مردم عرب در زمان پیامبر اسلام دارای فرهنگی قبیله‌ای بودند از این رو کینه، بغض و عداوت در بین مردم موج می‌زد، حضرت محمد (ص) مردم و جامعه را آگاه کردند و بین آنان اخوت برقرار داشتند، واقعه عاشورا نیم قرن بعد از رحلت رسول اکرم اتفاق افتاد. در آن زمان سیره نبوی و علوی از بین رفته بود و جامعه در تمام زمینه‌ها دچار ناآگاهی شده بود. از این رو به بررسی دلایل متزلزل شدن و نا آگاهی جامعه و همچنین شرایط شکل‌گیری تفکر انحرافی مردم آن زمان در برابر امام حسین(ع) پرداختیم.

عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، علت واقعه کربلا را ناآگاهی جامعه بعد از رحلت پیامبر اسلام و استمرار کینه‌توزی عده‌ای علیه حضرت علی(ع) دانست و بیان کرد: ناآگاهی و جهل یک جامعه سبب می‌شود مردم آن جامعه به موضوعات حاشیه‌ای مشغول شوند و از اصل موضوع باز بمانند که در اصل حکومت ها ایجاد کننده بخش عظیمی از این نا آگاهی‌هاست از این رو آنجا که همه چیز به ظاهر تمام شده بود امام حسین (ع) اصلاح جامعه را آغاز کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، دکتر محمدرضا سنگری در گفت‌وگو با خبرنگار شفقنا، به بررسی و تشریح وضعیت جامعه بعد از رحلت پیامبر تا واقعه عاشورا پرداخت و اظهار کرد: بعد از رحلت پیامبر تا سال 61 هجری که عاشورا اتفاق افتاد، نیم قرن گذشته و در این نیم قرن اتفاقاتی رخ می دهد. امام حسین در یکی از سخنان خود می فرمایند: "الا ترون الی الحقّ لا یعمل به و الی الباطل لا یتناها عنه" آیا نمی بینید به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی شود؟ حالا که چنین شده است مرگ شایسته ترین انتخابی است که می توانیم داشته باشیم" امام، احساس می کند در طول این نیم قرن حقایق وارونه شده و آنچه که باطل است حق جلوه داده شده است و آنچه حق است باطل برشمرده شده است و در واقع نوعی بی تفاوتی اجتماعی اتفاق افتاده از این رو انسان ها در مقابل بدی ها، زشتی ها نمی شورند و ستایشگر خوبی ها نیستند و بی تفاوت از کنار ارزش ها و خوبی ها می گذرند. در زمان امام حسین(ع) موقعیت به گونه ای شده بود که یزید به قدرت و موقعیت رسید و نام کسی مانند امام حسین(ع) گم شده است و حتی این نام ها به عنوان نام های منفی در جامعه مطرح می شود.

ویژگی‌های شخصیتی یزید از نگاه امام حسین (ع)

او به سه ویژگی یزید از نظر امام حسین(ع) اشاره کرد و افزود: امام حسین(ع) چند ویژگی را در مورد یزید در سخنان خود بیان می‌کند، ایشان می‌فرمایند: یزید "قاتل النفس محترمه" تروریست است و انسان های بی گناه و ارزشمند را می کشد، "معمل بالفسق" فاسق است و آشکارا فساد می کند، در واقع یزید تلاش می‌کرد از جامعه حساسیت زدایی کند به صورتی که اگر مردم بدی را ببینند نسبت به آن هیچگونه اعتراضی نکنند به سمت بدی‌ها شتاب کنند و در واقع بدی به نوعی ارزش شود، "شارب الخمر" یزید آشکارا شراب می نوشد. با وجود چنین شخصیتی بر مسند حکومت، امام حسین (ع) می فرماید: "چاره ای جز این ندارم که برای حفظ دین پیامبر حرکت کنم. من جز برای این چند کار برنخاستم"

در زمان فساد جامعه، اصلاح ضروری است

عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: امام حسین(ع) در وصیتنامه خود که به دست برادرش محمد حنفیه سپرد، می فرمایند: "انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی" من برخاستم تا جامعه را اصلاح کنم چرا که زمانی اصلاح ضروری است که فساد اتفاق افتاده باشد، جامعه تباه شده باشد و من قرار است یک جامعه سیاه را به سمت روشنی بکشانم. "اُرِیدُ اَن آمِر بِالمَعروفِ وَ اَنهَی عَنِ المُنکَرِ" من آمدم تا امر به معروف و نهی از منکر کنم و "اسیر بصیرت جدی و ابی علی بن ابیطالب" و می خواهم روش و سیره جدم پیامبر و پدرم حضرت علی (ع) را جایگزین کنم.

