آنچه که از شواهد تاریخی بر می آید، رژیم بعث عراق پیش از پیروزی انقلاب اسلامی درصدد حمله به مرزهای ایران بود و صدام قصد داشت خسارتی را که به کشور عراق در اثر امضای قرارداد 1975 زده بود جبران کند و صدام که خیال خام رهبری کل منطقه را در سر داشت، به مرزهای بین المللی ایران حمله کرد. حال چه شده است که همه شواهد تاریخی در اذهان برخی فراموش شده، الله اعلم.

به گزارش خبرنگار جماران، جنگ هشت ساله بین ایران و عراق که در عراق به نام «قادسیه» صدام شهرت داشت و در ادبیات جمهوری اسلامی ایران به عنوان جنگ تحمیلی و نیز دفاع مقدس مشهور است، با حمله رژیم بعث عراق به مرزهای بین المللی ایران شکل گرفت، اما چند سالی است که عده ای در صدد تحریف این واقعیت بوده و قصد دارند ایران را به عنوان آغاز کننده جنگ معرفی کنند در حالی که در سازمان ملل نیز عراق به عنوان آغاز گر جنگ شناخته و معرفی شد.

در کتاب «ویرانه دروازه شرقی» که به وسیله رفیق السامرایی، مسئول اطلاعات ارتش عراق تالیف شده است به این موضوع مهم پرداخته که در ادامه به خلاصه ای از آن اشاره شده است: 

روابط بین عـراق و ایـران در دوران رژیـم پادشـاهی در عـراق مثبـت و در دوران حکومت های بعدی عادی بـود. ولـی در سـال 1969 حکومـت شـاه بـه صورت یکجانبه معاهده 1937 را - کـه مرزهـای بـین دو کشـور را مشـخّص می کرد - ملغی اعلام کرد. بر اساس این توافقنامه، خط مرزی بین دو کشـور از کرانه شرقی اروندرود تا نهر خین در شمال خرمشهر بود. ایران مجبور بود برای دستیابی به دو بندر آبادان و خرمشهر عوارضی پرداخت کند تـا کـار هـدایت ناوگان دریایی را نیروی دریایی عراق انجام دهد.

با ملغی اعلام شدن توافقنامـه، خط مرزی با توجه به عمیق ترین نقاط اروندرود مشخص می شد. عراق این اقدام را تجاوزکارانه، خطرناک، مغایر با قـوانین و معاهـدات و نقض حاکمیت این کشور تلقّی کرد. احمد حسن البکر، رئـیس جمهـور عـراق، در جمع مردم در بغداد سخنرانی پرشوری ایراد کرد و اقدام ایران را محکوم کرد. وی گفت: «من اگر این موضع پلیـد را فرامـوش کـنم، نـه عـربم و نـه مسلمان! آنها همچون سنگی در دست من هستند، هرگاه که اراده کـنم، آن را پرتاب می کنم.» 

روابط دو کشور دستخوش تشنّج شد و بسـیاری از یگـان هـای نظـامی در دو طرف مرز صف آرایی کردند. یگان ما در منطقه «نفتخانه» در برابر لشکر 81 زرهی ایران موضع گیری کـرد و سپس به منطقه «قوراتو» در شمال خانقین منتقل شد. ایران متوجه مصـطفی بـارزانی شد و کمک های نظامی و سیاسی و اقتصادی در اختیار وی قرار داد. نیروهای کُرد بـا پشتیبانی شدید آتش توپخانه، مواضع هنگ ما، نیروهای کماندو و نیروهـای پلـیس را که به نیروهای کماندو پیوسته بودند، مورد هجوم قرار دادند. آتشبارهای ارتـش ایـران نیز از آنها پشتیبانی کردند.

حکومت بغـداد و مصطفی بارزانی قـراردادی را در 11 مـارس 1970 امضـا کردند، ولی به علت وسوسه های ایران و کمک به مصـطفی بـارزانی، اختلافـات بین دو طرف همچنان به قوت خود باقی ماند.

با توجه به اسـتحکام مواضـع نظـامی کردهـا و دارا بـودن عقبـه و خطـوط ارتباطی با ایران، نیروهای ما با شرایط رزمی دشواری مواجه شدند. دولت عراق نیز حاضر نبود تجدید نظری در اوضاع خود یا روش هـای سیاسـی و نظـامی انجام دهد و این از کوتاه بینی سیاسی آنها بود.

