سیستان و بلوچستان دو هفته بعد از سیل
سیل آمده اما آبی نیست. باران با آن همه لطافت، خانهاش را خراب کرده است. حالا کناری نشسته و زمین خشک را میپاید. «چشم به آسمان داشتیم که باران ببارد.» نگاه از زمین برمیدارد و خرابهاش را نشان میدهد. شکرگزار است.
به گزارش جی پلاس، خاک، ورقخورده و تکهپاره است؛ آفتاب تند میتابد. تنها رد شلاق باران، مانده بر تن خشک زمین. باد از دور میآید و فرش قرمزرنگ آویزان بر دیوار را تکان میدهد. زن بلوچ ایستاده بر کرانه تنها بندر اقیانوسی ایران، یک طرفش خاک و آن طرفش آب؛ به دوربین پشت میکند. «اینجا باد بیهوده نمیموید که از بیداد است»، همراهش گردوغبار.
اینجا ظهر تابستان است در زمستان بلوچستان، همانجا که کنار خانههای کوچک سیمانی و سیاهرنگ وزارت مسکن، کپر بهپا کردهاند. چشمانی از لابهلای برگهای پیچیدهشده دور کپرها، به غریبهها خیره هستند. آبی نمانده اما پی خانههای کاهگلیشان از سیل چندیپیش، ریخته بر زمینی که هموار نیست. زن پابرهنه راه میافتد و به سبک زنان بلوچ، روسری بر سر پیچیده تا راه گرما بر تنش ببندد. دنبال کسی میگردد تا شاید از زنان روستا، یکی را راضی کند که به عکاسی، رضا دهد: زنها عکس نمیگیرند.
خانهای روی خاک
اینجا روستای آبکان است؛ یکی از ٤٠٠ روستایی که در شهرستان معروف به چهاربهار، آب با تانکر بهدست مردم میرسد. همه شهر میدانند روش آبرسانی سقایی چیست! از 480 روستایی که زیرمجموعه شهرستان چابهار است، نزدیک به 400 روستا به روش انتقال تانکرهای آب و سهمیهبندی روزانه تأمین میشوند؛ بااینحال، چابهار در سندهای توسعهای کشور، نگین توسعه جنوبشرق توصیف و درنظر گرفته شده است.
ماهکان، درحالیکه نیمه صورتش را با روسریاش پوشانده، در افق دید است. جاده - مسیر ورودی - روستا بر اثر سیلاب سهمگین تخریب شده است. دور خانههای وزارت مسکن، تهی از خاک است و بیم آن میرود که هر لحظه فروبریزد. سیلاب، خاک را بلعیده است. بزغالهها و گوسفندان، کمی در حاشیه روستا مشاهده میشوند. آنطور که مردم میگویند؛ سیل خسارات مالی وارد کرده است. طویلهها تخریب شده و بهنظر میرسد، ممر درآمد حداقلی مردم نیز از دست رفته است. ماهکان به خانهاش اشاره کرده و میگوید: این خانه اصلا خوب نیست. هفت پسر دارم و یکبار هم نشده است که همه بتوانیم با هم زیر سقف این خانه بخوابیم. با دست به خانههای کپری اشاره میکند: این خانه بهتر از خانههایی است که برایمان ساختهاند. پی کپرها ریخته، انعکاس نور، فرش زمین شده و اسبابها از دیوار آویزان هستند. داخل کپر، باد خنکی میپیچد. گیاهانی که دور خانه پیچیده شدهاند، حصار خنکای تابستانی کپرنشینان هستند.
او خسته است و از روزهای خشکسالی میگوید که چطور حتی نم آبی در خاک نبود و حالا یکباره بهاندازه چندسال، باران باریده است. ماهکان مثل همه مردم بلوچ، شکرگزار بوده و دست به دعا برداشته است. خانههای وزارت مسکن که از بلوکهای سیمانی ساخته شده، مثل قوطی کبریت کنار هم قرار گرفته و حکم انباری ساکنان روستا را دارند. روستانشینان، از خانههای ساختهشده بهدلیل کمبود فضا راضی نیستند. نرخ رشد 9,8 درصدی جمعیت چابهار نشان میدهد که همچنان آمار زاد و ولد بالاست. در مسیر حرکت به سمت منطقه آزاد چابهار، فقط خانههای وزارت مسکن از دور دیده میشوند و اثری از خانههای کپری نیست؛ همانها که حتی سیل هم خالیشان نکرده و همچنان محل اصلی زندگی سیلزدگان است.
