به گزارش جماران، نشریه «حریم امام» در 350 شماره خود به زندگانی، سیره عملی و سلوک سیاسی و ... مرحوم آیت الله العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی(ره) زعیم بزرگ حوزه علمیه قم در گفت و گو با آیت الله سید علی محقق داماد، آیت الله گرامی، آیتالله سید محمد جواد علوی بروجردی، آیت الله محمد حسین احمدی فقیه و ... پرداخته است.
مجموعه مطالب و گفت و گوهای این شماره حریم امام در ادامه می آید:
حضور سرنوشتساز ؛ احیاء حوزه علمیه به قلم: سید مهدی حسینی
هنوز هم در استان لرستان مخصوصا در لسان مسن ترها آیت الله العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی را با نام {حاج آقا حسین امام} می شناسند و از وی با قداست و احترام فراوانی یاد می کنند و یاد و خاطره ایشان را با نقل خاطرات و کرامات اخلاقی که از او دیده یا شنیده اند گرامی و زنده نگه می دارند و از روزی که ایشان برای آخرین بار از بروجرد خارج شده و هرگز به آن دیار بر نگشته اند با حسرت یاد می کنند. غافل از اینکه این سفر، اگرچه برای معالجه اما در حقیقت تقدیر و مشیت الهی در کار بود.
حاج آقا حسین امام، می رفت تا به جایگاه رفیع و مقام بلندی که خداوند برای او در نظر گرفته بود دست پیدا کند و نه تنها حوزه علمیه قم را احیاء بلکه قم را به عنوان پایتخت علم و فقاهت و مرکز نشر علوم و معارف ناب تشیع به جهان معرفی کند.
علت حرکت به تهران
ظاهراً به دلیل جابجایی میز مطالعه در کتابخانة خود که تعدادی کتاب روی آن قرار داشته است و در اثر اختناق فتق، این بیماری که سالیان درازی با آن دست به گریبان بوده است، تشدید یافته و باعث تعطیلی درس و بحث و نماز جماعت ایشان در مسجد سلطانی بروجرد میشود. بهگونهای که تلاش اطبا از بستری و طبیعی کردن فتق به نتیجه نمیرسد و حال معظم له وخیم میگردد. تصمیم اطبا مبنی بر عمل جراحی با مساعدت استخاره، زمینه تمهید مقدمات سفر و حرکت ایشان از بروجرد به تهران میشود.
اتومبیل حامل حاج آقا حسین امام از میان انبوه جمعیتی که گریهکنان و دست به دعا در اطراف و درب منزل ایشان اجتماع کرده بودند، عبور کرده و راهی تهران میشود.
آن روز سرد پائیزی و آن چشمهای اشکآلود و آن چهرههای غمبار و متحیر و بدرقة مردی که تن به سرنوشت و تقدیر سپرده بود و میرفت تا به آنچه خدای بزرگ برای او مقدر کرده بود، دست بیابد، از روزهای فراموش نشدنی بر مردم بروجرد به شمار میآید.
اتومبیل راه بروجرد را به سمت ملایر در پیش گرفته و از آنجا به اراک و پس از توقف کوتاهی از اراک عبور کرده و در جادة قم قرار میگیرد و حدود نیمههای شب به قم میرسد. هنوز مسافت کوتاهی از قم دور نشده بود که آقا از جا برخاسته و در بستر خود مینشینند.
چشمانشان به چراغهای شهر قم میافتد. میپرسند اینجا کجاست؟ میگویند اینجا قم است. دستور میدهند برای عرض سلام و زیارتی کوتاه ماشین را برگردانند. به پزشک همراه خود میگوید احساس میکنم وضع طبیعی پیدا کردهام و حالم بهتر است!
اتومبیل را برمیگردانند و پس از عرض سلام و زیارتی کوتاه مجدداً راهی تهران میشود. نزدیکهای صبح وارد تهران شده و یک راست رهسپار بیمارستان فیروزآبادی میگردد.
70 روز توقف در بیمارستان
چون قبلاً خبر ورود ایشان به تهران ابلاغ شده بود، لذا از همان ساعات اولیه صبح، دستههای مختلفی از علما و روحانیون بازرگانان و بزرگان و مردم به دیدن ایشان میآمدند. تلگرافها و نامههای فراوانی از سایر شهرها به سمت تهران گسیل می شود. از جمله این تلگرافها، طومار تلگرافهایی بود که از طرف علما و بزرگان و طلاب قم نوشته شده و در آن از وی خواسته شده بود که در قم بمانند.
هر چند آیتالله بروجردی تحت عمل جراحی قرار می گیرد، اما متأسفانه بیماری فتق از یک ناحیه تا پایان عمر ادامه یافته و ایشان را رنج داده است.
حضور شاه در بیمارستان
از جمله کسانی که در این ایام از آیتالله بروجردی عیادت میکند، شخص محمدرضا شاه پهلوی است. ملاقات شاه و آیتالله بروجردی در آن روزهای بحرانی که کشور از طرف قوای بیگانه اشغال شده بود، از اهمیت و ارزش فراوانی برخوردار بوده است.
مقام و موقعیت برجسته و محبوبیت فراوان اجتماعی آیتالله بروجردی اقتضا میکرد که در این ملاقات امور مهمی مطرح و مذاکره شود.
از جمله موضوعات مهمی که در این ملاقات مدنظر آیتالله بروجردی قرار میگیرد، موضوع مطبوعات است. ایشان دغدغة خود را چنین اظهار میکند: «من خیال میکنم موضوعی که باید بسیار مورد توجه اعلیحضرت قرار بگیرد، ایجاد هماهنگی بین همة دستگاهها و طبقات است. با توجه به غفلتهای گذشته، پیشرفت معنویات و تحکیم امور دینی در بین همة طبقات بخصوص طبقة جوان باید از اهم امور در نزد اعلیحضرت باشد. مطبوعات در این مهم میتوانند نقش بسیار مؤثری داشته باشند؛ چون مردم این روزها توجهی به مطبوعات دارند و اگر این دسته از مردم وظیفة خود را به خوبی انجام دهند، از اکثر مفاسد جلوگیری خواهد شد. ولی متأسفانه بهطوری که مشاهده میشود، در صف مطبوعات افراد سودجو و منحرفی رخنه کردهاند که قلمهای مسموم آنها همه چیز مملکت را مورد تهدید قرار داده است... .»
واقعبینی و دقت نظر آیتالله بروجردی، شاه را تحت تأثیر خود قرار میدهد؛ بهگونهای که شاه پاسخ میدهد: «خود من هم به این موضوع حساس و حیاتی توجه دارم و در هر فرصتی هم تذکراتی دادهام و تا جایی که برایم مقدور باشد در جلوگیری از این قبیل نوشتهجات کوشش میکنم!»
این ملاقات که حدوداً یک ساعت به طول انجامیده، اولین ملاقاتی است که بین ایشان و محمدرضا شاه پهلوی صورت گرفت. این ملاقات ها در دوران زندگی آیتالله بروجردی تجدید شد و ایشان هر بار از فرصت استفاده کرده و ضمن ارائة نظرات، راهنماییهای خود را نیز مطرح نموده است.
مسافرت به قم
حجم گسترده درخواستهای کتبی و شفاهی بزرگان و طلاب حوزة علمیه قم و نیز تردد فضلا از قم به تهران من جمله عیادت «حاج آقا روح الله خمینی» از ایشان، به عنوان یکی از اساتید و بزرگان مطرح در حوره علمیه قم و تأکید همگان مبنی بر استقرار و زعامت ایشان در قم سبب میشود که آیتالله بروجردی نسبت به این درخواستها و دعوتها عکسالعمل مثبتی نشان داده و با گرفتن استخارهای در بین الطلوعین جمعه در حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام تصمیم خود را برای اقامت در قم اعلام دارد و شور و شعف و حیات و امید تازهای را در حوزة علمیة قم ایجادکند.