کربلا قیامی برای پاک کردن تباهی ها و سیاهی ها در جامعه

این استا دانشگاه در مورد ویژگی‌های جامعه بعد از پیامبر گفت: در جامعه عصر امام حسین (ع) که 50 سال از رحلت پیغمبر گذشته است سیره نبوی و علوی گم شده است، یعنی سبک زندگی حضرت علی(ع) و پیامبر (ص) را دیگر نمی بینیم چه بسا اگر شکل ظاهری بر پا شدن نماز نبود، می گفتند این جامعه سرشار از کفر است و فقط تنها یک نمود از دین باقی مانده و آن نماز خواندن است و دیگر از دین نشانی وجود ندارد. جامعه از نظر اقتصادی و سیاسی به فساد و تباهی کشیده شده و نشانی از روابط اجتماعی عصر پیامبر(ص) نیست، فضای فرهنگی کاملاً آلوده است حتی محیط های بزرگی مثل مدینه که ام القری و پایتخت اسلام است، مجدداً فساد قبل از پیامبر کاملاً در این شهر رواج پیدا کرده است، با وجود چنین شرایط حاکم بر جامعه ای، هر شخصی که دین ورز و دین دار است باید کاری می‌کرد و کربلا حرکتی و قیامی بود برای پاک کردن تباهی ها و سیاهی هایی که در جامعه به وجود آمده بود.

ناآگاهی یک جامعه سبب می‌شود تا مردم آن جامعه به موضوعات حاشیه‌ای مشغول شوند

سنگری یکی از عواقب ناآگاهی جامعه را پیروزی باطل علیه حق عنوان و اظهار کرد: معاویه در یکی از سخنان خود می گوید "من بر علی به برکت جهل مردم پیروز شدم." در واقع ناآگاهی و جهل یک جامعه سبب می‌شود تا مردم آن جامعه به موضوعات حاشیه‌ای مشغول شوند و از اصل موضوع باز بمانند. معاویه در طول مدتی که حکومت خود را داشت، به پیاده کردن چند برنامه کوشید، مساله اول اینکه تا توانست مجموعه روایات و احادیثی که "علی ستایی" در آن ها بود و ارزش های حضرت علی و خانواده ایشان را مطرح می کرد، از جامعه پاک کرد. دوم کوشش کرد که برای چهره های ضد علی(ع) روایت درست کند، یعنی یک نهضت و جریان حدیث سازی راه انداخت که در این جریان معاویه از جمله کسانی بود که ستایش می‌شد، در نتیجه معاویه چهره‌ای محبوب در جامعه و علی(ع) یک چهره منفور می شود در حقیقت حکومت آن زمان کارهایی کرد که باعث شد تفکر جامعه و مردم را به نفع خود کند تا بر خلاف حق برخیزند.

سردبیر مجله رشد ادب تصریح کرد: معاویه به افرادی که صاحب کرسی، تریبون و موقعیت علمی بودند پول می‌داد تا در منبرهای خود علیه حضرت علی(ع) سخن بگویند و در نتیجه تفکر اجتماعی را نسبت به حضرت علی(ع) منفی و مسموم کردند و برخلاف آن کوشش کردند که ذهنیت نسبت به طیف معاویه و باورمندان او مثبت شود. معاویه می‌گوید "من سرها را به زر خریدم هر کس را که می دانستم موقعیتی دارد و می توانم او را جذب کنم، جذبش کردم" اگر کسی بر سفره معاویه می‌نشست دیگر سالم برنمی‌خواست و جذب دستگاه، ثروت، موقعیت، شهرت و قدرت می شد و با حق همراه نمی شد، در آن روزگار این فضا و موقعیت کاملاً ساخته شد.

