به رغم آن که به عوامل متعددی جهت بیداری مردم ایران در دوره قاجاریه و به ویژه در آستانه نهضت مشروطیت اشاره شده است، اما بیگمان در این میانه، افتتاح مطبوعات و مدارس جدید، دارای نقشی مهمتر هستند و به اعتقاد بسیاری، مطبوعات را مهمترین عامل برشمردهاند.
به رغم آن که به عوامل متعددی جهت بیداری مردم ایران در دوره قاجاریه و به ویژه در آستانه نهضت مشروطیت اشاره شده است، اما بیگمان در این میانه، افتتاح مطبوعات و مدارس جدید، دارای نقشی مهمتر هستند و به اعتقاد بسیاری، مطبوعات را مهمترین عامل برشمردهاند. تا جایی که ادوارد براون در این رابطه معتقد است: «عمدة نهضت انقلابی بدون هیچ گمان، روزنامهها بودند که منادی شکایات و مظهر عدم رضایت و نفرت عامه از اصول ادارة موجود شمرده میشدند ... که نفوذ عظیمی در افکار داشتند، حتی نتایج حاصله از تأثیر آنها خیلی عمیقتر و وسیعتر از قانون بود و طی سالهای 1316 تا 1318 ق (1898 تا 1901 م.) انقلاب فکری عظیمی در میان جوانان پدید آورد.»1
یا زندهیاد باستانی پاریزی، تأسیس مدارس جدید را به روزنامهنگاران نسبت داده و در خصوص اولویت مطبوعات نسبت به مدارس جدید آورده است: «... جالب این است که روزنامهنگاران، مدارس جدید را هم تأسیس کرده بودند که پشتوانه جرایدشان از جهت تأمین کادر نویسنده و خواننده باشد.»2
بی شک اوج ظهور و فعالیت نشریات ایران را بایستی در سالهای منتهی به نهضت مشروطیت برشمرد. «دوره اول انقلاب مشروطه ایران که به تشکیل اولین مجلس شورای ملی و تأمین آزادی برای مطبوعات منتهی شد، در تاریخ روزنامهنگاری ایران فصل مخصوصی دارد، نه تنها مطبوعات این دوره (1324 ـ 1328 ق/ 1906 ـ 1907 م.) با مقایسه با مطبوعات اواخر قرن نوزدهم تفاوت کلی داشت، بلکه روزنامهها و روزنامهنگاران این چند سال ایران ریشة مطبوعات دلیر و انقلابی سالهای بعد را تشکیل دادند.»3
در کرمان نیز به رغم دور بودن از مرکز حکومت، با توجه به وضعیت جغرافیایی و استراتژیکی آن در این دوره، به عنوان یکی از چهار ایالت کشور و اهمیت خاص آن به واسطة همجواری با مرزهای منتهی به هندوستان، همچنین حساسیت، فعالیت و توجه خاص کنسولگریهای انگلستان و روسیه در منطقه، از جمله عواملی بود که آرا، اندیشهها و فعالیت آزادیخواهان به ویژه در مطبوعات و مدارس جدید، هم زمان با بلند شدن ندای مشروطه خواهی و آزادی خواهی در ایران، همراه گردد.
«سابقه جریدهنگاری در کرمان نیز مثل بیشتر شهرستانهای ایران تا اوایل مشروطیت و دوران آزادیطلبی ایران پیش میرود. البته ظاهرآرائی و زرق و برق جراید اولیه ـ به علت عدم وسایل فنی ـ ممکن است چنان چشمگیر نباشد، اما صداقت و صمیمیتی که در این امر در کرمان میتوان دید مثل دیگر شئون اجتماعی کرمان واقعاً کم نظیر و بی همتا است.»4
با این مقدمه و قبل از پرداختن به روزنامهها و روزنامهنگاران این ایام کرمان، لازم است در ابتدا به برخی از آزادی خواهان و روزنامهنگاران مطرح کرمانی که در تهران و خارج از کشور سکونت داشتند و مطالب و مقالات آنان در جریان مشروطه خواهی تأثیری زیاد داشت، اشارهای کوتاه شود.
ـ ناظمالاسلام کرمانی
وی فرزند علی به سال 1280 قمری (1242ش/ 1893 م.) در زمان حکومت کیومرث میرزا بر کرمان و سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در شهر کرمان متولد شد. بنا به شرح حالی که از خود نگاشته است؛ در کرمان، تهران و عتبات عالیات و نزد افرادی چون: میرزا آقاخان کرمانی، آیت الله حاج شیخ ابوجعفر کرمانی، میرزای جلوه، سید شهابالدین شیرازی، شیخ هادی نجمآبادی، میرزا محمدحسن شیرازی، میرزا محمدحسین شهرستانی تحصیل نموده و سپس در تهران در سلک خاص آیت الله سید صادق طباطبائی درآید. او پس از تأسیس مدرسه اسلام (توسط آیتالله سید محمد طباطبائی)، ناظم مدرسه مزبور گردید و به همین مناسبت که ناظم مدرسه اسلام بود، بعد ملقب به «ناظم الاسلام» شد».
ناظمالاسلام کرمانی
ناظمالاسلام پس از سال ها دوری از وطن، در سال 1332 ق/ 1914 م. تصمیم بر بازگشت به کرمان گرفت، از این رو همراه با زن و فرزندانش ـ با سمت قضاوت ـ به کرمان بازگشت و سالها در عدلیه کرمان به قضاوت پرداخت، تا آن که در صفر 1337 ق (آبان 1297ش/ نوامببر 1918) در سن 57 سالگی به مرض آنفلونزا فوت نموده و جنازهاش در مقبره سید علویه دفن گردید.
از جمله تألیفات وی میتوان به شمس اللغاث، شمس التصاریف، خلاصه العوامل، خلاصه النحو، اصول عقاید، رساله مسائل لازمه، ـ ترجمه مقالات حریری، رسالهای در معانی و بیان و بالخره مهمترین اثر وی ـ که به روایاتی جامعترین و مهمترین کتاب در باب جریانات انقلاب مشروطیت ایران نیز محسوب میگردد ـ یعنی «تاریخ بیداری ایرانیان» اشاره نمود.5
اما به روایتی؛ «ناظمالاسلام کرمانی با نزدیک شدن دورة مشروطیت و بلند شدن زمزمة آزادی، به روزنامهنویسی روی آورد»6، او ابتدا روزنامه «نوروز» را منتشر نمود.
ـ نوروز
از شمارههای روزنامه نوروز
این روزنامه به صورت هفتگی با چاپ سنگی، به صاحب امتیازی میرزا محمد ناظمالاسلام کرمانی و مدیریت و نویسندگی میرزا کاظمخان کرمانی، در طلیعة عید نوروز، یعنی از 22 ذیحجه 1320 (29 اسفند 1281/ 21 مارس 1903) در تهران، انتشار خود را آغاز و به مدت یک سال و نیم منتشر گردید.7
روزنامه نوروز را میتوان در واقع، وابسته به مدرسه اسلام دانست، که ناظمالاسلام در آنجا سمت ناظم مدرسه را برعهده داشت و از این رو، بیشتر مطالب آن، ساده آموزشی با گرایش اسلامی و در باره مدرسهها بود. این روزنامه با تخفیف به دانشآموزان فروخته میشد.8 از نکات قابل توجه روزنامه نوروز ـ با توجه به حضور میسیونرهای مذهبی در برخی از شهرهای ایران و افتتاح مدارسی در ایران، از جمله مدارس دخترانه و پسرانه مرسلین در شهر کرمان ـ به حضور دانشآموزان مسلمان در مدارس وابسته به خارجیها معترض بود.
روزنامه نوروز حدود یک سال و نیم منتشر گردید و بعد از تعطیلی آن در سال 1322 ق/ 1905 م. چندی بعد ناظمالاسلام کرمانی ـ همان گونه که خود در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان اشاره نموده است: «روزنامه نوروز از قلم بنده نگارنده به عالم ظهور میرسید و در اواخر موسوم به کوکب دری گردید.»9 ـ اقدام به انتشار روزنامه کوکب دری نمود.
ـ کوکب دری
از شمارههای روزنامه کوکب دری
روزنامه کوکب دری ناصری در واقع، ادامة روزنامه نوروز محسوب میگردد و ناظمالاسلام در خصوص چگونگی انتشار آن در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان آورده؛ چون انجمن مخفی که او در آن عضویت داشت، انتشار مجدد روزنامه نوروز را به او تکلیف کرد، او بعد از پذیرش این مهم، مقرر شد نام روزنامه جدید، کوکب دری باشد، با این حال او، روزنامة جدید خود را به دو گونه جانشین نوروز معرفی کرد. نخست این که افزودن نوروز به خط ریز در بالای نام کوکب دری و در سرلوحه آغاز کردن روزنامه اخیر به عنوان سال سوم، بنابراین سالهای اول و دوم کوکب دری، همان دورة انتشار نوروز است.
کوکب دری در سال 1325 ق/ 1908 م. به صورت هفتگی آغاز به انتشار کرد، چنان که در شماره 78 روزنامه مجلس (12 ربیعالاول 1325) با عنوان «ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد»، در باب شروع به کار این روزنامه نوشته است: «معارفپژوهان را بشارت باد جریده شریفه نوروز که چند سال پیش از این با خامة جناب مستطاب استاد معانی طراز آقا میرزا محمد ناظمالاسلام دایر و سایر بود، در این ایام به نام «کوکب دری» از افق مجد معالی طالع و نور ارشاد و هدایت به مصداق «کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکه» از جبهه آن ساطع است ...10
روزنامه کوکب دری خط مشی روشنفکرانه داشت و سعی بر آن داشت چون اغلب روزنامههای آن دوران، از مسایل و مشکلات روز برای مردم بنویسد. یکی از کارهایی که در این روزنامه صورت گرفته است، معرفی شخصیتهای مهم تاریخی و کسانی که در انقلاب مشروطه سهم داشتند چون سید محمد طباطبایی، میرزا محمد صادق طباطبایی و ... بود. در این راستا، ناظمالاسلام کرمانی با عکس و توصیف که در هر شمارهای، یکی از این اشخاص برجسته را معرفی میکرد و ذیل عکس وی توضیحاتی را میداد.
