آشنایی کوتاه با زندگی حضرت امیر(س)؛ از ولادت در خانه کعبه تا شهادت در خانه خدا

حضرت علی بن ابیطالب سلام الله علیه در سیزدهم رجب سال سی ام عام الفیل در خانه کعبه به دنیا آمدند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، حضرت امیر سلام الله علیه در روز جمعه سیزدهم ماه رجب سال سی ام عام الفیل یعنی ده سال پیش از بعثت حضرت ختمی مرتبت(ص) در مکه معظمه به دنیا آمدند. 

پدر گرامی ایشان، حضرت ابوطالب و مادر بزرگوارشان فاطمه بنت اسد بودند.

ولادت آن حضرت به شکل بی سابقه ای در درون خانه کعبه روی داد و این خود معجزه ای بود که در تاریخ بشریت سابقه نداشت. ماجرای به دنیا آمدن حضرت(س) به این شکل بود که:

فاطمه بنت اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک کرد و گفت: «خداوندا! به تو و پیامبران و کتاب‌هایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم، سازنده این خانه ایمان راسخ دارم. پروردگارا! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما.»

لحظه‌ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد.

فاطمه بنت اسد وارد خانه کعبه شد و دیوار به هم پیوست. فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتی مهمان خدا بود و نوزاد مبارک خویش را در سیزدهم رجب سال سی ام عام الفیل به دنیا آورد. سپس همان شکاف دیوار کعبه دوباره گشوده شد و فاطمه بنت اسد به همراه مولود عزیز و ارجمندش بیرون آمد و گفت: «پیامی از غیب شنیدم که نامش را علی بگذار.»

آن گاه فاطمه بنت اسد روی به خانه نهاد. شخصی به سرعت خود را به ابوطالب و خانواده او رساند و بشارت ولادت علی (ع) را داد. همه خانواده که در پیشاپیش آن‌ها حضرت محمد مصطفی (ص) قرار داشتند، به استقبال فاطمه و نوزادش آمدند. حضرت محمد (ص)، نوزاد را در بغل گرفتند و زبان خویش را در دهان او قرار دادند و اذان و اقامه در گوش مبارک ایشان خواندند.

مولا علی بن ابیطالب اولین فرزند خانواده بنی هاشم است که پدر و مادر وی هر دو از فرزندان هاشم بودند که این خاندان به لحاظ فضایل اخلاقی و صفات عالیه انسانی برترین در قبیله قریش بودند و در میان طوایف عرب زبانزد خاص و عام به شمار می آمدند.

کنیه‌ها و القاب حضرت امیر(س)

حضرت امام علی (ع) دارای کنیه‌ها و القاب مختلفی هستند از جمله: ابوالحسن، ابوتراب (به دلیل سجده‌های طولانی که ایشان داشتند. همچنین در سال دوم هجری هم علی (ع) روی زمین خوابیده و مقداری گرد و غبار بر لباسشان نشسته بود. در این هنگام پیامبر اسلام (ص) بر بالین ایشان آمد و با خطاب «یا ابوتراب» آن حضرت را بیدار کرد. از آن زمان، به این کنیه مشهور شدند)، ابوریحانتین (این کنیه را هم پیامبر (ص) برای ایشان قرار داد و به معنای پدر دو ریحانه بهشت، امام حسن(ع) و امام حسین (ع) است.)، مرتضی، امیرالمؤمنین، یعسوب الدین (مالک و رئیس و حاکم دین)، یعسوب المؤمنین (آقا و رئیس مومنان)، اسدالله و اسدالله الغالب (شیر خدا)، حیدر و حیدر کرار (شیر بیشه ایمان)، سید العرب، سید المسلمین، امام المتقین، مولی الموحدین و کاشف الکرب (برطرف کننده غم).

 

دوران کودکی امام اول شیعیان(ع)

علی بن ابیطالب سلام الله علیه تا سه سالگی را در حضور پدر و مادر بودند و بسیار مورد تکریم و احترام آنان بودند، زیرا جدای از محبوبیت فرزندی، کمالات آن حضرت(ع) نیز از قبیل سخن گفتن در شکم مادر، باز شدن‌ دیوار کعبه به احترام وى و تولد در خانه خدا، سلام به پدر و مادر و تمام انبیای الهى و بویژه به رسول خدا (ص)، تلاوت قرآن و سایر کتاب‌هاى آسمانى در حضور پیامبر اسلام (ص) و... موقعیت امیرالمؤمنین (ع) را در میان مردم و به ویژه خانواده‌ اش چندین برابر کرده بود؛ به همین سبب پدر بزرگوارش ایشان، شتران زیادی را قربانی و در مهمانی تولد ایشان، همه مردم را به ولیمه دعوت کردند (به این صورت که اوّل، هفت بار خانه خدا را طواف کنند و آن گاه داخل خانه ابوطالب شوند).

