جی پلاس/ چهل پرسش درباره جنگ ایران و عراق-۳۹
دیدگاه منافقان درباره جنگ تحمیلی چه بود؟/چرا منافقان به رژیم بعث عراق پیوستند؟/آنها در چه قالب هایی به دشمن کمک می کردند؟
پرسش دیگری که درباره جنگ ایران و عراق مطرح است، درباره دیدگاه منافقان نسبت به جنگ تحمیلی، نوع کمک هایشان به رژیم عراق و... است که با توجه به کتاب پرسش ها و پاسخ ها پاسخ داده شده است.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، سالها از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ تحمیلی گذشته است اما همچنان پرسش هایی درباره علت و چرایی جنگ، تعویق پذیرش قطعنامه های بین المللی و... باقی مانده است که در این مجال به مناسبت فرا رسیدن چهلمین سال دفاع مقدس برآنیم تا به برخی از این پرسش ها، پاسخی درخور دهیم. از پرسش های دیگری که درباره ایام دفاع مقدس مطرح است، مواضع و دیدگاه های سازمان مجاهدین خلق (منافقین) درباره جنگ ایران و عراق است که پاسخ آن را از کتاب پرسشها و پاسخها (جنگ ایران و عراق) داده ایم:
سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن بر اساس مرام و مشی خود در ابتدای شروع جنگ در ظاهر با نظام ابراز همدردی کرده، در نشریات خود صدام و رژیم بعث را متجاوز میدانستند، اما در تحلیلهای درون گروهی خود از جنگ به عنوان فرصتی یاد میکردند که در آن دولت نوپای جمهوری اسلامی تحت فشار قرار گرفته، زمینه برای تحقق اهداف آنان فراهم خواهد شد. به همین دلیل رهبران سازمان با بروز اختلافات میان بنیصدر و مسئولان کشور، به حمایت از وی پرداختند و با تشدید این اختلافات تلاش کردند تا ضمن ایجاد بیثباتی سیاسی در داخل کشور، نظام را به بنبست برسانند. این روند تا 30 خرداد 1360 ادامه داشت تا اینکه آنان علناً به مخالفت با جمهوری اسلامی پرداختند و علیه آن اعلام جنگ مسلحانه کردند. با فرار رجوی و چند تن دیگر از رهبران سازمان مجاهدین خلق به خارج از کشور، دیدگاه آنان درباره جنگ کاملاً شفاف شد طوری که آنان رهبران ایران را جنگ طلب میدانستند و معتقد به جنگافروزی ایران بودند و عملاً به دشمن ایران، یعنی رژیم عراق پیوستند و به خدمت این رژیم درآمدند و در مقابل از کمکهای این رژیم بهرهمند شدند.
مواضع منافقین را باید در جهت ضدیت با نظام جمهوری اسلامی ایران و مسئولان کشور ارزیابی کرد. آنان به هر عاملی که در مخالفت با رهبران انقلاب و تضعیف یا براندازی جمهوری اسلامی بود، خوشبین بودند و به آن کمک میکردند و چون جنگ نیز از جمله مسائلی بود که برای براندازی نظام جمهوری اسلامی تدارک دیده شده بود، همین وجه مشترک و زمینه همکاری منافقین با دشمن بعثی را فراهم کرد و در نهایت آنان با خیانت به ملت و میهن خود، در کنار رژیم صدام قرار گرفتند و از هیچ اقدامی در ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و ملت مسلمان ایران فروگذار نکردند. همکاری منافقین در ابتدای حضور سازمان در عراق، در شکل جاسوسی، خبرپراکنی، ایفای نقش ستون پنجم، بازجویی از اسیران و ... صورت می گرفت اما با گذشت زمان این همکاری ها توسعه یافت و سازمان در قالب واحدهای رزمی ارتش عراق، به عملیات علیه جمهوری اسلامی دست زد.
در همین زمینه بخوانید:
علت پیشروی ایران در خاک عراق و اشغال آن چه بود؟
از نگاه غربی ها علت جنگ تحمیلی علیه ایران چه بود؟
چرا صداوسیما در ایام جنگ، تنها اخبار پیروزی ها را منعکس می کرد؟
فیلمهای سینمایی دفاع مقدس تا چه حد واقعیت را منعکس کرده است؟
ویژگیهای فردی صدام چه نقشی در آغاز جنگ علیه ایران داشت؟
چرا ایران پس از فتح خرمشهر به جنگ ادامه داد؟
چرا به جنگ عراق علیه ایران، جنگ تحمیلی گفته می شود؟
وضعیت اقتصادی کشور در دوره دفاع مقدس چگونه بود
حمایتهای منافقین از دشمن بعثی و خدمات آنان به رژیم عراق در زمینههای مختلفی بود، از جمله:
1ـ ترور شخصیتهای سیاسی و نظامی مؤثر در روند پیروزی انقلاب و جنگ؛ در این باره میتوان به بمبگذاری سازمان منافقین در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت دهها نفر از شخصیتهای سیاسی، بمبگذاری در دفتر نخستوزیری و شهادت رئیسجمهور محمدعلی رجایی و نخستوزیر محمدجواد باهنر در 8 شهریور 1360 و ترور تعدادی از فرماندهان نظامی در جبهه ها و پشت جبهه ها که منجر به شهادت برخی از آنان شد، اشاره کرد.
2ـ جاسوسی به نفع دشمن بعثی و ارائه اخبار و اطلاعات درباره مراکز مهم نظامی و صنعتی که به بمباران این مراکز توسط دشمن منجر می شد.