وضع حوزه علمیه قم
حوزة علمیه قم که با اراده و همت آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی پایهگذاری شده بود، پس از رحلت این مؤسس والامقام دچار مشکلات فراوانی شد و میرفت که دستخوش بحران و خسارات متعدد و غیرقابل جبرانی گردد و حوزه و محصولات ارزشمند آن را در معرض حوادث و آسیبهای جدی قرار دهد.
اگر چه با فشار های سنگین رضاخان به حوزه و پس از آن با رحلت آیتالله حائری جمع کثیری از طلاب متفرق شده بودند و عظمت حوزه از بین رفته بود؛ اما اراده و همت، توکل و استقامت و ایثار و فداکاری که بزرگان و اساتید از خود نشان دادند، مانع اضمحلال و فروپاشی حوزه علمیه قم گردید.
در این میان نقش ارزشمند و برجسته مراجع ثلاث (مرحوم آیتالله العظمی صدرالدین صدر، مرحوم آیتالله العظمی سید حجت کوه کمری و مرحوم آیتالله العظمی خوانساری) در دعوت از آیتالله بروجردی به قم و حمایت از ایشان بسیار حائز اهمیت و قابل تأمل است.
حضور جدی و پیگیر و بسیار دقیق فضلا و بزرگان جوان حوزه، مخصوصاً نقش کمنظیر مرحوم حضرت امام خمینی در دعوت از آیتالله بروجردی و حمایت و نگهداری ایشان در قم از اتفاقات مهم این دوره است که در گفتوگوهای بزرگان در همین شماره از حریم امام مورد توجه و ارزیابی قرار گرفته است.
ورود به قم
شهر مذهبی قم در ایام ورود آیتالله العظمی بروجردی با حال و هوا و با موضوع تازهای مواجه شده بود. همه جا صحبت از آیتالله بروجردی به میان میآمد. موقعیت علمی - تقوایی، شخصیت خانوادگی، فضائل اخلاقی، نفوذ، اعتبار و قدرت و دیگر خصوصیات ایشان، نقل محافل و مجالس مردم قم شده بود. دعوت علمای ثلاث و اهتمام جدی بزرگانی چون حضرت امام خمینی و اظهار علاقة فراوان طلاب و فضلا نسبت به این دعوت و ترویج زوایای مختلف اخلاقی، سیاسی، علمی و عملی ایشان در بین مردم، قم را مشتاق و چشم انتظار تشریف فرمایی این نادره دوران ساخته بود.
با انتشار خبر ورود آیتالله بروجردی به قم مردم شهر به همراه طلاب، بزرگان، بازرگانان و بازاریان، علما و آیات عظام، شعرا و نویسندگان، همه و همه در مراسم استقبال آیتالله بروجردی شرکت می کنند. عدهای از قبل به تهران رفته و در معیت ایشان به قم می آیند. در تهران نیز عدهای از بزرگان و محترمین و بازاریان اتومبیل حامل ایشان را بدرقه می کنند. استقبال با شکوه و بیسابقهای از ایشان صورت می گیرد. در طول راه از تهران به قم دستههایی از مردم بساط مرتب و مجللی برپا کرده بودند؛ بهطوری که مرحوم آیتالله بروجردی چندین بار توقف کرده و مستقبلین را مورد عنایت قرار داده بودند. به هنگام ورود به قم از میان آن همه جمعیت و آن همه استقبال با شکوه به حرم حضرت معصومه(س) مشرف و پس از زیارت در منزلی که در کوچه آقازاده برای ایشان آماده شده بود، وارد میشوند.
حضرت آیتالله سید علی محقق داماد: علما اصرار داشتند ایشان به قم بیاید/ حوزه علمیه قم در زمان آیتالله بروجردی پُرآوازه شد
حضرت آیتالله سید علی محقق داماد زمینههای حضور آیت الله العظمی بروجردی به شهر مقدس قم، وضعیت حوزه علمیه قم در قبل و بعد از ورود ایشان و نقش افراد موثر در دعوت از آن مرحوم را تشریح کرد.
شما درس مرحوم آیتالله العظمی بروجردی را درک کرده بودید یا خیر؟
بنده شش ماه آخر عمر آیتالله بروجردی، درس فقه ایشان را شرکت کردم. پس از پایان دورة سطوح همین سابقه را جزو سوابق تحصیلی خودم هم ذکر کردم تا ممتحنین آن را بررسی کنند. در آن موقع برای درس خارج از طلاب امتحان میگرفتند. دوران طلبگی من از سال 1333 شروع شد. دروس مقدمات و سطح را ادامه دادم تا اینکه در اواخر عمر آیتالله بروجردی، یعنی نیمة دوم سال 1339، مدتی درس ایشان را شرکت کردم.
چه عواملی باعث شد تا آیتالله بروجردی از بروجرد به قم بیاید و چه کسانی در این زمینه نقش داشتند؟
در آن زمان سن و سالی نداشتم و طبیعتاً خودم حاضر و ناظر ماجرا نبودم و فقط از برخی بزرگان قضایایی را در این باره شنیدهام. بر اساس شنیدهها هم نمیتوان قضاوت دقیقی داشته باشم؛ بنابراین آنچه بیان میکنم بدانید که بر اساس نقل قولهای دیگران است.
بسیاری از علما و بزرگان قم از جمله مرحوم پدرم، مرحوم دایی ما (آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی)، مرحوم آیتالله حجت کوهکمرهای (پدرزن دایی ما) و آیت الله صدر و دیگران به آمدن آیتالله بروجردی به قم اصرار داشتند. ایشان در زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری برای مدت کوتاهی به قم آمد؛ اما به خاطر وقوع برخی از مسائل به بروجرد بازگشت.
آیتالله بروجردی قبل از اینکه به قم بیاید و برای همیشه در آن اقامت کند، مدتی بیمار شده بود و بیماری فتق داشت. از بروجرد ایشان را برای مداوا به تهران بردند و در بیمارستان فیروزآبادی تهران بستری کردند. در طول مدت بستری، عدة زیادی به عیادت ایشان رفتند؛ دعوتها و اصرار به اینکه آیتالله بروجردی به قم برود، در آن مدت به اوج خود رسیده بود. مرحوم امام خمینی جزو فعالان این عرصه بود. آقایان دیگری هم فعال بودند؛ اما امام خمینی از همه برای دعوت از آیتالله بروجردی به قم کوشاتر و فعالتر بود. مرحوم دایی ما، آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری هم در این زمینه نقش داشت.
فضای حوزه بعد از رحلت آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حایری چگونه بود که در واقع زمینه ساز دعوت آیت الله العظمی بروجردی به قم گردید؟
بعد از فوت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، علمای ثلاث قم (آیتالله حجت کوه کمرهای، آیتالله صدرالدین صدر و آیتالله سید محمدتقی خوانساری) حوزة علمیه را اداره میکردند. در آن دوره مشکلاتی برای حوزة علمیة قم به وجود آمد. وجوهات کمتر، به آنجا میرسید و طبیعتاً ادارة مالی حوزه علمیه از طریق همین وجوهات بوده است. علتش این بود که مرجعیت پس از فوت حاج شیخ، به سمت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی در نجف بسط پیدا کرد. بازاریان تهران و شهرهای مختلف هم مقلد ایشان شدند. ایشان این فتوا را داشت که هر کسی باید وجوهات را به مقلد خودش بدهد. از همین رو وجوهات به نجف اشرف میرفت. مراجع ثلاث هم مرجعیت عام نداشتند و مقلدان محدودی داشتند. این نگرانی به وجود آمد که حوزة علمیة قم دارد از هم میپاشد. از این نظر به این فکر افتادند که آیتالله بروجردی را به قم دعوت کنند و همگی از ایشان حمایت کنند و حوزة علمیة قم را تقویت نمایند. همین اتفاق هم افتاد. کلید این قضیه را مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر زد.