نوشتن یادداشت کتاب تاریخ ظهور تمدن و بیداری ایرانیان، حمایت از علم و دانش، تشویق مردم به سواد آموزی، توجه به زنان و وضعیت آنان، وطن گرایی و حس ناسیونالیستی، قانونمند کردن جامعه و این که برتری کشورهای اروپایی در قانونمند بودن آنهاست، یادداشتهایی در باب قانونهای الهی چون حدود اسلامی، مکتوبات شهری، اخطارها و ... از جمله مطالب عمده روزنامه کوکب دری بود.
به رغم آن که کوکب دری، در عمل انتشارش نامرتب بود و آخرین شماره موجود این روزنامه هم شماره سیزدهم سال چهارم است، اما چون توسط یک مورخ برجسته چون ناظم الاسلام کرمانی نگارش می یافت، هر چند انقلابی بود ولی زبانش به تندی و گزندگی روزنامههای دیگر ـ از جمله روزنامه تمدن نبود ـ و ناظمالاسلام سعی می کرد هر مشکل و مساله ای را با نشان دادن راهکاری توضیح دهد. شاید این بدان علت بود که او مسائل را ریشه یابی قوی تری می کرد و به طور کلی خط مشی متعادل تری داشت.11
مجدالاسلام کرمانی
با توجه به این که در شماره قبل مجله سرمشق (شماره 67) به طور مفصل به زندگی و فعالیتهای مجدالاسلام کرمانی پرداخته شده بود، از زندگی و فعالیتهای سیاسی او صرف نظر نموده و تنها به طور مختصر به وجهة روزنامهنگاری و روزنامههای او اشاره میگردد.
مجدالاسلام کرمانی و تعدادی از رجال حکومتی
از جمله افراد حاضر در عکس: 1. علی محمد هروی 2. نصرتالسلطنه (حاکم کرمان) 3. لوریمر (کنسول انگلیس در کرمان) 4. سردار نصرت 5. مجدالاسلام کرمانی 6. میرزا مصطفی خان کاظمی.
گویا مجدالاسلام قبل از حضور فعال در عرصه روزنامهنگاری و انتشار روزنامههای خود، در زمان حضور در اصفهان نیز، در راستای انتقاد از اوضاع حکومت استبدای دوران خود، با امضاء مستعار برای روزنامههای فارسی خارج از ایران چون: ثریا، حبلالمتین و ... مقالاتی ارسال مینموده است12 و در باب روزنامههای مجدالاسلام میتوان به این موارد اشاره نمود:
ـ ادب
گرچه روزنامه ادب از سال 1316 ق/ 1899 م. و به صاحبامتیازی، ادیبالممالک شروع به انتشار یافت و قبل از فعالیت و همکاری مجدالاسلام کرمانی با آن، دو دوره از آن در تبریز و خراسان منتشر گردیده بود، اما از سال 1321 ق/ 1903 م. که احمد مجدالاسلام همکاری خود را با این روزنامه آغاز نمود، تا مدتها بنا بر ارادت و دوستی با ادیبالممالک، از نوشتن نام خود در سرلوحة خودداری مینمود. چنان که صدر هاشمی در این باره آورده است: «... معلوم میشود شدت علاقه و دوستی که میان این دو دانشمند و نویسنده و شاعر فرزانه (ادیبالممالک و مجدالاسلام) وجود داشته، مانع از آن بوده که مجدالاسلام دست به تظاهراتی بزند و یا بخواهد به وسیله روزنامه ادب که ملک خاص ادیبالممالک بوده، برای خود شأن و عنوانی قرار دهد. البته این عمل خیلی فداکاری و از خود گذشتگی میخواهد که کسی همه امور روزنامه به عهدهاش باشد، بدون این که کوچکترین سمت ظاهری برای خود در روزنامه قرار دهد ...»13
از شمارههای روزنامه ادب
شایان ذکر است از مهمترین تغییراتی که مجدالاسلام کرمانی ـ از زمان مسئولیت در روزنامه ادب ـ در آن انجام داد، این بود که چاپ سربی را به چاپ سنگی قبلی روزنامه اضافه نمود. چرا که مجدالاسلام میخواست دو صفحه روزنامه ادب اختصاص به کاریکاتور و تصویر شخصیتها داشته باشد و این کار با چاپ سنگی سهولت بیشتری داشت و اگر میخواست با چاپ سربی این کار انجام شود، احتیاج به تهیه کلیشه بود و بدین واسطه، مخارج زیادی بر روزنامه تحمیل میشد. لذا مجدالاسلام صفحه ابتدایی و انتهایی روزنامه که عکس و کاریکاتور داشتند را با چاپ سنگی و بقیه روزنامه که دربرگیرنده متن بود را با چاپ سربی انجام میداد.14
ناظمالاسلام کرمانی در بارة فعالیت همشهری خود مجدالاسلام در روزنامه ادب معتقد است: او روزنامه ادب به آزادی خدمت کرد و پرده بین دولت و ملت را درید و مردم را به انتقاد از حکومت تشویق نمود و با کاریکاتورهایش، خرابی اوضاع و نیاز مردم را به مجلس قانون گزاری و عدالت و مساوات و خلاصه سلطنت مشروطه را بارها بیان نمود.15
ـ ندای وطن ـ کشکول ـ محاکمات ـ الجمال
مجدالاسلام بعد از سه سال همکاری با روزنامه ادب، به دلیل مقالاتش بر علیه صدراعظم به کلات تبعید گشت. او بعد از بازگشت به تهران، انتشار روزنامه «ندای وطن» را از ذیالقعده 1324/ دسامبر 1906 آغاز و تا به توپ بستن مجلس و استبداد صغیر، ادامه داد. بعد از چندی، انتشار ندای وطن را شروع کرد و در شماره سه ندای وطن دوره جدید، چون به مناسبت مرگ ملکمخان، مجدالاسلام مقالهای نوشت و آن را «فاجعه ادبی» خواند، به این سبب روزنامه تعطیل و مجدالاسلام مدتی در باغ شاه زندانی گردید.16
اغلب مطالب روزنامه ندای وطن، سیاسی بودند و در آن مفاهیمی چون مشروطه، آزادی، پارلمان، حقوق و ... را برای مردم توضیح میداد. شایان ذکر است چون مجدالاسلام خود از پیشروان ساده نویسی است، در این روزنامه هم مقالات دنبالهداری به نام «پارسی گو ز آن که نغز و دلکش است» مینوشت. او در این مقالات لزوم به کار بردن کلمات ساده فارسی را گوشزد میکرد.
شمارهای از روزنامه ندای وطن
مجدالاسلام در خصوص مشی و روش روزنامهنگاری خود این گونه آورده است: «من فقط عقیده خویش را مینویسم، نه پسند عوام یا خواص را، هر چند در این راه آسیب زیادی دیدهام اما برخلاف وجدان خود نمینویسم.17 به عقیدة محیط طباطبایی؛ ندای وطن روزنامه سیاسی بود»، و بر استقلال ایران تأکید دارد، به ویژه از نفوذ روسیه و انگلستان انتقاد میکند.18
«کشکول»؛ روزنامه فکاهی بود که در 4 ورق و شامل کاریکاتورهای سیاسی بود که ضمیمة روزنامه ندای وطن منتشر میشد. زندهیاد باستانی پاریزی در این باب معتقد است: «غرض مجدالاسلام از چاپ کاریکاتورها، برانداختن عادت زشت و نشان دادن راه و رسم تمدن بوده است.19
یکی از شمارههای روزنامه کشکول
«محاکمات» روزنامه دیگری بود که از سال 1325 ق/ 1907 م. در تهران منتشر میشد و به تعبیری، ارگان وزارت دادگستری بود. روزنامة «الجمال» ضمیمه ندای وطن و از سال 1325 ق/ 1907 م. چاپ و تنها 35 شماره از آن منتشر گردید. در این روزنامه تنها مواعظ سید جمال واعظ اصفهانی چاپ میشد و بعد از تبعید سید جمال از تهران، تعطیل شد.20
سر لوحه روزنامه محاکمات و روزنامه الجمال به مدیریت مجدالاسلام کرمانی
نکته قابل توجه این که، میتوان به تعبیری حتی روزنامة «دارالامان» منتشر شده در شهر کرمان را نیز جزو روزنامههای احمد مجدالاسلام کرمانی محسوب نمود. در این باره در ادامه به تفصیل صحبت خواهد شد.
ـ شیخ الملک سیرجانی
شیخ محمدحسن سیرجانی، یا همان شیخالملک، فرزند آقا نجف قلی و نوة حاج درویش در سال 1275 ق/ 1858 م. در زیدآباد سیرجان متولد شد. او تا 21 سالگی که در زادگاه خود سکونت داشت، به شغل وراقی (= صحافی) اشتغال و سپس به شیراز مهاجرت نمود. او بعدها مدتی فرزندان و نوههای فتحعلیخان صاحب دیوان (حاکم فارس) را درس میداد و هم زمان زبان فرانسه را نیز آموخت.
شیخالملک
او سپس به تهران و بعد رشت عزیمت نمود و گویا در همین مقطع زمانی، صحبت از تأسیس دارالتعلیم رشت و آموزش زبان فرانسه توسط وی شده است. وی در سال 1316 ق/ 1898 م. به اروپا مسافرت و در پاریس اقامت گزید و خیلی زود پلههای ترقی را پیمود، تا جایی که به عنوان رئیس غرفه ایران در نمایشگاه بینالمللی پاریس انتخاب شد و زمانی که مظفرالدین شاه قاجار برای بازدید نمایشگاه به پاریس آمد، مورد توجه ویژه وی قرار گرفت و در همین زمان، لقب شیخالملک را از شاه دریافت نمود. البته در خصوص رشد سریع شیخالملک، بیتردید بایستی نزدیکی او به تشکیلات فراماسونری، لژ بیداری و همچنین توصیهی «میرزا ملکمخان» در این ارتقای پستی را پر رنگ دید.