3ـ ارائه اخبار و اطلاعات درباره جنگ و نحوه عمل رزمندگان اسلام و نیز زمان و مکان عملیاتها به ارتش عراق.
4ـ پخش شایعه در پشت جبهه برای تضعیف روحیه مردم.
5ـ تبلیغات سوء علیه جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی، برای ضربه زدن به وجهه بینالمللی جمهوری اسلامی ایران.
6ـ جمعآوری و اختفای سلاح و استفاده از آنها علیه دولت ایران.
7ـ گشودن یک جبهه وسیع جنگ داخلی در ایران و تلاش برای تضعیف توان نظامی ایران از طریق منحرف کردن اذهان مسئولان و امکانات جمهوری اسلامی و تخصیص بخشی از نیروها و امکانات کشور جهت پاسخگویی به اینگونه بحرانها.
8ـ انتقال هواداران خود از ایران و سایر نقاط جهان و سازماندهی و اعزام آنها به عراق برای تشکیل یک ارتش به اصطلاح آزادیبخش برای همکاری نزدیک با ارتش عراق.
9ـ کمک به ارتش عراق در شنود بیسیمهای رزمندگان اسلام و نیز بازجویی از اسیران ایرانی.
10ـ عملیات نظامی علیه رزمندگان اسلام با همکاری و پشتیبانی لجستیکی ارتش عراق که نمونه بارز آن عملیات مرصاد بود که در روزهای پایانی جنگ در مناطق غرب کشور به وقوع پیوست.
11ـ اعزام تیمهای بمبگذاری و ترور به داخل ایران به منظور ضربه زدن به توان امنیتی و نظامی ایران و تضعیف روحیه مردم.
12ـ ارسال علائم و پیامهایی به هواپیماهای عراقی که شب هنگام مبادرت به بمباران شهرها و مناطق مسکونی می کردند.
در مجموع منافقین با این تحلیل که خود به تنهایی قادر به سقوط نظام جمهوری اسلامی نیستند در کنار عراق قرار گرفتند و امید داشتند با عامل فشار خارجی زمینه را برای سقوط جمهوری اسلامی و بازگشت خود به ایران فراهم کنند.
جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 27/4/1367 قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفت. عراقیها که سرمست از پیروزیهای جدید خود در بازپسگیری برخی مناطق بودند، اقدام ایران را از سر ضعف تلقی کرده و به رغم تبلیغات استکبار جهانی علیه ایران مبنی بر جنگطلب بودن ایران و صلحطلب بودن عراق، تهاجم جدیدی را علیه ایران آغاز کردند و در 30 کیلومتری شمال خرمشهر مستقر شدند.
در واکنش به این تهاجم جدید، به فرمان امام، نیروهای بسیجی رهسپار جبهه ها شدند و دشمن را به عقب رانده یا متوقف کردند.
در جبهه جنوب هنوز ارتش عراق به طور کامل تا خط مرزی عقب رانده نشده بود که مقارن ساعت 14:30 مورخ 3/5/1367 منافقین با استفاده از امکانات لجستیکی و پشتیبانی گسترده ارتش عراق، هجوم خود را از طریق تنگه پاتاق به طرف شهر اسلامآباد آغاز کردند. منافقین که اطلاعات درستی از ایران نداشتند، تحت تأثیر اهداف توهمآلود خود و پشتیبانی ارتش عراق، عملیات خود را با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند.
منافقین تصور می کردند که وضعیت نظامی ایران به دلیل تهاجمات پیدرپی عراق از هم پاشیده و اوضاع داخلی ایران به دلیل پذیرش قطعنامه 598 به شدت آسیبپذیر شده است. منافقین فکر میکردند در مدتی کوتاه از مرز خواهند گذشت و سپس ملت ایران به آنان لبخند زده و به ارتش آنان ملحق خواهند شد.
مسعود رجوی در همان زمان طی تحلیلی گفته بود که نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم و باید حمله کنیم و در شرایطی که رژیم نیروی جنگی ندارد کار را تمام کنیم.
مریم رجوی نیز در جمع نیروهای حمله کننده اظهار کرده بود: وقتی از جبهه برویم، آن طرفتر کسی نیست که جلوی ما را بگیرد. رجوی در پاسخ به سؤالات حاضرین در همین نشست میگوید: جمعبندی نهایی در میدان آزادی.
به این ترتیب منافقین که از کمکهای ارتش عراق و پیشرویهای موفقیتآمیز اولیه خود دلگرم شده بودند، پیروزی را نزدیک می دیدند، خصوصاً اینکه عراقیها کلیه تجهیزات سنگین نظامی مورد نیاز را در اختیار آنان قرار داده و آنان را در این تهاجم که "فروغ جاویدان" نامیده بودند، یاری کردند. اما با حضور گسترده نیروهای مردمی در جبههها و پیام امام به سپاه پاسداران برای مقاومت، منافقین در کمین نیروهای اسلام قرار گرفتند و تار و مار شدند به طوریکه بعدها اعضای این سازمان از این عملیات ـ که ایران نام "مرصاد" بر آن نهاد ـ به عنوان قتلگاه خود و یک اشتباه استراتژیک از سوی رهبری سازمان یاد کردند.
برشی از کتاب پرسشها و پاسخها (جنگ ایران و عراق)؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ فرهاد درویشی؛ ص ۱۲۸-۱۳۲
دیدگاه تان را بنویسید