پس جرقه های دعوت ایشان به قم توسط مرحوم آیت الله صدر زده شد؟
بله در واقع این ایده در اولین بار به ذهن ایشان آمد و آن را با مراجع دیگر قم مطرح کرد. همگی هم همراهی کردند. پس از آن بود که علمای قم به اتفاق و هماهنگی همدیگر شروع به دعوت از آیتالله بروجردی کردند. نامههای دعوت زیادی به بروجرد ارسال شد. عدهای هم حضوراً به آنجا و دیدار ایشان میرفتند و اصرار میکردند که به قم بیاید. از جمله کسانی که در این زمینه فعال بود، مرحوم والدم، آیتالله سید محمد محقق داماد بود؛ با این حال به نظرم مراجع ثلاث در آمدن آیتالله بروجردی به قم نقش اصلی را ایفا کردند. در واقع کلید دعوت از آیتالله بروجردی از سوی آن سه مرجع بزرگوار زده شد و واقعاً هم از خود گذشتگی کردند و جایگاه خود را تماماً در اختیار ایشان گذاشتند.
از تحولات حوزة علمیه پس از ورود آیتالله بروجردی به قم، مطالبی بیان کنید.
وقتی آیتالله بروجردی به قم آمد کرسی درس و بحث خود را فعال کرد. رفته رفته مقام مرجعیت ایشان و حوزة علمیه رونق زیادی گرفت و عموم شیعیان ایران از وی تقلید کردند.
مرحوم آیتالله بروجردی شخصیت بینظیری بود و بر اساس درک عمومی مردم پس از ایشان دیگر هیچ مرجعی به آن اندازه تبلور پیدا نکرد.
از آثار و برکات حضور ایشان در قم بفرمایید.
حضور ایشان در قم آثار و برکات فراوانی به همراه داشت. ایشان در ارتقای سطح علمی و معنوی حوزة علمیة قم نقش بسزایی داشت. انسان بسیار خوشفکر و مدبر و باتقوایی بود. در واقع حوزة علمیة قم در زمان آیتالله بروجردی پُرآوازه شد. اگر چه این حوزة علمیه در زمان حاج شیخ پایهگذاری شد، اما در زمان ایشان به آن عظمت و جایگاه نرسیده بود. حتی در زمان مراجع ثلاث قم هم این جایگاه را نداشت. آیتالله بروجردی بود که تأثیر عمیق و زیادی بر سطح علمی آن گذاشت. ایشان تا قبل از آمدن به قم، در همان بروجرد هم از جایگاه ویژهای برخوردار بود و کم و بیش مقام مرجعیت عام خود را داشت. حتی افرادی در تبریز هم از ایشان تقلید میکردند. وقتی به قم آمد، هم شناختهتر شد و هم حوزة علمیه قم را پُرآوازهتر کرد. به هر حال قم از نظر علوم دینی در ایران محوریت داشت و شهر بروجرد فاقد این محوریت بود.
آیا مرجعیت واحد برای جامعة دینی ما مؤثرتر است یا مرجعیت متکثر؛ مانند زمان فعلی؟
البته مرجعیت واحد تأثیر بیشتری در جامعه دارد؛ اما کثرت مرجعیت با وجود مراجع خوب و باتقوا هم میتواند آثار و برکاتی به همراه داشته باشد.
قبل از اینکه آیتالله بروجردی به قم بیاید، محوریت مرجعیت عام شیعه در نجف، و حول آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی بود. یک سال پس از ورود آیتالله بروجردی به قم، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی فوت کرد و همین امر موجب شد تا ذهنها به سمت آیتالله بروجردی در قم برود و مرجعیت عام در آنجا متمرکز بشود. البته در همان زمان در نجف شخصیتهای دیگری هم حضور داشتند، اما چندان نفوذی نداشتند و پس از مدتی هم به رحمت خدا رفتند. به هر ترتیب شخصیتهای بزرگ و مطرحی در حوزة علمیة نجف حضور داشتند، اما پس از فوت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی نتوانستند مانند آیتالله بروجردی در قم جایگاه و محوریت عام و واحد پیدا کنند.
از خدمات فرهنگی و تبلیغی ایشان برای ما بگویید.
آیتالله بروجردی خدمات علمی و فرهنگی و تبلیغی زیادی در آن زمان داشت. نمایندگانی را برای گسترش دین مبین اسلام و مذهب تشیع به خارج از کشور اعزام میکرد؛ در آمریکا، آلمان، مصر، عربستان، پاکستان و انگلستان نمایندگانی داشت.
همچنین شاگردان زیادی را تربیت کرد؛ اغلب مراجع تقلید فعلی در قم، مانند آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله نوری همدانی، آیتالله سبحانی، آیتالله صافی گلپایگانی و... از شاگردان ایشان بودند. عدهای نزدیک ده سال درس آیتالله بروجردی را درک کردند. به هر حال این افراد جزو فضلای حوزة علمیه بوده و هستند.
مرحوم آیتالله فاضل موحدی لنکرانی (پدر مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی) جزو اصحاب خاص و مورد اعتماد آیتالله بروجردی بود و حشر و نشر زیادی با ایشان داشت.
حضرت آقا، اگر خاطرهای از آیتالله بروجردی به یاد دارید، آن را بهعنوان حسن ختام گفتوگو بیان بفرمایید.
به خاطر دارم که بچه مدرسهای بودم و به همراه معلم و چند تن دیگر از همکلاسیانم به دیدار آیتالله بروجردی رفتیم و مقالهای خواندیم. ایشان به ما پنج تومان جایزه داد. البته خودم را معرفی نکردم که فرزند چه کسی هستم. طبق عادت برای من سخت بود که از کسی پولی بگیرم. مرحوم والدم در گوشهای نشسته بود و به من اشاره کرد که آن مبلغ را بگیرم و من هم قبول کردم.
نگاهی به زندگانی آیتالله العظمی حاج آقا حسین احمدی طباطبائی بروجردی(ره)
ولادت
در آخرین روزهای ماه صفر سال 1292هـ. ق، در خانهای از خاندان طباطبایی، در شهر تاریخی بروجرد، کودکی چشم به جهان گشود که او را حسین نامیدند. او از همان ایام کودکی، مورد مهر و علاقه سرشار پدرش، سید علی قرار گرفت و در سایه توجهات او تعلیم، تربیت و رشد یافت.
والدین
پدر بزرگوار ایشان، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید علی طباطبایی، عالمی جلیل القدر، موصوف به علم و تقوا، مرجع حوائج مردم، ساعی در اعلای کلمه دین و عارف به نسب بیت شریف خویش بود.
مادرش سیده آغابیگم، دخت ارجمند مرحوم سید محمدعلی طباطبائی( رحمه الله) است که بانویی متدینه، زاهده، عابده، متحفظ بر انجام مستحبات و ترک مکروهات و عالمه و پاکدامن بود.
تحصیلات
ایشان در هفت سالگی وارد مکتب خانه شد و کتاب «جامع المقدمات» را به خوبی آموخت و در میان شاگردان از امتیاز مخصوصی بر خورد دار شدند، به طوری که ذکاوت و تیزهوشی و متانت وی زبانزد خاص و عام گردید.
پدرش چون پیشرفتش را دید، او را به حوزه علمیه نوربخش بروجرد برد و از معلم خواست تا بقیه علوم مقدماتی را به پسرش بیاموزد. بدین گونه صرف و نحو، معانی بیان، بدیع و منطق، فقه و اصول را در بروجرد آموخت.
هجرت به اصفهان
از آن جا که حوزه علمیه بروجرد، نیاز علمی او را پاسخگو نبود،به توصیه بزرگان و صلاحدید پدر، در سال هزار و سیصد و ده قمری به اصفهان مهاجرت کرد.
اساتید ایشان در اصفهان
ایشان، پس از ورود به اصفهان، در درس مرحوم حاج سیدمحمدباقر درچهای شرکت کرد.
آن استاد گرانمایه، به حضرت آیت اللهالعظمی بروجردی، بسیار اظهار مهر و علاقه میکرد؛ حضرت آیتالله العظمی بروجردی(ره) تا آخرین لحظات حیات، این استاد ارزشمند را فراموش نکرد.
