روزهای پاریس به روایت صادق طباطبایی-۳۴

حال و هوای مردم نوفل لوشاتو به محض شنیدن خبر رفتن امام/پیشنهاد ایر فرانس برای فرود اضطراری هواپیمای امام چه بود؟

‌‌در روزهای‌ آخر در نوفل‌لوشاتو جنب‌ و جوش‌ زیاد بود. تقریباً همه احساس‌ ‎‌می‌کردند که‌ دارد این اوضاع و این روزها به‌ انتها می‌رسد. واضح‌ و روشن‌ نبود که‌ چه‌‎ ‎‌پیش‌ می‌آید. مردم به صورت خانوادگی یا تک تک داخل اتاق امام می رفتند و با بیان احساس درونی‌شان از ایشان خداحافظی می کردند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: ‌‌‌‌با وجود آنکه‌ مردم‌ نوفل‌ لوشاتو در این‌ مدت‌ حدود چهارماه‌ دچار زحمت‌ شده‌ بودند‎ ‎‌و شرایط‌ غیرعادی‌ در این‌ دهکده‌ کوچک‌ ایجاد شده‌ بود، اعم‌ از شلوغی‌ و سر و صدا‎ ‎‌و جنب‌ و جوش‌ و حضور نیروهای‌ امنیتی‌ و پلیس‌ و... اما هیچ‌ اعتراضی‌ در طول‌ مدت‌‎ ‎‌اقامت‌ امام‌ در این‌ دهکده‌ مشاهده‌ نشد.‌

‌‎‌وقتی‌ اعلام‌ شد امام‌ بزودی‌ نوفل‌ لوشاتو را ترک‌ خواهند کرد، مردم‌ این‌ محل‌ برای‌‎ ‎‌خداحافظی‌ با ایشان‌ ابراز علاقه‌ کردند و صفی‌ طولانی‌ در محوطه‌ مقابل‌ باغ‌ و محل‌‎ ‎‌استراحت‌ امام‌ تشکیل‌ شد. واقعاً شور و علاقه‌ مردم‌ برای‌ دیدار با امام‌ جالب‌ بود. در ‌‎ ‎‌ابتدا یکی‌ دو نفر که‌ از چهره‌های سرشناس‌ محلی‌ بودند به‌ طور جداگانه‌ حضور امام‌‎ ‎‌رسیدند. یکی‌ از آنها کشیش‌ بود که‌ امام‌ او را آخوند محل‌ می‌نامیدند! او گفت: این‌‎ ‎‌روزها در تاریخ‌ جهان‌ ثبت‌ خواهد شد. حضور شما به‌ این‌ دهکده‌ جایگاه‌ تاریخی‌ و به‎ ‎‌ما یک‌ معنویتی‌ داده‌ است. امام‌ در پاسخ‌ عذرخواهی‌ کردند و گفتند در این مدتی‌ که‌ ما‎ ‎‌اینجا بودیم‌ برای‌ شما ایجاد زحمت‌ شد، رفت‌ و آمد و سر و صدا زیاد بود و امنیت‌ و ‌‎ ‎‌آسایش‌ از شما سلب‌ شد. هنگامی که‌ امام‌ این سخنان را به‌ مردم‌ نیز گفتند، آن‌ها نیز‎ ‎‌ضمن‌ تفاهم‌ نشان‌ دادن‌ برای‌ این اوضاع‌ غیرعادی، نوعی غم‌ نیز در چهره‌ هایشان‌‎ ‎‌مشهود بود. چند روز قبل‌ از این‌ هم‌ در دیدار این‌ مقام‌ کلیسایی‌ با امام‌ شاهد نکته‌‎ ‎‌ظریفی‌ از جانب‌ امام‌ بودم. یک جعبه‌ گز برای‌ پذیرایی از میهمانها در اتاق‌ بود. امام با‎ ‎‌اشاره‌ تعارف‌ کردند و او برداشت. منتها این‌ بنده‌ خدا نمی‌دانست‌ با آن چه‌ کند. امام‌‎ ‎‌وقتی‌ دیدند دارد با گز ور می‌رود، بدون‌ اینکه‌ او متوجه‌ شود به‌ من‌ اشاره‌ کردند که‌‎ ‎‌یادش‌ بدهم. من‌ هم‌ یک‌ گز برداشتم‌ و کمی‌ با آن‌ ور رفتم‌ بعد کاغذ آن‌ را باز کردم‌ و‎ ‎‌تکه‌ تکه‌ کردم‌ تا او یاد بگیرد و معذّب‌ نباشد.‌

