حرف های بازیگر سریال «کامیون» درباره بزرگترین کابوس زندگیاش
بهنام شرفی، بازیگر، تئاتر، تلویزیون و سینما درباره همکاریاش با سیدمسعود اطیابی و سختگیری این کارگردان برای «کامیون» میگوید و معتقد است که همیشه تلاش کرده تا سلیقه مخاطبانش را در نظر بگیرد و بزرگترین کابوسش نیز بازی کردن نقش تکراری است.
به گزارش جی پلاس، در ایام کرونا یکی از راههایی که به مردم توصیه میشود، خانه نشینی است. ایامی که سرگرم شدن با سریالها و برنامههای تلویزیون میتواند قدری سختی قرنطینه را کاهش میدهد. یکی از سریالهای طنز نوروزی تلویزیون که همچنان ساخت آن ادامه دارد، «کامیون» سیدمسعود اطیابی است. روایت سه جوان دانشجو که با مشکلات خود دست و پنجه نرم میکنند و طنز موقعیتی که شهاب عباسی، نویسنده سریال به آن توجه کرده باعث شده هر قسمت سریال جذابیت خاص خود را داشته باشد.
کار متفاوتی که این سریال انجام داده، استفاده از تعدادی بازیگر جوان و با سابقه در عرصه تئاتر است و همین موضوع را میتوان یکی از نقاط قوت این سریال دانست، یکی از این جوانان باسابقه در عرصه تئاتر، بهنام شرفی است که نقش صابر را بازی میکند. شرفی از همبازی شدن با اسطورهاش یعنی مهدی هاشمی گفته است. متن این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
ویژگیهای یک بازیگر موثر و توانمند را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من برای بازیگر نمیتوان جایگاه مشخص کرد که بخواهیم بگوییم این بازیگر مختص تئاتر، سینما و یا تلویزیون است. این ایده از اساس اشتباه است. بازیگری که توانا و هوشمند باشد همه جا جایگاه دارد و در هر عرصهای میتواند بدرخشد به شرط اینکه مدیوم را بشناسد، بداند که روی صحنه تئاتر چه نوع بازیای را باید ارائه دهد، در تلویزیون و سینما هم این موضوع را بداند و تفاوت ارائه بازیگری را بلد باشد.
البته بازیگر باید بداند در هرکدام از این موارد به تفکیک، چه نوع بازی را باید ارائه دهد؛ مثلا در زمینه تئاتر، بازیای که در یک سالن با ظرفیت ۳۰ نفر ارائه میشود باید با بازیای که در سالن تالار وحدت اجرا میشود، متفاوت باشد. این مورد در سینما و تلویزیون هم وجود دارد و اگر بازیگر باهوش باشد، میداند که چه بازی انجام دهد تا بیننده عاشق بازیاش شود. در زمینه بازیگری تجربه تئاتر، بسیار به من کمک کرد. پس از «سالهای دور از خانه» خیلی از افراد فکر میکنند که من اولین بار با این سریال وارد عرصه تصویر شدم. اما من از سال ۸۷ در فیلمهای کوتاه بازی کردم و سال ۹۰هم در فیلم سینمایی «بی خود و بی جهت» عبدالرضا کاهانی ، سال ۹۳ هم در فیلم «خیابان خیلی خلوت» سعید روستایی و چندین فیلم کوتاه دیگر بازی کردم.
قرار بود در سریال «سالهای دور از خانه» نقش پررنگتری داشته باشید ولی نقشتان کم بود.
بله، قرار بود من، حضور پررنگتری در سریال داشته باشم، اما به جهت همکاری من با حمیدرضا آذرنگ برای تئاتر «خنکای ختم خاطره» بعد از یک قسمت مجبور به خداحافظی از اعضای گروه شدم.
چرا دیر وارد تلویزیون شدید؟ خودتان خواستید یا شرایط اینگونه ایجاب کرد؟
هرکسی برای ورود به عرصه بازیگری سینما و یا تلویزیون روش خاص خودش را دارد، من این روش را انتخاب کردم که در تئاتر خودم را پرورش دهم، پخته شوم و سعی کردم به گونهای تلاش کنم که من را انتخاب کنند و به من پیشنهاد دهند نه اینکه برای شناخته شدن بخواهم خودم را ارائه دهم و اگر تا بیست سال آینده هم به من پیشنهاد نقش اصلی سریال داده نمیشد من کماکان در تئاتر میماندم و از حاضر شدن روی صحنه آن لذت میبردم چون به معنای واقعی کلمه من روی صحنه زندگی میکنم و از این شرایط هم راضی هستم چون تئاتر درسهای بسیار بزرگی به من داد. تا کنون ۳۲جایزه بازیگری تئاتر از جشنواره فجر و دیگر جشنوارههای تئاتر گرفتهام و سه بار هم مرد سال تئاتر شدم و یکی از شاگردان استاد حمید سمندریان بودم و فکر کنم این موارد ثابت کند که من چه قدر عاشق تئاتر هستم.