امیرالمومنین على(ع) از نظر تربیت ‌خانوادگى فوق العاده بالا و چشمگیر بود چرا که پدرشان ابوطالب نیز از بزرگان و رئیس قبایل مکه، رئیس قبیله بنی هاشم، متصدى امور کعبه و یکی از شخصیت‌های نقش آفرین صدر اسلام بود و در میان مردم موقعیت بى نظیرى داشت.
ابوطالب (ع) پس از وفات عبدالمطلب، سرپرستی پیامبر اکرم (ص) را بر عهده گرفت و پس از بعثت و آغاز رسالت رسول خدا (ص)، قوی‌ترین حامى و یاور آن حضرت (ص) در برابر دشمنان و بداندیشان محسوب می‌شد و سراسر وجودش، سرشار از بخشش، مهربانی و فداکاری در راه آیین توحیدی بود و در راه هدف مقدس حضرت خاتم الانبیاء (ص) که همان گسترش آیین یکتاپرستی بود، با تمام وجود جانبازی و فداکاری کرد و گفت: «تا جان دارم، از محمد (ص) دفاع می‌کنم.»
مادر ارجمندشان فاطمه بنت اسد هم از زنان پاکدامن و اسوه حقیقت و ایمان به شمار مى ‌آمد و نخستین زن از زنان عالم است که پس از حضرت خدیجه کبرى (س) به رسول خدا (ص) ایمان آورد.
از آنجا که خداوند متعال می‌خواست ایشان به کمالات بیشتری نایل آید، پیامبر اکرم(ص) وی را از بدو تولد، تحت تربیت غیرمستقیم خود قرار داد. پس از چند سال و در سن شش سالگی امام علی (ع)، بر اثر قحطی و خشکسالی عجیبی که در مکه اتفاق افتاد، ابوطالب پدر گرامی امام علی (ع) و عموی پیامبر اسلام (ص)، با تأمین هزینه سنگین زندگی چند فرزند روبرو شد و پیامبر اسلام(ص) با مشورت عموی خود ـ عباس ـ توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از فرزندان ابوطالب را نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد. بر این اساس عباس، جعفر را و پیامبر(ص) هم علی(ع) را به خانه خود بردند و از آن پس ایشان از خانه پدر به خانه پسر عموی خود یعنی پیامبر(ص) منتقل و به طور کامل در کنار ایشان و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت(ص) درآمد و آنچنان با پیامبر(ص) همراه بود که حتی هرگاه پیامبر(ص) از شهر خارج می‌شد یا به کوه و بیابان هم می‌رفت، او را همراه خود می‌برد.

اولین مردی که به اسلام و حضرت رسول(ص) ایمان آورد

از فضایل ویژه حضرت امام علی(ع)، سبقت ایشان در کار‌های خیر است که آن بزرگوار، نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر گرامی اسلام(ص) است.
پس از نخستین وحی الهی و بعثت حضرت محمد بن عبدالله(ص) در غار حرا، وقتی که آن حضرت(ص) از غار حرا رهسپار شهر و خانه خود شد، شرح حال را فرمودند: و علی(ع) به آن حضرت(ص) ایمان آوردند و مجری طرح‌ها و یار همراه و دلسوز پیامبر اکرم(ص) در دعوت و مأموریت الهی ایشان بودند.
پس از سه سال دعوت مخفیانه ایشان به اسلام نیز سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد و باز در مجلس ضیافتی که پیغمبر بزرگ اسلام(ص) برای آشنا کردن و دعوت خویشاوندان نزدیک خود به دین اسلام ترتیب دادند، از حاضران سؤال فرمودند که: «چه کسی از شما مرا در این راه کمک می‌کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟»، فقط علی(ع) تنها کسی بودند که از جای خود بلند شدند و پاسخ دادند: «ای پیامبر خدا! من تو را در این راه یاری می‌کنم.»، پیامبر (ص) بعد از سه بار تکرار سؤال و شنیدن همان جواب، فرمودند: «ای خویشاوندان و بستگان من! بدانید که علی(ع) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست.»