از دیگر اقدامات شیخالملک میتوان به تأسیس مدرسه علمیه در تهران و از سمتهایش به: نماینده ایران در شرکت نفت ایران و انگلیس، معاون کمپانی معادن نفت جنوب، ریاست عدلیه فارس، اصفهان، نماینده سیرجان در دوره سوم مجلس شورای ملی، عدلیه کرمان و ... اشاره نمود.21
اما آن چنان که زنده یاد باستانی پاریزی آورده است: شیخالملک تنها مرد سیاست نبوده و به تعبیری وجه فرهنگی او میچربیده است. چرا که در همان پاریس نیز به مقولة روزنامهنگاری علاقه و در این زمینه فعالیت داشته است.»22 همچنین باستانی پاریزی حدس میزند، شیخالملک در سالهای اقامت در تهران و رشت نیز با میرزا ملکمخان و روزنامة قانون در ارتباط بوده است و همین امر باعث شده تا بلافاصله بعد از رسیدن به پاریس، توانست به ملکمخان نزدیک شود و خیلی زود به مجمع فراماسون درآید و حتی به توصیة او به ریاست غرفة ایران در نمایشگاه بینالمللی برگزیده شود.23
همچنین او زمانی که در پاریس سکونت داشت، در نشریه «ابونظاره» ـ که مقالاتی از سید جمالالدین اسدآبادی در آن به چاپ میرسید و از نشریات مترقی آن زمان و توسط یعقوب سانوا، یک یهودی مبارز مصری که به علت تهیه مقالات انقلابی از مصر به فرانسه تبعید شده بود، اما بدون در نظر گرفتن مذهب خود با سید جمالالدین همکاری میکرد ـ مقاله مینوشت و همچنین در نشریة دیگری به نام «تودد» (التودد) که به چهار زبان عربی، فارسی، ترکی و فرانسه بود، مسئولیت بخش فارسی آن توسط شیخالملک اداره میشد. شایان ذکر است هر دو روزنامه فکاهی ـ سیاسی بودند.24 رستگار فسایی نیز در خصوص مروجین زبان و ادبیات فارسی در بیرون از ایران، از همین روزنامه (التودد) یاد میکند که در پاریس منتشر میشده است و شیخالملک برخی از مقالات آن را مینوشته است.25
شاایان ذکر است از اقدامات شیخالملک مشخص میگردد که او روزنامهها را به عنوان یکی از مهمترین ارکان دموکراسی و آگاهی مردم میدانسته، به نحوی که وقتی ریاست عدلیة اصفهان را عهدهدار بود، دستور داده بود تا در هر شماره روزنامة زایندهرود، ستونی به نام «محاکمات عدلیه» گشوده شود و در آن دعاوی و احکام عدلیه درج گردد، تا همگان بتوانند با مراجعه به این ستون، موضوعات دادخواهی و رأی قضات را مشاهده نمایند.26
در مجموع میتوان گفت شیخالملک در عرصة روزنامهنگاری آن دوران فعالیت داشته. دورانی که روزنامهها بیشترین تأثیر و نقش در آشنایی مردم با ممالک دیگر، لزوم عدالتخانه و در نهایت بیداری مردم را داشت و در نهایت، به تعبیری نهضت مشروطیت، تا حد زیادی وامدار فعالیت روزنامهنگاران آن دوره است.
*** ـــــــــــ *** ـــــــــــ ***
اما در باب روزنامههای منتشر شده در کرمان و روزنامهنگاران اولیه ـ به مانند اغلب ولایات ـ پیشینة آن به سالهای حدود مشروطیت و اواخر دورة قاجاریه برمیگردد و طبق مندرجات کتاب «تاریخ مطبوعات کرمان» (تألیف اسماعیل رزم آسا)، گرچه روزنامه «اعتبار» ـ به عنوان اولین روزنامة کرمان ـ سه سال بعد از پیروزی نهضت مشروطیت در سال 1327 ق (1288 ش/ 1909 م.) انتشار آن آغاز گردیده است، اما همان گونه که زندهیاد باستانی پاریزی نیز بدان اشاره و تصریح نموده است؛ «اوج تجلی جراید کرمان در دوره پیدایش حزب دموکرات، خصوصاً بعد از سال 1329 ق/ 1911 م. است.»27
دورانی که تعدادی از اندیشمندان، مبارزان و آزادیخواهان جوان کرمانی قصد داشتند برخلاف جریانهای جامعة کرمان در دوره قاجاریه، جبههای جدید بگشایند. چرا که از اواسط دوره قاجاریه و بعد از تشکیل دو خاندان ابراهیمی ـ وابستگان و نوادگان ابراهیم خان ظهیرالدوله (حاکم مقتدر کرمان در دوره قاجاریه) ـ و فرزندان و نوادگان محمد اسماعیلخان وکیلالملک ـ حاکم مقتدر کرمان در دوره قاجاریه ـ این دو خاندان در راستای کسب منافع بیشتر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، مبارزه مخفی و آشکاری را آغاز نموده بودند که اوج این رویارویی را میتوان در دو درگیری فرقهای و شورش کارگران شالباف کرمانی به وضوح مشاهده نمود. از سوی دیگر همواره همراهان حکام وقت نیز جهت کسب منفعت بیشتر، فعالیتهای شدیدی داشتند و بعضاً بنا بر مصالح، از ایجاد تفرقه مابین این دو خاندان و اهالی و ... فروگذار نبودند. کنسولگریهای روس و به ویژه انگلیس نیز که سالها بر تمامی ارکان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کرمان نفوذ و تسلط یافته بود و آنان نیز در پی منافع خود، اقدامات وسیع و مختلفی در تمامی عرصهها داشتند.
در چنین محیطی، بعد از انقلاب مشروطیت و تشکیل احزاب مختلف، برخی از اندیشمندان، مبارزان و آزادیخواهان کرمانی چون: احمد بهمنیار، ناظمالتجار، آقا میرزا شهاب، میرزا غلامحسین، ابوالقاسم کرباسی، علی کاکو، میرزا حسن چرب و ... که نمیخواستند زیر بار هیچ کدام از این خاندانها باشند و با دخالتهای کنسولگریهای روس و انگلیس هم موافق نبودند، با تأسیس روزنامه و مدارس جدید و فعالیتهای سیاسی در این دو مجموعه، تحت تشکیل حزب دموکرات کرمان، جبههای جدید گشوده و مبارزات وسیعی نیز برپا نمودند که در تاریخ منطقه به «نیروی سوم» مشهور شدند.28
از این رو بیتردید بایستی روزنامههای اولیه کرمان را حاصل افکار و اندیشههای اندیشمندان و مبارزان کرمانی، به ویژه اعضای حزب دموکرات کرمان دانست.
ـ اعتبار
این روزنامه به صاحب امتیازی «شیخ محمدحسن طلبه» و سردبیری «میرزا غلامحسین» ـ سه سال پس از پیروزی نهضت مشروطیت ـ در سال 1327 ق/ 1909 م. نشر و محل توزیع آن، بازار اختیاری، دکان آقا ملا حسن بوده است.
شیخ محمدحسن طلبه
در تاریخ مطبوعات در خصوص این روزنامه آمده است: «این روزنامه که با ژلاتین و در حد خود به طرز زیبایی چاپ میگردیده، در بالای سرکلیشه نوشته است: بسمه تعالی. در سمت راست: اخوت، در سمت چپ: اتحاد و در زیر نام روزنامه نوشته است: اتفاق و در زیر سرکلیشه نیز نوشته شده است: جریدهایست که به حسب اقتضای وقت، همه هفته منتشر میشود و عمده مسلکش آگاهیدن عامه است.»29
قابل توجه این که از انتخاب سه عنوان: «اخوت، اتحاد و اتفاق» در بالای روزنامه و همچنین اعلام مسلک روزنامه مبنی بر «آگاهیدن عامه» ـ که دقیقاً و به صورت مشابه در روزنامههای آن دوران کشور به کرات دیده میشود ـ میتوان به وضعیت خاص جامعه بعد از انقلاب مشروطیت و ترس آزادیخواهان از برقراری نیمبند مشروطیت و بازگشت استبداد توسط محمدعلی شاه قاجار پی برد.
بیشک حضور و نقش میرزا غلامحسین به عنوان سردبیر روزنامه اعتبار، که بعد از تشکیل حزب دموکرات کرمان، به این حزب پیوست و به عنوان یکی از اعضای مؤثر حزب فعالیت داشت، مؤید این نکته است که خواسته و ناخواسته، آرا و افکار او در روزنامه اعتبار نشر داده میشد، چنان که او بعدها خود روزنامه «جریده کرمان» و «کرمان» را منتشر نمود.
از نکات قابل توجه در مورد روزنامه اعتبار که از محتوای آن میتوان به گوشهای از وضعیت جامعة کرمان در آن دوران و نقش آقازادگان خاندانهای متنفذ و ضعف مقامات حکومتی و ... پی برد، این که مسئولان روزنامه در اوایل انتشار، به واسطه ترس از مقابلة آقازادگان خاندانهای متنفذ، از درج اخبار شهری اجتناب مینمودند، چنان که در اعلانی در پاسخ به درخواست برخی از افراد مبنی بر درج اخبار شهری آمده است:
«... فعلاً با این هرج و مرج استبداد فوقالعاده آقازادگان و بی حیایی خدمه ایشان که گذشته از استبداد، رائحه عدم تدین و اسلامیت از آنها به مشام عقلا میرسد و از ریختن خون ناحق و هتک ناموس به پشتگرمی آقازادگان و ضعف نایبالایاله و گوشهگیری وکلای انجمن ایالتی، درج اخبار شهری امکانناپذیر است ... باری فعلاً بیدروایسی از درج اخبار میترسیم، باشد تا ترس ما تمام شود.»30
ـ مرآت جنوب
این روزنامه از سوم محرم 1329 ق (12 دی 1289/ 3 ژانویه 1911 م.) به مدیریت جلالالدین مؤیدالاشراف رشتی ـ و به گفتة صدر هاشمی؛ سید نصرالله مؤیدالاشراف ـ در شهر کرمان و با سبک چاپ سنگی انتشار خود را آغاز نمود. در زیر کلیشه نیز نوشته شده بود: جریدهای است آزاد از برای اعانت عدل، مخالفت ظلم، حمایت ضعفاء، صیانت دین، سعی در امنیت و خلاصه مذاکرات انجمن ایالتی بحث میشود.31
مرآت جنوب تقریباً دو سال به فعالیت خود ادامه داد تا این که به دنبال شکایت برعلیه مؤیدالاشراف، او زندانی و روزنامه نیز توقیف گردید. بنا به گزارشی که روزنامه دهقان (احمد بهمنیار) در شماره 17 مورخ 21 صفر 1330 (19 بهمن 1290/ 9 فوریه 1912) تحت عنوان «محکومیت» ـ با کمی چاشنی رقابت و حسادت و ابراز خوشحالی از میدان بدر رفتن رقیب کاری ـ منتشر نمود؛ گویا مؤیدالاشراف چون در مرآت جنوب سابقة درج برخی لوایح و مقالات و رسم تصویرها و کاریکاتورها را داشته، به دنبال شکایت شوکتالوزاره (رئیس پست خانه) از او به واسطه نوشتن مطالبی و بستن نسبتهای خلاف واقع علیه وی، به سیصد تومان پول، یک سال حبس و توقیف روزنامه محکوم گردیده است.32
جلالالدین مؤیدالاشراف رشتی
البته با توجه به این که مؤیدالاشراف در 16 جمادیالاول همان سال (1330 ق/ 1291 ش.) انتشار روزنامة «شهاب ثاقب» را آغاز نمود، مشخص میگردد، مدت محکومیت و حبس او چندان طولانی نبوده است.
