سارقانی که در جریان سرقت مسلحانه به یکی از صرافیهای خیابان فردوسی تهران دستبرد زده بودند دیروز به بازسازی صحنه سرقت پرداختند.
به گزارش جی پلاس، میلههای زرد رنگ آهنی در مقابل صرافی« ونیز» قرار گرفته بود.مردم در اطراف میلههای آهنی منتظر بودند تا دزدانی که پنجشنبه 28 بهمن امسال وارد صرافی شده و با مجروح کردن مرد صراف با شلیک گلوله مقداری دلار و یورو را به سرقت بردند، از راه رسیدند. ساعت 10 صبح، خودروی سفید رنگ «ون» پلیس وارد خیابان فردوسی شد. سپس بازپرس نصرتی از شعبه اول دادسرای ویژه سرقت دستور بازسازی صحنه سرقت را صادر کرد. دو متهم این سرقت مسلحانه، 6 روز بعد از سرقت در یکی از شهرهای غربی کشور دستگیر شدند تا اینکه متهمان درمحل سرقت حاضر شده تا به شرح جزئیات سرقت مسلحانه شان بپردازند.
دو سارق مسلح درحالی که دستبند به دست داشتند در حضور رئیس پلیس پایتخت و رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ به بازسازی صحنه سرقت پرداختند. بازسازی صحنه سرقت مسلحانه درحالی انجام شد که شماری از کسبه و شهروندان در اطراف این مغازه جمع شده بودند و با نصب پارچه نوشتههایی از پلیس پایتخت و سرکلانتر هفتم پلیس تهران قدردانی کرده بودند. سپس دو متهم جوان طی یک ساعت و نیم به تشریح جزئیات کامل سرقت ازصرافی پرداختند.
سرقت مسلحانه با خودروی سرقتی
پیمان، متهمی است که اسلحه را به سمت صراف میانسال گرفته و با شلیک گلولهای به پایش، همراه با پسر داییاش 65 میلیون تومان دلار و یورو از صرافی سرقت کردند. آنها با دزدیدن یک خودروی پراید برای سرقت راهی صرافی شده بودند که پس ازسرقت، پراید را کنار خیابان رها کرده و با اتوبوس به شهر خود برگشته بودند.
چه شد که تصمیم گرفتید از صرافی سرقت کنید؟ما زیاد فیلم میدیدیم، فیلمهای پلیسی که آدم بدها در این فیلمها دست به سرقت از طلافروشیها و صرافیها میزدند. ما هم از آنها الگوبرداری کردیم و تصمیم گرفتیم دست به دزدی بزنیم. فکر کردیم بهترین جایی که میشد سرقت کرد و ردی از ما به دست نماند تهران است. به همین دلیل راهی تهران شدیم و نقشه را اجرا کردیم.
پرایدی را که با آن سرقت از صرافی را انجام دادید، از کجا آوردید؟
ساعتی قبل از اینکه صرافی را سرقت کنیم، خودروی پراید را دزدیدیم.
چطوری؟راننده، خودرو را کنار خیابان پارک کرده و همانطور که سوئیچ روی آن بود، از ماشین پیاده شد تا خرید کند. ما هم از فرصت استفاده کردیم و خودرو را سرقت کردیم.
با خودروی سرقتی چه کردید؟
حدود یک ساعت بعد از سرقت، آن را در خیابان رها کردیم.
چند روز قبل از اینکه به تهران بیاییم اسلحه را چهار میلیون تومان خریدیم اما چون پول نداشتیم قرار شد که بعد پولش را پرداخت کنیم.
کدام یکی از شما شلیک کرد؟
زمانی که صاحب صرافی به سمتم آمد از ترس شلیک کردم.
چرا این صرافی را انتخاب کردید؟هدف خاصی نبود. فقط میخواستیم به پول برسیم.
چقدر سرقت کردید؟65 میلیون تومان. هر آنچه برداشتیم دلار و یورو بود. آنها را در یک صرافی در خرم آباد به پول تبدیل کردیم. دست به پولها نزدیم چون میترسیدیم لو برویم به همین دلیل، آنها را داخل کمد نگهداری میکردیم تا آبها از آسیاب بیفتد.
باهم چه نسبتی دارید؟
پسر عمه و پسر دایی هستیم.
ازدواج کرده ای؟
بله، همسرم هم باردار است.
چقدر درس خوانده ای؟دانشجو هستم.
چرا این کار را انجام دادید؟به خاطر بیکاری و بیپولی.
سابقه داری؟
نه، هیچ کداممان سابقه نداریم. نخستین بار بود که این کار را انجام میدادیم.
فکر میکردی دستگیر شوید؟
اصلاً، با خودمان گفتیم آبها که از آسیاب بیفتد پولها را خرج میکنیم و وضعمان خوب میشود.
چطور دستگیر شدی؟
در خیابان داشتم راه میرفتم که جلویم را گرفتند و بعد از آن دستبند به دستم خورد.
عروسی با پولهای سرقتی
بهنام، متهم دیگر این پرونده است. پسری 22 ساله که قرار بود چند روز دیگر پای سفره عقد بنشیند و انگیزهاش برای سرقت هم تهیه هزینه عروسی است.
سرقت تان چقدر طول کشید؟
خیلی کم، شاید 30 ثانیه. نمیدانم ولی خیلی سریع بود.
بعد از سرقت چه کردید؟سوار اتوبوس شدیم و به شهرمان برگشتیم.
سرقت دیگری انجام ندادید؟این تنها سرقتی بود که ما انجام دادیم. تا قبل از آن من حتی پایم هم به تهران نرسیده بود چه برسد به اینکه سرقت انجام داده باشم.
چند روز قبل از سرقت به تهران آمدید؟دو روز قبل بود. روز قبل از سرقت به خیابان فردوسی آمدیم و آنجا را زیر نظر گرفتیم و فردایش درحالی که صورت هایمان پوشیده بود وارد صرافی شدیم.
سرقت را چطور انجام دادید؟روز حادثه صورت هایمان را با کلاه پوشاندیم، زمانی که وارد صرافی شدیم سه نفر داخل آن بودند. به محض ورود یک تیر شلیک کردم اما تیر را فقط برای ترساندن آنها شلیک کردیم. تیربعدی را همدستم از ترس شلیک کردهمین که صراف به سمتش رفت، ترسید و تیر را شلیک کرد.
چرا سرقت کردید؟پول نداشتم، میخواستم ازدواج کنم و برای عروسی نیاز به پول داشتم.
چند وقت است که نامزد کردهای؟دو ماهی میشود و تاریخ عروسیام 26 اسفند امسال بود. قرار بود 19 روز دیگر پای سفره عقد بنشینم اما پشت میلههای زندان هستم.
چقدر درس خواندهای؟
در حد خواندن و نوشتن، سواد ندارم. من کشاورزم و زندگیام را از این راه میگذرانم.