فرشاد مومنی استاد دانشگاه و اقتصاددان گفت: صرف نظر از آن ماجراهای باندی و جناحی مسئلهی اساسیتر، مسئلهی کشور، مردم و آیندهی ما است که به ما نهیب میزند و میگوید باید به اینها بفهمانیم که گرفتاری کشور به صرف جابجایی افراد حل و فصل نمیشود. ما نقصانهای معرفتی و فساد و نابرابری شکنندگیآوری را تجربه میکنیم که باید فکری برای آنها کنیم.
گروه اقتصاد و درآمد جی پلاس: نشست مجازی رونمایی از کتاب «مالیه روح مشروطه است» اثر میکائیل عظیمی توسط موسسه دین و اقتصاد برگزار شد.
در ابتدای این نشست فرشاد مومنی استاد اقتصاد با بیان اینکه در یک موقعیت زمانی خیلی استثنائی این کتاب منتشر شده و آن به این اعتبار است که کشوری که با انبوهی از بحرانهای بزرگ و کوچک روبرو است، گفت: تحت شرایط بسیار خاص ساختار ویژهای از قدرت و ثروت بر آن مسلط شده است. آنها ادعاهای خیلی بزرگی را مطرح کردند اما به دلیل پدیدهی وابستگی به مسیر طی شده و به دلیل ضعف اندیشهای مفرطی که این دولت مشاهده میشود این خطر وجود دارد که به زودی تمام ایرانیان برای همهی کسانی که پیش از این دولت مسئولیت داشتند طلب مغفرت و رحمت کنند. بنابراین صرف نظر از آن ماجراهای باندی و جناحی مسئلهی اساسیتر، مسئلهی کشور، مردم و آیندهی ما است که به ما نهیب میزند و میگوید باید به اینها بفهمانیم که گرفتاری کشور به صرف جابجایی افراد حل و فصل نمیشود. ما نقصانهای معرفتی و فساد و نابرابری شکنندگیآوری را تجربه میکنیم که باید فکری برای آنها کنیم. ما فعلاً به جنبههای اندیشهای معطوف شویم.
نتیجه تصمیم گیری ها در سه دهه گذشته درست در مقابل اهداف آن بوده است
مومنی افزود: من روی خودم را به نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور میکنم و میگویم اکنون زمان آن است که نگاهی به تصمیمات کلیدی سه دههی گذشته بیندازید. بدون استثناء تمام تصمیمگیریهای کلیدی ما درست در نقطه مقابل اهداف اعلام شده نتیجه داده است. ما با یکی از بیسابقهترین و خطرناک ابعاد شکست سیاستگذاری روبرو هستیم. آن چیزی که مسئله را بسیار تکان دهندهتر میکند اینکه طی سه دههی گذشته روی هر موضوع سیاستی که بیشتر حیثیت و مشروعیت خودشان را خرج کردهاند شدت شکست و فاجعه آفرینیاش بیشتر بوده است. ببینید چقدر اینها حرفهای تکان دهندهای هستند و باید برجسته کرد بخاطر اینکه همه بفهمند نه مسئلهی ایران مسئلهی افراد است که با جابجا شدن آنها مشکلات حل و فصل شود و نه با جابجا شدن باندها و جناحها مسئله حل میشود. باید یک آراستگی و پیراستگی معرفتی و منفعتی در ایران تدارک ببینیم و تا زمانی که آن حل نشود روند قهقرائی ادامه پیدا خواهد کرد. در بررسیهایی که از منظر شکست سیاستگذاری در سه دههی گذشته مشاهده میکنیم میگویند با منطق تحلیلهای سطح توسعه مهمترین اوصاف نظام تصمیمگیری که شکست را رقم زده هفت مسئله است و تا وقتی برای این هفت مسئله چارهای اندیشیده نشود هر کسی بیاید به قبلیها خیر میرساند که اگر قبلیها مرده باشند بگویند نور به قبرشان ببارد و اگر زنده باشند بگویند هزاران رحمت بر آنها... این یک منطق رفتاری دارد و بنابراین باید آن را شناخت. ما میگوییم نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور بخشینگر، کوتهنگر، منبع محور، تک بعدینگر، رادیکال، غیر مشارکت جویانه و غیر علم محور است. وقتی میگوییم رادیکال است بدین معنا نیست که طرفدار عدالت اجتماعی هستند، نظام تصمیمگیری رادیکال یعنی نظام تصمیمگیری که میخواهد با شوک درمانی مسائل جامعه را حل و فصل کند. اگر دقت کرده باشد اکنون هم به دلیل اینکه در ایران مافیاهایی شکل گرفتهاند، این مناسبات که در کلیترین حالت میگوییم مناسباتی که به ایران رکود تورمی را تحمیل میکند و تعمیق میکند. گروههای پر نفوذ ذی نفعی پیدا شده که تا حدود زیادی ساختار قدرت را به تسخیر خودشان درآوردهاند اکنون دوباره بسترسازی میکنند که راه نجات ایران از شوک درمانی میگذرد.