ملازمت با رسول خدا(ص)

امام علی(ع) پیوسته ملازم رسول اکرم(ص) بودند تا آن حضرت(ص) از مکه به مدینه هجرت فرمودند: و از افتخارات دیگر حضرت امیر(ع) این است که در شب هجرت که کفار، خانه رسول خدا(ص) را محاصره کرده و در پی قتل آن حضرت(ص) در بسترشان بودند، با شجاعت کامل و برای خنثی سازی این توطئه پلید، به جای ایشان در بستر خوابیدند و زمینه هجرت حضرت رسول(ص) را فراهم کردند و ایشان نیز به سلامت از خانه بیرون آمدند و رهسپار مدینه شدند.
حضرت امیر(س) پس از هجرت، در مدینه هم ملازم پیامبر اکرم(ص) بودند و در هیچ امری با آن حضرت(ص) مخالفت نکردند. جانبازی و فداکاری در میدان جهاد و حضور شجاعانه و مؤثر در ۲۶ غزوه از ۲۷ غزوه پیامبر (ص)، جز جنگ تبوک که آن حضرت(ص) او را در مدینه به جای خود نشانده بودند و سریه‌های مختلف و همچنین ضبط و کتابت وحی (قرآن مجید) به عنوان یکی از کاتبان وحی و حافظان قرآن و تنظیم بسیاری از اسناد تاریخی و سیاسی و نوشتن نامه‌های تبلیغی و دعوتی، از جمله فضایل و کار‌های حساس و پر ارج حضرت امیر(س) در این دوران به شمار می‌رود.

ازدواج با فاطمه زهرا(س)

هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیها السلام رفتند، پیامبر(ص) در خانه ام سلمه بودند. حضرت علیه السلام در زدند. ام سلمه پرسیدند: کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر(ص) دستور دادند:«در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». حضرت علی علیه السلام وارد شدند، سلام کردند و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشستند. چشمان خود را بر زمین دوختند. شرم از پیامبر(ص) مانع گفتن خواسته شان می شد. پیامبر(ص) که خود حضرت علی (ع) را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر بودند، سکوت را شکسته و فرمودند:«می بینم برای حاجتی اینجا آمده ای. خواسته ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته ات پیش من پذیرفته است».

حضرت(ع) با سخنانی شیرین خواسته شان را چنین بازگو کردند: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دلسوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم هستید. ای رسول خدا اکنون که بزرگ شده ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر(ص) چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می کشیدند. خوشحال شدند، ولی جواب قطعی را برعهده حضرت فاطمه(س) گذاشتند.

به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه السلام) به سوی مسجد رفتند تا پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در پی او بیایند. در بین راه، ابوبکر و عمر را دیدند و داستان خود را برای آنان بازگو کردند. آنگاه به مسجد رفتند. همچنین پیامبر(ص) به بلال دستور دادند که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورند. پس از مدتی کوتاه، همگی در مسجد بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر بالا رفتند و پس از ستایش خداوند فرمودند: ای مردم! بزرگان قریش، فاطمه را از من خواستگاری کردند و من در پاسخ گفتم که به خدا سوگند! من شما را رد نکردم، بلکه خداوند شما را رد کرده است. در همین حال، جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:خداوند فرموده است که اگر علی را برای فاطمه نیافریده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قیامت، شوهر و همسری هم تراز فاطمه پیدا نمی شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز پیام جبرئیل را ابلاغ کردند و فرمودند:
ای مردم! جبرئیل بر من نازل شد و مرا آگاهی داد که خداوند جلیل، علی و فاطمه را در آسمانها به نکاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نیز در روی زمین، فاطمه را به نکاح علی درآورم و شما را گواه بگیرم. پس فاطمه را به ازدواج علی درآوردم. ای علی! راضی شدی؟
علی ایستاد و با چهره ای شاداب فرمود: خدا را بر نعمتهای او سپاسگزارم و گواهی می دهم که جز او، خدایی نیست. درود بر محمد(صلی الله علیه و آله)؛ درودی که مقام و درجه اش را بالا برد. ای مردم! خداوند، ازدواج را برای ما پسندیده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر و بدان حکم کرده است.