چگونه آقای سید مسعود اطیابی با شما آشنا شدند؟
من جز پیشنهادهایی بودم که به ایشان ارائه شده بود و گویا کاندیداهای زیادی برای نقش صابر وجود داشت و من هم یکی از همان کاندیداها بودم، ایشان من را دیدند با هم گفتوگویی انجام دادیم و همان زمان هم من مشغول انجام یک کار تئاتر بودم ایشان تئاتر من را دیدند از بازی من خوششان آمد و با هم به تفاهم رسیدیم و بعد از آن نقش صابر به من پیشنهاد شد.
صابر در این سریال یک حرکتی دارد که دائم در هر شرایطی دستش روی موهایش است، در ابتدا خیلی از این مورد استقبال نشد، اما به مرور زمان که جلو رفتیم در میان مردم پذیرفته شد. این هم یک سبک از کمدی است به نام کمدی تکرار، زمانی که کمدی تکرار شکل میگیرد در وهله اول مورد پسند مخاطب قرار نمیگیرد، مانند یک تکه کلام یا یک حرکت، در قسمتهای ابتدایی سریال مخاطب آن را پَس میزند اما زمانی که جلوتر میرویم، این مورد به مرور خنده دار میشود. اتفاقا در روزهای اول بسیاری از دوستان به من میگفتند که این حرکت را دوست نداریم، اما به مرور زمان همان افراد این حرکت را پذیرفتند و از آن استقبال کردند.
شناسنامه حرکتی و رفتاری صابر چه چیزهایی است؟
صابر در این سریال یک حرکتی دارد که دائم در هر شرایطی دستش روی موهایش است، در ابتدا خیلی از این مورد استقبال نشد، اما به مرور زمان که جلو رفتیم در میان مردم پذیرفته شد. این هم یک سبک از کمدی است به نام کمدی تکرار، زمانی که کمدی تکرار شکل میگیرد در وهله اول مورد پسند مخاطب قرار نمیگیرد، مانند یک تکه کلام یا یک حرکت، در قسمتهای ابتدایی سریال مخاطب آن را پَس میزند اما زمانی که جلوتر میرویم، این مورد به مرور خنده دار میشود. اتفاقا در روزهای اول بسیاری از دوستان به من میگفتند که این حرکت را دوست نداریم، اما به مرور زمان همان افراد این حرکت را پذیرفتند و از آن استقبال کردند. همین حرکت باعث شده زمانی که مرا در کوچه میبینند دستشان را مانند صابر روی سرشان بگذارند. چند روز پیش یک ماشین از کنار من رد شد و زمانی که من را شناختند، افراد داخل ماشین دست کردند در موهایشان؛ همین مورد میشود شناسنامه صابر.
یکی از امتیازات اصلی این سریال این است که سه نقش اصلی آن از بچههای تئاتر هستند.
بله، من فکر میکنم این از هوشمندی کارگردان و تهیهکننده کار بوده و سیاست کاریشان هم این بوده که از سه بازیگر جوان استفاده کنند و همین موضوع خیلی به ما کمک کرد.
ملاکهای شما برای پذیرش بازی در سریال «کامیون» چه چیزهایی بود؟
در سالهای اخیر بسیار به من پیشنهاد میشد، اما من سعی کردم با دقت بیشتری به موضوع نگاه کنم، چون تنها من نبودم که برای خودم تصمیم میگرفتم بلکه باید به سلیقه مخاطبان تئاتر هم احترام میگذاشتم و برای همین هر نقشی را نمیپذیرفتم. بعضا یا نقش، یا فیلمنامه یا اعضای گروه را دوست نداشتم. تا اینکه سریال«کامیون» به من پیشنهاد شد و از آنجایی که من کار کردن با سیدمسعود اطیابی را دوست داشتم و میدانستم که چه قدر کمدی را میشناسد و با سلیقه مخاطب ایرانی آشنا است؛ بعد از آن که فیلمنامه را خواندم برایم جالب بود و متوجه شدم که چه قدر نقش صابر را دوست دارم و چه قدر نزدیک به سالهای دانشجویی خودم است و آن دوران را برای من تداعی میکرد، قبول کردم.