شمارهای از روزنامه مرات جنوب
از نکات قابل توجه در مورد روزنامه مرآت جنوب، علاوه بر نقد مسئولان محلی، پرداختن به مسایل مختلف و مهم کشور بوده است، چنان که در خصوص اولیتماتیوم اول و دوم روسیه به ایران ـ به دنبال ضبط خانه شعاعالسلطنه و درخواست روسها جهت اخراج مورگان شوستر، که در نهایت منتهی به تهدید آنان مبنی بر حمله به تهران و پیشرویی ارتش آنان تا تبریز و رشت بود، هیجان عمومی جهت جهاد برعلیه روسها در ایران به وجود آمد ـ مرآت جنوب در گزارشی با عنوان «یا مرگ یا استقلال» هیجان اهالی کرمان در این خصوص را این گونه تشریح نموده است:
«به مجرد ورود این تلگراف غمانگیز و اطلاع انجمن ایالتی از واقعه فتنهخیز به تمام ادارات اطلاع داده، تماماً تعطیل، جمیع کاروانسراها و دکاکین مسدود، تعطیل عمومی در شهر و هیجان فوقالعاده در مردم پیدا، یک مرتبه دست از کسب و کار خود برداشته، صبح آن روز در مساجد و مدارس جمعآوری کرده، کافه علما و سادات و تجار و اعیان و اشراف و غیره شرف حضور داشتند. نخست در مسجد جامع، حضرت حجتالاسلام آقای حاج میرزا محمدرضا [آیتالله کرمانی] دام مجدهالعالی تشریف بردند بالای منبر. پس از خواندن خطابهای جان سوز و خطبههای غم اندوز، کفن در بر و شمشیر حمایل کرده، حکم جهاد دادند و استعمال امتعه روس منحوس را کلاً حرام و تمام علما اعلام امضاء آن حکم را فرمودند. پس از آن آمدند با جمع کثیری در انجمن ایالتی، هیجان ملی و صدای عموم ملت به فریاد و گریه بلند شد یا مرگ یا استقلال ...»33
ـ شهاب ثاقب
همان گونه که ذکر شد، مؤیدالاشراف بعد از توقیف روزنامه مرآت جنوب و حبس کوتاه مدت، از 16 جمادیالاول 1330 ق (13 اردیبهشت 1291)، انتشار روزنامه «شهاب ثاقب» را با چاپ سنگی آغاز و تا جمادیالاول سال 1331 ادامه داد.
شمارهای از روزنامه شهاب ثاقب
از نکات قابل توجه شهاب ثاقب که میتوان از سرلوحة آن دریافت، نخست استفاده از بیتی یکی از غزلهای حافظ در زیر عنوان روزنامه است، بدین مضمون: «ز رقیب دیوسیرت به خدای همی پناهم/ مگر این شهاب ثاقب مددی دهد خدا را»، که گرچه آوردن این بیت شعر در ظاهر میتواند تأکیدی بر نام روزنامه (شهاب ثاقب) دارشته باشد، اما گویا مؤیدالاشراف در باطن، با توجه به اتفاقاتی که برای او در مرآت جنوب پیش آمد و حتی به حبس و توقیف روزنامهاش منتهی گشت، میخواسته با این بیت شعر، نظر خوانندگان روزنامه را به رقابت، حسادت، عدم حمایت و حتی خرسندی برخی از مدیران روزنامههای دیگر ـ چون روزنامه دهقان ـ از توقیف مرآت جنوب و مشکلات پیش آمده برای خودش جلب نماید.
دیگر این که، به رغم آن که به نظر میرسد مؤیدالاشراف در روزنامه شهاب ثاقب ـ چون مرآت جنوب ـ از انجام وظیفه حرفهای خود و روشن نمودن اذهان خوانندگان غفلت نورزیده است، اما گویا توقیف مرآت جنوب، جریمه سیصد تومان و حبس کوتاه مدت ـ و احتمالاً سپردن تعهد به مقامات دولتی و جلب نظر شوکتالوزاره (رئیس پست خانه) جهت گذشت از شکایت خود و ... باعث شده است تا در سیاست و خط مش خود در این روزنامه، کمی نرمش به خرج داده و به اصطلاح دست به عصا راه برود؛ چنان که به عنوان مثال در یکی از شمارههای شهاب ثاقب، علاوه بر گذاشتن گراور عکس «امیراعظم» (حاکم وقت کرمان) در صفحه اول روزنامه، در توضیح ذیل گراور نیز نوشته است: «تصویر یگانة دوران، فیلسوف زمان، اول مجاهد ایران، حضرت اقدس شاهزاده امیراعظم؛ فرمانفرمای ایالت جلیله کرمان و بلوچستان دامت شوکت العالی.»
شاهزاده نصرت الله خان؛ امیراعظم
این در حالی است که امیراعظم به گفته خودش، حکومت کرمان را تنها به واسطه غارت و چپاول قبول نموده بود و حتی هنگام عزیمت از کرمان با افتخار به همراهانش گفته بود: «من کرمان را غارت کردم.» امیراعظم در مدت یک سال حکومتش بر این دیار، جز غارت و چپاول ایالت و اخذ مالیاتهای زیاد و غیر منطقی ـ که منتهی به جنگ مابین او و سلاطین عشره گشت34 ـ منفعتی برای کرمان نداشت و در آخر نیز بعد از ایجاد جنگ و بلوا در منطقه، چندی بعد از حکومت کرمان، یکی از همین تفنگچیان خاص او ـ که چندی قبل چشمهای برادرش به فرمان امیراعظم با میخ چادر کور شده بود ـ به انتقام، چهارپاره را در دهان او خالی کرده بود؛ و زندهیاد باستانی پاریزی در بیان فرجام کار او آورده: «... و چنین بود پایان کار مردی که از شدت تجبر، حتی خر سواری مخصوص خود را هم «یعفورالسلطنه» لقب داده بود.»35
حال شخصیتی با این منش و عملکرد، فرسنگها با القابی که مؤیدالاشراف در روزنامه شهاب ثاقب برای او نوشته است ـ یگانة دوران، فیلسوف زمان، اول مجاهد ایران ـ فاصله داشته است!
البته این احتمال را نیز میتوان داد، همان گونه که باستانی پاریزی آورده؛ چون انتخاب امیراعظم از طرف حکومت مرکزی به عنوان حاکم کرمان ـ با توجه به روحیه و منشی که از او سراغ داشتند ـ در واقع جهت کوفتن آزادیخواهان و نیروی سوم کرمان بود36، خرسندی مؤیدالاشراف نیز از حضور امیراعظم در کرمان و ستایش مبالغهآمیز از او، نه از سر تعلق خاطر و دوستی با امیراعظم، بلکه او را دشمنِ دشمنان خود ـ یعنی اعضای حزب دموکرات و نیروی سوم که در این ایام، مسئولیت روزنامههای دهقان، نامه فرهنگ، اعتبار، جریده کرمان و ... را در دست داشتند ـ میپنداشته است!
ـ دارالامان
این روزنامه در رجب 1329 ق (تیر 1290/ جولای 1911) ابتدا با مدیریت میرزا هادی اصفهانی، با چاپ سنگی، با این مشی که؛ «جریدهای است آزاد، حامی اسلام و اسلامیان، هواخواه استقلال ایران، نماینده افکار فرقه ترقیطلبان، دادخواه مظلومان»، انتشار خود را آغاز و از شماره هفتم، مدیریت روزنامه تغییر نمود و نام سید حسین خیابانی؛ رئیسالسادات، به عنوان مدیر در سرلوحه روزنامه درج گردید.
سید حسین خیابانی؛ رئیسالسادات میرزا هادی اصفهانی
اما در باب روزنامة دارالامان میتوان به این نکته قابل توجه اشاره نمود. به رغم آن که صدر هاشمی در «تاریخ جراید و مجلات ایران» تنها از سید حسین خیابانی؛ رئیسالسادات به عنوان مدیرمسئول دارالامان یاد نموده است و گویا به نسخههای اولیة این روزنامه دسترسی نداشته و لذا به مدیریت کوتاه مدت میرزا هادی اصفهانی اشارهای نکرده است37 ـ همان گونه که در سطور مربوط به مجدالاسلام کرمانی در همین مطلب اشاره شد، به تعبیری میتوان روزنامه دارالامان را نیز جزو روزنامههای مجدالاسلام کرمانی محسوب نمود.
شمارهای از روزنامه دارالامان
در توضیح بیشتر باید گفت؛ میرزا هادی اصفهانی، متولد اصفهان و احتمالاً در ایام سکونت احمد مجدالاسلام کرمانی در اصفهان ـ و شاید هم در زمان حضور او در تهران ـ با مجدالاسلام آشنا و مدتها همکار او در نشر روزنامههای متعدد بوده است. گفته شده بعد از آن که مجدالاسلام مورد غضب برخی از مشروطهخواهان قرار گرفت و بعد از توقیف روزنامههایش و حبس در باغ شاه و سپس به وساطت برخی از رهبران مشروطهخواه و به پاس خدماتش، محترمانه به کرمان تبعید گشت، او نیز به همراه مجدالاسلام به کرمان آمد. از سوی دیگر، سید حسین خیابانی؛ رئیسالسادات که بعد از میرزا هادی اصفهانی، مدیر روزنامه دارالامان شد، در واقع او باجناق مجدالاسلام بود و بدین جهت میتوان گفت، گرچه در این روزنامه نام و نشانی از مجدالاسلام کرمانی نیست، اما در واقع روزنامة دارالامان با دست پشت پرده مجدالاسلام منتشر میشد و او که به قول باستانی پاریزی؛ در مقطعی، چهار روزنامه را در تهران اداره میکرد، در زمان تبعید نیز نتوانست از تعلق وافر خود به عرصه مطبوعات و نوشتن افکار و آرای خود خودداری نماید.