مومنی در ادامه بیان کرد: اگر واقعاً مجال بود با جزئیات توضیح میدادم که اینها با چه شگردهایی چه چیزهایی را عمده میکنند به قصد اینکه چه چیزهایی نادیده گرفته شود و چه چیزهای بسیار کم اهمیتی عمده شوند. فرض بفرمایید یکی از فرمولهایی که در ایران دربارهاش کار میکنند بحث ترساندن مسئولان جدید از مسئلهی کسری بودجه و نقدینگی است. دائم این ایده را ترویج میکنند که ماجرای کسری بودجه توضیح دهندهی کل روند شکنندگیآور جهشهای بیسابقه در نقدینگی در کشور است. آن چیزی که آقای دکتر قاسمی عزیز مطرح کرد که باید از این دریچه بودجه را به مثابه یک نظام حیات جمعی دید به نظرم خیلی مهم است ما که در این حیطه تلاش میکنیم تمرکزمان را روی وجوه اندیشهای قضیه بگذاریم. صرف نظر از متهم کردن به اینکه کسری مالی دولت چنین و چنان است و به چه گروههایی چه منافعی میرساند بگوییم از جنبهی اندیشهای چه کاستیهایی دارد. دکتر شاکری در چند کار درخشان و ممتازشان که انتشار عمومی هم پیدا کرده با استناد به دادههای رسمی نشان داد سهم شوک قیمتهای کلیدی بویژه نرخ ارز و قیمت حامل انرژی از رشد غیر متعارف نقدینگی در ایران به مراتب از سهم کسری بودجهی دولت بزرگتر است. پس کسانی که این قدر غیر عادی علیرغم مستندات دوباره همان حرفها را تکرار میکنند بدین معنا است که میخواهند سهم سهلانگاریهای سیاستی که آقای شاکری با جزئیات توضیح داد چگونه شوک درمانی، واردات محوری افراطی و وامگیری خارجی با چه سازوکارهایی جهشهای بیسابقه در نقدینگی ایجاد کردهاند و بعد از آنها نوبت به کسری مالی دولت میرسد. بحثهای خیلی عمیقتری هم وجود دارند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: خود دعوت به اینکه دولت هزینههای خود را کاهش دهد در کشوری که بحران کرونا و تحریمها را دارد درحالیکه افراطیترین سیاستگذارهای راستگرای دنیا در دورهی حکومت خودشان شدیدترین تزریقهای مالی و سیاستهای کسری مالی دولت را دنبال کردند. در کل دورهی پنجاه سالهی گذشته شرایطی را تجربه میکنیم که مردم ایران از نظر امور حاکمیتی حکومت یکی از بیپناهترین ایام را سپری میکنند. در این شرایط تازه میگویند این را هم کم کن. غیر از اینکه این حرفها غیر علمی و فسادزا و بحران آفرین هستند بسیار ناجوانمردانه و ضد مردمی هم است. در کشوری که گزارش میدهند اوضاع تغذیهای و بهداشت مردم چگونه است و بیپناهیشان در حیطهی سلامت چگونه هست اینها میگویند دولت در همین حد کمتر از نیم بندی که کارهایی انجام میدهد ترک کند تا منافع آنها بهتر تأمین شود. بنابراین من واقعاً استمداد میکنم که مسئله را فقط مسئلهی اقتصاددانها تلقی نکنند. همهی عالمان کشور از زاویهی تخصصی خودشان مافیای رسانهای که در راستای منافع مافیایی و بر علیه منافع ملّی قلب واقعیت میکند برملا کنند.