من با اینکه کار کمدی زیاد انجام دادهام اما بازی کردن در نقش جدی را بیشتر دوست دارم و جوایزی هم که در چندسال اخیر گرفتم برای کارهای جدی بود از جمله نمایش«آبی مایل به صورتی» اما نکته بسیار جذابی که در این سریال وجود دارد این است که «کامیون» یک بستر واقعی و جدی دارد که اتفاقاتی که در آن رخ میدهد کمدی است و آدمهایی که در این سریال میبینیم آدمهای خیالی نیستند و موضوعاتی است که مصداق بیرونی آن وجود دارد. «کامیون» ژانر جدیای دارد ولی کمدی موقعیتی که در آن وجود دارد، این موضوع را برای تماشاگر جذاب میکند و من آن را بسیار دوست دارم، چون واقعا یک کمدی اجتماعی و موقعیت را ارائه میدهد؛ ضمن اینکه افرادی که در آن هستند آدمای دور از ذهن و فانتزی نیستند. موضوعاتی که مردم با گوشت و پوستشان این موضوعات را درک کردند به هر حال هرکسی در خانواده دختر و پسر جوان دانشجو یا دم بخت داشته و این مشکلات را به طور کامل حس کرده و معتقدم صابر نماینده قشر عظیمی از جوانان جامعه است.
در رقابت با «دوپینگ» و «پایتخت» بازخورد مردم نسبت به سریال«کامیون» را چگونه ارزیابی میکنید؟
بازخوردها نسبت به این سریال اینگونه بود که شاید اوایل مردم خیلی آن را دوست نداشتند و این موضوع هم کامل طبیعی بود چون ما مانند «پایتخت» شش فصل حضور نداشتیم، داستان هم غریبه بود بازیگران هم نا آشنا بودند و طبیعی است که تماشاگر تا بخواهد این شخصیتها را بشناسد و متوجه شود داستان از چه قرار است، نزدیک پنج قسمت طول میکشد و زمانی که مخاطب داستان را دانست و یا شخصیتها و مختصات آنها آشنا شد دیگر داستان برایش غریبه و ناآشنا نبود و ما از ابتدا انتظار داشتیم که این اتفاق بیفتد و مخاطب چند قسمت اول تازه با داستان آشنا شود. یکی از نکات مثبت«کامیون» این است که کار با کیفیتی است و ما بسیار سر آن زمان گذاشتیم و آقای اطیابی هنگام ساختن این سریال با وسواس ساخت یک فیلم سینمایی پیش میرفت و مانند سریالهای دیگر اینگونه نبود که بخواهیم خیلی ساده از کنار برداشتها بگذریم. پیش آمده بود که یک سکانس را حتی ۳۰بار هم ضبط کنیم تا آن چیزی که مد نظر کارگردان بود به دست بیاید. به همین دلیل فیلمبرداری شش ماه زمان برد و ما کماکان در این ایام سخت در حال فیلمبرداری هستیم.
همین مورد هم باعث شد زمانی که تماشاگر با ما آشنا شد، ما را پذیرفت و بازخوردها مثبت باشد. این اتفاق در فص اول «پایتخت» هم افتاده بود و در چند قسمت اول مردم میگفتند که چرا این سریال با لهجه شوخی میکند، چرا اینگونه است اما از یک جایی به بعد از جانب تماشاگر پذیرفته شد و جز لا ینفک خانههای مردم در ایام مناسبتی مخصوصا ایام عید شد و من مطمئنم این اتفاق برای «کامیون» هم افتاده است و من حتی میشنوم که خیلیها منتظر فصلهای بعدی این سریال نیز هستند. درباره سریال «دوپینگ» هم این مورد صدق میکند چرا که تماشاگر تمام بازیگران و جنس بازی آنها را میشناسد و فقط از قسمت اول داستان را دنبال میکرد.
از اواخر اسفند که کرونا به طور جدی مسئله ساز شد میتوانستید به ادامه ساخت سریال نپردازید تا این اوضاع یک مقدار بهبود یابد.
سازندگان «پایتخت» قرار بود تنها ۱۸ قسمت بسازند و با پیشروی کرونا حدود ۸۰درصد کار را پیش برده بودند و قطع ادامه فیلمبرداری آسیب جدی به کار آنها نزد اما ما حدود ۵۰ درصد کار را پیش برده بودیم. البته بزرگترین موردی که باعث شد ما با وجود تمام ترسها و نگرانیهای ناشی از این بیماری که برای همه وجود داشت با این ویروس بجنگیم و هر روز سر فیلمبرداری برویم تعهد بود، چون ما تمام مدت از مردم میخواهیم تا در خانههایشان بمانند؛ حالا که این درخواست را از آنها داریم باید وسیله سرگرمی آنها را نیز به وجود آوریم و این موضوع بر عهده هنرمندان است، عدهای در فضای مجازی خلاقیت به خرج میدهند. ما هم سعی کردیم با ادامه ساخت این مسئولیت را به دوش بکشیم تا این روزها یک لبخندی روی لب مردم بنشیند.
