به یک شرط به شهادتت رضایت می دهم، که وقتی به آن بالا بالاها رسیدی، دست مرا هم بگیری.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: چند روزی از مرخص شدنش از بیمارستان می گذشت که مرا صدا کرد و گفت: اکرم[1] جان تا زمانی که تو راضی نشوی، من شهید نمی شوم و می خواهم تو حتماً به شهادت من رضایت داشته باشی. گفتم: چطور ممکن است من به نبودن کسی که برای من همه کس است راضی بشوم. خودت می دانی که آنقدر دوستت دارم که جدا شدن از تو برایم بسیار سنگین است اما وقتی کسی کسی را دوست دارد نمی خواهد او را اذیت کند پس من هم می خواهم تو راحت باشی و در همان مسیری بروی که دوست داری که شهادت است اما به یک شرط به آن رضایت می دهم که وقتی به آن بالا بالاها رسیدی، دست مرا هم بگیری.
ناصر[2] سرش را با محجوبیت پایین انداخت و گفت: اکرم جان بالاها کدام است. تو اینجا داری زحمت می کشی، بار بر روی دوش تو سنگینی می کند. من که یک تیر می خورم و تمام می شود و می رود، تو رفتی آن بالاها دست مرا بگیر.[3]
ادامه دارد...
- فاطمه (اکرم) جهان باقری، همسر شهید.
- شهید ناصر کاملی، جانشین فرمانده گردان حمزه سید الشهدا(س) لشکر 27 محمد رسول الله (ص) که در چهارم اسفند ماه سال 62 در عملیات خیبر (این عملیات در سوم اسفند ماه سال 62 با رمز یا رسول الله (ص) و در شمال بصره و مقابل استان های العماره و بصره و در دو محور هورالهویزه و زید آغاز شد) به شهادت رسید.
- برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.