یارانه پنهانی وجود ندارد
مومنی با بیان اینکه موجی که تحت عنوان یارانههای پنهان راه انداختهاند یکی از بزرگترین دروغهایی است که مطرح میشود، خاطرنشان کرد: اگر با استانداردهای علمی ببینیم مردم چه یارانههایی به حکومت میدهند و چه یارانههایی از حکومت میگیرند از یک طرف و اینکه ماجرای آنچه یارانهی پنهان میگویند جز بازی با نرخ ارز و تحولات حسابداری چیزی نیست در حالی که فاجعه آفرینیهای انسانی و اجتماعی و محیط زیستی آن سه دهه در ایران تجربه دارد و سوابق آن وجود دارد و نه فقط در ایران بلکه در بقیهی دنیا هم سوابق آن وجود دارد که میتوان یک به یک نگاه کرد. کتاب جهانیسازی و مسائل آن که استیگلیتز نوشته را نگاه کنید. او میگوید فاجعههایی که ماجرای شوک نرخ ارز در روسیه برای مردم پدید آورد این بود که شوک ناشی از این ماجرا از شوک ناشی از جنگ جهانی دوم برای سقوط بنیهی تولیدی روسیه شدیدتر بود. در دورهی کمتر از 10 سال تعداد فقرای روسیه را نزدیک به 5 برابر کرد. فقط تجربهها منحصر به ایران نیست تجربهی بقیهی دنیا هم در این زمینه وجود دارد.
این استاد دانشگاه همچنین افزود: یکی دیگر از کارهای بسیار غیر متعارفی که مافیای رسانهای طریق عمده کردن تک بعدی کسری بودجه و مسئلهی نقدینگی مطرح میکنند پنهان کردن آثار فاجعه ساز طرز عمل بانکهای خصوصی است. من خیلی صریح و شفاف به مسئولان دولت فعلی عرض میکنم اگر فکر میکنید لگامی به بانکهای خصوصی زده نشود راهی برای نجات ایران وجود دارد؟ قطعاً در خطا هستید. من کاری کردهام که منتشر خواهد شد. در قرن بیستم در پنج نقطهی عطف بررسی کردم و دیدم در هر دورهای که کشورها با بحران و تزلزل بنیهی تولیدی روبرو بودند و رادیکالترین و لیبرالترین کشورها اولین کاری که انجام دادند بستن بانکهای خصوصی و ملّی کردن آنها بوده است. شیلی دورهی آلنده این کار را انجام داده است. انگلستان و فرانسهی بعد از جنگ جهانی دوم این کار را انجام دادهاند. بحث چین و کمونیست و اتحاد شوروی نیست. برای اینکه بدانید اینها با کشور چه کاری انجام میدهند و نظام تصمیمگیریهای اساسی را چه فریبهایی میدهند چند وقت پیش کمیسیون اقتصادی مجلس یک کار جالبی را منتشر کرد. این گزارش دو داده منتشر کرد. برای اینکه ببینید بانکهای خصوصی با ایران چه کردهاند از این دریچه نگاه کنید. یک دریچهاش را در دورهی احمدینژاد تماشا کردیم که او به وزیر اطلاعات گفت بررسی کن آشوبی که در بخش مسکن و سکه و دلار راه افتاده زیر سر چه کسی است. رد آن را در استکبار جهانی پیدا کن. وزیر اطلاعات گزارش عمومی داد و گفت کل این ماجرا زیر سر خودیها است و منظور آن از خودیها بانکهای خصوصی بودند که اسم آنها خصوصی است ولی همگی به الیگارشیهای شناخته شدهای از نظر قدرت و ثروت وابسته هستند. در اردیبهشت 1400 کمیسیون اقتصادی مجلس میگوید نقش شوک درمانی، آزادسازی افراطی واردات، وامگیری ناسنجیدهی خارجی را در رشد نقدینگی کنار بگذارید، از نقطهی آغاز فعالیت بانکهای خصوصی در ایران یعنی از سال 1380 تا 1399 در یک دورهی 20 ساله در این دوره در حالی که رشد کل تولید در ایران بعد از دو دهه حدود 36 درصد و رشد نقدینگی 10 هزار و 250 درصد است. نسبتها را نگاه کنید! نکتهی بسیار مهمتری که در این گزارش ذکر شده اینکه میگویند از وقتی که بانکهای خصوصی آمدند بخش اعظم آنچه خلق پول از هیچ است ریشه در رفتارهای دولت ندارد. در این گزارش میگوید به ازاء هر یک واحد خلق پول توسط سیستم بانکی دولت نزدیک به 7 واحد خلق پول توسط بانکهای خصوصی اتفاقی میافتد. بیپشتوانگی و بیضابطگی و بحران آفرینی و فاجعه سازی در ایران که اکنون مجال نیست توضیح دهم این ماجرا چگونه دور باطل کلاسیک را دامن میزند.
