امام خمینى(س) از نادر افرادى بود که مکتب انبیا را به درستى مى‏شناخت و به تمامى زوایاى آن آشنایى کامل داشت. از اوج عرفان و عمق شهود و معرفت الهى انبیا تا برهانى‏ترین استدلال ها و براهین فلسفى برگرفته از تعالیم آنها، و از ژرفاى فقه و اصول و ریزترین احکام و مبانى شرعى تکالیف و وظایف عبادى و حقوق فردى و جمعى تا انواع سیاست هاى کشوردارى و شیوه‏هاى مدیریت و ادارۀ حکومت و عرصۀ پیچیده مناسبات بین‏المللى و ترفندهاى استعمارى و استکبارى، پهنۀ وسیع معرفت نظرى و تجربۀ عملى وى را تشکیل مى‏داد. امام(س) با استفاده از این جامعیت در عصرى که دین به فراموشى سپرده شده بود و تقریباً، و همۀ قدرتهاى مادى و معنوى دنیا روزگار دین را پایان یافته تلقى کرده، در فکرجایگزین براى آن بودند، توانست امتى را بیدار کند و حکومتى را بنیان نهد که ریشه درتفکرات دینى داشته و قانونش قانون الهى باشد. و علیرغم همدلى و هماهنگى قدرت هاى مادى و معنوى جهان کفرولشکرکشى همه جانبه آنان علیه نهضت این ملت، سرافراز و پیروز از میدان بیرون آید. به این لحاظ امام به معناى واقعى کلمه بزرگترین احیاگر تفکر دینى در عصر حاضر به شمار مى‏رود و اندیشه و عمل او نه تنها مسلمین و دین اسلام را جان تازه‏اى بخشید بلکه سایر مکاتب و گرایش ها و مذاهب الهى درپرتو افکار او جان تازه ای گرفته، و تمامى محرومان و مستضعفان باالهام از انقلاب اسلامى ایران، در گوشه و کنار جهان سربرافراشتند و از سوى دیگر، بزرگترین و قدرتمندترین اندیشه و تفکر مادى به زباله‏دان تاریخ سپرده شد.

***

ولادت ها مختلف است: یک تولدى است که مبدأ خیرات است، مبدأ برکات است، مبدأ کوبیدن ظالم است، مبدأ خاموش شدن آن بتکده‏ها و آتشکده‏هاست، مثل ولادت رسول اکرم که گفته شده است که «آتشکدۀ پارس» خاموش شد و کنگره‏هاى طاق کسرى ریخته شد ـ حالا ریخته شدن و خاموش شدنش با تاریخ، گفته شده ـ لکن مطالب این است که دو قوه بوده است آن وقت که یکى قوۀ حکومت جائر بوده است؛ و یکى هم قواى روحانى آتش‏پرست؛ و به آمدن رسول اکرم [این دو قوه شکست]؛ تولد ایشان مبدأ شکست این دو قوه است. یکى طاق کسرى که کنگره‏هایش، کنگره‏هاى ظالمانه‏اش ریخت. اینکه مى‏گویند «انوشیروان عادل» این از اساطیر است! یک مرد ظالم سفاکى بوده است، منتها شاید پیش سلاطین دیگر وقتى گذاشتند، به او گفتند عادل! و الاّ کجایش‏انوشیروانْ عادل بوده‏است؟! به تولد رسول اکرم، این پایه‏ها؛ یعنى مبدأ ریختن پایه‏هاى ظلم و خاموش شدن آتش هاى دوگانه‏پرستى و شرک و آتش‏پرستى [فرو‏ریخت ]؛ آن دو قوه‏اى که در آن وقت بوده است، با آمدن ایشان هر دو مبدأ شکست، این دو اصل؛ یعنى توحید، در عالم به واسطۀ رسول اکرم توحید بسط پیدا کرد و ان شاءاللّه‏ مى‏کند.(1)
4/8/57
* * *

ولادت سراسر با سعادت و هجرت با برکت حضرت خاتم النبیین وافضل المرسلین را که مبدأ نهضت اسلامى و الهى و مصدر بسط عدالت و فرهنگ انسان‏ساز و منشأ حرکت به سوى برچیدن اساس ظلم و نابکارى و ارتقا به مقام والاى انسانى و هجرت از تمام ظلمها و خصلتهاى شیطانى ـ حیوانى به سوى نور مطلق و سرچشمۀ کمال و مؤسس امت و امامت است به جمیع مستضعفین و محرومین و تمام ملتهاى جهان خصوصاً عموم مسلمین تبریک عرض مى‏کنم. ... انقلاب اصیل و عظیم الهى، اسلامى، ایرانى ما که ...، جلوه‏اى از نهضت پر عظمت حضرت محمد رسول اللّه‏ (ص) است که ولادت سعادتمند و هجرت حرکت بخشَش در عصرى واقع شد که ظلمات جهالت سراسر جهان را فراگرفته بود و قدرتمندان چون حیوانهاى آدمخوار، روزگار مستضعفین را تباه نموده بودند.(3)
15/11/58
* * *