او به نمونه‌هایی از نا آگاهی‌های جامعه آن زمان اشاره کرد و افزود: مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: زمانی که شخصی از ابن عباس سوالی پرسید، ابن عباس در پاسخ دادن درنگ کرد و امام حسین(ع) که در کنار او بود، پاسخ داد در این هنگام آن شخص به امام حسین(ع) گفت" من از تو نپرسیده بودم" و بعد ابن عباس توضیح می دهد که مرکز علم این است، اینان کانون و معدن علم و دانش هستند، وحی در خانواده ایشان است اما کسی اینها را نمی شناسد. همچنین زمانی که حضرت علی(ع) به شهادت رسید، عده‌ای می‌پرسیدند مگر علی نماز هم می خواند، مگر علی هم مسجد می‌رفت، این‌ها نشان می‌دهد جامع آن زمان چنان ناآگاه بودند که به امام علی(ع) که خانه زاد خداست و در کعبه متولد شده است و مسجد را با او می شناسند را به بی نمازی متهم می‌کنند.

کربلا استمرار کینه توزی علیه امام علی (ع) است

عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی کینه دشمنان امام حسین(ع) را مربوط به زمان امیرالمؤمنین دانست و اظهار کرد: در متون برجسته فارسی گاهی معاویه مورد ستایش قرار گرفته است، شخصیت هایی مثل امام محمد غزالی، مولانا در مثنوی معاویه را ستایش می کنند و این نشان می‌دهد که چنان جو تبلغیی و فرهنگی به نفع معاویه درست کرده‌اند که حتی برخی از شخصیت های بزرگ به اشتباه افتادند و تصور کردند معاویه شخصیت بسیار بزرگی است و بر خلاف آن نسبت به ائمه و به خصوص حضرت علی (ع) و خانواده ایشان جوی منفی درست کردند. گروه معاویه به کودکان چیزهایی می دادند که مورد علاقه آنان بود سپس آن را سرقت می‌کردند و می گفتند" دوستان علی بردند" در واقع از همان کودکی سعی می‌‌کردند بذر نفرت نسبت به امیرالمومنین را در جان بچه ها کشت کنند و در حقیقت این کودکان بزرگ شدند و در کربلا مقابل امام حسین(ع) ایستادند و وقتی امام حسین(ع) به آنان گفتند:" این لباسی که تن من هست همه می شناسید،" پاسخ می‌دهند "بله می شناسیم این لباس پیغمبر است،" امام (ع) فرمود: "پدر من علی (ع) است مادرم فاطمه (س) است من فرزند پیغمبر هستم برای چه من را می کشید" و این افراد پاسخ می‌دهند "بغض ابیک" به دلیل بغض و کینه ای که از پدرت در دل داریم، در حقیقت در طول زمان، شرایطی به وجود آمده که قلب ها از کینه امیرالمومنین (ع) لبریز شده بود و به همین دلیل می‌خواستند انتقام امیرالمومنین را در کربلا از امام حسین (ع) بگیرند.

پیروزی دشمنان امام حسین (ع) صوری و ظاهری بود

سنگری حوادثی که در فاصله زمانی عاشورا تا اربعین اتفاق افتاد را تشریح کرد و گفت: زمانی که واقعه کربلا تمام شد در غروب روز عاشورا زمانی که خیمه ها را آتش زدند و همه کشته شده بودند، تنها 44 زن و تعدادی کودک در کربلا مانده بودند، در همین زمینه امام محمد باقر (ع) نیز می فرمایند:" 34 سال بعد از کربلا زمانی که پدرم امام سجاد(ع) را غسل می دادم هنوز جای تازیانه های کربلا روی بدن ایشان باقی بود، در این سو کودکان و حضرت زینب(س) را تازیانه می زدند و در سویی دیگر دشمن جشن پیروزی گرفت، دست افشانی و پای کوبی می کرد و گمان می کرد پیروز شده است و شرایط منفی آن روزگار علیه خانواده علی(ع) و خانواده پیامبر شده است، اگر ما را به اتفاق تمام تحلیلگران نظامی و بزرگترین شخصیت های نظامی دنیا در غروب روز عاشورا به کربلا می‌بردند و از همه سؤال می‌کردند برنده این میدان کیست؟ قطعاً همگان می گفتند عمر سعد، چرا که گروه عمر سعد همه را کشتند و اسب ها را بر بدن ها تاختند و خیمه ها را آتش زدند، اما در حقیقت این پیروزی صوری و ظاهری است و همانطور که حضرت زینب(س) فرمودند: این واقعه به زیباترین اتفاق تاریخ تبدیل شد."

