این تصویر چه مفهومی دارد؟ در جهان این عکس چه اتفاقی در حال وقوع است؟ پشت آن چه میگذرد؟ آیا با دیدن این عکس، همین که اندکی احساسی شویم و آن را در صفحه فیسبوک یا اینستاگرام بازنشر دهیم، کافی است تا از شر واقعیت عریان و بیچارچوب جهان بیرحم پشت این تصویر خلاصی یابیم، تا از طریق این نمایش تراژدیک و همذاتپنداری با شخصیت بچه تصویر، در نهایت به کاتارسیس نائل آییم؛ «تزکیه نفس» از طریق دمدستیترین راه ممکن! میتوانیم در مواجهه با جهان این عکس این راه گولزننده، یعنی غمخوردن برای پسرکی که سر در سطل زباله انداخته را، برگزینیم و با راهاندازی نمایشی نوعدوستانه در فضای مجازی، تعداد لایکهایمان را افزایش دهیم و یا آنکه راه دوم را انتخاب کنیم.
راه دوم، راهی ستیزهجویانه است، آن هم زمانی که تصویر زبالهگرد نوجوان را از دور و نزدیک و با جزئیات تمام ببینیم، در اینجا دیدن به کنش «مواجهه» بدل میشود؛ مواجههای درونی با تصویر جوانی که در سطل زباله به دنبال چیزی میگردد. اما شواهد حاکی از آن است که ما راه اول را انتخاب کردهایم. هر روزه در خیابانها میبینیمشان، و این تصویر، بخشی از روزمرگی کلانشهری مثل تهران شده است.
ما عکسهایی از این دست را در فیسبوکمان میگذاریم و درباب احساس عمیق نوعدوستی قلمفرسایی میکنیم، در حالی که در واقعیت، وقتی در خیابان با چنین تصویری مواجه میشویم، احتمالاً با این سخن سرپرست سازمان پسماند شهرداری تهران موافقت میکنیم که اظهار امیدواری کرده «چهره شهر از زبالهگردها پاک شود» چراکه به گفته او چنین «تصویر بصری» به هیچ وجه مناسب شهری مثل تهران نیست.
به بیانی دیگر، شاید به خاطر اینکه شهروندان شهری مثل تهران هم خواهان شنیدن چنین سخنی هستند، یک مسئول به راحتی و بدون اینکه نگران عواقب حرفش باشد، میتواند چنین سخنی را راجعبه بازماندگان از بازار کار و فاقد مسکن بیان کند.
از همه اینها گذشته این سخن سرپرست سازمان پسماند شهرداری تهران این ظن را ایجاد میکند که تهران چهره زیبایی دارد و حالا عدهای از تهیدستان شهری تلاش میکنند این تصویر دوستداشتنی را زشت کنند! براساس سخن سرپرست پسماند، باید پرسید چهره واقعی کلانشهری مانند تهران کدام است؟ باید از سرپرست پسماند شهرداری پرسید که آیا تهیدستان زبالهگرد شهری و افراد فاقد مسکنی که هرروزه در شهر میبینیمشان، با تصمیم خود و از سر اختیار چنین شکلی از زندگی را انتخاب کردهاند؟ شاید اگر سرپرست پسماند شهرداری نگاهی به وضعیت بحرانی اشتغال و یا وضعیت وخیم مسکن بیندازد، کمی تفکرش درباره چهره واقعی شهر تغییر کند. شاید تصویر واقعی شهر، همین عکسی باشد که سوژه این نوشته شده است.
رویکرد برخورد با زبالهگردها و افراد فاقد مسکن که شب و روز خود را در بزرگراهها، پارکها و خیابانها میگذرانند، در حالی مطرح میشود که در سالهای گذشته خبری درباره استخدام کودکان زبالهگرد توسط پیمانکاران شهرداری به شکلی جدی مطرح شد. الهام فخاری، عضو شورای شهر، در یک نشست خبری در این باره گفت:«دلایلی وجود دارد که نشان میدهد پیمانکاران شهرداری، زبالهگردها، مخصوصاً کودکان را به کار میگیرند تا برای آنها مواد بازیافتی و... را جمعآوری کنند. شهرداری نمیتواند بگوید به من ربطی ندارد پیمانکار نیروی کارش را از کجا تامین میکند.»