با بیسابقهترین صنعت زدایی تاریخ اقتصادی ایران در 15 سالهی گذشته روبرو بودیم
وی افزود: در تاریخ اقتصادی ایران از موج اول انقلاب صنعتی، حیاتیترین دور باطل بازتولید کنندهی توسعه نیافتگی در ایران این بوده که ابتدا بخاطر بیاعتنائی ملاحظات بنیادی مثل امنیت حقوق مالکیت، ثبات اقتصاد کلان، پیشبینی پذیر شدن امور و... بنیهی تولید دچار اضمحلال میشود. بنیهی تولید که دچار اضمحلال شد 10 پیامد دارد. مهمترین پیامد آن اینکه با اضمحلال بنیهی تولیدی مالیهی دولت دچار بحران میشود. او دربارهی تاریخ 250 ساله صحبت میکند و بحث امروز و دیروز و این فرد و آن فرد نیست که میگوید بنیهی تولیدی با سهل انگاریها و کوته نگریها و اوصاف هفتگانهای که گفتم ساختار قدرت در ایران دارد ابتدا بنیهی تولیدی دچار انحطاط میشود. واقعاً اگر مجال بود میگفتم هم اکنون تولید صنعتی در ایران که دچار انحطاط وحشتناکی شده مهلکترین ضربه را به نظام مالیات ستانی حکومت زده است. هم اکنون سهم تولید صنعتی با همهی افتضاحات و شکنندگیهایی که پیدا کرده در کل درآمدهای مالیاتی دولت نزدیک 4 برابر سهم این بخش در GDP کشور است. کسانی که برای منافع رانتی آدرسهای عوضی میدهند میخواهند تمام اینها را کنار بگذارند و نادیده بگیرند. تا وقتی که الیگارشیهای مالی و انحصارهای چند لایهی ایجاد شده توسط بانکهای خصوصی این گونه بیرحمانه به مقدرات کشور میتازند و درآمدهای نجومی بیزحمت کسب میکنند معلوم است که کشور با بحران سرمایهگذاری روبرو میشود؛ معلوم است کل سرمایهگذاریها حتی قادر به جبران استهلاکات هم نیستند. بعداً ما باید پیامدهای تکتک اینها را زیر ذرهبین بگذاریم که کشور باید چه هزینههایی بپردازد تا لاشخور پروری متوقف شود. منظور از لاشخور پروری اهانت نیست، یعنی کسانی که از مسیرهای غیر مولّد برخوردار میشوند. ما باید آنجا تکلیفمان را حل کنیم. شاید بتوان ساعتها در زمینهی بحران بنیهی تولیدی صحبت کرد.اسناد رسمی همین حکومت میگوید بر اساس سند قانون برنامهی چهارم برای دستیابی به رشد 8 درصدی با سالی 15.5 میلیارد دلار در سال 1383 دستگاههای رسمی برآورد کردند میتوان کشور رشد 8 درصدی داشته باشد. اکنون برآوردها میگوید با 200 میلیارد دلار هم نمیشود. اینکه میگویم بنیهی تولیدی دچار انحطاط شده از طریق عمق وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج که بنیهی تولیدی ما پیدا کرده میتوانید خیلی سریع رمزگشایی کنید. من 10 جور دیگر هم در این زمینه مستندات جمع آوری کردم که در زمان خودش دربارهاش صحبت میکنیم که ما با بیسابقهترین صنعت زدایی تاریخ اقتصادی ایران در 15 سالهی گذشته روبرو بودیم. پس اگر بخواهید نجات پیدا کنید باید آن را حل کنید اینکه بازار بدهی درست کنید به معنای تسهیل پیشروی در باتلاق است. پانزده سال پیش ما این حرف را میزدیم گوش نمیکردند... آقای دکتر قاسمی در فصل بودجه توضیح میدهد که فصل بازگرداندن اصل و فرع بدهیها چه خاکی بر سر اقتصاد میکند. خود یک هیولا و کانون بازتولید دور باطل شده است. پس راه اصولی رفتن به سمت جبران اشتباهات در بخش مولد است. اما مافیاها و گروههای ذی نفع اینها را هل میدهند تا به سمت شوک درمانی و بدهکار کردن بیشتر حکومت و انحطاط بیشتر تولید بروند بعد اثر عملی آن صرف نظر از اینکه نِیّت این را داشته باشند یا نه در طول تاریخ ایران این بوده که حکومت کوتهنگر بجای اصلاحهای بنیادی هر چه دارد را میفروشد بعد از اینکه آن تمام شد به سمت بیرونیها دست دراز میکند. به دلیل اینکه نمیتواند اصل و فرع طلبهای بیرونیها را دهد و کارهای که میتواند با مردم ایران انجام دهد نمیتواند با خارجیها انجام دهد مسیر انحطاط در بنیهی تولیدی، افلاس و ورشکستگی مالی، بدهی خارج، تحت الحمایگی است. این آن چیزی هست که 250 سال در ایران تجربه میشود و اکنون این خطر بیخ گوش ما قرار دارد. من مستندات خیلی زیادی را آماده کرده بودم تا در این زمینه بیشتر صحبت کنیم اکنون مجال نیست.