روستا در دورافتادهترین فرعی شرق منطقه آزاد قرار گرفته است و هیچ خودروی سواریای در محدوده و اطراف آن دیده نمیشود. در مسیر حرکت به سمت جنوب، بر تابلویی سفیدرنگ نوشته شده: چابهار ٣٠ کیلومتر. جای پای سیلاب بر جاده مانده و در فرورفتگیهای زمین، آب لانه کرده است. نشانی از سبزی نیست جز درختان چهارفصلی که با فاصله ریشه دواندهاند. از جایی که سیل آمده تا جاده اصلی منطقه آزاد، نزدیک به پنج کیلومتر فاصله است اما سنگلاخی راه، سرعت حرکت ماشین را کند میکند و رسیدن به جاده اصلی، 20 دقیقه طول میکشد. تنها نشان فعالیت اقتصادی در این محدوده، گلخانهای است که از گزند سیل در امان مانده و چندنفری آنجا مشغول به کار هستند.
بلندیهای آبگیر
«با یک انسان تشنه نمیتوان صحبت از توسعه کرد؛ شاخص دسترسی 21درصدی چابهاریها، به آب شُرب بهداشتی در مقایسه با سطح استاندارد کشور بهمعنای آن است که
79 درصد از مردم بهصورت سقایی و بهوسیله تانکرها، آبرسانی سیار میشوند.» گفتههای معین الدینسعیدی، رئیس شورای شهرستان چابهار نشان میدهد که آب در این منطقه تبدیل به عاملی ضدتوسعه شده است. چابهار اوایل دهه 70 به محدوده مناطق آزاد ایران پیوست. این منطقه بهدلیل موقعیت ترانزیتی و مجاورت با اقیانوس هند، شرایط ویژهای دارد.
حصارکش محدوده ابتدایی شهر در مرتفعترین نقطه، منطقه آزاد را از شهر جدا میکند. در شرقیترین نقطه آن، خانههایی بزرگ و ویلایی به سبک معماری شهری بلوچستان ساخته شدهاند و خانههای بسیار دیگری نیز در حال ساخت هستند. یکی از مسئولان محلی تأکید میکند که اینجا گرانترین نقطه چابهار است. این خانهها بهصورت متمرکز با ورودی و نگهبان از دیگر مناطق منطقه آزاد و شهر چابهار جدا شدهاند. قیمت سکونتگاههای این محدوده کوچک از منطقه آزاد، میلیاردی است. در ادامه راه بهسمت مرکز منطقه آزاد، از سرعتگیرهای زیادی استفاده شده؛ درباره چراییاش میگویند: آنها که ماشینهای لوکس و گرانقیمت دارند، شبها اینجا با سرعت حرکت میکنند و سرعتگیرها هم برای همین به فاصله کم نصب شدهاند.
همین نزدیکی و آغاز ورود به منطقه آزاد، دانشگاه علوم دریایی چابهار، جایی نزدیک به دریا قرار گرفته است. این دانشگاه تا چند سال پیش، یکی از قطبهای علوم دریایی خاورمیانه بوده است. بیشتر دانشجویان به گواه اطلاعات محلیان، از دیگر نقاط ایران به این دانشگاه راه یافتهاند. کمی به سمت غرب، تپههای لیپار کنار دریا جا خوش کردهاند و در مجاورتشان، خانه و سکونتگاه مسئولان و مقامات کشوری بنا شدهاند. روبهروی تپههای لیپار و هتلی به همین نام، اسکله تفریحی شهر است؛ تنها اسکله حصارکشینشده چابهار که مسافران بسیاری هر روز از آن دیدن میکنند؛ ردی از سیلاب در این نزدیکی نیست.
