جی پلاس/به مناسبت سالروز شهادت؛

دل نوشته علامه جعفری برای حضرت امیر(س)

علامه جعفری در دل نوشته ای برای حضرت امیر سلام الله علیه به مساله علی علیه السلام و مرگ پرداخته است.

لینک کوتاه کپی شد

 به گزارش خبرنگار جی پلاس، علامه جعفری علیه الرحمه در دل نوشته ای برای حضرت امیر سلام الله علیه به مساله علی علیه السلام و مساله مرگ اشاره کرده و اینگونه نوشته اند:

 

 اگر اندکى در مفهوم زندگى على (ع) تأمل کنیم، شاید لذت خوش‌آمد گفتن على (ع) را به مرگ که در هنگام حلقه زدن به درِ جانِ او فرمود، دریابیم.

 اینک، بعضى از جملات حیرت‌آورِ یگانه قهرمان زندگى و مرگ را مطالعه مى‌کنیم :

 ۱ـ  سوگند به یزدان پاک! هیچ‌گونه پروایى ندارم که من به طرف مرگ حرکت کنم یا مرگ بر من وارد شود.

 ۲ـ  سوگند به معبود! مرگ چیز تازه‌اى را که ناگوار باشد، به من نشان نداده است. (نهج‌البلاغه، نامۀ شمارۀ ۲۳) 

 ۳ـ  قسم به خداوند بزرگ! فرزند ابیطالب به مرگ مأنوس‌تر است از کودک شیرخوار به پستان مادرش. (نهج البلاغه، خطبۀ ۵)  

 ۴ـ  هنگام اصابت زخم جانکاه که رشتۀ زندگى‌اش را از هم مى‌گسیخت، فرمود: به خداى کعبه خلاص (رها) شدم.

 مى‌ فرماید: «هیچ پروایى ندارم که من به طرف مرگ حرکت کنم یا مرگ بر من وارد شود». 

آرى، براى آن تابلویى که بى‌اختیار زیرِ دستِ نقاشِ زبردست قرار گرفته، تفاوتى ندارد که نقاش قلم را به سوى آن ببرد یا آن را به سوى قلم بکشاند. آن نمونه تمام‌عیار پیشوایان توحید که خود را مانند تابلویى بى‌اختیار، زیر دست نقاش زندگى و مرگ تسلیم کرده بود، هیچ تفاوتى نداشت که قلم مرگ به سوى او حرکت کند، یا او به سوى قلم مرگ...

 

 

عدم نگرانى على (ع) از غوغاى مرگ و غائلۀ پس از مرگ

 مى‌ فرماید: «مرگ چیز تازه‌ اى به من نشان نداده است». البته چنان که در گذشته اشاره کردیم: براى کسى که حقیقت زندگى با لوازم و خواص آن روشن شده و هیچ نقطه مجهولى ندارد، مرگ، کدام مطلب تازه‌ اى را به چنین شخصى نشان خواهد داد؟ در مباحث گذشته به طور اختصار اشاره کردیم که با شناسایىِ حقیقىِ یکى از دو حقیقت متقابل، دومى را نیز مى‌ توان شناخت، و بلکه اگر بخواهیم معرفت یکى از آن دو را به نهایت درجه خود برسانیم، بدون شک باید دومى را به طور کامل بشناسیم. تأمل در تمام دوران زندگى على (ع) به طور همه‌ جانبه و بدون غرض‌ورزى، بزرگ‌ ترین دلیل براى ادعاى اوست.

 

هزاران انتقاد و عیب‌ جویى از على (ع)، چه در زندگى پیش از خلافت او و چه پس از خلافت او، و بلکه در قرن‌ هاى طولانى که ریاست‌پرستان و جانوران انسان‌ نما براى پوشاندن عیوب و رسوایى‌ هاى خود انجام مى‌ دادند، نتوانست از روى مدرک صحیح اثبات کند که على (ع) در فلان مورد فردى یا اجتماعى قدمى برداشته است که مطابق هواى نفس بوده، یا لااقل اشتباه کرده است. کیست که بتواند منصبى به این عظمت را در جهانى که سراپا کنجکاو بوده است، به استحقاق حائز شود؟ آیا مى‌ توان گفت : على (ع) زندگى را نفهمیده بود؟ 

 

 آرى، او زندگى را فهمیده بود که کوچک‌ ترین هراسى از مرگ نداشت. آن انسان که مى‌ داند مرگ ارادى مقدمۀ حیات واقعى است که طبیعتِ الهىِ حیات اقتضا مى‌ کند؛ آن شخص که در محیط مستان، هشیار است؛ آن کسى که در میان خودپرستان، فقط در فکر بهبود رفع اجتماع است؛ مردى که مى‌ داند بهرۀ مالى و تشخص هر فرد از افراد اجتماع، مربوط به ‌کار و ایجاد نتیجه است؛ آیا چنین مردى بیدار در چنان اجتماعى نفرت‌انگیز که تنازع در بقا و پایمال کردن ضعیف، مبادى و اصول انسانیت را از آنها سلب کرده بود، مى‌ تواند براى حیات طبیعى ارزش قائل شود و از مرگ بهراسد؟ این است که:

على (ع) از غوغاى مرگ و غائلۀ پس از مرگ نگرانى ندارد.

 

 دلنوشته ی علامه محمد تقی جعفری درباره شهادت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) از کتاب «مجموعه آثار ۱۱؛ ص ۴۴۸- ۴۵۹

 

دیدگاه تان را بنویسید