این اقتصاددان نهادگرا، در ادامه خطاب به حکومتگران و بویژه مسئولان قوهی مجریه گفت: تسخیرشدگی نظام تصمیمگیریها بدست گروههای غیر مولد بحث امروز و دیروز نیست. لایهی بودجهی سال 1400 که نوشته شده بود مجلسی که میگفت از بیخ و بن آن دولت را قبول ندارد بدتر کرد. در چهارچوب بازتولید مناسبات در کل ساختار قدرت به نظر میرسد تفاهمی وجود دارد. من با جزئیات نوشتهام اینها برای بالا نگه داشتن نرخ ارز و جلوگیری از تخلیهی حبابها در همهی چیزهایی که به حیات و زندگی مولدها و عامهی مردم وجود دارد از چه ترفندهایی استفاده کردند و تازه میگویند کافی نیست و برای موجهای جدید در این زمینه دوباره بسترسازی میکنند و ماجرایی که تحت عنوان مسابقهی سفله پروری بین کاندیدهای ریاست جمهور است. بجای اینکه مشارکت مردم را تسهیل کند تا عزّت نفس در ارتقاء بنیهی تولیدی نقش داشته باشند رقابتها سر این بود که ما چقدر میدهیم. اینها صداقت نداشتند که صاف بگویند میخواهیم از طریق شوک درمانی تأمین کنیم. یک نفر اسم آن را با آرایش کردن، حاملها گذاشته بود. یک نفر اسم آن را سازماندهی یارانههای پنهان گذاشته بود. هر کدام اسمی برای آن گذاشته بودند. اما اصل ماجرا اینکه اینها میخواهند ایران را شوک درمانی به سمت انحطاط و افلاس و تحت الحمایگی حرکت کنند. حکومتگرها بعد از 30 سال بازی خوردن اکنون وقت آن است روی ترمز بزنند و جدّی و منصفانه و عالمانه به این قضیه نگاه کنند. انصاف اینکه کتابی که آقای دکتر مکائیل عظیمی نوشت و موضوع بحث این جلسه رونمایی از آن بود یعنی مالیه روح مشروطه است یک گزارش اجمالی از سابقهی تاریخ آن دور باطل که از انحطاط در بنیهی تولید شروع میشد. فرض کنید آقای مکائیل مستند کرد انحطاط در بنیهی تولید از طریق از دست دادن سرزمینهای بارور در دورهای اتفاق افتاده است اکنون از طریق برنامهی تعدیل ساختاری همان اتفاق برای کشور میافتد. به محض اینکه آن اتفاق میافتد بحران افلاس مالی برای حکومت پدیدار میشود. در اینجا واقعاً بعضی وقت ها سختمان میشود حرف بزنیم. ما میگوییم فکتهایی که خودمان جمع کردهایم هیچ، گزارشهای رسمی که سازمان برنامه و بانک مرکزی منتشر کردند میگوید به ازاء هر یک واحد کسب درآمد از محل شوک قیمتهای کلیدی هزینههای مصرفی دولت با ضریب 3.5 برابر افزایش پیدا میکند. سرعت و شتاب مسیر انحطاط و افول و افلاس و فلاکت برای دولت بیشتر از بنگاههای تولیدی و خانوارها است. این بیانیهی حزب رادیکال نیست بلکه گزارش اقتصادی سالهای مختلف منتشر شده توسط سازمان برنامه و خلاصه تحولاتی هست که بانک مرکزی منتشر میکند.