در شرایطی که قیمت نفت بـه دنبـال جنـگ اکتبر 1973 به صورت قابل توجهی افزایش یافته بود؛ اما صـدام، نایـب رئـیس وقت شورای فرماندهی انقلاب، معاهده الجزایـر را در 1975/3/6 امضـا کرد بی آنکه از سوی مردم اختیاری به او داده شده باشد، نیمی از اروندرود را واگذار کرد و ایران موظف شد برخی از نقاط زمینی مرزی را باز پس دهد و دست از پشتیبانی جنبش کردها بردارد. این جنبش در چند روز متلاشی شد و 170 هزار کُرد به ایران پناهنده شدند و در اردوگاه هایی از چادر جای گرفتند.

دخالت های ایران فقط محدود به جنبش کردها نمی شد. در اواخـر سـال 1969 پرده از تلاش هایی برای براندازی رژیم عراق برداشته شد. طـرح عملیـات ایـن کار تحت نظر دقیق ساواک (سرویس اطلاعاتی ایران) تهیه شده بود و عناصری از شیعیان، سنّی ها و کردها در آن شرکت داشتند. نماینده کردها در این عملیات مصطفی بارزانی، نماینده شیعیان سید مهـدی حکـیم و نماینـده سـنّی هـای عـرب سرتیپ ستاد عبدالغنی الراوی بود. شرکت کنندگان در این عملیات کـه بـه اعـدام محکوم شدند، سرهنگ ستاد صالح مهدی السامرایی و سرهنگ کمال احمد الراوی فرزند امام جماعت شـهر سـامراء بودنـد.

بـا آغـاز سـال 1974 نیروهـای ویـژه عـراق بـه پاسگاه های کوهستانی عـراق کـه مـورد اخـتلاف دو کشـور بـود و در اشـغال نیروهای ژاندارمری ایران قرار داشت، حمله کردند و 40 نفر از ایرانی هـا را بـه قتل رساندند.

اولین درگیری و تشنّج بین عـراق و رهبـری انقـلاب ایـران زمانی به وقوع پیوست که بغداد از [امام] خمینی خواست تا خاک عراق را تـرک کند(1) زیرا ایشان از نظر دولت عراق محرّک اصلی انقـلاب بـود. بغـداد در آن هنگام این اقدام را به دنبال فشارهایی که از سوی حکومـت شـاه وارد مـی شـد انجام داد، ولی پاسخ مناسب به این فشارها، نه از حیث امنیتی و نه نظامی قابـل توجیه نبود؛ زیرا وضعیت شاه به گونه ای نبود که بتواند جنگ با مردم خود را به یک جنگ برون مرزی تبدیل کند.

از همین رو، هنگامی که احمد حسن البکـر، رئیس جمهور عراق، پیام تبریکی را به مناسبت سرنگونی شاه برای [امام] خمینـی(2) ارسال کرد، پاسخ ایشان سرد بود. رژیم بغداد چنین احساس می کرد که با سرنگونی رژیم دیکتاتوری در ایران، رژیم دیکتاتور ظالم تر و جنایتکارتر عراق نیز سرنگون خواهد شد یـا منـاطق جنوبی عراق تحت تأثیر شدید رویدادهای ایران قرار خواهـد گرفـت.

بنـابراین، اگر تشنّجات و بحران حاکم بر روابط عراق و رژیم انقلابی ایران به داخل ایران هدایت نشود، این بحران به داخل عراق سرایت خواهد کرد. رژیم عراق به ایـن نتیجه رسیده بود که فرصت طلایی لازم برای رهایی از نفوذ ایـران در عـراق و زمینه های لازم برای ابطال معاهده 1975 الجزایر و بازگرداندن حاکمیت و سلطه کامل بر اروندرود، بر مبنای معاهده 1937 و تعدیل خـط مـرزی و پشـتیبانی از عرب های اهواز به منظور شروع یک انقـلاب و آزاد شـدن از تابعیـت ایـران و برانگیختن آتش فتنه های قومی در بلوچستان و کردستان و آذربایجان، به منظور سرنگونی رژیم جدید ایران و از هم پاشیدن دولت ایران فراهم شده است. ایـن فرصت تاریخی برای صدام، قدم برداشتن در راهی بود که او را به رهبـری کـل منطقه سوق می داد.  

