25 تیرماه سال 61 بود که خبر شهادت محمدرضا رسید بی آنکه تکه ای از پیکر مطهرش برای بانو بازگردانده شود و 33 سال چشم انتظاری، روزهای سختی را بر او گذراند.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: سال 57 بود که محمدرضا(1) و طاهره(2) قرار گذاشتند که تا پایان عمر یار یکدیگر باشند و با اینکه او افسر نیروی هوایی بود اما با کمترین نگرانی از اینکه مبادا گرفتار شود برای عروسی شان کارتی با نام مبارک حضرت مهدی(عج) سفارش می دهد و زندگی را زیر سایه آن حضرت آغاز می کنند.
آغاز زندگیشان در دزفول بود و روزهایی که محمدرضا کمتر خانه پیدایش می شد و سخت مشغول مبارزه با رژیم پهلوی بود و مخفیانه اقدامات گسترده ای را علیه آنها ترتیب می داد حالا از مخفی کردن اعلامیه های امام و نوارهای سخنرانی ایشان گرفته تا پخش آنها و...
چند ماه به همین منوال گذشت تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید. چندی بعد خدا فرزند دختری به آنها عنایت کرد که نامش را نرجس گذاشتند که نامگذاری فرزندشان نیز از علاقه وافر به حضرت ولی عصر(عج) بود و دختر دومشان نیز 40 روز پس از شهادتش به دنیا آمد.
زندگی شیرین و عاشقانه طاهره و محمدرضا بسیار کوتاه بود هنوز چیزی از سرخوشی هایشان نگذشته بود که بر طبل جنگ نواختند و زندگی از حالت عادی خود خارج شد، محمدرضا سه ماهی را در جبهه گذراند و یک بار در ماه مبارک رمضان به مرخصی آمد و وقتی که برای بار دوم به منطقه اعزام شد دیگر برنگشت و تنها خبر شهادت و چشم انتظاری بود که سال های سال مهمان طاهره بانو شده بود.
این فراق و دوری از بیست و پنجم تیرماه سال 61 یعنی عملیات رمضان آغاز شد و تا 33 سال بعد طول کشید.
بیست و سوم مهرماه سال 93 بود که دو شهید گمنام را در پادگان شهید خضرایی ستاد نهاجا تشییع کردند و در آنجا به خاک سپردند.
یک سالی از این قضیه گذشت که برادر محمدرضا که خود از ارتشیان بود متوجه شد که مشخصه هایی از شهید تدفین شده در ستاد مانند محل شهادت، سن، نام عملیات و... با برادرش بسیار نزدیک است و همین انگیزه ای شد تا قضیه را پیگیری کند.
گرفتن آزمایش از دختر محمدرضا، برادر و همسرش آغاز شد و بدین ترتیب، آزمایش دی ان ای پله ای شد برای رسیدن پیکر پاک محمدرضا به خانواده اش.(3)
1. شهید محمدرضا تولایی.
2. بانو طاهره منصورپور، همسر شهید.
3. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید با سایت نوید شاهد.