صنایعمختلف امروز هرکدام به نوعی درگیر مشکلات متعددی هستند که میتوان از آنها سخن گفت و جایگاه و نقش این مشکلات و دردسرهای ناخوشایند را در توسعه ایرانی مشخص کرد، اما با قدرت باید یادآور شد که در این میان صنعت پوشاک روایت و حدیث دیگری دارد که بازخوانی آن به مراتب درد بزرگتری را در دل توسعه ایرانی به رخ میکشد.
به گزارش ایلنا، وقتی از پوشاک سخن میگوییم، از صنعتی حرف میزنیم که روزگاری نه چنان دور، آبروی صنعت و آبروی ذهن زیبا و اندیشه خلاق انسان ایرانی در تولید و ساختن را به رخ میکشید و در همین مقیاس وقتی نمودار سقوط و گرفتاری صنایع مختلف را بررسی میکنیم، به طور قطع معضلات موجود در صنعت پوشاک و روزگار سخت و دشواری که اهالی این صنعت تجربه کردهاند، تلخی بیشتری را در جان ما باقی میگذارد.
گریزی هم از این تلخی و طعم ناخوشایند ناکارآمدیها و سیاستهای ناکارآمد نیست، چون آنها یک صنعت را در اوج و در جایی که میتوانست افتخاری ملی را برای توسعه صنعتی تثبیت کند، عقب راندند و بر زمین اش زدند. البته این زمین خوردن به معنای فنا شدن نیست. امروز صنعت پوشاک زنده است و روی پا ایستاده و صنعتگران پوشاک نیز شاید بیشتر از بسیاری از کنش گران اقتصادی برای استقرار و ماندگاری یک صنعت ملی تلاش میکنند.
منتهی هنوز این نگرانی وجود دارد که در شرایط فعلی نیز روشمندی موجود در سیاست گذاریهای اقتصادی، کارکرد بزرگ و نقش تعیین کننده صنعت پوشاک در مدار ارتقای صنعتی کشور را درک نکند و این بار آفتی به مراتب بزرگتر گریبان اقتصاد ایرانی را بگیرد.
تا دیروز سستی در درک نیاز به صنعتی مانند صنعت پوشاک، هزینههایی را به کشور تحمیل میکرد که «امروز» این هزینهها هجومی دهشتناکتر دارند. چون اکنون نمودار اقتصاد ایران به جایی رسیده است که به اعتراف تمام عقلای توسعه و اندیشه سازان اقتصادی، تنها صنایع صاحب مزیت و صنایع بهینه در ایجاد اشتغال و تولید درآمد میتوانند از سقوط بی پروای اقتصادی جلوگیری کنند.
در واقع یک اتفاق حیاتی جان گرفته است که فقدان درک آن میتواند هزینههایی تاریخی به وجود آورد.
واقعیت آن است که اگر در گذشته فقدان عقلانیت باعث سرخوردگی صنایع مولد با پتانسیلهای اجتماعی میشد، امروز تنگناهای بزرگ اقتصادی شرایطی را به وجود آورده که اگر این صنایع را نفهمیم و راه رشد آنها را باز نکنیم باید تن به فرسودگی، انجماد و حتی مرگ اقتصادی و صنعتی بدهیم.
در این شرایط، سخن گفتن از صنعت پوشاک یک ضرورت است و از سوی دیگر جهد برای سازندگی کشور باید یک تقلا و همیت ملی باشد. پس خسته نمیشوم و خسته نباید شد.
تولید پوشاک و صنایع صاحب مزیت بر اساس تعاریف توسعه پایدار بزرگترین نیاز امروز ایران برای غلبه بر بحرانهای تاریخی هستند.
یادآور میشوم که صنعت پوشاک در دنیای امروز صنعتی نجات بخش است و این واقعیت مختص ایران نیست. حتی کشورهایی که توانسته اند بر قله توسعه بایستند و یا در مسیر پیشرفت و ساخت توسعه قرار دارند نیز صنعت پوشاک را صنعتی میدانند که میتواند پتانسیلهای توسعه صنعتی را به شکل بهینه و با توانی قابل تامل تقویت کند.