ما درآستانه روزمقدسی هستیم وعید مبارکى که در آن روز، بزرگترین شخصیت عالم براى اصلاح بشر و تحول بزرگترتحولات، و نیز ولادت با سعادت فرزند او حضرت صادق ـ سلام اللّه‏ علیه ـ که مذهب را ترویج و اسلام را ارائه داد به مردم، تحول از شرکها، الحادها، آتش‏پرستیها و همۀ انحرافها، به استقامت و توحید و توحید پرستى، در مرکزى که به جاى توحید و به جاى حکومت اللّه‏ بتها نشسته بودند و در عصرى که به جاى ستایش حق تعالىٰ آتشها پرستیده مى‏شدند.این روز روز مبارکى است که ما نزدیک به او مى‏شویم، و روز نویدى است که بشر را نوید داد به استقامت و راهنمایى به صراط مستقیم انسانیت.(4)
2/11/59
* * *

این عید بزرگ را که باید بگویم دوعید است،عید ولادت حضرت رسول -صلی الله علیه وآله- وعید ولادت حضرت صادق -سلام الله علیه - خداوند انشاءالله مبارک کند...برهمه مسلمین جهان برملت های بزرگ اسلامی خصوصا ملت ایران ... در ولادت حضرت رسول ـ‏صلى اللّه‏ علیه وآله ـ قضایایى واقع شده است، قضایاى نادرى به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسى بشود که چى است. از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسرىٰ و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکده هاى فارس و ریختن بتها به روى زمین. قضیه شکست طاق کسرى شاید اشاره به این باشد که در عهد این پیغمبر بزرگ، طاق ظلم، طاقهاى ظلم مى‏شکند و مخصوصاً طاق کسرىٰ شکسته شد براى اینکه آن وقت این طاق کسرى مرکز ظلم انوشیروان بود. انوشیروان به خلاف آن چیزهایى که به واسطۀ شعرا و به واسطۀ درباریهاى آن وقت و موبدان دربارى آن وقت درست کردند، یکى از ظالمهاى ساسانیان است، و دنبال او یک حدیثى هم جعل شده است، و به حضرت رسول ـ صلى اللّه‏ علیه وآله و سلم ـ نسبت داده شده که «من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشیروان!» این اولاً سند ندارد و مُرْسَل است، و ثانیاً کسانى که اهل تفتیش در امور هستند، تکذیب کردند این را و معلوم است که یک دروغى است که بستند. انوشیروان ظالم باید گفت، نه عادل. در زمان انوشیروان چهارطبقه یا پنج طبقه ممتاز بودند، یعنى از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با آن بساطى که داشته است؛ یک دسته هم شاهزادگان بودند و درباریها، اینها یک طبقۀ علىٰ حدۀ ممتاز؛ یک دسته هم کسانى بودند که داراى اموال هستند و به قول آنها شریف‏زاده‏ها، آنها هم یک دستۀ ممتاز؛ یک دستۀ دیگر هم عبارت از آنهایى بودند که سران ارتش و امثال اینها بودند، آنها هم ممتاز؛ دسته آخر که نوع مردم بودند پیشه وران بودند، و پیشه‏وران باید کار کنند آنها بخورندتکلیف این بوده. آنها آن طبقۀ بالا مالیات بده نبودند، به نظام هم نمى‏رفتند. در نظام باید طبقه پایین که پیشه وران بودند، مى‏گفتند اینها باید خدمت کنند، و مال اینها صرف بشود در آن طبقات دیگر؛ اینها به نظام بروند، اینها جنگ بکنند، اینها کارها را انجام بدهند، آنها بخورند. اجازه نمى‏دادند که این طبقۀ پایین تحصیل کند، ممنوع بود. این قصه در شاهنامه هم هست که پیش او شکایت بردند که بوذرجمهر پیش‏اش شکایت برد که هزینه کم شده است و ارتش محتاج به مؤونه است، و در بین این طبقات پایین هستند اشخاصى که مال داشته باشند. بعد رفتند و پیدا کردند یک نفرى که حالا مى‏گویند کفشگر بوده، پیدا کردند و او گفت که من مى‏دهم ـ به حسب نقل شاهنامه ـ من مى‏دهم لکن به شرط اینکه بچۀ من را اجازه بدهند درس بخواند. رفتند به او گفتند قبول نکرد، گفت نه، ما نه پولش را مى‏خواهیم، نه اجازه مى‏دهیم، براى اینکه اگر اجازه بدهیم که یک آدم پایینى بیاید و درس بخواند، این آن وقت بعد مى‏خواهد دخالت کند در امور و این نمى‏شود. این عدالتى است که انوشیروان داشته است.(5)
9/9/64
* * *

اینکه چهارده کنگره از کنگره‏هاى قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمى‏آید که یعنى در قرن چهاردهم این کار مى‏شود، یا چهارده قرن بعد این کار مى‏شود؟ به نظر شاید بیاید این، محتمل هست که این بناى ظلم شاهنشاهى بعد از چهارده قرن از بین مى‏رود و بحمداللّه‏ رفت از بین. بتها همه به رو افتادند، این بتها هم خواهند از بین رفت، حالا چه بتهایى که تراشیده بودند از سنگ یا بتهایى که خود ملتها یا بعض از ملتها مى‏تراشند با آدم. اینها هم رفتنى هست، منتها ما حوصله‏مان کم است.(6)
9/9/64
* * *

منابع :

1-صحیفه امام- ج4ص 161ـ162
2-صحیفه امام- ج 6ص
3-صحیفه امام- ج 12ص136
4-صحیفه امام- ج 14ص1
5-صحیفه امام- ج19ص432ـ434
6-صحیفه امام- ج 19ص435ـ436

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.