علی(ع) و غدیرخم

پیامبر اکرم (ص) پس از اتمام مراسم حج سال دهم هجرت («حجة الوداع»، «حج البلاغ» و «حج الاسلام») که آخرین حج در آخرین سال عمر شریف ایشان بود، در راه برگشت در محلی به نام غدیر خم (در نزدیکی منطقه جحفه، میان جاده مکه مکرمه و مدینه منوره و محل گذر کاروان ها) بر اساس فرمان الهی دستور توقف دادند تا رسالتشان را به اتمام برسانند. پس از نماز ظهر، بر بالای منبری از جهاز شتران رفتند و فرمودند: «ای مردم! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. درباره من چه فکر می‌کنید؟»، مردم گفتند: «گواهی می‌دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ می‌کردی.»، پیامبر (ص) فرمودند: «آیا شما گواهی نمی‌دهید که جز خدای یگانه، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست؟»، مردم گفتند: «آری، گواهی می‌دهیم.»، سپس پیامبر (ص) دست مبارک حضرت علی (ع) را بالا گرفتند و فرمودند: «ای مردم! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست؟»، مردم گفتند: «خداوند و پیامبر او بهتر می‌دانند.»، سپس فرمودند: «ای مردم! هر کس من مولا و رهبر او هستم، علی هم مولا و رهبر اوست. (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ ...)» و این جمله را سه بار تکرار فرمودند. بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی(ع) تبریک گفتند و با ایشان بیعت کردند.

از رحلت رسول خدا(ص) تا خانه نشینی حضرت امیر(ع)

به هنگام رحلت رسول اکرم (ص)، امام علی (ع) ۳۳ سال داشتند و با اینکه در همه فضایل و کمالات سرآمد و در میان اصحاب پیامبر (ص) ممتاز و منحصر به فرد بودند و علیرغم همه سفارشات مکرر و صریح پیامبر اکرم(ص)، با بهانه‌ها و توطئه‌های مختلف، ایشان را از خلافت و جانشینی ظاهری پیامبر بزرگ اسلام(ص) کنار زدند و بنابراین ایشان هم از صحنه اجتماع کناره گرفتند و به مدت ۲۵ سال (زمان سه خلیفه پس از رحلت رسول اکرم (ص)) خانه نشین شدند و سکوت اختیار فرمودند.
از جفا‌ها و مصایب سنگین بر قلب مبارک حضرت امام علی(ع)، هجوم به خانه آن حضرت(ع) در جریان سقیفه و برای بیعت امام علی(ع) با ابوبکر، و بیماری و شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) به فاصله بسیار کوتاهی (۷۵ یا ۹۵ روز) از رحلت اندوهبار نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) بود.
حضرت فاطمه زهرا (س) آن زمان هجده سال سن داشت و ثمره پیوند آسمانی ایشان با حضرت امام علی (ع)، چهار فرزند به نام‎های امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و حضرت زینب کبری (س) و ام کلثوم (س) بود.

خلافت حضرت امیر(س)

پس از کشته شدن خلیفه سوم در ذی الحجه سال ۳۵ هجری قمری در مدینه (یعنی در سن ۵۸ سالگی امام علی (ع))، مردم با آن حضرت (ع) بیعت کردند و ایشان را به خلافت ظاهری برگزیدند.
آن حضرت (ع) در مدت حکومت خود (به مدت ۴ سال و ۹ ماه)، سیرت پیامبر اکرم(ص) را عملی و به اجرای عدالت و اصول اسلامی پرداختند که برخی از صحابه و سودجویان که از رفتار و منش الهی و عادلانه آن حضرت (ع) متضرر می‌شدند (و پیشاپیش آن‌ها هم عایشه، طلحه، زبیر و معاویه بودند.) به بهانه‌های مختلف و از جمله خونخواهی خلیفه سوم، سر به مخالفت برافراشته و بنای شورش و آشوب‎گری گذاشتند.
بیشتر مساعی آن حضرت(ع) در زمان خلافت بر مسلمین به عنوان حکومت عدل الهی، صرف رفع اختلافات داخلی شد و در این زمان، جنگ‌های فراوانی از جمله صفین، جمل و نهروان (که هر یک پیامد‌های خاصی به دنبال داشت) رخ داد. آن حضرت برای خواباندن فتنه در نزدیکی بصره، جنگی با عایشه و طلحه و زبیر کردند که به جنگ جمل معروف است. جنگی هم با معاویه، به مدت یک سال و نیم در مرز عراق و شام کردند که به جنگ صفین و نیز جنگی با خوارج در نهروان به وقوع پیوست که به جنگ نهروان معروف شد.