یکی از همین بزرگان مهدی هاشمی بود؛ من اولین فیلمی که در سینما دیدم فیلم«زرد قناری» بود و در بچگی من بازی ایشان را دیدم و حالا بعد از سالها من مقابل ایشان بازی میکنم و این مانند یک رویا برای من بود. همینطور تجربه بازی کردن مقابل لعیا زنگنه یا نادر سلیمانی تجربه بسیار جالبی بود.
چالشها و نگرانیهای شما برای پذیرش این نقش چه بود؟
بازیگر در عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون اساسا روی لبه تیغ راه میرود و انتخاب کاری و در تمام کارها امکان این وجود دارد که یا خیلی خوب پیش رود یا خیلی بد اما یک سری شاخصهها وجود دارد که بازیگر آنها را نگاه میکند و ارزیابی میکند. یکی از شاخصههای اصلی این سریال سیدمسعود اطیابی بود که دست کم چند فیلم سینمایی اخیر او فیلمهای سینمایی پر فروشی بودند؛ پس در وهله اول میدانستم که با یک کارگردان کار بلدی روبهرو هستم، در وهله دوم قصه بود که بسیار جذاب بود و با توجه به تجربه خودم متوجه شدم که جنس متن و کمدی آن به گونهای است که مخاطب دوست خواهد داشت و نکته سوم آن بازیگران بودند که تلفیقی از بازیگران باتجربه و جوان بود. یکی از همین بزرگان مهدی هاشمی بود؛ من اولین فیلمی که در سینما دیدم فیلم«زرد قناری» بود و در بچگی من بازی ایشان را دیدم و حالا بعد از سالها مقابل ایشان بازی میکنم و این مانند یک رویا برای من بود. همینطور تجربه بازی کردن مقابل لعیا زنگنه یا نادر سلیمانی تجربه بسیار جالبی بود. فقط یک عامل برای من ریسک بود و باعث نگرانی من میشد، آن هم ترکیب سه دانشجو بود که آیا ترکیب ما سه نفر کنار یکدیگر جذاب میشود یا خیر؟ لوس میشود یا شیرین؟ با نمک میشود یا شور؟ همین موارد خیلی مهم بود و یک مقدار که فیلمبرداری ادامه پیدا کرد خیالم از این بابت جمع شد.
از همبازی شدن با مهدی هاشمی و لعیا زنگنه بگویید.
من همیشه سعی کردم از تمام بزرگانی که مقابل آنها فعالیت میکنم، یک چیز یاد بگیرم و مانند یک محصل در برابر آنها حضور پیدا کنم، همانگونه که در کلاسهای استاد حمید سمندریان حضور پیدا میکردم. آموختن هم فقط به روی صحنه یا مقابل تلویزیون ختم نمیشود، سعی میکنم در پشت صحنه از همه چیز استفاده کنم.
یکی از ویژگیهای جالب بازیگری شما بازی متفاوت است و در تئاتر به هیچ عنوان ما بازی تکراری از شما نمیبینیم.
من همیشه سعی کردم نقشها و گریمهای متفاوت را امتحان کنم و واقعا بزرگترین کابوس زندگی من بازی کردن یک نقش تکراریاست حتی سعی میکنم در تُن صدا و لحن صحبت هم آن تفاوت را ایجاد کنم چون یکی از جذابترین چالشهای زندگی من بازی کردن نقش تازه است.
اوضاع تئاتر را در شرایط فعلی چه گونه میبینید؟
در شرایط فعلی اوضاع هیچ چیز خوب نیست، نه تئاتر، نه سینما و امیدوارم هرچه زودتر این اوضاع بهبود یابد و تئاتر و سینما بتواند دوباره نفس بکشد، چون نفس تئاتر و سینما وابسته به نفس تماشاگرش است و اگر تماشاگر نتواند به سالنهای سینما و تئاتر برود این دو از بین میروند. امیدوارم هم برای سلامتی هموطنانم هم برای بهبود اوضاع سینما و تئاتر کرونا هرچه سریعتر از بین برود تئاتر و سینمای ما طی سالهای گذشته از لحاظ مخاطب وضعیت خوبی داشته است. خیلی از افراد تازه با تئاتر انس گرفته بودند یا حتی سینما نیز رکوردهای خوبی را از لحاظ فروش ثبت میکرد. اما جریان کرونا باعث شده تمام این موضوعات تمام شود.
بین تئاتر، سینما و تلویزیون کدام را ترجیح میدهید؟
برای یک هنرمند فرقی ندارد و قطعا روزی در هر سه فعالیت میکنم. چون مدیومهایی هستند که آنها را دوست دارم. چه تئاتری که ریشه من در آن است، مرا پرورش داد و تا لحظه آخر مرا روی صحنه آن خواهید دید چون عاشقش هستم. چه سینمایی که عاشقش هستم.
دیدگاه تان را بنویسید