌‎ ‎‌خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید، و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود.‌‎ ‎‌من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی. من علاقه دارم که همۀ اشخاصی که‌‎ ‎‌در این مملکت زندگی می کنند یک زندگی انسانی ـ الهی باشد. نبادا یک وقت در دام‌‎ ‎‌اشخاصی بیفتی که این ملت آنها را سر تا پا شناخته است؛ و آنها از تو پشتیبانی کنند و تو‌‎ ‎‌هم در دام آنها بیفتی؛ که هم دنیا به باد رفته است تا آخر، و هم آخرت. اگر نصیحتهای من‌‎ ‎‌را گوش کرده بودی، این مسائل پیش نمی آمد. لکن نگذاشتند؛ آنهایی که به تو اظهار‌‎ ‎‌علاقه می کردند آنها به اسلام علاقه نداشتند؛ و تو را کشاندند به جایی که تباه کردند، بیش‌‎ ‎‌از این خودت را تباه نکن؛ به دام این اشخاصی که مثل اژدها دهان باز کرده اند تا همۀ‌‎ ‎‌حیثیت تو را به باد فنا بدهند وببلعند نیفت. چنانچه توبه کنی و برگردی و علاقۀ خودت را‌‎ ‎‌از این گروههای مفسد، فاسد، جنایتکار، سلب کنی، و در یک کناری بنشینی مشغول‌‎ ‎‌تصنیف و تألیف بشوی، صلاح تو است. اگر شما آن نصیحتی را که آن روز من با حال‌‎ ‎‌بیماری در بیمارستان به شما کردم گوش کرده بودید، امروز این طور نبود و من‌ نمی خواستم باشد؛ آن روز من ‌‌[‌‌در‌‌]‌‌ یکی از حرفها، که اساس همۀ گرفتاریهای بشر‌‎ ‎‌است، تنبه دادم که ‌‌حُبُّ الدُّنیا رَأْسُ کُلِّ خَطیئَة‌‎[10]‎‌ تمام خطاهایی که از ماها صادر می شود روی‌‎ ‎‌این حبّ نفس و جاه و مال و منال است؛ اگر این کلمه را گوش کرده بودید و هواهای‌‎ ‎‌نفسانی را زیر پا گذاشته بودید، این طور نمی شد که همۀ گروهها، همۀ دوستان شما، از‌‎ ‎‌شما منفصل بشوند، الاّ این گروههایی که می خواهند شما را آلت دست قرار بدهند و به‌‎ ‎‌مقاصد خودشان برسند. دوستهای درجه اول شما پشت به شما کردند. گروههایی که با شما‌‎ ‎‌بودند و برای شما شعار می دادند پشت به شما کردند. و این دلیل این بود که شما قدرت‌‎ ‎‌سیاسی ندارید، بزرگتر دلیل این است که انسان یازده میلیون‌‎[11]‎‌ رأی را تباه کند! این‌‎ ‎‌گذشت و ناگوار گذشت، من نمی خواستم این طور بشود. لکن باز برای هر کس، هر کار‌‎ ‎‌بکند، جای توبه هست. درِ توبه باز است. رحمت خدا واسع است. شما توبه کن و یک‌‎ ‎‌قدم طرف خدا برو و پشت به هوای نفسانی بکن، خداوند می پذیرد تو را. آبروی تو را‌‎ ‎‌اعاده می دهد. حیثیت تو را اعاده می دهد.‌

‌‌     و شمایی که امروز هستید در مجلس و در صحنه، شما هم این نصیحت عاجزانۀ من را‌‎ ‎‌قبول کنید و یک پاروی نفسانیت بگذارید، و این گروههایی که ایران را می خواهند به‌‎ ‎‌تباهی بکشند، قیام مسلحانه بر ضد اسلام کردند، اینها را از خود برانید و از آنها تبّری‌‎ ‎‌کنید؛ و آنهایی که اسلام را برای حالا دیگر صحیح نمی دانند، آنها را هم از خودتان‌‎ ‎‌برانید و از آنها تبری کنید. جای توبه باز است. بزرگترین گناه این است که انسان طرفداری‌‎ ‎‌بکند از کسانی که به ضد اسلام قیام کرده اند، یا به ضد اسلام اعلامیه می دهند. من خیر‌‎ ‎‌شما را می خواهم. من حق خودم را بخشیدم به شما. هر چه بد گفتید بخشیدم. لکن خیر‌‎ ‎‌شما را می خواهم که از این خطاها که تا کنون شده است دست بردارید، و با ملت حسابتان‌‎ ‎‌را یکی کنید؛ و با این گروههای مختلفی که می خواهند از حیثیت شما برای خودشان‌ کسب وجاهت کنند، و هر چه آنها کسب وجاهت کنند شما وجاهتتان را از دست‌‎ ‎‌می دهید، از اینها ببرید، و به اسلام، به همان چیزی که عقیده به آن دارید ـ لکن هوای‌‎ ‎‌نفس نمی گذارد ـ برگردید. و همۀ ما، همه ما، تعلیم پیدا بکنیم از این سربازهایی که در‌‎ ‎‌جبهه ها دارند جان خودشان را فدا می کنند. آنها جان خودشان را برای اسلام و برای‌‎ ‎‌مصلحت کشور اسلامی فدا می کنند و ما سر خون آنها اینجا بنشینیم و با هم جنگ و ستیز‌‎ ‎‌کنیم! این در منطق اسلام از بزرگترین گناهان است و در منطق انسانیت از بزرگترین‌‎ ‎‌اموری است که قبیح است؛ چه قدر قبیح است که یک دسته ای برای مصالح کشورشان،‌‎ ‎‌برای مصالح ما، بروند در جبهه ها و آن طورجانفشانی کنند و آن طور خون خودشان را‌‎ ‎‌بدهند و شب و روز خودشان را صرف در این عبادت بزرگ الهی بکنند، و من و شما‌‎ ‎‌اینجا بنشینیم و مقاله بنویسیم و روزنامه بنویسیم و به جان هم بیفتیم! چه قدر این مسئله‌‎ ‎‌قبیح است و چه قدر شرم آور است!‌

‌‌     خداوند همۀ ما را از شرّ خودمان نجات بدهد خداوند همۀ مارا به راه راست خودش‌‎ ‎‌هدایت کند. خداوند کشور ما را از شرّ اجانب نجات بدهد. ‌

‌‌والسلام علیکم و رحمة الله"

 

صحیفه امام؛ج 14، ص 482-494

 

1- اشاره است به اعلام قیام مسلّحانه گروهک تروریستی منافقین بر علیه نظام جمهوری اسلامی و ریختن آنها به خیابانها و اقدام به ترور مسئولین نظام.

2- خیر و نیکی در آن چیزی است که پیش می آید.

3- اشاره است به عزل بنی صدر از فرماندهی کلّ قوا و پس از آن از ریاست جمهوری.

4- خطاب به آقای بنی صدر است.

5- اشاره است به «نهضت آزادی».

6- ساعتی اندیشیدن، برتر است از هفتاد سال عبادت و پرستش. بحارالأنوار، ج 66، ص 293. البته در جوامع حدیثی شیعه به جای «سبعین»، «ستّین» ذکر شده است.

7- شهید مصطفی چمران.

8- اشاره به «جبهۀ ملّی ایران».

9- آقای ابوالحسن بنی صدر.

10- علاقۀ به دنیا، سرمنشأ همۀ اشتباهات و گناهان است. اصول کافی، ج 2، ص 315، ح 1.

11- اشاره است به میزان آرایی که ابوالحسن بنی صدر در نخستین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران به دست آورد.

 

 

دیدگاه تان را بنویسید