از هنگامی که اباعبدالله الحسین(ع) از بیعت با یزید امتناع ورزیده و از مدینه خارج شد، احیای معیارهای حق و برگرداندن مدار جامعه از سمت باطل، آشکارا در بیانات حضرت دیده میشود.
اگر بپذیریم اسلام دارای فلسفه اجتماعی بوده و در ارتباط با زندگی جمعی از دیدگاهی کمالگرا برخوردار است، میتوان ارتباط محکمی میان «سعادت فرد» و «صلاح جامعه» برقرار نموده و مدعی شد بذر کمال انسان در متن اجتماعی سالم امکان رشد دارد. براین مبنا جز با برپایی جامعه صالح نمیتوان به حیات طیبه جمعی دست یافت. جامعه صالح نیز به نوبه خود جز با قیادت و رهبری فردی همسنگ پیامبران و برخوردار از تقوای الهی در سطح عصمت امکان شکلگیری ندارد. این جوهره پیام غدیر است که پیشتر از آن بر لسان وحی نیز جاری شده است. تعالیم اسلام در ابعاد اجتماعی بر این مدار تعیین شده است که عدالت محور جامعه باشد و جز فردی عادل، مصون از خطا و الهی، چه کسی میتواند مدعی برپایی چنین جامعهای باشد! اساساً اسلام، هدف کلی ادیان آسمانی را برقراری «عدالت» میداند.«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط... (سوره حدید، آیه 25) بی گمان پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با ایشان کتاب و مقیاس حق نازل کردیم برای اینکه مردم به عدالت قیام کنند.» بنابراین عدالت اساس جامعه اسلامی و پایه و مبنای زندگی جمعی است که از طریق حاکمان عدل گستر امکان تحقق دارد. همان چیزی که اساس و فلسفه انتظار موعود را شکل میدهد. از نظر اسلام عدالت قاموس الهی بوده و در متن آفرینش نیز ساری و جاری است. از این رو در تنظیم روابط اجتماعی نقش اساسی داشته و لازمه قوام واستحکام جوامع است.
منطقاً فقدان عدالت اجتماعی، در ایمان و اخلاق مردم، حتی در افکار و عقاید آنان نیز تأثیر دارد. ملکات نفسانی که رمز حیات یک جامعه به شمار میرود بر محور عدالت قرار دارد و اگر جامعهای متعادل و بر مبنای عدل نباشد، فضیلتهای اخلاقی کمرنگ نیز از آن جامعه رخت برمیبندند، هرچند مردمش به ظاهر مسلمان باشند. این بود که سیدالشهدا(ع) خودش و اصحاب و انصار را فدا کرد تا جامعه اصلاح شده و نشانههای عدالت بدان برگردد.
لازمه این کار احیای ارزشهای دینی از طریق معرفی اهداف رسالت و پیگیری اهداف غدیر بود. اساساً ماهیت احیاگری زنده نگه داشتن مفاهیم ارجمند و دارای ارزش و جلوگیری از مرگ آنهاست. به گونهای که نشاط و طراوت و فعالیت و بالندگی و دیگر ویژگیهای حیات و زندگی را به جامعه بازگرداند. ویژگیای که امیرالمؤمنین علی (ع) در توصیف دوستان خود به کار میبرد و میفرمود: «...آنها که سنت پیامبر را زنده کردند و بدعت را میراندند.» علی (ع)، «عمار»، «ابن تیهان» و «ذوالشهادتین» و امثال اینان را محیی سنت پیامبر میخواند. احیای دین بر نوعی آسیبشناسی تکیه دارد. براین اساس محیی میکوشد تا زنگار از چهره دین بزداید تا حقیقت و هویت واقعی آن هویدا گردد. امام حسین(ع) با قیام خود آهنگ درمان بیماری جامعه را نمود. بیماریای که در نتیجه فراموشی فلسفه بعثت و غدیر به وجود آمده بود.
از هنگامی که اباعبدالله الحسین(ع) از بیعت با یزید امتناع ورزیده و از مدینه خارج شد، در منازل و مواقف متعدد، سخنانی بر زبان جاری ساخت که ماهیت قیام را بخوبی نشان میدهد. احیای معیارهای حق و برگرداندن مدار جامعه از سمت باطل، آشکارا در بیانات حضرت دیده میشود. امام (ع) هنگام خروج از مدینه فرمود: «هر کس مرا متابعت کند و سخن حق من بپذیرد، سعادت و سلامت یابد و هر کس که خودداری کند و از دایره اطاعت من بیرون رود، صبر کنم تا آن وقتی که خدای تعالی میان من و او حکم کند.»
همچنین در مطالبی که خطاب به مروان در مدینه فرمود آشکارا به این امر اشاره دارد: «ای مروان! یزید کیست که تو مرا به بیعت با او میخوانی؟ حال اینکه میدانی یزید مردی شرابخوار و فاسق است. سخنی نا اندیشیده و قبیح گفتی... ای دشمن خدای، نمیدانی که ما اهل بیت رسول خداییم و همیشه حق بر زبان ما رفته است؟ من از جد خویش محمد رسولالله(ص) شنیدم که گفت... خلافت حرام است بر آل ابی سفیان و بر طلقا». همچنین با تأکید بر احیای سنت و سیره نبوی و علوی در نامهای خطاب به رؤسای بصره مینویسد: «من میخواهم بدعت را از بین ببرم. سنت را احیا کنم. زیرا سنت را میرانده، بدعت را زنده کردهاند.» حضرت تعبیرهای دیگری هم دارند که آشکارا احیای سیره پیامبر(ص) وعلی (ع) را بیان مینماید. آن حضرت(ع) هنگام عزیمت از مدینه به جانب مکه در وصیت به برادر خود محمد حنفیه فرموده است: «من نه از روی خودخواهی یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج میگردم، بلکه هدف من امر به معروف و نهی از منکر و خواستهام از این حرکت اصلاح مفاسد و احیا و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم علی بن ابی طالب (ع) است.» امام در این کلام خود اشاره میکند که من به قصد ظلم و فساد (که فساد ناشی از ظلم است) قیام نکردهام بلکه به نیت اصلاح امت جدم پیامبر اسلام و احیای سیره نبوی و علوی دست به نهضت زدم. آیا سنت و سیره نبوی و علوی چیزی جز حرکت بر مدار عدل و احقاق حق در بین مسلمین بود؟