به گفته این عضو شورا، «کودکان زبالهگرد که بیش از 90 درصد آنها افغانستانی و فاقد مدرک هویتیاند، در کارگاههای تفکیک پسماند میخوابند و جای خواب آنها از هم جدا نیست.»
اینکه زبالهگردها تا چه حد تصویر زیبای شهرمان را زشت میکنند، حرفی است که باید در کنار استثمار آنها از طریق پیمانکاران شهرداری فهمیده شود.
در مجموع شاید بهتر باشد مسئولان نهادهای مختلف به جای برخورد قهری با تهیدستان شهری و اتخاذ رویکردی نمایشی، سیاستهایی را مورد توجه قرار دهند که باعث گسترش شکاف طبقاتی، بیکاری گسترده و تولید فقر شده است. شاید بهتر باشد شهرداری به جای زیبا کردن چهره شهر، از طریق جمعآوری تهیدستان شهری، درباره تراکمفروشیهای چند سال اخیر و پیشفروش کردن بخشی از شهر، اعترافاتشان را بازگو کند. شاید نیاز باشد مسئولان درباره سیاست واسپاری مسکن به دست نامرئی بازار، که منجر به محروم شدن عده زیادی از شهروندان از حق اولیه خود شده، توضیحاتی ارائه کنند. اما به نظر میرسد آنها به جای اعتراف، میخواهند، همه تقصیرها را گردن حذفشدگان بیندازند. اینکه به نام پاکسازی«تصویر بصری شهر» سیاست جمعآوری جاماندگان از بازار رسمی کار و مسکن در دستور کار قرار گیرد، چون حالا که شهر پیشفروش و بازار مسکن از کنترل خارج شده و دست آمارسازیهای کاذب مهار بحران بیکاری رو شده، بهترین و دمدستیترین کار، همین جمعآوری زبالهگردها است؛ چراکه آنها هستند که چهره شهر زیبای ما را بینهایت زشت میکنند و باعث میشوند توریستهای اروپایی بیشتری به ایران نیایند. جملهای که باید به سرپرست پسماند شهری شهرداری گفت، این است: زبالهگردها و کارتنخوابها برهمزننده تصویر شهر نیستند، بلکه تصویر دقیق شهریاند که سیاستهای شما به بار آورده است.
روزنامه همدلی
1539
راه دوم، راهی ستیزهجویانه است، آن هم زمانی که تصویر زبالهگرد نوجوان را از دور و نزدیک و با جزئیات تمام ببینیم، در اینجا دیدن به کنش «مواجهه» بدل میشود؛ مواجههای درونی با تصویر جوانی که در سطل زباله به دنبال چیزی میگردد. اما شواهد حاکی از آن است که ما راه اول را انتخاب کردهایم. هر روزه در خیابانها میبینیمشان، و این تصویر، بخشی از روزمرگی کلانشهری مثل تهران شده است.
ما عکسهایی از این دست را در فیسبوکمان میگذاریم و درباب احساس عمیق نوعدوستی قلمفرسایی میکنیم، در حالی که در واقعیت، وقتی در خیابان با چنین تصویری مواجه میشویم، احتمالاً با این سخن سرپرست سازمان پسماند شهرداری تهران موافقت میکنیم که اظهار امیدواری کرده «چهره شهر از زبالهگردها پاک شود» چراکه به گفته او چنین «تصویر بصری» به هیچ وجه مناسب شهری مثل تهران نیست.
به بیانی دیگر، شاید به خاطر اینکه شهروندان شهری مثل تهران هم خواهان شنیدن چنین سخنی هستند، یک مسئول به راحتی و بدون اینکه نگران عواقب حرفش باشد، میتواند چنین سخنی را راجعبه بازماندگان از بازار کار و فاقد مسکن بیان کند.
