مادر دست بر شانه پسر گذاشت تا عکسی یادگاری بگیرد اما نمی دانست که این آخرین عکس با دلبندی است که با خون دل او را بزرگ کرده است.

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: بر شیپور جنگ دمیده شده بود و نورالله[۱] مانند دیگر جوانان روستا عزم رفتن کرد تا از ناموس و دین و میهنش دفاع کند و مادر که آرزوها برایش در دل داشت، مدام دور و بر فرزند می گشت و ذکر می خواند. نورالله چند روزی برای دیدار خانواده به روستا برگشت و او که تنها پسر خانواده و امید روزهای پیری و ناتوانی مادر بود، موقع رفتن خواست تا عکسی به یادگار بگیرد که مادر دست گرمش را بر شانه اش گذاشت غافل از آنکه... اکنون دو سال از هجوم ارتشی متجاوز گذشته بود و ۱۸ تن از مردان پیر و جوان آبادی، طعم شیرین شهادت را چشیده بودند و گویا نوبتی هم که باشد نوبت او بود اما جز خدای نورالله کسی این راز را نمی دانست. تابستان رو به پایان بود و دل مادر مانند این دو سالی که فرزند نبود در تب و تاب تا روز آخر که نورالله به آرزویش رسید و چند روز بعد خبر آوردند که او نوزدهمین شهید روستا شد.

  1. شهید نورالله روح الله پور که در روستای نفت چال مازندران به دنیا آمد که پس از تولدش به روستای زیولا نقل مکان کردند. او در ۳۱ شهریور سال ۶۱ در سومار به شهادت رسید.
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.