البته این موضوع در همان زمان ـ توسط مخالفان مجدالاسلام کرمانی نیز مطرح شد و تنشهای زیادی را به همراه داشت. چرا که همان گونه که در سرلوحة روزنامه دارالامان آمده است؛ این روزنامه خود را «نماینده افکار فرقه ترقیطلبان» معرفی نموده بود و با توجه به این که در آن مقطع زمانی، سه حزب: اتفاق و ترقی، فرقه ترقیخواه و فرقه دموکرات در کرمان فعالیت داشتند و دو فرقه اول، با یکدیگر ائتلاف داشتند، لذا وجود روزنامهای طرفدار فرقه ترقی خواه، آن هم زیرنظر مستقیم شخصی چون مجدالاسلام کرمانی، که سالها در تهران مقاله مینگاشته و از اسم و رسم خاص برخوردار بوده است، میتوانست ذهن و اندیشه بسیاری از خوانندگان مقالات روزنامههای فرقه دموکرات در کرمان (چون دهقان، کرمان، نامه فرهنگ و ...) را تحت تأثیر قرار دهد. لذا آنان با مطرح کردن این موضوع، چون مجدالاسلام به کرمان تبعید و روزنامههایش نیز توقیف و طبق قانون حق فعالیت مطبوعاتی ندارد، خواستار تعطیلی روزنامه دارالامان بودند.
در این رابطه میتوان به سند زیر که نامهای تحت عنوان «انجمن ایالتی کرمان و بلوچستان» به «مجلس شورای ملی» است، اشاره نمود که خواستار توقیف روزنامه دارالامان بودهاند، بدین مضمون:
[بازخوانی سند]:
[به]: «دارالشورای کبری
[از]: انجمن ایالتی کرمان و بلوچستان ـ نمره 1058
مقام منیع وزارت جلیله داخله دامت شوکته
مجدالاسلام کرمانی که سیئات [= معاصی، کارهای بد و ناشایست] اعمالش بر احدی از اهالی ایران مخفی نمیباشد، پس از الفسادها که در مرکز کرد، در فتح طهران، دستگیر و در باغ شاه محبوس شد، به وساطت جمعی از قتل او گذشته و محکوم شد پنج سال در طهران نباشد و دخالت در هیچ کار ننماید و جرائد او توقیف باشد؛ این بلا را روانه کرمان نمودند.
از روز اول ورود بنای افساد و تفتین [= فتنهانگیزی، آشوب به پا کردن] را گذارده، به درجهای که اهالی به ستوه آمده به مرکز شکایت از او کردند و احکام عدیدة تلگرافی از وزارت داخله و رئیسالوزرا و شاهزاده جلالالدوله شد که او را از کرمان تبعید نمایند، به ملاحظاتی که از او داشتند، این احکام را اجرا نکردند، بر تجری [= گستاخی، دلیری] او افزود، جداً مشغول فتنه شد. این چند روز جریده موسوم به «دارالامان» به اسم نوکرش «میرزا هادی اصفهانی» که عامی است، طبع و نشر نموده، مقاصد میشومهاش [= نامبارک، شوم] را به توسط آن روزنامه نشر میدهد و بنای هتاکی را گذارده و عنقریب فتنهها خواهد کرد.
چون خود وزارتخانه محترمه بر عقیده و مسلک و وطنفروشی و افساد او مسبوق میباشد، لازم به معرفی نمیدانم، دفع شرّ او را از اهالی کرمان مقرر فرمایید.
انجمن ایالتی کرمان»
درخواست انجمن ایالتی کرمان مبنی بر تعطیلی روزنامه دارالامان
ـ جریده کرمان؛ کرمان
این روزنامه که به تعبیری اولین روزنامة رسمی حزب دموکرات در کرمان محسوب میگردید، در 17 ربیعالاول 1329 (25 اسفند 1298/ 17 مارس 1911) با مدیر مسئولی میرزا غلامحسین کرمانی در مطبعه سنگی توکل چاپ و منتشر گشت. در سمت چپ زیرکلیشه روزنامه کلمه «عدالت»، در سمت راست «مساوات» و در زیر آن، جمله «بسم الله الرحمن الرحیم» و در زیر آن نوشته شده بود: جریدهای است اسلامی، اخباری با مسلک مستقیم، مقالاتی که مطابق مسلک ما است اداره در درجش آزاد و با عدم درج رد نمیشود.»38
از نکات قابل توجه در خصوص جریده کرمان، این که در یادداشتی که در اولین شماره آن منتشر شده است و در مورد مرام و مسلک و علت انتشار روزنامه صحبت شده است، آمده است: «... علی هذا شرکتی به اسم شرکت علیه کرمان در تحت پروگرام معینی و نظامنامه مخصوص تشکیل و مخارج طبع این جریده را برعهده گرفته و بنده جانی (غلامحسین کرمانی) را به عنوان مدیر مسئول منتخب فرمودهاند ...»39
از این سطور مشخص میگردد که این روزنامه نه بنا بر فکر و اندیشه میرزا غلامحسین تأسیس گشته، بلکه این روزنامه به تعبیری، روزنامه رسمی حزب دموکرات بوده که آنان میرزا غلامحسین را ـ با توجه به سابقه او در نشر روزنامه اعتبار ـ به مدیر مسئولی جریده کرمان انتخاب نمودهاند. دیگر این که، زندهیاد باستانی پاریزی از عبارت «تأسیس شرکت علیه کرمان» این گونه نتیجه میگیرد که شاید بتوان این شرکت را نخستین مؤسسه اشتراکی ایران نامید.40
1.میرزا غلامحسین کرمانی 2. آقا میرزا شهاب 3. کودکی مظفر بقایی کرمانی
شایان ذکر است جریده کرمان پس از انتشار نخستین شماره، به دلیل عدم ارسال برنامه و مسلک روزنامه برای حاکم (امیراعظم)، توقیف و پس از ارسال پروگرام و مسلک و دستور رفع توقیف، به انتشار خود ادامه داد.
از نکات قابل توجه در باره جریده کرمان این که، علاوه بر درج مذاکرات و وقایع انجمن ولایتی کرمان و حوادث شهر، نامههای تظلم و دادخواهی مردم را نیز منتشر مینمود و از این رو به عقیدة صدر هاشمی؛ «یکی از جراید خوب و مفید ولایات بود که در یک ناحیه دور افتاده منتشر شده و تظلمات مردم را به گوش اولیای امور میرساند.»41
شمارهای از جریده کرمان شمارهای از روزنامه کرمان
جریده کرمان از شماره 12 (17 شعبان 1329/ مرداد 1290) به بعد ـ بدون آن که به خوانندگان خود توضیحی دهد ـ نام خود را به «کرمان» تغییر و با همان روش و مسلک گذشته، انتشار خود را ادامه داد.
و نکته آخر در مورد مدیر مسئول این روزنامه، یعنی میرزا غلامحسین کرمانی این که، او از آزادیخواهان و مبارزانی بود که با راهنمایی انجمن سری تهران و به کمک شمسالحکماء (برادر ناظمالاسلام کرمانی) که به عنوان نماینده در اولین دوره مجلس شورای ملی در تهران حضور داشت، با گروه دیگری از هم فکران خویش چون: ناظمالتجار، آقا میرزا شهاب بقایی، آقا سید جواد معلم، ابوالقاسم کرباسی (ابوالقاسم شمر)، احمد بهمنیار (دهقان)، میرزا حسن چرب و ... ابتدا انجمن مخفی 110 را در کرمان راهاندازی نمودند و سپس حزب دموکرات را پایهگذاری نمودند.
آنان علاوه بر راهاندازی روزنامه و مدارس جدید و فعالیت در این دو کانون، مبارزات ویژهای نیز برعلیه استبداد حکام، خاندانهای متنفذ کرمان، دخالتهای کنسولگری انگلیس در کرمان و ... شروع نمودند و از مهمترین اقدامات آنان در این زمینه میتوان از ایجاد جبههای متحد در داخل شهر در زمان حمله سلاطین عشره به کرمان در مقابله با امیراعظم، فعالیت گسترده در قیام سال 1295 ش/ 1916 م. برعلیه انگلیسیها در کرمان داشتتند. آنان در این واقعه با همکاری برخی از نیروهای ژاندارمری و آلمانیها، توانستند تمامی تشکیلات انگلیسیها در کرمان (چون: کنسولگری، مدارس دخترانه و پسرانه مرسلین، بیمارستان مرسلین، بانک شاهی و ...) را تعطیل و تمامی انگلیسیها ساکن در کرمان را با تحقیر از شهر بیرون کنند.
البته هر چند، مدتی بعد با ترفند ژنرال سایکس و متواری شدن نیروهای آلمانی، آنان دستگیر و به مدت 16 ماه به شیراز تبعید و زندانی شدند.42
ـ دهقان
این روزنامه در روز جمعه 26 شوال 1329 (26 مهر 1290/ 19 اکتبر 1911) با چاپ سنگی در مطبه سنگی (کرمان به مدیریت حسین طهرانی) با مرام و مسلک؛ طرفداری از استقلال ایران و حفظ حقوق ایرانیان، به سردبیری «احمد کرمانی» انتشار خود را آغاز نمود. در زیر نام روزنامه (دهقان) هم این بیت از غزل حافظ درج شده بود: دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر/ کای نور چشم من به جز از کشته ندروی.»43
روزنامه دهقان به واسطه توانایی و سواد بالای مدیر مسئول آن (احمد کرمانی) و مطالب غنی آن، خیلی زود در کرمان برای خود جایگاه و اعتباری به دست آورد، تا حدی که بعد از چند شماره انتشار، اهالی مدیر مسئول را «احمد دهقان» خطاب مینمودند.
احمد بهمنیار در میان سالی 1. احمد بهمنیار (جوانی) 2. آقا محمد جواد معلم
روزنامه دهقان تقریباً پنج سال دایر و منشأ خدمات فرهنگی شایانی بود، تا آن که در سال 1295 ش/ 1916 م. و در پی واقعة قیام آزادی خواهان کرمانی بر علیه انگلیسیها در کرمان، احمد دهقان نیز به همراه تعدادی دیگر از اعضای حزب دموکرات کرمان، دستگیر و به شیراز تبعید و زندانی شدند.