از همه اینها گذشته این سخن سرپرست سازمان پسماند شهرداری تهران این ظن را ایجاد میکند که تهران چهره زیبایی دارد و حالا عدهای از تهیدستان شهری تلاش میکنند این تصویر دوستداشتنی را زشت کنند! براساس سخن سرپرست پسماند، باید پرسید چهره واقعی کلانشهری مانند تهران کدام است؟ باید از سرپرست پسماند شهرداری پرسید که آیا تهیدستان زبالهگرد شهری و افراد فاقد مسکنی که هرروزه در شهر میبینیمشان، با تصمیم خود و از سر اختیار چنین شکلی از زندگی را انتخاب کردهاند؟ شاید اگر سرپرست پسماند شهرداری نگاهی به وضعیت بحرانی اشتغال و یا وضعیت وخیم مسکن بیندازد، کمی تفکرش درباره چهره واقعی شهر تغییر کند. شاید تصویر واقعی شهر، همین عکسی باشد که سوژه این نوشته شده است.
رویکرد برخورد با زبالهگردها و افراد فاقد مسکن که شب و روز خود را در بزرگراهها، پارکها و خیابانها میگذرانند، در حالی مطرح میشود که در سالهای گذشته خبری درباره استخدام کودکان زبالهگرد توسط پیمانکاران شهرداری به شکلی جدی مطرح شد. الهام فخاری، عضو شورای شهر، در یک نشست خبری در این باره گفت:«دلایلی وجود دارد که نشان میدهد پیمانکاران شهرداری، زبالهگردها، مخصوصاً کودکان را به کار میگیرند تا برای آنها مواد بازیافتی و... را جمعآوری کنند. شهرداری نمیتواند بگوید به من ربطی ندارد پیمانکار نیروی کارش را از کجا تامین میکند.»
به گفته این عضو شورا، «کودکان زبالهگرد که بیش از 90 درصد آنها افغانستانی و فاقد مدرک هویتیاند، در کارگاههای تفکیک پسماند میخوابند و جای خواب آنها از هم جدا نیست.»
اینکه زبالهگردها تا چه حد تصویر زیبای شهرمان را زشت میکنند، حرفی است که باید در کنار استثمار آنها از طریق پیمانکاران شهرداری فهمیده شود.
در مجموع شاید بهتر باشد مسئولان نهادهای مختلف به جای برخورد قهری با تهیدستان شهری و اتخاذ رویکردی نمایشی، سیاستهایی را مورد توجه قرار دهند که باعث گسترش شکاف طبقاتی، بیکاری گسترده و تولید فقر شده است. شاید بهتر باشد شهرداری به جای زیبا کردن چهره شهر، از طریق جمعآوری تهیدستان شهری، درباره تراکمفروشیهای چند سال اخیر و پیشفروش کردن بخشی از شهر، اعترافاتشان را بازگو کند. شاید نیاز باشد مسئولان درباره سیاست واسپاری مسکن به دست نامرئی بازار، که منجر به محروم شدن عده زیادی از شهروندان از حق اولیه خود شده، توضیحاتی ارائه کنند. اما به نظر میرسد آنها به جای اعتراف، میخواهند، همه تقصیرها را گردن حذفشدگان بیندازند. اینکه به نام پاکسازی«تصویر بصری شهر» سیاست جمعآوری جاماندگان از بازار رسمی کار و مسکن در دستور کار قرار گیرد، چون حالا که شهر پیشفروش و بازار مسکن از کنترل خارج شده و دست آمارسازیهای کاذب مهار بحران بیکاری رو شده، بهترین و دمدستیترین کار، همین جمعآوری زبالهگردها است؛ چراکه آنها هستند که چهره شهر زیبای ما را بینهایت زشت میکنند و باعث میشوند توریستهای اروپایی بیشتری به ایران نیایند. جملهای که باید به سرپرست پسماند شهری شهرداری گفت، این است: زبالهگردها و کارتنخوابها برهمزننده تصویر شهر نیستند، بلکه تصویر دقیق شهریاند که سیاستهای شما به بار آورده است.
روزنامه همدلی
1539
کپی شد