آنجا که همه چیز به ظاهر تمام می‌شود تو باید آغاز کنی

سردبیر مجله رشد ادب ادامه داد: نکته و درس بسیار مهم و بزرگی که کربلا به ما داد، این است که آنجا که همه چیز به ظاهر تمام می‌شود، تو باید آغاز کنی هیچ وقت نباید احساس کنی که کار تمام شده است. باید دائم در راه باشی خودت را مسافر و مهاجر احساس کنی و کار را تمام شده نبینی. کربلا که تمام شد حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) رسالت خود را فراموش نکردند و احساس کردند اول راه است و اینها کسانی هستند، عزیزترین افراد را در مقابل چشمانشان سر بریدند و به شهادت رساندند، اما حضرت زینب در مقابل همه این رنج‌ها صبور بودند.

بعد از واقعه کربلا ذهن‌ها روشن شد

سنگری به نقش امام سجاد(ع) و حضرت زینب در روشنگری جامعه آن زمان اشاره کرد و افزود: امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) و مجموعه اسیران مانند فاطمه صغری، سکینه، حضرت ام کلثوم سعی کردند، روشنگری کنند چون می‌دانستند جهل بر ذهن‌ها حکومت می‌کند و اندیشه‌ها را شسته‌اند و مردم را به نوعی شست وشوی مغزی اجتماعی دادند، به طوری که خوب‌ترین‌ها، بدترین‌ شدند و بدترین‌ها در نگاه‌ها خوبترین شدند از این رو روشنگری را ضروری دانستند. امام سجاد و حضرت زینب از این مجال و فرصت استفاده کردند و خطبه‌خوانی‌های حضرت زینب و ام کلثوم در کوفه، سپس خطبه‌خوانی امام سجاد در شام و روشنگری ایشان زمینه‌ای شد تا شرایط و موقعیت عوض شود، در این زمان یزید می‌گوید: من نمی‌خواستم حسین کشته شود خدا لعنت کند پسر مرجانه را، من به کشته شدن حسین راضی نبودم حتی در روزهای آخری که قافله اسیران در شام‌ بودند یزید می‌گفت من غذا نمی‌خورم تا سید ساجدین بنشیند کنارم و غذا بخورد و همچنین فضا به طوری تغییر کرد که در شام اجازه سوگواری برای امام حسین (ع) را دادند. یزید اسیران کربلا را برگرداند چرا که اگر می‌ماندند شرایط شام عوض می‌شد و موقعیت دمشق و مجموعه قدرت و حکومت یزید متزلزل می‌شد بنابراین آنها را مجدداً برگردانند و در واقع آنان روز اربعین وارد کربلا ‌شدند.

امام حسین (ع)، حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) سه ضلع مثلث آگاهی بخشی و ضلالت زدایی

کربلا بزرگترین حادثه روشنگرانه تاریخ است

این استاد دانشگاه امام حسین(ع)، حضرت زینب(س) و امام سجاد (ع) را سه ضلع مثلث آگاهی بخشی و ضلالت زدایی دانست و تصریح کرد: در زیارت اربعین می‌خوانیم "و بذل محجته فیک لیستقذ عبادک من الجهالة و حیره الضلالة" در حقیقت حسین جان خود را فدا کرد تا ضلالت و جهالت را بشکند، گمراهی را تبدیل به راه و جهل را تبدیل به دانش کند، باید بگوییم بزرگترین چهره دانش آفرین نهضت حسینی امام حسین (ع)، امام سجاد (ع) و زینب کبری (س) بودند آنان در حقیقت سه ضلع مثلث آگاهی بخشی، حیرت شکنی و ضلالت زدایی هستند.