در دنیای امروز توسعه پایدار و یا توسعه پایا رکن اصلی اندیشه ورزی برای دستیابی به توسعه برتر است. در مدار این مفهوم بهتر میتوان موقعیت صنعت پوشاک را درک کرد. توسعه پایدار در زبانی ساده میخواهد با حفظ منابع حیاتی و نگه داری از منابع طبیعی، دنیا را به محلی امن برای انسان و زیست انسانی تبدیل کند.
در روزگار ما دیگر محیط زیست یک کالای فانتزی، لوکس و یا تزیینی برای سخنوریهای روشنفکری نیست. این را ما ایرانیها که از جنوب تا شمال درگیر ناملایمات محیط زیستی هستیم، به خوبی درک میکنیم و میدانیم که محیط زیست به نیازی برای زنده ماندن، ساختن و حرکت تبدیل شده است. در این قاب، صنعت معنایی تازه مییابد. مخصوصا در جایی که بستههای زیست محیطی به مشکلات و دغدغههای بزرگی آلوده شده اند.
صنعت در توسعه پایدار مولفهای است که پایایی را برای انسان به ارمغان میآورد و این پایایی بدون ارج نهادن به کرامت محیط زیست امکان پذیر نیست. برای همین اندیشمندان در دنیای ما میگویند که صنعت پوشاک به عنوان صنعتی پاک و برازنده در ایجاد تشخص اجتماعی، صنعتی برای فردا و متعهد به دغدغههای توسعه پایدار است.
در کنار این مفهوم، صنعت پوشاک پتانسیلهایی دارد که میتوانند به شکل اورژانسی نگرانیهای موجود در بساط اقتصاد کلان را برطرف سازند. مگر ما در اوج تهدیدها و تحمیلهای بزرگ در قالب تحریمهای الوان نیاز به این نداریم که اشتغال را سامان دهیم؟ مگر ما نمیخواهیم که در آشوبهای اقتصادی و دشمنیهای رنگارنگ با توسعه ایرانی، اقتصاد مولد و سازنده به نام با شکوه ایران را محیا سازیم؟ مگر ما در این آرزوی دیرینه غوطه ور نیستیم که بالاخره روزگاری نام ایران نیز در ردیف کشورهایی قرار گیرد که به جای نفت از توسعه صنعتی و صادرات صنعتی ارتزاق میکنند؟
مگر رویای ما ساختن سرزمینی نیست که خالق و آفریدگار محصولات متنوع و صاحب توانمندیهای ویژه در رقابت است؟ مگر ما نمیخواهیم که «ایرانی» به نام باشکوه تولید ایرانی تکیه کند و محصولات ملی خود را به رخ جهان بکشد؟ به طور قطع پاسخ به همه این پرسشها «آری» است، اما مسیری که برای رسیدن به این آرزوها پشت سر میگذاریم مسیری نیست که بتواند در گرداب دردسرهای موجود اقتصادی به مقصدی نیک برای صنعت ایران ختم شود.
اگر اینگونه بود امروز من و بسیاری دیگر از فعالان صنعتی و کارشناسان صنعت در ایران باز هم با صدای بلند این نکته را یادآور نمیشدیم که زمان تنگ است و سختیها به پیشانی رسیده اند، باید برای نجات اندیشهها و ایدههای ملی در صنایع صاحب مزیت تعجیل کرد.
بازهم میخواهم این پرسش قدیمی و ساختاری را مطرح کنم: «چرا صنعت پوشاک»؟ تا به اینجا رویکردهای موجود و برخی از واقعیتهای مربوط به نیاز ملی در دستیابی به صنعت و صنایع صاحب مزیت بازخوانی شد. حتما صنایع دیگری هم هستند که میتوانند در نجات توسعه ایرانی، نقش تاریخی ایفا کنند و بدون شک باید به همه آنها پرداخت، اما همانطور که گفته شد در روزگار حکمرانی توسعه پایا و ضرورتهای غیر قابل انکار در پرداختن به محیط زیست، صنعت پوشاک در صف نخست همزیستی با محیط زیست قرار دارد و از سوی دیگر صاحب پتانسیلهایی است که میتوانند در زمان سختیها و دشواریهای اقتصاد، به فوریت باری بزرگ از روی دوش توسعه بردارند.