مومنی خاطر نشان کرد: دولتی که نسبت G به GDP آن در بدترین سالهای جنگ از 40 درصد بیشتر بوده در 3 سال اخیر به حدود 10 درصد یعنی نزدیک به صفر رسیده است. بیش از 75 درصد 10 درصد هم پرداخت مزد و حقوق است و قادر نیستند چیزی به موجودی کشور اضافه کنند. در گزارشی که تهیه کرده بودم و در فصل بودجه دربارهاش بیشتر صحبت خواهیم کرد اینکه آنچه تحت عنوان سیاستهای حمایتی در سند بودجهی کنونی کشور وجود دارد بیش از 75 درصد فقط سهم کارکنان سابق و لاحق خود حکومت است. بکلی مردم را از خود مأیوس میکنند و نادیده میگیرند. وقتی مردم را نادیده بگیرید معلوم است که مردم هم تو را نادیده میگیرند. مافیاهایی که دولت را به سمت آن سیاستها ترغیب میکنند دربارهی فساد آفرینی و نابرابری آفرینی و تحمیل وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج و از دست دادن اعتماد مردم به عنوان هزینهی سیاستهایی که توصیه میکنند اصلاً حرف نمیزنند. همیشه کسانی که کارهای تاریخی عمیق انجام میدهند میگویند... ایشان از قول باستانی پاریزی نقل کرد که داستان داستان روز است بدین علت هست که دنیا به سمت پیچیدگی حرکت میکند و در شرایطی که پیچیدگی زیاد میشود عدم تقارن اطلاعات تشدید میشود و فریبکاری و گول زدن خیلی ممکنتر میشود و بنابراین میتوان نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور را گیج کرد. در این شرایط اگر میخواهید نجات پیدا کنید تاریخ بخوانید ببینید مسیرهایی که دورهای باطل را در شرایطی که اوضاع و احوال پیچیده نبودند ببینید و بفهم باید چه کاری انجام دهید. به نظرم بزرگترین خدمتی که از نظر اندیشهای آقای مکائیل عظیمی و نشر نهادگرا انجام دادند اینکه فرصت را برای حکومت ایجاد کردند که دور باطل را ببین و تست کن، با هر متری که دلت میخواهد بسنج ببین دچار انحطاط در بنیهی تولید هستید یا نیستید بعد ببین آیا انحطاط در بنیهی تولیدی به سمت ترجمان ورشکستگی مالی دولت کشانده یا نکشانده است. اگر این گونه باشد گام بعد تحت الحمایه شدن ایران است. تجربهی تاریخی این را میگوید.
وی در پایان بیان کرد: شواهد بسیار نگران کنندهای هم در این زمینه وجود دارد که همهی ما بصورت روزمره با پوست و گوشت میبینیم. من نمیخواهم وارد آن جزئیات شوم ولی ببینید در ماجرای افغانستان چگونه رفتار کردیم، ببینید در ماجراهای دیگر چگونه رفتار میکنیم و اینکه کارهایی که انجام میدهیم چه نسبتی با منافع ملی دارد و چه نسبتی با منافع امثال روسیه و انگلیس در گذشته و اخیراً چین و هند و بقیه دارد. اقتصادشناسهای بزرگ سیاسی میگویند مالیهی حکومت خود حکومت است و آینهای هست که خودت را در آن نگاه کن و بفهم کجا میروی. کار آقای دکتر مکائیل عظیمی این حسن را دارد که به حکومتگرها این فرصت را میدهد تا برگردند و عاقبت آتی خودشان را در صورت تداوم روندها ببینند و قبل از مرگ سهراب چاره بیندیشند. این چیزی است که دست استمداد به سوی همهی علاقمندان عالم این سرزمین دراز میکنیم و از آنها میخواهیم به اندازهی اهمیتی که موضوع دارد با آن مایه بگذارند و همگی کمک کنیم تا با کمترین هزینه بتوان از این ماجرا عبور کرد.