چند روزی همقدم با شهید ورامینی
علت سوءظن به عباس چه بود؟
آنها بر روی زمین چمن نشسته و مشغول صحبت بودند که یکی از خانم ها به اشتباه گمان کرد که عباس با نامحرمی مشغول گفت و گوست...
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: عباس[1] از نیروهای جهاد سازندگی در سیستان و بلوچستان بود که به خاطر تسخیر لانه او را فرا خواندند و شد مسئول عملیات تسخیر لانه. دانشجویان پس از گرفتن لانه به امام نامه نوشتند که حالا چه کار کنیم اگر می فرمایید همین الان اینجا را ترک می کنیم و اگر هم نه که بمانیم. امام می گویند خوب است نگه دارید (نقل به مضمون)
بانو[2] و عباس عقد کرده بودند و یکی از روزها با هم روی چمن های لانه نشسته بودند، یکی از خانم ها[3] که گمان می کرد عباس با یکی از دخترهای لانه آنجا نشسته است، رو به او کرد و گفت: برادر ورامینی از شما بعید است.[4] با شنیدن این کلام، بانو رویش را به آن خانم برگرداند و او با لبخندی گفت: سمیه جان تویی و عباس هم گفت: بله ایشان همسر من است و آن بانو نیز نفس راحتی کشید.[5]
ادامه دارد...
- سردار شهید عباس محمد ورامینی، قائم مقام لشکر 27 حضرت رسول(ص) که در عملیات والفجر 4 به تاریخ بیست و هشتم آبان ماه سال 62 در منطقه پنجوین بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
- بانو فرح (سمیه) جهانگیری.
- این خانم از دانشجویانی بود که به هنگام دانش آموزی بانو برای آموزش آنها وقت می گذاشت و به مدرسه شان می رفت.
- بله نشستن با نامحرم بسیار از شهید ورامینی بعید بود چرا که او حتی در صورت نامحرم هم نگاه نمی کرد و یکی از کارهای سختی که بر عهده اش می گذاشتند آموزش نظامی به بانوان بود.
- برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.
دیدگاه تان را بنویسید