قهر وزارتخانه؛ زجر مردم
«وزارت نیرو پاسخ روشنی نمیدهد. امسال اعتباری نزدیک به 16میلیارد تومان برای شبکه آبرسانی منطقه اختصاص داده شده اما متأسفانه، تلاش و همت لازم دیده نمیشود.» بخشدار مرکزی چابهار بر این نکته تأکید میکند و اصرار دارد این بخش از مصاحبهاش به انتشار برسد.
میدان فلکه هیأت سهنفره، نخستین میدان شهر است؛ نامگذاری این میدان به توافق میان سه وزارتخانه مسکن، شهرسازی و راه و ترابری بازمیگردد تا هر سه وزارتخانه، یک درصد از بودجه سالانهشان را صرف توسعه و آبادانی این شهر فقیر کنند. هرچند امروز مردم به این میدان، میدان فلکه میگویند و به نظر میرسد این توافق عملی نشده است.
در مسیر حرکت بهسمت مرکز شهر، آنجا که خانه و هتلهای گردشگری تمام شده، ساختمانهای اداری شیلات، پتروشیمی و وزارت نفت در اطراف بزرگراه و شهرکهای اداری دیده میشوند؛ نهادهای دولتیای که در همکاری با دیگر نهادها و وزارتخانهها ازسوی مردم شهر متهم هستند به حصارکشی و محدودکردن استفاده از دریایی که روزی محل درآمد چابهاریها بوده است. برخی کوچهها و خیابانهای فرعی که نزدیک به حاشیه و اطراف شهر هستند، هنوز آسفالت نشدهاند؛ اینجا به موازات یک خیابان یا خانه از مهمترین مراکز اداری، فقر به عریانترین شکل خود جلوه میکند.
دریا را از ما گرفتند
شهداد که دستش از قلاببافی تورها، پاره و زخمی شده نالان میگوید: روزی، صیادی، شغل اصلی ما (مردم) بود. هرچه از عمر صیادی ما، کم، به عمر منطقه آزاد اضافه شد. مگر ما جز صیادی، کار دیگری بلد هستیم؟ از ظاهرش پیداست ششمین دهه زندگیاش را پشت سر میگذارد، چروکهای دور چشمانش این را نشان میدهند: حالا همه جا را فنس کشیدهاند. دریا دیگر برای ما نیست. کنار اسکله ماهیگیری شهر، چند ماهیگیر محلی در حال صید هستند. برخیشان نشسته بر لنجهای کوچک و ازکارافتادهشان تور صیادی میپیچند و برخی دیگر با صدای بلند، نام کودکانی را که همراهشان آمدهاند، فریاد میکنند. با ماهیگیران که حرف میزنم، صدای مرغهای دریایی از دور شنیده میشود.
چابهار، بنا به روایت اسناد توسعهای و بالادست نظام، قرار است قطب سوم پتروشیمی و فولاد و قطب دوم خودروسازی کشور باشد. با این همه، بیکاری، یکی از اصلیترین معضلات مردم این شهر است. مردمی که با آنها همکلام شدهام، مهمترین معضل چابهار را بیکاری و فقر میدانند و برخی دیگر، کمآبی و خشکسالی را عامل اصلی همه معضلات ایجادشده تصور میکنند.
آب در کوزه تشنهلبان
لباس بلوچی طوسیرنگی به تن کرده و قد کوتاهی دارد، جلو میآید و میگوید: میدانید مشکل چیست خانم؟ آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم. دریا کنار ماست اما سودش به ما نمیرسد. اینجا منطقه بکری بوده و طبیعتش هم بکر است اما چه فایده؟! ما بیکار هستیم.