او 40 روز فاصله میان واقعه کربلا و اربعین حسینی را دوره روشنگری و آگاهی بخشی دانست و اظهار کرد: علیرغم همه فشارهایی که به اسیران کربلا می‌آوردند، آنان را به زنجیر می‌بستند، شهرها را برای جشن گرفتن آذین‌بندی می‌کردند، آنان را خارج شده از دین می نامیدند و با نفرت به آنان نگاه می‌کردند، سنگ می‌زدند و استقبال نمی‌کردند، اما در این 40 روز چنان شرایط عوض شد که امروز در تاریخ می‌بینیم تمام این مسیرها تبدیل به کانون خیزش‌ها، قیام‌ها و حرکت‌های تاریخی می‌شود. بنابراین کربلا کوتاه‌ترین حادثه‌ای است که به رسوایی ستم می‌انجامد، پرده‌ها را پس می‌زند و حقیقت را روشن می‌کند از این رو 42 سال تلاش معاویه برای مخدوش کردن چهره امیرالمومنین و خانواده پیامبر در 40 روز فروشکست و در حقیقت این 40 روز 42 سال را پاک کرد و نقشه‌های آن‌ها عقیم ماند. کربلا بزرگترین حادثه روشنگرانه تاریخ است و ما هنوز در حال استفاده از درس‌های این واقعه هستیم.

در کربلا غیر از زیبایی چیز دیگری ندیدم

او در خصوص دلیل زیبا دیدن واقعه کربلا از نگاه حضرت زینب(س) گفت: زمانی که قافله اسرا در نزدیکی ظهر به مجلس عبیدالله زیاد در کوفه وارد شدند، وضع اسیران بسیار بد بود، کودکان در آتش زدن خیمه‌ها لباس‌هایشان سوخته بود و چندین روز در وضعیتی بودند که بدن آنان خاکی، دودی و خونی بود، تازیانه‌ها باعث پاره شدن لباس‌های آنان شده بود در این هنگام عبیدالله زیاد به تمسخر و برای شکست روحیه حضرت زینب (س) می‌گوید" زینب بگو در کربلا خوش گذشت، کار خدا را با خود چطور دیدی" در این هنگام حضرت زینب (س) در پاسخ فرمودند: "ما رایت الا جمیلا" من غیر از زیبایی در کربلا چیز دیگری ندیدم.

کربلا منفی‌ترین رخداد تاریخ را به مثبت‌ترین حادثه تبدیل کرد

عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: خداوند در قرآن کلمه "جمال" را به کار می‌برد و درباره حیواناتی که به چراگاه می‌روند، می‌فرماید: فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ این حیوانات زمانی که به چراگاه می‌روند و باز می‌گردند زیبا هستند. به عنوان مثال شتر زمانی که به چراگاه رفته و باز می‌گردد، زیباست و دلیل زیبایی این است که شتر خار بیابان را که خوراکی نیست، می‌خورد و آن را در وجود خود تبدیل به شیر، پشم و گوشت می‌کند و یا گوسفند علفی که می‌خورد را به شیر که بهترین ماده حیات است، تبدیل می‌کند از این رو منظور قرآن از جمال این است که منفی را تبدیل به مثبت کنی.

او کربلا را جمال و جمیل دانست و افزود: دشمنان امام حسین (ع) خواستار باقی نماندن دین بودند و اتفاقاً با کربلا دین ماند. امام حسین (ع)، زینب کبری (س) و امام سجاد (ع) باعث شدند دین رونق پیدا کند و اگر کسی دقت کند بعد از کربلا هیچ امامی را جرأت نکردند با شمشیر شهید کنند چرا که کربلا تأثیر خود را گذاشت از این رو کربلا منفی‌ترین صحنه‌ای است که به ظاهر اتفاق افتاد و تبدیل به مثبت‌ترین صحنه شد و اگر کسی بتواند منفی را به مثبت تبدیل کند این جمال و جمیل است و کربلا تبدیل منفی به مثبت است.

سنگری در مورد خشونت در برخورد با دشمن گفت: خشونت به طور مطلق بد نیست، زمانی که کسی با تو خشن برخورد می‌کند، خانه‌ات را غارت می‌کند باید نسبت به او عکس العمل نشان دهی. جهان ما هم نسیم دارد هم طوفان، هم حریر دارد هم شمشیر، هم لبخند دارد هم اخم، کسی که فقط اهل لبخند باشد، انسان نیست از این رو ما در مقابل بدی‌ها باید بایستیم و همچنان که از خوبی دفاع می کنیم نسبت به بدی باید عکس العمل نشان دهیم و دین ما ترکیب دو عنصر شدت و رحمت است. آخرین آیه سوره فتح می‌گوید: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ نسبت به کفر شما باید شدت عمل داشته باشید. اگر جنایتکار احساس کند کسی به خاطر جنایتی که انجام داده کسی با او کاری ندارد جنایت خود را استمرار خواهد داد بنابراین در مقابل این افراد شدت باید داشت.