‌‌پس‌ از آن‌ نوبت‌ مردم‌ شد که‌ به‌ صورت‌ خانوادگی‌ یا تک‌تک می‌رفتند داخل‌ و با امام‌‎ ‎‌خداحافظی‌ می‌کردند و احساس‌ درونی‌ خودشان‌ را به امام می‌گفتند و بر می‌گشتند. اگر ‌‎ ‎‌بچه‌ای‌ هم‌ همراه‌ آنها بود امام‌ یک‌ دستی به‌ سر و گوش‌ آن‌ کودک‌ می‌کشیدند و اظهار ‌‎ ‎‌محبت‌ می‌کردند. حضور امام‌ در فرانسه‌ در آن‌ ایام‌ تاثیرات‌ جالبی‌ بر جا گذاشته‌ بود.‎ ‎‌...

‌‌در روزهای‌ آخر در نوفل‌لوشاتو جنب‌ و جوش‌ زیاد بود. تقریباً همه احساس‌ ‎‌می‌کردند که‌ دارد این اوضاع و این روزها به‌ انتها می‌رسد. واضح‌ و روشن‌ نبود که‌ چه‌‎ ‎‌پیش‌ می‌آید. وقتی‌ امام‌ اعلام‌ کردند به‌ ایران باز می‌گردند، به‌ دستور بختیار فرودگاه‌‎ ‎‌مهرآباد بسته‌ شد. معلوم‌ بود که این‌ حربه‌ از ابتدا محکوم‌ به‌ شکست‌ است‌ زیرا نمی‌توان‌‎ ‎‌برای‌ مدتی‌ طولانی فرودگاه‌ را بسته‌ نگه‌ داشت. وقتی‌ به‌ امام‌ گفته‌ شد، پوزخندی‌ زدند‎ ‎‌و گفتند مردکه‌ فکر می‌کند می‌تواند فرودگاه‌ را برای‌ همیشه‌ بسته‌ نگه‌ بدارد. از لحاظ‌‎ ‎‌سیاسی‌ هم‌ برای‌ او خوشایند نبود که‌ اعلام‌ شود از ورود یک عده تبعه‌ ایرانی‌ به‌‎ ‎‌کشورشان جلوگیری‌ می‌کند بویژه‌ بر روی کسی‌ که‌ مردم در ایران‌ هر روز نام‌ او را صدا‎ ‎‌می‌کردند. امام‌ اعلام‌ کرده‌ بودند به‌ محض اینکه‌ فرودگاهها باز شود این‌ مسافرت‌ انجام‌‎ ‎‌خواهد گرفت. پس‌ از اینکه در پی‌ مبارزات‌ مردم‌ و تحرکات‌ در داخل‌ کشور فرودگاهها‎ ‎‌باز شد‌‎[1]‎‌، سفر بازگشت‌ برنامه‌ریزی شد. در روزهای‌ آخر، دانشجویان‌ سراسر اروپا که‌‎ ‎‌شنیده‌ بودند امام‌ به‌ ایران‌ باز می‌گردند در نوفل‌لوشاتو جمع‌ شده بودند. انجمن‌ اسلامی‌‎ ‎‌جایی‌ را تدارک‌ دیده‌ بود برای‌ دانشجویان. خیلی‌ها که‌ نمی‌دانستند چه‌ حوادثی رخ‌‎ ‎‌خواهد داد دلهره‌ و اضطراب داشتند. چند احتمال‌ آن‌ زمان‌ مطرح‌ می‌شد. یکی‌ اینکه‌‎ ‎‌ممکن‌ است‌ رژیم‌ برای جلوگیری‌ از ورود امام‌ دست‌ به‌ توطئه‌ بزند و قصد زدن‌ هواپیما‎ ‎‌یا ربودن آن‌ را داشته‌ باشد. هواپیمایی‌ ملی‌ ایران‌ (هما) اعلام‌ کرده‌ بود آماده‌ انتقال امام‌‎ ‎‌به‌ ایران‌ است. در تماسی‌ که‌ با شرکتهای‌ هواپیمایی‌ گرفته‌ شد اغلب‌ این‌ پرواز را‎ ‎‌ریسک‌ بزرگ‌ قلمداد کرده‌ و انجام‌ آن‌ را به‌ مصلحت‌ خود نمی‌دیدند. معدود شرکتهایی‌‎ ‎‌با توجه‌ به‌ ریسک‌ بالا، هزینه زیادی‌ را مطالبه می‌کردند. سرانجام‌ صلاح‌ دیده‌ شد که‌‎ ‎‌هواپیما از شرکت‌ هواپیمایی ایرفرانس‌‎[2]‎‌ اجاره‌ شود و علاوه‌ بر آن، پیش‌بینی‌ها و‎ ‎‌احتیاطات دیگری‌ صورت‌ گرفت، از جمله‌ از تمام‌ خبرگزاریها و رسانه‌های گروهی‎ ‎‌دعوت‌ شد که‌ یک‌ نماینده‌ سرشناس‌ برای‌ همراهی‌ معرفی‌ کنند. از آنجا که‌ حادثه‌‎ ‎‌تاریخی عظیمی در شرف وقوع‌ بود طبیعی‌ بود که‌ تعداد داوطلبان‌ زیاد باشد. اما قرار‎ ‎‌‎شد که‌ از مجموعه‌ خبرنگاران‌ داوطلب فقط چهره‌های‌ شاخص‌ همراه‌ امام‌ باشند. خود‎ ‎‌این‌ امر یک‌ مصونیت‌ و امنیت‌ ویژه‌ای به پرواز می‌داد. یک‌ احتمال‌ دیگر وجود داشت‌‎ ‎‌و آن‌ اینکه‌ در تهران امکان فرود هواپیما وجود نداشته‌ باشد یا اجازه‌ نشستن‌ به‌ هواپیما‎ ‎‌ندهند و چنانچه امکان‌ فرود در فرودگاههای‌ دیگر کشورها یا کشورهای‌ مسیر راه‌ هم‎ ‎‌به هر دلیلی میسر نباشد، این‌ هواپیما بتواند به‌ پاریس‌ برگردد. لذا شرکت هواپیمایی‌‎ ‎‌ایرفرانس پیشنهاد کرده‌ بود برای‌ آن‌ که‌ بتواند مقدار لازم‌ بنزین برای‌ بازگشت‌ اجباری و‎ ‎‌اضطراری داشته باشد باید به‌ همان‌ میزان‌ از تعداد مسافران‌ کاسته‌ شود، یعنی حداکثر‎ ‎‌حدود دویست‌ نفر. بنابر این‌ کسانی که قرار بود همراه‌ باشند به‌ یک‌ تعداد معین‌‎ ‎‌محدود شدند که‌ حدود 170 تن آنان را خبرنگاران، فیلمبرداران و مفسران سیاسی ـ‎ ‎‌خبری سرشناس جهان و نزدیک‌ به‌ 30 نفر بقیه‌ را همراهان‌ امام‌ تشکیل‌ می‌دادند.‌

1. در زمره شعارهای فراگیر آن روز مردم در سراسر کشور این بود: «وای به حالت بختیار، اگر امام فردا نیاد» و  نیر «اگر امام فردا نیاد، مسلسلها بیرون میاد» (و یا سه راهی ها از قم میاد).

2. Air France.

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 204-207؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

دیدگاه تان را بنویسید