ایشان هم چنین در درس جناب میرزا ابوالمعالی کلباسی و جناب سیدمحمدتقی مدرس شرکت می کردند. علاوه بر فقه و اصول و رجال، در درس فلسفه دو فحل این فن، یعنی آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی، حاضر شد.
بازگشت به بروجرد
ایشان بعد از چهار سال تحصیل در اصفهان، در ربیع الاول سال 1319هـ. ق، نامهای از طرف پدر در یافت نمود که از او خواسته بود که به بروجرد بر گردد.ایشان گمان می کرد پدرش می خواهد او را برای ادامه تحصیل به نجف اشرف بفرستد، ولی بر خلاف تصورشان، پس از دیدار پدر و بستگان، مشاهده می کند که مقدمات ازدواج او را فراهم کرده اند.
ازدواج
آیتالله بروجردی در مدت زندگی پر بارشان سه بار ازدواج کردند.
ازهمسر نخستشان، دو پسر و سه دختر داشتندکه همه در کودکی وفات کردند، به جز یکی از دختران، به نام آغا نازنین که پس از دو سال ازدواج با عموزاده خود به نام مرحوم آقا بهاء الدین طباطبائی، هنگام زایمان، وفات یافت.
این بانوی مجلله پس از گذشت مدتی، به دلیل بچه دار نشدنش به آیتالله بروجردی پیشنهاد کردند که شما باید صاحب اولاد باشید، لذا اجازه دهید که برای شما همسر دوم اختیار نمایم. با اجازه آیتالله این کار انجام شد. ایشان با دختر حاج محمد جعفر روغنی اصفهانی( از تجار متدین بروجرد) ازدواج کرد که نتیجه این ازدواج دو دختر و دو پسر می باشد.
همسر اول ایشان در سال 1326 شمسی در قم بدرود حیات گفت و در ایوان آئینه حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
بانوی دوم ایشان هم در بروجرد در سال 1364 شمسی وفات یافت و در همان جا مدفون گردید.
همسر سوم آیتالله بروجردی نیز دختر مرحوم سید عبدالواحد طباطبایی عموزاده ایشان است که پس از وفات در صحن حضرت معصومه(س) درمقبرهپروین اعتصامی به خاک سپرده شد.
هجرت به نجف
زمانی که آیتالله بروجردی در اصفهان مشغول به تحصیل بودن، بار دیگر نامه ای ازطرف پدر به دستش رسید که از وی خواسته بود به نجف عزیمت کند، لذا در بیست و هفت سالگی به همراه برادر کوچکش سید اسماعیل، روانه نجف شدند.
زندگی و درس
آیتالله بروجردی پس از ورود به نجف اشرف، به حوزه درس مرحوم آیتالله العظمی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی وارد شده و نه سال از محضر پر فیض آن فقیه بزرگ و علمای دیگری چون: آیتالله العظمی آقا سید کاظم یزدی، و آیتالله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعة) در فقه و اصول و رجال کسب فیض کردند
ایشان در ایام تحصیل در نجف اشرف، بعد از اتمام درس مرحوم آخوند، بحث همان روز را برای جمع کثیری تقریر میفرمودند.
بازگشت از نجف به بروجرد و مرگ
پدر و استاد
ایشان در اواخر سال 1328 ق، به اصرار و تأکید پدر از نجف اشرف به وطن خویش مراجعت و در میان استقبال پر شور علما و عموم اهالی بروجرد وارد این شهر شدند. شش ماه بعد از ورود ایشان، پدرش از دنیا رفت. چند ماه بعد، (سال 1329) آیتالله آخوند خراسانی هم دار فانی را وداع گفت.
آیتالله بروجردی حدود سی و سه سال در بروجرد اقامت داشتند. و در تمام این مدت به طور مستمر مشغول به تحصیل، تالیف، تدریس فقه واصول بودند. اکثر آثار مکتوب و ابتکارات علمی ایشان در فقه مانند حاشیه بر عروةالوثقی، اصول، حدیث و رجال، حاصل تلاش این دوره اقامت در بروجرد است.
اعتراض به رژیم پهلوی
در سال 1345 ق. رئیس اداره ثبت احوال بروجرد، شخصی بهایی را به معاونت خود منصوب کرد. همچنین مراسمی با حضور زنان برهنه و وضعیت شرمآور، در سطح شهر به راه افتاده بود. این اخبار به گوش آیتالله بروجردی رسید، ایشان به عنوان اعتراض به این اعمال ناروا، بروجرد را به مقصد عتبات عالیات ترک نمودند.
فرماندار بروجرد و دیگر مسئولین شهر، مسئول اداره ثبت احوال و معاونش را برکنار و تنبیه نمودند و حضرت آیتالله بروجردی را به شهر برگرداندند. ولی آیتالله فقید بعد از چند ماه، بر اثر دلتنگی و اعمال خلاف شرع مسئولین کشوری، به طرف عتبات رفته و در نجف اشرف ساکن گردید.
شش ماه بعد مردم اصفهان به رهبری آیتالله حاج آقا نور الله اصفهانی و برادرشان حاج آقا جمال الدین، به عنوان اعتراض به اعمال رضاخان به قم مهاجرت می کنند. با هجرت حاج آقا نورالله بسیاری از علمای بلاد نیز هجرت نموده و به آنها می پیوندند.
توجه عمده علما و متحصنین قم به نجف اشرف و پشتیبانی آیات عظام و مراجع عالی قدر عتبات: آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله میرزا محمد حسین نائینی و آیتالله میرزا علی آقا شیرازی بوده است.
مرحوم آیتالله بروجردی به علت آگاهی و اطلاع کاملی که از اوضاع کشور و وضعیت حوزه های علمی، خصوصاً قم و مشهد و شرایط خاص مردم داشتند، طرف مراجعه و مشورت زعمای نجف قرار می گرفت.
علمای نجف با دریافت تلگراف علمای متحصن در قم به حمایت از آنان برخاسته و تصمیم گرفتند اعتراض خود را به گوش رضاخان برسانند، بنابراین آیتالله بروجردی و شیخ احمد شاهرودی را به نمایندگی از طرف خود انتخاب نمودند تا با علمای قم دیدار کنند و به تهران رفته و خواسته های علما و مهاجرین را به گوش مقامات حکومتی برسانند.
بازداشت آیتالله بروجردی
همزمان با اوج گیری اعتراضهای مردم علیه رضاخان و هجرت اعتراض آمیز روحانیان کشور به قم، آیتالله بروجردی به مرز ایران گام نهاد. مزدوران دربار، که از پیوستن او به مهاجران و رساندن پیام مراجع نجف به معترضان هراس داشتند، در قصر شیرین وی را دستگیر کردند و به پایتخت بردند.
در تهران رضا خان به دیدارش آمد. آیتالله بروجردی رضاخان را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی دعوت می کند و چون میدانست اجازه سفر به قم و بروجرد را به او نمیدهند، فرمود بر آنم به مشهد سفر کنم.
اندکی پس از خروج رضاخان، تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. آیتالله العظمی بروجردی از پذیرش هدیه دربار خودداری کرد.
سفر به مشهد مقدس
ایشان پس از این ماجرا مستقیماً از تهران به سوی مشهد مقدس حرکت کردند و مدت هشت ماه در مشهد اقامت داشتند.
ورود ایشان به مشهد مقدس با استقبال بسیار گرم بزرگان حوزه علمیه مشهد و فضلا و مدرسین مواجه شد.
به درخواست علمای بزرگ مشهد از جمله مرحوم آیتالله حاج آقا محمد کفائی، (معروف به آقازاده) و مرحوم آیتالله آقای حاج آقا حسین طباطبایی قمی، شبها در مسجد گوهرشاد، اقامه جماعت نمودند. آقایان ائمه جماعات مسجد گوهر شاد و بسیاری از مساجد دیگر، نماز خود را تعطیل و به جماعت ایشان حاضر شدند. از جمله مرحوم آیتالله آقازاده با آن وجاهت و شخصیت عظیم علمی و گروهی دیگر، از ملتزمین جماعت ایشان بودند. مرحوم آیتالله قمی نیز گهگاه در این جماعت شرکت میکردند.