بازار پوشاک در ایران بین ۱۴ تا ۱۵ میلیارد دلار ارزش دارد. ارقامی که برای دستیابی به آن کشورهایی مانند ترکیه تمام نیروی خود را بسیج کرده اند تا سهمی بیشتر از این ارزش بزرگ دلاری را از آن خود کنند. در ظاهر ما ایرانی باید بتوانیم که خود مالک و حاکم بر این بازار بزرگ باشیم. چون در تاریخی نه چنان دور و یا به عبارتی در همین دو یا سه دهه گذشته هنوز صنعت پوشاکی داشتیم که بسیاری از کشورها آرزوی آن را در سر میپروراندند، اما حالا به دلیل سالها ندانم کاری در سیاست گذاریهای اقتصادی، بازار ما به جولانگاه پوشاک خارجی تبدیل شده است.
مدیر طرح ملی تکاپو میگوید که ۸ میلیارد دلار پوشاک قاچاق وارد ایران میشود. وقتی هنوز در ایران تولید کنندگانی وجود دارند که برای جبران نیاز کشور به پوشاک، از تواناییها و توانمندیهای بزرگی برخوردارند. این ۸ میلیارد دلار یعنی یک فاجعه تاریخی. پژوهشهای انجمن نساجی و پوشاک نشان میدهد که تعداد شاغلین صنعت پوشاک حدود ۵۰۰ هزار نفر است که این ۵۰۰ هزار نفر تنها ۴۰ درصد از صنعت پوشاک ایران را در اختیار دارند.
ایران ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد و ترکیه نیز ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد، اما ۲ میلیون نفر در صنعت پوشاک ترکیه به کار مشغول هستند. کوچکترین اقدام برای هموار کردن مسیر بالندگی برحسب محاسبات رسمی میتواند به فوریت این ۵۰۰ هزار شغل را در صنعت پوشاک به بیش از یک میلیون شغل تبدیل کند. اما این اتفاق رخ نمیدهد، چون مسیر هنوز برای این تحول سنگلاخ است. ما در واقع بازار پوشاک و توان ملی خود را برای ایجاد یک صنعت ملی، اشتغال مولد و صنعتی درآمدزا، در اختیار بیگانگان قرار داده ایم. دشمن هیچ جا به این راحتی نمیتوانست امکان و موقعیتی ملی را از آن خود کند.
باید این واقعیتها را دانست و به این اندیشه کرد که حالا دیگر زمان آن رسیده است تا این سور و این میهمانی بزرگ برای کشورهای دیگر به پایان برسد. ما بدون تعارف امروز برای گریز از بحرانهای دهشتناک نیاز به صنایعی نظیر پوشاک داریم؛ صنایعی که در آن تولید کنندگان کار بلد به صف ایستاده اند و منتظرند تا تنها یک روزنه حمایت و همراهی گشوده شود تا بتوانند همه سنگرهای موجود را از وارداتی ها، قاچاقیها و کالاهای مربوط به کشورهای بیگانه پس بگیرند.
اما آیا این مسیر باز میشود و یا امیدی حداقلی برای گشوده شدن مسیر بالندگی به چشم میخورد؟
گاهی نحوه سیاستگذاریها و برخوردهای اداری با صنعت پوشاک در زمان حاضر این شک را ایجاد میکند که هنوز برنامهریزان اقتصاد آن طور که باید نیاز به صنعت و تولید و صنایعی نظیر صنعت پوشاک را درک نکردهاند. همانطور که در سیکل کوتاه مطلب فوق به آن اشاره شد، این فقدان درک تا دیروز میتوانست هزینههای بزرگی را تحمیل کند، اما اکنون اقتصاد ایران در جایی ایستاده است که فقدان فهم و پایش نیازهای اساسی برای پیشرفت، خطرهایی به مراتب بزرگتر را در سایه اقتصاد ایرانی قرار داده است.
