ماجرای یک قتل به خاطر پرنکردن کلمن آب!
نگهبان یک مجتمع مسکونی که به خاطر پر نکردن کلمن آب با همکارش درگیر و مرتکب قتل شده بود، روز گذشته از خودش دفاع کرد.
به گزارش جی پلاس، پروندهای که ششم آذرسال۹۶ در کلانتری۱۴۱ شهرک گلستان تشکیل شد، مأموران از قتل مرد میانسالی به نام پیام باخبر شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
عامل قتل، رضا ۲۲ساله بود که بعد از مراجعه به کلانتری گفت: «من و پیام نگهبان یک مجتمع مسکونی بودیم. روز گذشته با هم بحثمان شد به همین خاطر صبح به دیدنش رفتم تا با هم صحبت کنیم که او به صورتم سیلی زد و من هم با چاقو به شکم او چند ضربه زدم. میخواستم فرار کنم، اما برادرم از من خواست خودم را معرفی کنم.»
متهم بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده بعد از صدور کیفرخواست به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستادهشد. صبح دیروز متهم از زندان اعزام و در همان شعبه به ریاست قاضی عبداللهی محاکمه شد.
ابتدای جلسه اولیایدم که مادر و دو دختر مقتول بودند درخواست قصاص کردند، سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: «من و پیام سالها در ساختمان نگهبان بودیم. روز قبل از حادثه من و پیام سر پر کردن کلمن آب با هم بحثمان شد و از آنجائیکه خسته بودم برای پر کردن آب بهانه آوردم. پیام عصبانی شد و غذای مرا که چند تا سیب زمینی پخته بود، دور ریخت. من هم او را هل دادم و درگیری بالا گرفت، اما با میانجیگری اهالی ساختمان به خانه رفتم و او همانجا ماند.»
متهم در خصوص روز حادثه گفت: «فردای آن روز به اتاقک نگهبانی رفتم و میخواستم با او صحبت کنم. مقتول تا مرا دید به طرفم حمله کرد و یک سیلی به صورتم زد و بعد گفت: «اخراجی و از فردا سر کار نیا». با شنیدن این حرف عصبانی شدم و با چاقویی که همراه داشتم یک ضربه به شکم او زدم. همان موقع چاقو شکست. اصلاً روی تیغه چاقو خون را ندیدم و فکر میکردم چاقو تیغه ندارد به همین خاطر چند ضربه دیگر به شکم مقتول زدم که ناگهان دیدم او خونین روی زمین افتاد.»
متهم در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید چاقو شکسته بود و نمیدانستم هنوز تیغه روی دسته مانده است. به همین دلیل فکر کردم آن ضربات آسیبی به بدن مقتول وارد نمیکند. از اولیایدم درخواست گذشت دارم و میخواهم مرا ببخشند.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
متهم در خصوص روز حادثه گفت: «فردای آن روز به اتاقک نگهبانی رفتم و میخواستم با او صحبت کنم. مقتول تا مرا دید به طرفم حمله کرد و یک سیلی به صورتم زد و بعد گفت: «اخراجی و از فردا سر کار نیا». با شنیدن این حرف عصبانی شدم و با چاقویی که همراه داشتم یک ضربه به شکم او زدم. همان موقع چاقو شکست. اصلاً روی تیغه چاقو خون را ندیدم و فکر میکردم چاقو تیغه ندارد به همین خاطر چند ضربه دیگر به شکم مقتول زدم که ناگهان دیدم او خونین روی زمین افتاد.»
متهم در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید چاقو شکسته بود و نمیدانستم هنوز تیغه روی دسته مانده است. به همین دلیل فکر کردم آن ضربات آسیبی به بدن مقتول وارد نمیکند. از اولیایدم درخواست گذشت دارم و میخواهم مرا ببخشند.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
دیدگاه تان را بنویسید