پس از گذشت مدت حدوداً هشت ماه (به قولی سیزده ماه)، ایشان تصمیم به ترک مشهد و بازگشت به بروجرد می گیرد. در بازگشت از مشهد، در قم توقف نمودند و به گرمی از سوی حوزه قم مورد استقبال قرار می گیرد. مرحوم آیتالله حائری یزدی، مصراً از ایشان تقاضای اقامت در قم و شروع تدریس را می نمایند. مباحثات ایشان، با استقبال فضلای قم مواجه می شود. مرحوم آیتالله حائری نیز، طلاب و فضلا را به شرکت در درس ایشان ترغیب می کنند.
بازگشت به بروجرد
اصرار طبقات مختلف بروجرد و درخواستهای مکرر از معظم له برای بازگشت به بروجرد، باعث شد ایشان تصمیم به بازگشت بگیرند.
در بازگشت به بروجرد، بیش از سابق مورد استقبال و توجه مردم مسلمان واقع می شوند. کمی بعد از مراجعت از سفر، رساله عملیه ایشان به فارسی چاپ شده و بدین وسیله روز به روز بر تعداد مقلدین و ارادتمندان ایشان افزوده می شود.
دوران مصیبتبار
یکی از مشکل ترین ایام اقامت ایشان در بروجرد سالهای 1350 تا 1360 هجری قمری (1310 تا 1320 شمسی ) و دوران فشار و اختناق رضاخان است. این دوران مصادف بود با تلاش حکومت برای برداشتن عمامه، تعطیلی حوزه های علمیه، کشف حجاب و تعطیلی مجالس دینی و مذهبی. به گفته خود مرحوم آیتالله بروجردی، این دوران یکی از مصیبت بار ترین ایام زندگانی ایشان بوده است.
کسالت و بیماری
آیتالله العظمی بروجردی در سال 1364 هـ. ق برای معالجه از بروجرد به تهران آمدند و در بیمارستان فیروز آبادی مورد عمل جراحی قرار گرفت. علمای اعلام از قم، تهران و.. . به عیادت ایشان شتا فتند. در این هنگام چند نفر از فقهای سرشناس حوزه علمیه قم خصوصا امام خمینی(ره) فرصت را مغتنم شمرده از آیتالله بروجردی جهت اقامت در قم و قبول مرجعیت جهان تشیع و رهبری و مدیریت حوزه علمیه قم دعوت کردند.این موضوع با اصرار آقایان و استخاره به قرآن مجید، مورد قبول واقع شد. آیتالله بروجردی پس از تشرف به مشهد مقدس، عصر پنج شنبه 26 صفر 1364 ق. در میان استقبال بی نظیر مراجع، علما و مردم قم، وارد این شهر مقدس شد.
تجلیل علمای عالیقدر قم
اغلب فضلا ومدرسین سرشناس از جمله امام خمینی(ره) و آیتالله سید محمد محقق داماد و حاج آقا مرتضی حائری برای نشان دادن اهمیت دروس ایشان و تشویق فضلا به حضور درآن دروس، همراه با شاگردان خود در مجالس درس ایشان حضور مییافتند.
آیتالله سید صدرالدین صدر (از مراجع تقلید)که در صحن بزرگ حضرت معصومه(علیها السلام) اقامه جماعت میکرد، جایگاه نماز خود را به آیتالله بروجردی واگذار کرد.
مرحوم آیتالله سید محمد حجت (یکی دیگر از مراجع وقت)، جایگاه تدریس خود را در اختیار ایشان قرار داد.
مرحوم آیتالله سید محمدتقی خوانساری با رغبت و نشاط به عنوان احترام در درس ایشان شرکت می کرد.
آخرین مسافرت
ایشان در این زمان یک بار دیگر، راهی مشهد مقدس شدند و به تقاضای مردم مشهد، ماه رمضان آن سال در جوار حرم ملکوتی حضرت امام رضا (ع) ماندند و در شبستان بزرگ مسجد گوهرشاد به جای مرحوم حاج شیخ علیاکبر نهاوندی اقامه جماعت فرمودند.
ایشان در این سفر کتابخانه آستانه مقدسه حضرت علی بن موسی رضا (علیه السلام) را فهرست نگاری نموده و به نسخه اصلی خطی کتاب رجال شیخ طوسی دست پیدا کردند و بعد از سه ماه توقف، به قم مراجعت کرد. این آخرین مسافرت ایشان به خارج از قم بود.
آیتالله العظمی محمد علی گرامی: ایشان موقعیتی جهانی به حوزة علمیه داد
* بسیاری از فضلا تا قبل از آمدن ایشان به قم قصد داشتند که برای ادامة تحصیل به نجف بروند
* مراجع ثلاث برای اینکه حوزه علمیه قم را حفظ کنند، به فکر آوردن شخصیتی همتراز سید ابوالحسن اصفهانی افتادند
آیت الله العظمی محمد علی گرامی از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به توصیف شخصیت و برکات حضور ایشان در حوزه علمیه قم پرداخت.
وضعیت حوزة علمیه قبل از آمدن آیتالله بروجردی به قم را برای ما توصیف بفرمایید.
مرحوم آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سال 1315 ه.ش رحلت کرد. آیتالله شیخ ابوالقاسم قمی دو سال قبل از حاج شیخ از دنیا رفت و وقتی رحلت کرد به مدت چهل روز مجالس فاتحه برپا بود؛ اما برای رحلت حاج شیخ به خاطر فشار نیروهای حکومتی پهلوی اول فقط یک مجلس فاتحه آن هم در شب اول با محدودیتهای زیادی برگزار شد. پس از ایشان رعب و وحشت در حوزة علمیه حاکم شد. مراجع ثلاث قم (آیتالله صدر، آیتالله خوانساری، آیتالله حجت) هم نفوذ و قدرت چندانی نداشتند که حوزة علمیة قم را اداره کنند. البته این آقایان در آن زمان مرجع تقلید و نزد عامه محترم بودند؛ اما مانند مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی در نجف از نفوذ و فراگیری عام برخوردار نبودند. مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی حتی در زمان حیات حاج شیخ در قم هم در ایران مقلد داشت؛ از جمله مادرم که در آن زمان مقلد ایشان بود. وقتی سید ابوالحسن اصفهانی فوت کرد، خانوادة ملک فیصل، پادشاه عراق در خیابانها به سر و صورت خود گِل میزدند. تشییع جنازة ایشان بیسابقه بود. بنابراین در چنین دورانی کسی همتراز سید ابوالحسن در قم وجود نداشت. مراجع ثلاث برای اینکه برای اینکه حوزة علمیه قم را حفظ کنند، به فکر آوردن شخصیتی همتراز سید ابوالحسن اصفهانی افتادند. زمزمة دعوت از آیتالله بروجردی به قم در برخی از جلسات شنیده میشد. بسیاری از فضلا در فصل تابستان به بروجردی نزد آیتالله بروجردی میرفتند؛ از جمله مرحوم آیتالله مطهری که به صورت حضوری به بروجردی میرفتند و از محضر ایشان استفاده میکردند. حاشیة آیتالله بروجردی بر عروه بسیار مورد توجه قرار گرفت. گفته میشود اولین حاشیه بر کتاب عروه که چاپ و منتشر شد، در قم آیتالله بروجردی بود. از این رو جامعیت علمی ایشان بر همگان آشکار بود.
چه شد که آیتالله بروجردی راضی شد به قم بیاید و در اینجا باقی بماند و حوزة علمیه را اداره کند؟
ظاهراً قبل از اینکه به قم تشریف بیاورد، دچار بیماری فتق میشود. ایشان را به بیمارستان فیروزآبادی تهران بردند. در مسیر وقتی از قم رد شدند، چشم ایشان به بارگاه حضرت معصومه(س) افتاد. به ایشان توسل کرد و گفت که اگر شفا پیدا کنم، در جوار حضرت معصومه(س) میماند. در بیمارستان فیروزآبادی هم عدة زیادی از علمای قم به ملاقاتش رفتند و اصرار کردند که پس از بهبودی به قم بیاید.