قیام مختار ستودنی است

او قیام مختار را ستودنی دانست و افزود: در کربلا عده‌ای بزرگترین جنایات را مرتکب شدند و مختار از چنین کسانی انتقام می‌گیرد و کار او کاملاً ستودنی و منطقی است. مختار انتقام جنایت کربلا را می‌گیرد تا بعدها کسانی که قصد جنایت می‌کنند، یادشان باشد روزی انتقام‌گیری‌هایی از این دست وجود دارد.

درس‌های واقعه کربلا برای نسل امروز ...

این استاد دانشگاه در مورد درس‌های نهفته در واقعه عاشورا برای استفاده نسل امروز گفت: کربلا بهترین کلاس درس تاریخ است. کربلا 8 ساعت بیشتر نیست، اما این زمان هزاران درس دارد از این رو کربلا خود قرآن است، اگر قرار باشد در جایی به قرآن اشاره شده باشد، قطعاً آنجا کربلاست. بنابراین 6666 آیه قرآن را می‌توان در کربلا دید. یکی از درس‌های کربلا این است که ما برای رسیدن به کمال باید بر خود خط بکشیم انسان زمانی بزرگ می‌شود که خود را نبیند چرا که خودبینی آغاز کوچک شدن و حقارت انسان است، از این رو در کربلا ابوالفضل عباس خود را ندید او می‌توانست آب بنوشد، اما می‌گوید تا دیگران تشنه هستند، من آبی نمی‌نوشم این درس بزرگی است که اگر آن را در زندگی‌ خود پیاده کنیم بسیاری از مشکلات حل خواهد شد و زندگی سرشار از زیبایی و لطافت خواهد شد.

هنگام صحبت کردن با یکدیگر بهترین کلمات را استفاده کنیم

عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: درس دیگر کربلا نوع صحبت افراد با دیگران است. امام حسین(ع) با یارانش رفتاری صمیمانه داشتند و زیباترین کلمات را در سخن گفتن به کار می‌بردند، وقتی برادر خود را به میدان می‌فرستد می‌فرماید: "بنفسی انت یا اخی" قربانت شوم برادرم و حضرت ابوالفضل نیز در هنگام سخن گفتن با امام حسین(ع) می‌فرمایند: یا سیدی یا مولا، مولای من، سرور من. امام (ع) در زمان سخن گفتن با خواهر خود می‌فرمایند: یا شقیق فؤادی پاره وجود من. از این رو اگر ما در هنگام سخن گفتن با یکدیگر بهترین کلمات را به کار ببریم روابط انسانی ما زیبا و خوب خواهد شد.

صبوری و مقاومت پیام کربلاست

ظلم زمانی پا می‌گیرد که افراد ظلم پذیر باشند

او تصریح کرد: سومین درس کربلا این است که وقتی پای حق در میان است، تو از همه چیز حتی از فرزند، برادر، مال و جان خود بگذری و همیشه فداکار حق باشی اگر این اتفاق بیفتد ظلم در جهان نمی‌ماند، چرا که اگر ظلم زمانی پا می‌گیرد که افراد ظلم پذیر باشند و تاریخ همیشه نشان داده است که ظلم جایی راه می‌افتد که مظلوم بنشیند. کربلا به ما می‌آموزد که کار خوب را تمام شده تلقی نکنیم و آن را ادامه دهیم در واقع کربلا ادامه دارد و با عاشورا تمام نمی‌شود. شکسته‌ترین آدم‌ها ایستاده‌ترین آدم‌ها هستند این افراد در بسیاری از مراحل تحقیر و توهین می‌شوند، اما صبر و مقاومت دارند از این رو صبوری و مقاومت نیز پیام کربلاست و اگر این چهار درس در متن زندگی ما جا باز کند، روزهای بسیار زیبایی خواهیم شد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.