از نکات قابل توجه در خصوص روزنامه دهقان این که، به رغم آن که احمد دهقان در خانوادهای متولد و رشد یافته بود که مناسبات بسیار نزدیکی با خاندان ابراهیمی کرمان داشتند و حتی برادرش آقا محمدجواد معلم که بعدها به آقا محمدجواد مدیر نیز معروف گردید، از نزدیکان سرإان شیخیه بود و حتی مدتها او و برادرش (احمد دهقان) در مدرسه سعادت کرمان که توسط شیخیه راهاندازی شده بود، تدریس و مسئولیت داشتند، اما احمد دهقان بعدها به حزب دموکرات و نیروی سوم گرایش نمود و جزو رهبران این حزب قرار گرفت.
شایان ذکر است احمد دهقان که بعدها نام خانوادگی خود را «بهمنیار» انتخاب نمود، بعد از تبعید در فارس، به تهران رفت و به خدمت وزارت مالیه درآمد و ده سال نیز در خراسان به همین شغل اشتغال داشت. اما ذوق ادبی و تعلق به عرصه ادبیات باعث شد تا چندی به عنوان ریاست دارالمعلمین تبریز بدان ناحیه برود. او بعد از آن که علیاکبر داور، تشکیلات دادگستری نوین را بنا نهاد، به همراه محمود دبستانی به این نهاد رفته و مدتی به سمت «وکالت عمومی» مأمور قزوین و پس از آن مأمور «تحدید تریاک» همدان شد.
او در همدان در پی آشنایی با بهاءالملک (برادر میرزا یحییخان قراگزلو؛ اعتمادالدوله = وزیر وقت معارف)، زمینة بازگشت مجدد وی به وزارت معارف به وجود آمد و پس از دو سال خدمت در عرصه قضایی، از 1308 ش/ 1930 م. به وزارت معارف منتقل گردید. بهمنیار مدتی در دارالفنون تهران و ... به تدریس اشتغال داشت تا آن که در سال 1313 ش/ 1935 م. پس از تأسیس دانشگاه تهران، به آنجا دعوت و تا پایان عمر در این عرصه خدمت نمود.[1] او در نهایت بعد از بی سه دهه تدریس در دانشگاه تهران، تألیف و تصحیح کتابهای متعدد و ... در آبان 1344 ش/ 1966 م. فوت و جنازة او در وادی ایمن در شهر کربلا دفن گردید.
لازم به ذکر استاد احمد بهمنیار علاوه بر روزنامه دهقان که در کرمان منتشر نمود، در زمان خدمت در مالیة مشهد، به مدت دو شال روزنامة «فکر آزاد» را در آنجا منتشر مینمود و پس از انتقال به تهران، انتشار سال سوم و دوره جدید فکر آزاد را در تهران آغاز نمود.44
ـ ادب
این روزنامه به مدیریت میرزا احمدخان روحی در اول ذیحجه 1337 (5 شهریور 1298/ 28 اگوست 1919) در شهر کرمان با چاپ سنگی و در مطبعه سنگی کرمان (حسین طهرانی45) انتشار خود را آغاز نمود. در سرلوحه و در ذیل عنوان روزنامه (ادب)، حدیثی از حضرت علی (ع) با مضمون: «شرف المره بالعلم و الادب» و در باب زمینههای فعالیت روزنامه نیز مباحث علمی، اخلاقی، ادبی، اجتماعی و تاریخی ذکر شده است.
میرزا احمدخان روحی
نکته قابل توجه در خصوص روزنامه ادب این که، روزنامه به نوعی خانوادگی و توسط خاندان «روحی» تأسیس و اداره میشده است، چنان که در مرام روزنامه نیز آمده است: «... اینک هیئت فامیل روحی که قدمت خدمت خود را از دیر زمانی در نشر معارف و بسط علوم در کلیه این کشور مبرز ساخته و هماره برای تعمیم علوم کوشش و سعی مافوقالطاقه نموده و این محرزیت ادبی آنان در جامعه همه وقت از طرف معارفپژوهان به حسن تلقی تلاقی شده است، باز به نوبه خود مجله به نام ادب در ایالت کرمان تأسیس کرده ...»46
سرلوحة روزنامه ادب
لازم به ذکر است مهمترین افراد خاندان روحی، فرزندان آیت الله آخوند ملا محمدجعفر ته باغ لِلِهای هستند که شیخ احمد روحی، افضلالملک، بحرالعلوم از دیگران معروفتر بودند. میرزا احمدخان روحی، پسر آخوند ملا یوسف و نوة دختری آخوند ملا محمدجعفر بود که بعدها علاوه بر فعالیت در مدارس کرمان، مدتی شهردار و فرماندار کرمان نیز گردید.
در ضمن عطاءالملک روحی که گویا با این روزنامه همکاری گستردهای داشته است، در عرصه سیاسی نیز فعالیت زیادی داشته است، چنان که او 10 دوره به عنوان نماینده از جیرفت، کرمان و رفسنجان در مجلس شورای ملی حضور داشت و همچنین بدین سابقه، در اولین دوره مجلس سنا به عنوان سناتور انتخابی از کرمان در مجلس سنا نیز حضور یافت.
ـ فرهنگ
این روزنامه با حمایت حاکم وقت کرمان؛ سردار اسعد بختیاری در سال 1300 ش/ 1922 م. به مدیر مسئولی محمود دبستانی (درگاهی)، ملقب به «امینالاسلام؛ برادر مجدالاسلام کرمانی) در مطبعه سعادت کرمان، انتشار خود را آغاز نمود.
محمود دبستانی (امینالاسلام)
از نکات قابل توجه در بارة این روزنامه: نخست آن که صدر هاشمی (تاریخ جراید و مجلات ایران) در توضیح این روزنامه تنها به انتشار دوم آن که در تهران از سر گرفته و نام روزنامه از «فرهنگ» به «نامه فرهنگ» تغییر یافت، مطالبی ذکر کرده و مطالب مربوط به کرمان را در کتاب خود نیاورده است.47 از طرفی اسماعیل رزم آسا نیز در تاریخ مطبوعات کرمان، نام روزنامه را «نامه فرهنگ» ذکر نموده، در حالی که ابتدا نام روزنامه، «فرهنگ» بوده و سپس به «نامه فرهنگ» تغییر نموده است.
دیگر این که، این روزنامه در بحبوحه جنگ قدرت در کرمان مابین حاکم وقت (سردار اسعد بختیاری) با کنسولگری انگلیس در کرمان، تأسیس گشت و کنسولگری بنا بر سابقهای که از فعالیتهای دبستانی مبنی بر همکاری با حزب دموکرات و تعطیلی تشکیلات انگلیسیها در کرمان، به شدت در تلاش بودند تا از انتشار این روزنامه جلوگیری نمایند، چنان که در گزارشهای محرمانه شماره 43/ هفته منتهی به 24 اکتبر ۱۹۲۱ [22 صفر 1340/ 2 آبان 1300] کنسولگری انگلیس در این مورد آمده:
«... حاکم اجازة انتشار روزنامهای را در کرمان به امینالاسلام داده است. امینالاسلام یکی از آشوبگرانی است که در سال ۱۹۱۵ به آلمانیها پیوست، در شیراز به زندان افتاد و در نهایت به تهران فرستاده شد. او آشکارا ضد بریتانیا و موجب دردسر است. عالیجناب کنسول به طور خصوصی به حاکم گفته است که از نظر ایشان اعطای اجازه انتشار روزنامه به فردی با این دیدگاهها اشتباه بزرگی است. اما حاکم در پاسخ گفته است که این روزنامه به دقت زیر نظر خواهد بود. حاکم در گفتگویی با عالیجناب کنسول در این مورد گفته که انتشار این روزنامه یکی از آرزوهای نخستوزیر بوده است ...»48
شمارهای از روزنامه نامه فرهنگ
شایان ذکر است، همان گونه که کنسولگری انگلیس در کرمان پیشبینی نموده بود، در هر شماره از روزنامه فرهنگ، به نحوی بخشی از فعالیتهای انگلیسیها در منطقه مورد نقد و بررسی قرار میگرفت و آنان با نگرانی این موارد را به اطلاع مقامات مافوق خود میرسانند، به عنوان مثال آنان در گزارش 21 آذر 1300 کنسولگری انگلیس در این خصوص آمده است: «این شمارة هفته نامة «فرهنگ» مقالهای در مورد فعالیت پزشکی سی.ام.اس. (C.M.S) دارد که مدعی است سی. ام. اس. یک سازمان سیاسی است». یا در گزارش 28 آذر همین سال کنسولگری انگلس در کرمان آمده است: «لحن هفتهنامة محلی «فرهنگ» کماکان غیردوستانه است؛ در شمارة چهارم این هفتهنامه، توافق آنگلو پرشین در سال ۱۹۱۹ مورد نقد قرار گرفته است.»49
بد نیست در خصوص محمود دبستانی به این نکته نیز اشاره گردد، به رغم آن که او، برادر مجدالاسلام کرمانی بود، اما علاوه بر تفاوت دیدگاه و اندیشهها، جناحگیری سیاسی متفاوتی نیز داشتند، چنان که مجدالاسلام به عنوان مدیر پشت پرده روزنامه دارالامان، با صراحت خود را طرفدار فرقه مترقی خواه معرفی نموده و از این طرف، محمود دبستانی نیز ـ افزون بر اقدامات سیاسی ـ مطالب و دیدگاه خود همواره را در جهت حمایت از حزب دموکرات مینوشت.
روزنامه فرهنگ ـ و سپس ـ نامه فرهنگ، تا سال 1304 ش. در کرمان منتشر و با عزیمت محمود دبستانی به تهران، انتشار آن نیز تا مدتها در تهران صورت میگرفت.
ـ همای
طبق نوشتة تاریخ مطبوعات کرمان، مجله همای از 13 جمادیالاول 1341 (9 دی 1301/ 31 دسامبر 1922) به مدیر مسئولی دستور خداداد دستور کیخسرو انتشار خود را آغاز نمود و به تعبیری میتوان آن را نخستین مجموعة انتشاراتی زرتشتیان محسوب نمود. گویا بیشتر مطالب این نشریه در حوزه موضوعات مرتبط با تاریخ باستان، جشنهای ملی و ... بوده است.