به هر ترتیبی که بود آیتالله بروجردی به قم آمد و تا آخر عمر در همینجا ماند و کرسی درس و بحث خود را شروع کرد. ناگفته نماند که بسیاری از فضلا تا قبل از آمدن ایشان به قم قصد داشتند که برای ادامة تحصیل به نجف بروند. اخوان مرعشی خودشان به من گفتند: «تصمیم قطعی داشتیم به نجف برویم. وقتی آیتالله بروجردی درس را شروع کرد، با خود گفتیم برویم و ببینیم کیفیت تدریس ایشان چطور است.» ظاهراً درس اجاره را شروع کرد. در معاملات، بیع و اجاره از باقی مباحث مشکلتر و دقت بیشتری لازم دارند. بعضی از درسهای زحمت چندانی ندارند؛ مثل امر به معروف. این مباحث چندان پیچیده نیستند. ملایی در آنجا روشن میشود که مباحث پیچیده باشند و تضاد اقوال و روایات زیاد باشد. اخوان مرعشی میگفتند: «وقتی درس آیتالله بروجردی را شرکت کردیم، از رفتن به نجف منصرف شدیم. فهمیدیم که خود نجف به قم آمده است. بعدها درس آیتالله بروجردی را تا مدتهای مدید ادامه دادید و بعد فهمیدیم که مبانی ایشان دست ما آمده است و در جلسات درسی شرکت نکردیم. یک بار در صحن حرم حضرت معصومه آیتالله خمینی را دیدیم. به ما گفت چرا دیگر درس آیتالله بروجردی را شرکت نمیکنید؟ ما گفتم که مبانی ایشان به دست ما آمده است و دیگر لازم نیست که درس حضور داشته باشیم. آیتالله خمینی گفت اشتباه میکنید. فقه اینطور نیست و لابهلای مطالب ریزهکاریهایی هست که فقط با ممارست به دست میآید. از این رو دوباره به جلسات درس آیتالله بروجردی برگشتیم. چند سال درس را ادامه دادیم و بعد تصمیم گرفتیم که به نجف برویم. ضمن اینکه قصد ازدواج داشتیم.» بنابراین آیتالله بروجردی از نظر علمی شخصیت عظیمی داشت.
یک بار وقتی قحطی آمد، ایشان شخصاً املاک ارثی خود را فروخت و برای فقرا نان و طعام تهیه کرد.
وقتی آیتالله بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی تهران بستری بود، محمدرضا پهلوی به عیادت ایشان رفت. عکس آن عیادت هم موجود است که چطور شاه متواضعانه کنار تخت آیتالله بروجردی نشسته است.
شخصیت ایشان در زمان حاج شیخ هم مطرح و پُرنفوذ بود؛ چون در همان زمان هم حاج شیخ به ایشان اصرار میکرد که به قم بیاید. حتی در زمان حاج شیخ به قم آمد و مدت کوتاهی در اینجا ماند. ظاهراً هم قصدش ماندن بود؛ آقای مهدی بروجردی، پدر عیال آیتالله گلپایگانی به حاج عبدالکریم حائری گفت که آیتالله بروجردی قصد دارد به بروجردی برگردد. خوب است که دیداری با ایشان داشته باشید. علتش هم این بود که جمعیت زیادی از بروجردی به قم آمدند بودند و اصرار داشتند که آقا را به بروجردی برگردانند. آقای مهدی بروجردی حاج شیخ را به دیدار آیتالله بروجردی برد با این حساب که با ایشان خداحافظی کند. آیتالله بروجردی هم در یک وضعیتی قرار گرفت و احساس کرد که حاج شیخ هم مایل نیست ایشان در قم بماند! در واقع اصل این نقشه را آقای مهدی بروجردی کشیده بود؛ چون فکر میکرد اگر آیتالله بروجردی نباشد، راه برای آیتالله گلپایگانی هم باز میشود. وقتی حاج شیخ به دیدار آیتالله بروجردی رفت، به ایشان گفت: «شنیدم که میخواهید تشریف ببرید. انشاءالله که موفق باشید.» آیتالله بروجردی گمان برد که این دیدار به قصد این است که حاج شیخ هم میخواهد در قم نباشد و به بروجردی برگردد. بر همین اساس به بروجرد برگشت. بعدها در زمان مرجعیت آیتالله بروجردی در قم، آقای سید مهدی به این قضیه اعتراف کرد. غرض اینکه مقام و شأن آیتالله بروجردی در زمان حاج شیخ هم مطرح بود.
از ویژگیهای فردی و خصوصیات اخلاقی آیتالله بروجردی برای ما بگویید.
آیتالله بروجردی علاقة وافری به اهلبیت عصمت و طهارت داشت. معروف است که از فرط گریه بر مظلومیت اهلبیت علیهمالسلام، چشمانش هم کمسو شدند. بند در سال 1337 ه.ش حدوداً بیست ساله بودم. در آن دوران کتابی نوشتم که به دست ایشان هم رسید. پس از چندی برای من جایزه فرستاد. حدود یک سال بعد به دیدار ایشان رفتم تا وجوهات را به دستشان برسانم. آیتالله علی صافی به آیتالله بروجردی گفت: «کتابی را که از آن تعریف و تمجید میکردید، همین آقای گرامی نوشته است.» ایشان دوباره از آن کتاب تعریف و تمجید و مرا بسیار تحسین کرد.
از جمله ویژگیهای فردی آیتالله بروجردی سخاوت زیاد ایشان بود. گاهی نصف وجوهات شرعی را که طلبهها به دست ایشان میرساندند، به خودشان میبخشید. همچنین از شجاعت بالایی برخوردار بود. ایشان بعد از شهریور 1320 در قضیة کشف حجاب اقدام شجاعانهای داشت. وقتی آیتالله سید حسین قمی به خاطر این قضیه به تهران رفت، تلگراف کرد که تمام خواستههای آیتالله قمی باید اجرا بشوند. در همین جریانات بود که یک بار در مرز کرمانشان دستگیر شد و ایشان را به تهران بردند. پس از آن رضاخان فهمید که در آنجا قرار است که شورش بشود و آیتالله را به جای دیگری تبعید کرد.
لذا تمام این ویژگیها علمی و جایگاه مردمی و اجتماعی و خصوصیات اخلاقی که داشت، موجب شد که علما از ایشان برای حضور همیشگی در قم دعوت کنند و بر این قضیه هم اصرار بورزند.
کدام یک از علما در آمدن آیتالله بروجردی به قم نقش مؤثرتری داشت؟
در میان مراجع ثلاث، مرحوم آیتالله صدر ازخودگذشتگی بسیاری کرد و حتی جای نماز خود در صحن حرم را به آیتالله بروجردی داد. مرحوم حضرت امام هم در آوردن ایشان به قم نقش بسزایی داشت. مرحوم مطهری هم که تا قبل از آن شاگرد آیتالله بروجردی بود، در آوردن ایشان به قم تأثیر داشت. با این حال آیتالله سید صدرالدین صدر از باقی علما نقش مؤثرتری ایفا کرد. آیتالله خوانساری نیز نقشهایی در این زمینه داشت. آیتالله حجت کوه کمری با آمدن آیتالله بروجردی موافق بود، اما نشنیدم که فعالیت زیادی در این زمینه داشته باشد.
آیا قضیة آمدن آیتالله بروجردی به قم مخالفینی هم داشت؟
بله. یکی از منبریهای معروف آن زمان، ظاهراً آقای انصاری بود که وقتی رادیو بیبیسی بعد از فوت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی اعلام کرد که آیتالله بروجردی مرجع تقلید است، به منبر رفت و گفت که ما مرجع تقلید انگلیسی نمیخواهیم! در آن زمان آقای اشراقی هم منبری معروفی بود و پس از مدتی هم آقای انصاری و هم آقای اشراقی هر دو از مریدان و یاران آیتالله بروجردی شدند.