شهادت مظلومانه و تشییع شبانه مولای متقیان(ع)

بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج، برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی، برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکر تمیمی در یکی از شب‌ها گرد هم آمده و اوضاع آن روز و خونریزی‌ها و جنگ‌های داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی (ع) و معاویه و عمروعاص هستند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند، مسلمانان تکلیف خود را خواهند دانست.
سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر شود. ابن ملجم ملعون متعهد قتل امام علی (ع) شد. برک بن عبدالله تنها توانست معاویه را از ناحیه ران زخمی کند که پس از مدتی درمان شد و بهبود پیدا کرد. عمرو بن بکر نیز قاضی شهر را که آن روز به سبب بیماری عمروعاص به جای او اقامه جماعت می‌کرد، به قتل رساند. اما در این میان فقط ابن ملجم ملعون نقشه خود را با موفقیت اجرا کرد.
ابن ملجم پس از گذشت زمانی کوتاه، در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری و در مسجد کوفه، با ضربه شمشیر زهرآلودی، فرق مبارک حضرت امام علی (ع) را در حالی که در محراب عبادت در سجده بودند شکافت، خون از سرشان جاری و محاسنشان به خون رنگین شد و در این حال فرمودند: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة» (به خدای کعبه، رستگار شدم.)، سپس آیه ۵۵ سوره مبارکه طه را تلاوت فرمودند: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى» (شما را از خاک آفریدیم و به آن بازتان می‌گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می‌آوریم.)، مردم به سوی ابن ملجم دویدند، ولی هر کس به او نزدیک می‎شد، ابن ملجم با شمشیر خود او را می‌زد. سرانجام قُثَم بن عباس بن عبدالمطلب پسر عموی پیامبر (ص) پیش رفت و او را به زمین کوبید. امام حسین (ع) به اتفاق بنی هاشم، بدن مجروح پدر بزرگوار را بر روی گلیمی، به خانه منتقل کردند.
امیرالمؤمنین (ع) به ابن ملجم اشاره کردند و فرمودند: «اگر من از دنیا رفتم، او را بکشید، همان طور که مرا کشته و اگر سالم ماندم، خودم درباره او تصمیم می‌گیرم.»
قدری شیر برای امام علی (ع) آوردند. امام (ع) کمی از آن نوشیدند و فرمودند: «به زندانی خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت نکنید.»
پزشکان کوفه و از جمله اثیر بن عمرو که از همه ماهرتر بود، به بالین ایشان گرد آمدند. اثیر وقتی زخم سر مبارک امام (ع) را دید، پس از معاینه‌ای گفت: «یا علی (ع)! وصیت‌های خود را بکن، زیرا شمشیر زهرآلود به مغزت رسیده و معالجه مؤثر نیست.»
و بدین ترتیب امام مظلوم شیعیان و پیشوای آزادگان (ع) در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان و در سن ۶۳ سالگی، پس از سال ها خدمت به دین خدا، مردم و برای سعادت بشریت و تحمل مظلومانه رنج ها، مصائب، بی‎مهری‎ها و پیمان‎شکنی‎ها به فیض شهادت رسیدند.
امام علیه السلام در آخرین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمودند: «شما را به پرهیزکاری و به نظم در کار‌ها سفارش می‌کنم و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید. یتیمان را فراموش نکنید، حقوق همسایگان را مراعات کنید. قرآن را برنامه عملی خود قرار دهید. نماز را بسیار گرامی بدارید که ستون دین شماست.»
غسل و تکفین امام علی (ع) بر اساس سفارش آن حضرت (ع) توسط دو فرزند گرامی شان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) انجام شد. سپس جنازه مطهر آن حضرت(ع) را به سوی سرزمین «غری» (نجف اشرف) بردند و در آنجا ـ در کنار مرقد حضرت آدم(ع) و حضرت نوح(ع) از انبیای الهی ـ دفن و بر اساس وصیت خود آن حضرت (ع)، قبر شریفشان را پنهان فرمودند.
مرقد مطهر امام علی (ع) همچنان مخفی بود، تا اینکه با از میان رفتن بنی امیه و رفع خطر خوارج در زمان بنی عباس، توسط حضرت امام جعفر صادق (ع) به شیعیان شناسانده شد.
مضجع شریف و نورانی مولای متقیان (ع) در نجف اشرف هم اکنون مطاف فرشتگان و آسمانیان و زیارتگاه شیعیان و ارادتمندان آن حضرت (ع) است.
 

نهج البلاغه امام علی (ع)

کتاب نفیس، ارزشمند و مقدس «نهج البلاغه» شامل مجموعه‌ای از سخنان زیبای امیر کلام حضرت امام علی (ع) و برگزیده‌ای از خطبه ها، نامه‌ها و سخنان کوتاه و حکمت آمیز آن حضرت (ع) به عنوان یکی از نیاز‌های اساسی جامعه اسلامی در تمام اعصار است.

دیدگاه تان را بنویسید