باز تاکید میکنم که اگر در گذشته فرصتی برای فقدان فهم واقعیتهای صنعتی وجود داشت، امروز زمانی برای عدم درک نیازمندیهای صنعتی وجود ندارد. پیش از این، اجحاف در حق صنعت پوشاک، اهالی این صنعت را هر چند از گردونه رقابت دور کرد، اما از آنها شهروندانی ساخت که اکنون میتوانند برای ارایه قابلیتهای خود در سطح اقتصاد ملی تلاش کنند. ولی حالا کوچکترین غفلت از صنایع اشتغالزا و درآمدزایی مانند پوشاک به مثابه یک شوک مرگ آور برای کلیت اقتصاد ملی خواهد بود.
فاصله و مفاهیم در مقیاسی بزرگ تغییر کرده اند. خوب به اطراف خود نگاه کنید. در همین چند سال گذشته نیروی انسانی قابل توجهی صرف شده است تا دوباره صنعت پوشاک جان بگیرد. صنعتگران با تمام توان خود سعی کرده اند تا خمودگیهای تحمیلی ناشی از سیاستهای ناکارآمد را بزدایند. میلیاردها دلار در بخش ماشین آلات و منابع انسانی سرمایه گذاری شده است. مالها و مجتمعهای بزرگی در قالب شبکههای مدرن توزیع برای عرضه بسیاری از تولیدات و امکانات ملی به وجود آمده اند و درست در قلب این شرایط ناملایمات اقتصادی نیز ناشی از تحریمهای تحمیلی و دشمنیهای متعدد با اقتصاد ایرانی شکل گرفته است. به گونهای که کارشناسان اقتصادی میگویند، بحرانهای ناشی از این دشمنیها میتوانند سختترین بحرانهای تاریخی برای اقتصاد ایران باشند.
در این وضعیتِ تقابل یا هجوم اقتصادی، عقلانیت توسعه و روشمندی در سیاستگذاری، مطلوبیت نهایی را در استفاده از صنایعی نشان میدهد که ابتدا پتانسیلی درونی برای ارتقای جایگاه توسعه کشور دارند و در مرحله بعد ساختارهای اقتصادی آنان، امکان امداد رسانی به وضعیت ناهنجار اقتصادی را فراهم کرده است. البته تولید و اقتصاد مولد در هر شرایطی میتواند نجات بخش باشد، اما در خطوط تولیدی، صنایعی که بتوانند در مواقع بحرانی با توجه به توانمندیهای نهادینه شده در بطن خود، بحران را زمین گیر کنند، به یقین باید روی چشم گذاشته شوند.
این واقعیت را تجربه تاریخی انسان حداقل در عصر معاصر اثبات میکند. اما آیا ما شاهد استفاده از این تجربه تاریخی و یا بهره گیری از عقلانیتی هستیم که مسیر صنایع صاحب مزیت را برای بالندگی توسعه هموار کند؟ تا اینجای کار حداقل نحوه تخصیص ارز به صنایعی نظیر پوشاک برای واردات مواد اولیه و قراردادن این صنعت در ردیف سوم دریافت کنندگان ارز مواد اولیه نشان میدهد که باید نگران بود؛ نگران از تکرار اتفاقی که در دهه ۷۰ رخ داد و صنعت پوشاک را زمین گیر کرد.
امروز، اما با آن روزگار تفاوتهای بزرگی دارد. اکنون ما برای نجات توسعه ملی نیاز به صنایعی مانند صنعت پوشاک داریم که به فوریت اشتغال ایجاد کند و با امدادرسانی اورژانسی، سهم صنعت را در تولید ناخالص داخلی افزایش دهیم.
این نوشته یکبار دیگر صنعت پوشاک را از آن چه باید باشد و آن چه میتواند باشد دوره کرد تا به این جمله را بنویسد که ما از گفتن و تکرار این نیاز خسته نمیشویم. اما ای کاش برنامه ریزان اقتصادی از رفتن و پیچیدن در مسیرهای غلط خسته میشدند.