ایشان چرا با نواب صفوی و یارانش مخالفت میکرد؟
مخالف آیتالله بروجردی با نواب و یارانش به خاطر ایجاد شلوغی در حوزه علمیه بود. از نظر ایشان این افراد مقام مرجعیت را حفظ نمیکردند. وقتی مرجع ساکت باشد و دیگران شلوغ کنند، نوعی بیاحترامی به مرجعیت است. دو تن از طلبهها به خاطر نهی از منکر نسبت به خانمهای بیحجابی که میخواستند وارد صحن بشوند، دستگیر شدند؛ یکی از آن دو حاج حسن آقای تهرانی بود که پس از انقلاب در دادگاه ویژه روحانیت اشتغال داشت. این دو را دستگیر کردند و به دادگاه بردند. پس از آن طلبهها راهپیمایی کردند که من هم در آن راهپیمایی حضور داشتم. پس از آن به منزل آیتالله بروجردی رفتیم. من و آقای آل طه مأموریت پیدا کردیم که با امام در این باره صحبت کنیم. ما به تازگی به درس ایشان میرفتیم. امام با تندی و ناراحتی به ما گفت که رئیس حوزه آیتالله بروجردی است و بدون نظر ایشان معنی ندارد کسی کاری کند. اگر آیتالله بروجردی جلسهای در این باره ندارد، ما هم جلسهای نخواهیم داشت. به امام گفتیم ما از آیتالله بروجردی نشنیدیم؛ اما حاج محمد حسین احسن گفته که آقا جلسهای در این زمینه ندارد. امام گفت اولاً آقای احسن دروغ نمیگوید؛ ثانیاً آیتالله بروجردی چیزهایی میداند که ما نمیدانیم.چون ایشان حاضر به تشکیل جلسه در این باره نیست، ما هم حاضر به تشکیل جلسه نیستیم... . امام تا این حد احترام مقام و مرجعیت آیتالله بروجردی را حفظ میکرد.
در زمینة اقدامات فرهنگی آیتالله بروجردی مطالبی بیان بفرمایید
آیتالله بروجردی با کمک آیتالله شیخ محمدتقی قمی دارالتقریب بین المذاهب را در قاهره تأسیس کرد. در این زمینه دو نفر زحمت زیادی کشیدند: یکی شیخ محمدتقی قمی در قاهره و دیگری مرحوم شرفالدین در لبنان. مرحوم شرفالدین مناظراتی با مفتی مصر داشت که در کتاب المراجعات منتشر شده است. از این نظر در بعد فرهنگی زحمت بسیار کشید و شیعه را در لبنان معروف کرد. در قاهره هم آقای محمد شلتوت تسلیم نظرات آیتالله بروجردی شد و مذهب تشیع را به عنوان یکی از مذاهب اسلام به رسمیت شناخت. الان هم اهل سنت آنجا با اینکه رهبر سابقشان محمد شلتوت چنین فتوایی داده، پشت سر ما شیعیان نماز نمیخوانند!
آقای دوانی در خاطرات خود میگوید من به آیتالله بروجردی گفتم که اگر صلاح میدانید مذاکرات خودتان با محمد شلتوت را منتشر کنیم. آیتالله بروجردی با آن همه زحمت نتیجه بخش در این زمینه ناراحت شد و گفت حالا ما کاری کردیم؛ اما هر گونه ارتباط اقلیت با اکثریت به ضرر اقلیت است. تماس نگیریم و مستقل نباشیم خیلی بهتر است.
از نظر شما مرجعیت واحد بهتر است، مانند زمان آیتالله بروجردی، یا مرجعیت متعدد و متکثر، مانند زمان فعلی؟
در بُعد سیاسی و استقامت در برابر دستگاه حاکم، مرجعیت واحد بهتر است؛ اما از نظر راحتی طلبهها مرجعیت متعدد بهتر است. راه حل آن این است که مراجع متعدد باشند، اما متفق القول و متحد الفکر در برابر اقدامات دستگاه حاکم باشند.
وضعیت حوزة علمیه پس از ورود آیتالله بروجردی به قم چگونه شد؟
آقای اشراقی در توصیف آیتالله بروجردی روی منبر گفت که آقایان به خانههای خود بروند که رئیس حوزه علمیه آمد. در واقع آمدن ایشان فعالیت تمام علمای آن دوران قم را تحت شعاع خود قرار داد.
حوزة علمیه قم چندان در سطح جهانی شناخته شده نبود و با ورود آیتالله بروجردی معروف و عالمگیر شد. ایشان موقعیتی جهانی به حوزة علمیه داد. وقتی دارالتقریب مذاهب اسلامی تأسیس شد، حوزة علمیه قم بیش از پیش زبانزد شد.
شما کدام درس آیتالله بروجردی را شرکت میکردید؟
بنده درس طهارت و صلاة آیتالله بروجردی را شرکت میکردم. البته حضورم در جلسات ایشان بهطور مرتب نبود. چون زیاد پیش میآمد درسشان را شرکت میکردیم و بعد یکی میآمد و میگفت آقا نمیآید. به هر حال ایشان مرجع تقلید بزرگی بود و امور را باید سامان میداد. تعطیلی در درس گاهی به همین خاطر پیش میآمد.
برعکس درس امام خمینی بسیار منظم و دقیق بود. گاهی حتی برف زیادی میآمد؛ اما درس ایشان تعطیل نمیشد. آیتالله بروجردی به خاطر کسالت و امور مرجعیت و اشتغالات زیاد نمیتوانست بهطور منظم جلسات درس را ادامه بدهد.
اگر خاطرهای از آیتالله بروجردی به یاد دارید، برای ما نقل کنید.
در آن زمان در زمینة طهارت و نجاست و نیت وضو و نماز خیلی شدید مبتلا به وسواس شدم. یک روز صبح از طرف پدرم وجوهات را نزد آیتالله بروجردی بردم. دیدم که به خادم خود گفت که تشت آب بیاورد تا وضو بگیرد. رسم بر این بود که مقداری از همان وجوهات را به طلبه برگرداند. من دیدم بعد از وضو با اینکه حوله هم کنار دستش بود، بدون اینکه دستش را خشک کند، یعنی با دست تر به آن پول دست زد و از آن به من داد. برای من جای سؤال شد که پس مسائل طهارت و پاکی چه میشود. در واقع این کار را به خاطر این کرد تا من حساسیت و وسواسم را برطرف کنم. بسیاری از مردم آن موقع و الان از برکات آیتالله بروجردی غافل بوده و هستند. یک بار آیتالله سلطانی خدمت آیتالله بروجردی رسید تا دیدار کند. ایشان را نپذیرفت. خادم آیتالله بروجردی به ایشان گفت که آقای سلطانی آمده تا شما را ببیند. فرمود بله آقای سلطانی قوری قوری! خادم متوجه منظور ایشان نشد. همین را به آیتالله سلطانی گفت. آیتالله سلطانی گفت الله اکبر الله اکبر. این رازی است میان من و آیتالله بروجردی. بعدها خود ایشان نقل کرد که نامهای از طرف کسی دریافت کردم تا به دست آیتالله بروجردی برسانم. آن را روی بخاری گذاشتم و ناخواسته مقداری چای قوری روی آن ریخت. با خودم گفتم حالا این نامه را چطوری برای ایشان ببرم. هیچ کس از این ماجرا خبر نداشت. به همین خاطر آن را کتمان کردم و برای ایشان نبردم!
سیره علمی آیت الله العظمی بروجردی
درس ایشان، ویژگیهای منحصر به فردی داشت که حتی بسیاری از علمای بزرگوار با اشتیاق در درسهای خارج فقه واصول ایشان حاضر میشدند وهرگز فرصت بهرهگیری از نعمت وجود او را از دست نمیدادند.
مواردی از ویژگیهای منحصر به فرد دروس ایشان :
1- اهمیت به درس
الف ) مداومت: شهید مطهری مینویسد :
«مرحوم آیتالله بروجردی به درس خیلی اهمیت میداد، حتی تا یک هفته پیش از رحلت، درس ایشان ادامه داشت.»