البته برخی از پژوهشگران حوزه مطبوعات معتقدند پیشینة انتشار این روزنامه به قبل از تاریخ ذکر شده برمیگردد و حتی برخی معتقدند، این نشریه را بایستی اولین روزنامه کرمان نامید، نه روزنامه اعتبار.
ـ بیداری
این روزنامه به مدیر مسئولی «سید محمد هاشمی» در سال 1302 ش/ 1923 م. در شهر کرمان با چاپ سربی (مطبعه سعادت کرمان)، انتشار خود را با مرام و مسلک: «طرفداری از حکومت ملی و عظمت معارف» آغاز نمود و به عقیده صدر هاشمی (تاریخ جراید و مجلات ایران)؛ روی هم رفته بیداری کرمان از روزنامههای قدیمی و در آغاز امر گرچه مرتب انتشار نیافته ولی از سال 1310 به آن طرف به علت اعلانات ثبتی مرتب گردیده و یکی از روزنامههای خوب ولایات است.50
سید محمدرضا هاشمی سید محمد هاشمی
روزنامه بیداری را میتوان به سه دوره مجزا تقسیم نمود، نخست از زمان شروع به کار تا سال 1321 ش/ 1942 م. که سید محمد هاشمی به عنوان نمایندة کرمان در مجلس شورای ملی به تهران عزیمت نمود. از این سال، مدیریت روزنامه به عهدة برادرش، سید محمدرضا هاشمی واگذار شد.
سید محمدرضا هاشمی به رغم آن که کارمند دولت بود، تا سال 1333 ش/ 1954 م. به عنوان مدیر، روزنامه را منتشر کرد، اما در این سال به دلیل ممنوعیت کارمندان دولت از انتشار روزنامههای سیاسی و اجتماعی، روزنامه تعطیل گشت. دوره سوم روزنامه با اخذ مجوز توسط علی هاشمی (فرزند سید محمدرضا هاشمی) از سال 1375 ش/ 1996 م. آغاز و چند سالی توسط وی و برادرش فریدون هاشمی منتشر میگردید.
از نکات قابل توجه در مورد روزنامه بیداری؛ به رغم آن که در تمامی منابع از سال 1302 ش به عنوان شروع به کار روزنامه یاد شدهاما در بررسی که توسط نگارنده در این خصوص انجام و طبق برخی از اسناد موجود، مشخص میگردد، انتشار روزنامه در واقع از سال 1301 ش. آغاز شده، اما چون انتشار روزنامه قبل از دریافت مجوز انتشار صورت گرفته است، از طرف مقامات حکومتی دستور به عدم انتشار آن داده شده است.
تغییر اهداف و مرامنامة روزنامه بیداری از دیگر نکات قابل توجه است. آن گونه که صدر هاشمی در معرفی روزنامه بیداری آورده است، در سالهای ابتدایی انتشار، مرام روزنامه؛ «طرفداری از حکومت ملی و عظمت معارف» بوده، اما پس از چندی، به «طرفدار فرهنگ» تغییر نموده است. این امکان وجود دارد، این تغییر رویه و مرامنامه، به مسایل سیاسی و شرایط آن روزگار کشور ـ به ویژه اعمال دیکتاتوری شدیدی که رضاشاه بر کشور حکمفرما نموده بود ـ برمیگردد.
در خصوص انتخاب نام «بیداری» برای روزنامه، علاوه بر این که با توجه به شرایط و وضعیت آن دوره جامعه که اکثراً نامهایی برای روزنامههای خود انتخاب مینمودند که همگی دلالت بر وضعیت جامعه و مبارزات مشروطهخواهی و مبارزه با شاهزادگان قاجار و ... داشت و «بیداری» نیز میتوانست اشارتی به بیداری ملت ایران باشد، زندهیاد سید محمد رضا هاشمی در این خصوص برای نگارنده نقل نمود؛ «پس از آن که تأسیس روزنامه توسط برادرم سید محمد هاشمی و بنده قطعی گردید، در خصوص انتخاب نام برای این جریده، صحبتها و مشورتهای زیادی نمودیم، تا آن که بعد از چند روز مرحوم سید محمد هاشمی گفت: به رغم آن که حاکم وقت کرمان تیمورتاش آدم مغروری به نظر میرسد اما آدم باسواد و خوش فکری است، بد نیست در این خصوص با او هم مشورت کنیم.
ایشان وقتی برای ملاقات با حاکم کرمان گرفت و چند روز به اتفاق به دیدن تیمورتاش رفتیم. وی در ارگ حکومتی ما را پذیرا شد و وقتی دانست قصد انتشار روزنامهای در کرمان داریم، بیش از پیش تحویلمان گرفت و با گشادهرویی بیشتر با ما صحبت نمود. پس از تعریف و تمجید بسیار توسط او مبنی بر انتشار روزنامه، مرحوم سید محمد هاشمی گفت: قربان ما خدمت رسیدیم تا در خصوص نام روزنامه با شما مشورت کنیم.
تیمورتاش از جا بلند شد و در حین قدم زدن در طول اتاق خود، بعد از چند بار رفتن و برگشتن، گفت به نظر بنده، اگر نام جریده خود را «بیداری» بگذارید، بد نیست. چرا که الان در پایتخت هنوز روشنفکران و مبارزان دوره مشروطیت نزد مردم و مسئولین مورد احترام و اکرام دارند و بدین واسطه شما کرمانیها را به واسطة خدمت بزرگ ناظمالاسلام کرمانی در نگارش خاطرات و مبارزات دوره مشروطیت که به نام «تاریخ بیداری ایرانیان» اشتهار دارد، بیش از پیش میشناسند. لذا به اعتقاد بنده برای آن که نام جریده شما اشارتی به این خدمت ناظمالاسلام کرمانی باشد و هم به تعبیری وظیفة جراید الان کشور، بیدار و آگاه نمودن اقشار جامعه است، بنده «بیداری» نام را بامسما دانسته و برای روزنامهتان پیشنهاد میکنم.
عبدالحسین سردار معظم تیمورتاش
از آن جایی که مرحوم اخوی در گذشته با ناظمالاسلام کرمانی ارتباط و نزد او تحصیل نموده بود و به نعبیری رابطه مرید و مرادی مابین آنان حاکم بود، از این پیشنهاد بسیار خرسند گشت و پس از مشورت با بنده، نام جریده خود را «بیداری» گذاشتیم.»51
از جمله ویژگیهای روزنامه بیداری که در اعتبار و معروف شدن این روزنامه در سطح استان و کشور نقش مهمی داشت، از طرفی استفاده از نویسندگان، شاعران شناخته شده کرمانی بود و از طرف دیگر با میدان دادن به نویسندگان و شعرای جوان و گمنام، ضمن آن که باعث رشد و اعتماد به نفس آنان در این عرصه شد، با درج آثار نویسندگان جوان و گمنام، و بهره بردن از دیدگاهها و نظرات جدید و بکر آنان، موجب غنای بیشتر روزنامه بیداری را فراهم آورد. بر این مدعا میتوان به گفتة زندهیاد باستانی پاریزی اشاره نمود که در این مورد آورده است: «... اما به هر حال روزنامههای محلی مثل بیداری که مرحوم هاشمی منتشر میکرد، مرا یاری میکردند ـ چنان که در پاریز بودم که نخستین مقالهام تحت عنوان «تقصیر با مردان است ـ نه زنها» در روزنامه بیداری بیستم تیر ماه 1321 ش/ 10 ژوئیه 1942 درگیر و دار جنگ دوم، شصت و پنج سال پیش چاپ شد ...»52
شایان ذکر است، انتشار مقاله باستانی پاریزی در روزنامه بیداری، زمانی بوده که او جوانی هفده ساله و ساکن روستای پاریز بوده و از شهرت برخوردار نبوده است. به تعبیری میتوان یادداشت، مقاله و یا اثری از تمامی اندیشمندان، نویسندگان و شعرای کرمان در دوره پهلوی را در روزنامه بیداری مشاهده نمود.
از نشانهها و سرلوحه روزنامه بیداری در ادوار گذشته
ـ استقامت
این روزنامه در اوایل سال 1303 ش/ 1924 م. به مدیریت و صاحب امتیازی اسدالله میرزالی تبریزی ـ که بعدها نام خانوادگی «رشاد» را انتخاب و به رئیسالمتکلمین نیز معروف بود ـ با چاپ سنگی، انتشار خود را آغاز نمود. در بالای روزنامه آیه «فاستقم کما امرت» و در دو طرف مربع گراور روزنامه این شعر چاپ شده بود: کردار بیار و گرد گفتار مگرد/ چون کرده شود کار بگوید که چه کرد.»53
رشاد؛ رئیسالمتکلمین
از نکات قابل توجه در مورد روزنامه استقامت این که، زمانی این روزنامه انتشار خود را آغاز نمود که بحث انقراض سلسله قاجاریه و به قدرت رسیدن رضاشاه و سلطنت او به اوج خود رسیده بود و به نوعی تمام ذهن جامعه را درگیر خود نموده بود. بنا به گفتة صدر هاشمی: «در حقیقت هم استقامت از ابتدا طرفدار سلطنت پهلوی و روی کار آمدن سردار سپه بوده و مقالاتی به عنوان «طریق و اصلاح» و غیره در این زمینه نوشته شده است.»54
از شمارههای روزنامه استقامت
گذشته از آن که فعالیت 18 ساله استقامت، بهترین دلیل بر استقبال جامعه از این روزنامه و مطالب آن بوده است، بیتردید در این میان، زندگی صوفیوار رشاد در حجره خرابهای در مشتاقیه و روضهخوانی او، نشان از این دارد که وی در پرتو انتشار روزنامه، اهدافی چون کسب منافع مالی بیشتر و اعتبار و سکوی پرشی جهت رسیدن به مقام و تمول نداشته و به تعبیری، عشق و تعلق ذاتی، تنها انگیزه و دل گرمی در این عرصه بوده تا جایی که به قول زندهیاد باستانی پاریزی:
«من خود به خاطر دارم که مرحوم بابا رشاد (رئیسالمتکلمین) در کرمان، روزنامه استقامت را چاپ میکرد و پس از چاپ، روزنامه را تا مینمود و هر روزه چند شماره آن را در جیب میکرد و راه میافتاد و از این اداره به آن اداره و از این محفل به آن مجلس میرفت و روزنامهاش را هم خودش توزیع میکرد و گاهی مطالب را توضیح میداد. زیرا پرداخت پول تمبر و توزیع با پست برایش اشکال داشت و علاوه بر آن حتماً میبایست در باره هر مطلبی که برای هر مقامی یا گروهی مینوشت، توضیح حضوری هم بدهد که سوءتفاهمی نشود ...»55
و در نهایت، جهت حسن ختام مطلب کوتاهِ «نظری به روزنامهها و روزنامهنگاران کرمان در اواخر قاجاریه»، بد نیست به این نکته هم اشاره گردد که در حوزه تدوین «تاریخ مطبوعات ایران»، کرمانیها جزو اولین افرادبودند، چرا که نخستین کسی که در ایران به فکر گردآوری تاریخ مطبوعات ایران افتاد، همشهری خودمان «احمد مجدالاسلام کرمانی» بود. او در روزنامه «ندای وطن» این اندیشه را با ارائه تاریخ فشردهای از تاریخ مطبوعات جهان آغاز نمود و ادامة آن را که به مطبوعات ایران اختصاص داشت به «مجیرالدوله شیبانی کاشانی»، همکارش واگذار نمود.
