نیمه آذر سال 59، سردار بی ادعایی که متعهدانه به مردم و کشورش خدمت می کرد، هنگامی که از ماموریتی سخت باز می گشت به درجه رفیع شهادت نایل شد. او احمد کشوری بود.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، یکی از خلبانان متعهد هوانیروز که در همان ابتدای جنگ یعنی نیمه آذر سال 59 به شهادت رسید، احمد کشوری بود. او به طور مخفیانه خیریه ای را راه اندازی کرده بود تا به خانواده های بی بضاعت کرمانشاه کمک کند. حکایت این خیریه در کتاب "خانهای کوچک با گردسوزی روشن" به صورت زیر روایت شده است:
مدتی بود که احمد خیریه ای بین بچه های پایگاه هوایی کرمانشاه تشکیل داده بود و به برخی خانواده های فقیر کمک مالی می کرد.
یک شب که به همین قصد داشت میرفت بیرون پایگاه، با اصرار همراهش شدم. روی صندلی عقب بستههای ارزاق حاوی قند، روغن، لوازم التحریر بود. در طی مسیر وارد جاده خاکی فرعی شدیم. احمد گفت: اینجا روستای تازهآباد کرمانشاه است. امشب چهره اصلی و بینقاب این مملکت را می بینی.
وقتی وارد روستا شدیم. احمد درِ خانه ها را می زد و صاحب خانهها را به اسم می شناخت و بسته ها را تحویل شان می داد.
داخل خانه ای شدیم. پر از بچه های قد و نیمقد بود. به من گفت به درس و مشق بچه ها رسیدگی کنم.
داخل خانه پیرمرد و پیرزنی شدیم. پیرمرد بیمار بود و حال تکان خوردن نداشت. احمد بالای سرش نشست و سرش را بوسید و نوازشش کرد. پیرمرد دستان احمد را با محبت گرفته بود و رها نمی کرد. بدون اینکه متوجه شود، احمد مقداری پول زیر بالشتش گذاشت و به پیرزن گفت: مادر! سماوری که قولش را داده بودم آوردم.
یکی از فقرا با گرفتن بسته، به جان شاه دعا می کرد! احمد گفت: این کمک ها از طرف آیت الله خمینی است نه از طرف شاه!
راوی: محمد نیک رهی؛ برشی از کتاب؛ خانهای کوچک با گردسوزی روشن