در بخشی از شهر، آنجا که حصارها دور دریا، چشمانداز خانهها را گرفته، جوانانی ایستاده بر سر کوچهها زمان میسوزانند. همکلامی با برخی ساکنان شهر، دشواریهای خاص خودش را دارد. همراهم که پسری بلوچ است، از یکیشان اجازه میگیرد تا مصاحبه کنم. جوان با لباس بلوچی کرمرنگی به دیوار تکیه داده و کفش سیاهرنگ و خاکی به پا کرده است. چشمان درشتی دارد و رنگ پوستش تیره است. موهایش را از پیشانی کنار میزند و با بیمیلی میگوید: این همه از ما سؤال کردند، آخر چه؟
به گفته شیخزاده، بخشدار مرکزی شهرستان چابهار سرانه مصرف آب برای هر یک از ساکنان روستاهای شهرستان چابهار، 15 لیتر در روز است. این میزان حتی برای مدارس و مراکز آموزشی در نظر گرفته نشده و روستانشینان از سرانه روزانه خود، آب به مدارس اهدا میکنند، این درحالی است که سرانه آموزش استان سیستانوبلوچستان در مقایسه با کل استانهای کشور، رتبه آخر و شهرستان چابهار در مقایسه با دیگر شهرستانهای این استان، رتبه هفدهم را دارد. با این حساب، وضعیت آموزش در شهری که مرکز توسعه سواحل مکران در نظر گرفته شده، پایینترین رتبه در سطح کشوری است.
بازاری معروف به بازار زنان، در بلوار مرکزی شهر، هر روز پاتوق دختران و مادران چابهاری است؛ بازاری که بیشتر مشتریهای آن زنان هستند و لباسهای محلی و پارچههای رنگارنگ در آن به فروش میرسند. شهر هرچه فقیر و رنجور از بیآبی بوده، با رنگها جان گرفته است. این را نزدیکیهای عصر میتوان فهمید. ساعتهای شلوغی خیابانها و معابر، درست هنگامی که چابهاریان برای گذران لحظههای دلگیری به سطح شهر میآیند.
جلوتر نرو، باتلاق است
ماشین را روشن میکند. میخواهد جنگلهای حرا را نشانم دهد. صدای آهنگ هندی از همه ماشینهایی که در چابهار رفتوآمد میکنند، شنیده میشود. در مسیر حرکت به سمت روستای آبکان که خودش میگوید افعان، حرکت میکند اما اینبار جاده را بهسمت غرب میپیچد؛ جادهای خشک و بیآب و علف که حتی درختی بر زمین آن نیست.
در دوردست جاده که خاکی است، درختان آرامآرام آشکار میشوند. آب، راه به راه و با فاصله در دو طرف جاده بالا آمده و جاده در مسیر باریکی گسترده شده است. به انتهای راه که میرسیم، میایستد. پیاده میشوم و هشدار میدهد: جلو نرو! اینجا باتلاق است. اینجا بخشی از جنگلهای حرا در شمالغربی شهرستان چابهار بوده که این جنگلها بر آب استوار هستند و پی هربار جزر آب به زیر کشیده میشوند. تأکید میکند که مزارع پرورش میگو، یکی از عوامل اصلی تخریب جنگلهای حرا هستند. همراهم که روزی مشاور محیطزیست فرماندار بوده، روی سنگی میایستد، دوردست را نشان میدهد و میگوید: شبها جنگلها موردهجوم هستند. بهرهبرداری بیرویه از چوب این جنگلها، صید و شکار، این زیستگاه طبیعی را تهدید میکند.نگاهش را از جنگلهای حرا برمیدارد، به زمینهای اطراف آن اشاره میکند و میگوید: زمینهای اطراف جنگل، روزی محلی برای کشاورزی مردم شهر بودهاند اما حالا که خشکسالی تا اینجا پیشروی کرده خبری از کشاورزی نیست.
ادامه میدهد: مردم چابهار یا کشاورز بودند یا صیاد. امروز که زمینها خشک شده، فرونشسته و بیرمق برای کاشت هستند، امروز که دریا جایی برای صیادان نیست، بیکاری افزایش پیدا کرده و همه ماندهاند چه کنند. یاد تصویری از روستای ابکان میافتم: آنجا که پیرزنی با موهای بافته حنایی و لباس قرمزرنگ، سوزن به تار زندگی میزد و از پود آن، آب طلب میکرد.
دیدگاه تان را بنویسید