احمد حسن البکر تمایلی به ماجراجویی و جنگ نداشـت و در برابـر ایـن نظریـه ایستادگی کرد. صدام تصمیم گرفت با اجرای نمایش انتقال قدرت، کناره گیـری حسن البکر را قطعی کند.

صدام بنا به ملاحظات تاریخی و از جمله جبران اشتباه بزرگ قـبلش در زمینـه واگذار کردن نیمی از اروند رود که با امضای شخص خود او صورت گرفته بود و همچنین آرزوهای قدیمی وی در زمینه ثبت شدن نامش در تاریخ از طریـق یـک اقدام بزرگ نظامی، مایل بود بـا ایـران وارد جنـگ شـود. در دو بعد منطقـه ای و جهانی نیز به قدرت رسیدن یک جریان انقلابیِ دینـی در ایـران، موجـب نگرانـی کشورهای منطقه و عمـوم کشـورهای غربـی، بـه ویـژه ایـالات متحـده امریکـا، انگلستان و فرانسه شده بود. ایران تقریباً در انزوای کامل جهانی قرار داشت. 

طـرح هـای لازم بـا تمـام جزئیات از یک سال گذشته تهیه شده بود و به صـوت مسـتمر مـرور مـی شـد. حدود ساعت 10 صـبح 22 سـپتامبر 1980 مدیر کل اطلاعات نظامی از من خواست تا به اتفاق معاونان، اندکی پیش از ساعت 12 به مرکز اصلی فرماندهی برویم. گرمای شدید هوای عراق شکسته و هوای داغ به نسیم هـای آرام تبـدیل شده بود. چنین شرایط جوی برای تحرّک نیروها و فعالیت تجهیـزات موتـوری زمینی و به ویژه تانک ها و زره پوشها ضروری بود.

علاوه بـر آن، موضـوع نیـاز نیروها به آب آشامیدنی نیز باید مورد توجه قرار می گرفت. پیش از ساعت 12، چند دستگاه اتومبیل مرسدس بنز مشکی رنگ رسیدند و مـا شخصی را دیدیم که یک چفیه قرمز رنگ به دور سرش بسته بود، تصور کردیم که او صدام است. ولی با کمال تعجب دریافتیم او بدل وی است. ایـن اولـین و آخرین باری بود که او را دیدیم. رأس ساعت 12 تعـداد 192 هواپیمـای جنگنـده نیـروی هـوایی بـه طـرف اهدافشان در داخل خاک ایران به پرواز درآمدنـد. تعداد 191 هواپیما به پایگاههایشان بازگشتند و یک فروند از آنها در حوالی مرز، در منطقه سرپل ذهاب و شرق شهر قصرشیرین سرنگون شد.

1. روز دوم مهر ،1357 منزل امام خمینی در نجف بـه دسـت عوامـل رژیـم بعـث عـراق محاصره شد. روز یازدهم مهر همان سال، امام خمینی کشور عراق را به سوی کویت ترک کردند و بالاخره، روز سیزدهم مهر، به سوی پاریس حرکت کردند. 

2 .پاسخ امام خمینی به تلگرام حسن البکر، رئیس جمهور عراق:

 بسم الله الرحمن الرحیم. پیام مودت آمیز آن جناب در مورد استقرار جمهوری اسلامی واصل و موجب تشـکر شـد. نهضت انفجاری ایران در اثر دیکتاتوری و اختناق و فشار رژیم پهلوی هشداری بود بـرای همه مستکبرین در مقابل مستضعفین. من امیدوارم همه دولـت هـا بـا ملـت هـای خـود بـا مسالمت رفتار کنند. دولت ها باید در خدمت ملت ها باشـند و ملـت هـا پشـتیبان آنـان، تـا آسایش برای همگان باشد. عاقبت اختناق ها انفجار است و آن نه صلاح ملـت اسـت و نـه صلاح دولت. خداوند تعالی توفیق سلم و سعادت به همه عنایت فرماید. والسلام علیکم. روح الله الموسوی الخمینی 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.