بمنه و کرمه
ـــــــــــــ * * * ـــــــــــــ * * * ـــــــــــــ
یادداشتها و پی نوشتها:
1. براون، ادوارد گرانول: تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت، تهران: علم، 1386، ج 2، ص 155.
2. رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، مقدمه باستانی پاریزی، تهران: زوار، 1367، ص 12.
3. آرین پور، یحیی: از صبا تا نیما، تهران: زوار، 1382، ج 2، ص 23.
4. مقدمه باستانی پاریزی بر تاریخ مطبوعات کرمان (اسماعیل رزم آسا)، ص 10.
5. بامداد، مهدی: شرح حال رجال ایران، تهران: زوار، 1364، ج سوم، ص278؛ نیک پور، مجید: نامآوران علم و اجتهاد کرمان، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، 1383، ص 264 تا 269.
6. آرین پور، یحیی: از صبا تا نیما، ص 118.
7. هـ .ل. رابیتو: روزنامههای ایران، ترجمه جعفر خمامی زاده، تهران: اطلاعات، 1362، ص 254؛ صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان: کمال، 1363، ج 4، ص 319.
8. برگرفته از: اولین روزنامههای اسلامی، مجله خبرنامه دین پژوهان، مهر و آبان 1381، شماره 10.
9. ناظمالاسلام کرمانی، میرزا محمد: تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران: امیرکبیر، 1387، ج 3، ص 559.
10. برگرفته از: صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران، ج 3، ص 150.
11. برگرفته از: پروین، ناصرالدین: تاریخ روزنامهنگاری ایرانیان و دیگر پارسی نویسان، تهران: مرکز نشر دانشگاه، 1379؛ ذاکر حسین، عبدالرحیم: مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1368؛ صدرهاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران، ااصفهان: کمال، 1363؛ محیط طباطبایی، محمد: تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، تهران: انتشارات بعثت، 1360.
12. صفایی، ابراهیم: اسناد نویافته. تهران، 1349، ص 315؛ باستانی پاریزی، محمد ابراهیم: حضورستان، تهران: ارغوان، 1369، ص 18.
13. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران، ج 1، ص 90 ـ 89.
14. همان، ص 93 ـ 92.
15. ناظمالاسلام کرمانی، محمد: تاریخ بیداری ایرانیان. تهران: امیرکبیر، 1387، ص 185.
16. ناظمالاسلام کرمانی، محمد: تاریخ بیداری ایرانیان، ص 200؛ مجدالاسلام کرمانی، احمد: تاریخ انحطاط مجلس، مقدمه و تحشیه محمود خلیلپور، اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1351، ص 52.
17. مجدالاسلام کرمانی، احمد: تاریخ انحطاط مجلس، ص 61
18. محیط طباطبایی، محمد: تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، ص 141.
19. باستانی پاریزی، محمد ابراهیم: حضورستان، ص 39.
20. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران. ج2، ص 248؛ براون، ادوارد: تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت، ص 67.
21. نیک پور، مجید: شیخ محمد سیرجانی؛ شیخالملک، مجله جنگ هنر مس، شماره 5 و 6، تابستان و پاییز 1396، ص 42 تا 69.
22. باستانی پاریزی، محمد ابراهیم: هشت الهفت، تهران: نوین، 1368، ص 184.
23. همان، ص 185.
24. علیآبادی، گیتا: مطبوعات برون مرزی فارسی زبان دوره قاجاریه، مجله رسانه، سال یازدهم، شماره دوم، شماره 42، تابستان 1379، ص 109.
25. رستگار فسایی، منصور: زبان و ادبیات فارسی در بیرون از مرزهای ایران، مجله نامهی پارسی، شماره 11، سال سوم، زمستان 1377، ص 28.
26. رجایی، عبدالمهدی: شکلگیری عدلیه اصفهان و چالشهای آن در عصر مشروطه، با همکاری دکتر لقمان دهقان نیری، فصلنامهی رهیافت تاریخی (گروه تاریخ دانشگاه اصفهان)، سال دوم، ش 3، 1389، ص 32.
27. رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، مقدمه باستانی پاریزی، ص 12.
28. جهت اطلاع بیشتر از وضعیت سیاسی کرمان در دوره قاجاریه، درگیریهای فرقهای، شورش شالبافان و تشکیل نیروی سوم نک: نیک پور، مجید: صاعقه، تهران: حوزه هنری، 1395.
29. رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، ص 18.
30. همان، ص 19.
31. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران. ج 4، ص 198؛ رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، ص 21.
32. همان، ص 199.
33. رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، ص 25 ـ 24.
34. جهت اطلاع بیشتر از اقدامات امیراعظم در کرمان و جریان واقعه لشکرکشی سلاطین عشره نک: باستانی پاریزی، محمد ابراهیم: پیغمبر دزدان (مقدمه)، تهران: علم، 1386.
35. همان، ص 154.
36. همان، ص 159.
37. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران. ج 2، ص 268.
38. همان، ج 2، ص 166 ـ 165؛ رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، ص 35.
39. همان، ص 37.
40. همان، ص 12.
41. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران. ج 2، ص 166.
42. جهت اطلاع بیشتر نک: به رنگ کویر (گزارشهای محرمانه کنسولگری انگلیس در کرمان)، ترجمه یدالله آقا عباسی؛ مقصودی، تصحیح و تحشیه محمدعلی گلابزاده، مجید نیکپور، کرمان: مرکز کرمانشناسی، 1398، 1399، 1400، ج 1، 2 و 3؛ باستانی پاریزی، محمد ابراهیم: مقدمه پیغمبر دزدان.
43. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران. ج 2، ص 307؛ رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، ص 48.
44. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران. ج 4، ص 85 ـ 82.
45. میرزا حسین طهرانی در سال 1329 قمری (1911 م/ 1290 ش) به کرمان مهاجرت و اولین چاپخانه را در شهر کرمان با نام «مطبعة کرمان» تأسیس نمود. در آن زمان چون هنوز نام خانوادگی مرسوم نشده بود، علت اشتهار وی به واسطه عزیمت او از تهران بود. البته او در کرمان ملقب به «رئیس» نیز بوده است، که احتمالاً این لقب هم در پی تأسیس مطبعه و ریاست آنجا به او داده شده است. وی در سال 1293 ش. با زنی از اهالی کرمان به نام فاطمه فرزند محمد کریم (از طایفه مشایخ) ازدواج نمود و ماحصل این ازدواج سه دختر به نامهای: تاج ماه، زرین تاج و وجیه بود. تاج ماه خانم بعدها با آقای محمدحسین جیلوند ازدواج نمود و صاحب سه پسر به نامهای محمود، احمد و قاسم شد. زرین تاج خانم نیز با آقای احمد کرمانینژاد (از کاراژداران معروف کرمان) ازدواج نمود و صاحب شش پسر به نامهای عطاءالله، امان الله، ضیاءالله، نصرت الله، عزت الله، رحمت الله و یک دختر به نام سیمین شد. وجیه خانم نیز با آقای سید جواد توانا (مدیر معروف دبیرستان بهمنیار) ازدواج نمود و صاحب دو پسر به نامهای سید مهدی، سید محمد و دو دختر به نامهای مینو سادات و مهناز شد. برادر خانم میرزا حسین تهرانی به نام حسین شکوری ادامه دهندة راه او گردید و سپس نوههای ایشان نیز در صنعت چاپ ادامه دهندة کار او بودند.
از جمله کتابهایی که در مطبعه کرمان به مدیریت میرزا حسین آقا طهرانی منتشر گردیده است میتوان به چاپ کتاب «دیوان کامل شاه نعمت الله ولی، «تاریخ مختصر کرمان» تألیف ژنرال سرپرسی سایکس، ... و اغلب روزنامههای آن دوران کرمان اشاره نمود. کلیه اطلاعات برگرفته از یادداشتهای خانم مهناز توانا.
46. رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، ص 58 .
47. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران. ج 4، ص 272.
48. به رنگ کویر؛ گزارشهای محرمانه کنسولگری انگلیس در کرمان، سال 1921 م. ، ج 3، ص 82.
49. همان، صص 142، 173 و 174.
50. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران. ج 2، ص 41.
51. مصاحبه نگارنده با زندهیاد سید محمدرضا هاشمی، سال 1374.
52. باستانی پاریزی، محمد ابراهیم: گرگ پالان دیده، تهران: علم، 1391، ص 302.
53. صدر هاشمی، محمد: تاریخ جراید و مجلات ایران. ج 1، ص 158؛ رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، ص 91.
54. همان، همان ج، ص 159.
55. رزم آسا، اسماعیل: تاریخ مطبوعات کرمان، مقدمه باستانی پاریزی، ص 13 ـ 12.
[1] ـ بهزادی اندوهجردی، حسین (1388)، تذکرة شاعران کرمان (ستارگان کرمان)، کرمان: مرکز کرمانشناسی، ص 283 ـ 282؛ باستانی پاریزی: جامعالمقدمات، ص132 ـ 67.