ب) کیفیت: آیتالله سید جواد علوی بروجردی به نقل از برخی شاگردان ایشان مینویسد: «بعضی از فضلا که به منظور شرکت در درس ایشان از قم به بروجرد رفتهاند، نقل میکردند: که مرحوم آیتالله بروجردی، هیچ گاه به خاطر بی توجهی شاگرد و یا عدم دقت کافی و یا قلت تعداد آنان، سطح درس را تنزل نمیدادند. به نحوی درس میگفتند که گویی شرکت کنندگان درس ایشان، همه سید مرتضی، شیخ مفید و شیخ طوسی هستند.»
2- برخورداری از الطاف الهی
شهید مطهری میگوید: «روزی بعد از طرح درس فرمود: من توجهی به روایات این مسئله نداشتم، اما همین امروز صبح قبل از شروع درس یادداشتها را مطالعه میکردم که (ناخواسته) یادداشتهای این بحث آمد جلوی دستم و روایات را خواندم و چه قدر روایات جالبی بود ؛ من این را از الطاف الهی میدانم، چرا که آیتالله العظمی بروجردی از اول قصد نشر فقاهت برای خدای متعال را داشت.»
3- سبک ابتکاری: حاج شیخ مجتبی عراقی(رحمه الله)میگوید: «افزون بر بعد معنوی و حالات ملکوتی آن مرحوم، سبک ابتکاری در تدریس و استنباط را داشت که طلاب را جذب میکرد، ایشان هر فرعی را به مبدأ آن بر میگرداند.»
مکتب اصولی
روش ایشان در تدریس علم اصول، سادهگویی وکوتاه کردن مطالب واجتناب از مباحث زائد بود؛ از این رو، اول هر بحث اصولی، مسألـه اصلی را مطرح میکرد، سپس درباره آن به تفصیل بحث میکرد.
مکتب فقهی
ایشان همچون علمای سلف مثل شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ طبرسی وعلامه بحرالعلوم، در علوم اسلامی دارای جامعیت بود. در فقه شیوهای استنباطی را به کار برد. علاوه بر این، به تتبع و جستجو در اقوال پیشینیان و نظریات قدما در فقه (چه شیعه و چه سنی) میپرداختند.
به طور کلی شیوه مرحوم بروجردی در فقه، بر چند نکته اساسی استوار است:
الف ) اهمیت آگاهی از فتاوای قدما
ایشان در تدریس فقه، دارای ابتکارات فراوانی بود. به آرای قدمای شیعه و شهرت فتوایی آنان اهمیتی فوق العاده میداد. ایشان در مسائل مورد بحث، ابتدا به اقوال علمای اهل سنت توجه میکرد، سپس اقوال علمای شیعه را از کتب آنان (بدون واسطه) نقل کرده و مورد بحث قرار میدادند.
ایشان مسائل فقهی را به دو دسته تقسیم میکرد: یک دسته، مسائل متلقّات. دستـه دیگر، مسائل مشروحه. یعنی، آنچه را بعداً فقها شرح وتفصیل دادهاند. این تقسیم بندی، غیر از تقسیم فقه به فقه منصوص وفقه تفریعی است.
ب ) اهمیت آگاهی از فتاوای اهل سنّت برای فقهای امامیه
ایشان معتقد بود: با مراجعه به روایات وفتاوای رایج علمای اهل سنتِ معاصر با ائمه (علیهم السلام)، بهتر میتوان روایات و اقوال ائمه ( علیهم السلام) را فهمید و میفرمود: «فقه شیعه حاشیه بر فقه اهل سنت است» ؛ زیرا در آن عصر، بنا به دلایل سیاسی فتاوای مورد عمل مسلمانان همان فتوای اهل سنت بود، راویان واصحاب ائمه با توجه به فتاوی آنان از ائمه سؤال میکردند، وائمه هم با توجه به آنها پاسخ میگفتند.
ج ) تکیه بر روایات و روش بیان آنها در درس
آیتالله بروجردی به اصول عملیه کمتر تمسک میجست، اما نسبت به کنجکاوی در روایات واستفاده از آنها، دقت و حوصله بسیاری را به خرج میداد.
ایشان در فن درایة الحدیث وشناخت راویان ورجال حدیث، تحقیقات و تسلط عجیب داشت.
د ) ریشهیابی مسائل مورد اختلاف
ایشان مسائل مهم اختلافی بین شیعه وسنّی را بررسی، وتاریخچه آن را دنبال میفرمود وریشه اختلاف را به طور معقول ودور از هر گونه تعصب مذهبی، بیان میکرد.
مکتب رجالی
حضرت آیتالله العظمی بروجردی (ره) در علم رجال، سرآمد و بینظیر بود.ایشان در این علم، روشی منحصر به فرد و ابتکاری داشت. سندهای احادیث کتاب کافی، تهذیب، استبصار و... را از متون آنها جدا کرده وبا دقت مطالعه می کرد و این کار دست آوردهای ارزشمندی نصیب محققان می کرد.
تکریم علمای سلف
آیتالله واعظ زاده خراسانی مینویسد یکی از فضلای حوزه برای من نقل میکرد :
حضرت آیتالله در اثنای درس فقه به یکی از حاضران درس که به قبر حاج شیخ، تکیه کرده بود، فرمود: « به قبر، پشت نکنید. برای اسلام زحمت کشیدهاند!».
آیتالله سید محمد جواد علوی بروجردی: میگفتند کسی جز آیتالله بروجردی نمیتواند حوزه علمیه قم را حفظ کند
برای شناخت بهتر اوضاع سیاسیـ اجتماعی ایران و حوزه علمیه قبل از ورود آیتالله العظمی بروجردی به قم، اقدامات مراجع ثلاث در دعوت از ایشان، فعالیتهای صورت گرفته برای انتقال آیت الله العظمی بروجردی از بروجرد به قم و جایگاه ایشان در حوزههای علمیه، با آیتالله سید محمد جواد علوی بروجردی، نوه مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی به گفتوگو نشستیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید.
موضوع گفتوگوی ما درباره ورود مرحوم آیتالله العظمی بروجردی به قم و تحولات پس از آن است. قبل از هر چیز، فضای حوزه علمیه قم را قبل از آمدن ایشان برای ما ترسیم بفرمایید. سابقه حضور ایشان در قم به کدام دوره برمیگردد؟
حوزه علمیه قم به دست مبارک مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی تأسیس شد. دوران مرحوم حاج شیخ یکی از دورانهای بسیار بابرکت حوزه بوده و جهات مختلفی برای توجه به آن وجود دارد. به مناسبتهای گوناگونی گفتهام که باید به آمدن حاج شیخ به قم و استقرار ایشان در قم و تشکیل حوزه توجه شود. افراد بااخلاصی از علمای قم، که خودشان مرجعیت داشتند، حاج شیخ را کمک کردند. این افراد به محض اینکه حاج شیخ وارد قم شد همه امور را به ایشان واگذار کردند. اینها واقعیتهایی است که باید بدانیم تا بفهمیم که حوزه علمیه قم با چه خلوصهایی شکل گرفته است. در دوران حاج شیخ تعداد طلاب زیاد نبود. اما همه شاگردانی که ایشان تربیت کرد منشأ اثر شدند. حتی شاگردانی که پس از مدتی از لباس روحانیت خارج شدند، اغلب به مقاماتی و مسئولیتهایی رسیدند. مثلاً شیخ محمدتقی عبده بروجردی، از شاگردان ممتاز حاج شیخ، تا سِمَت ریاست دیوان عالی کشور پیش رفت. وی شخصیتی مستقل و بسیار منشأ اثر بود. دوران حاج شیخ، دوران خاصی بود. در دوران حاج شیخ، مرحوم آیتالله العظمی بروجردی هم حضوری در قم داشتند. این مطلب حائز اهمیت است که آشنایی بزرگان و فضلای قم با مرحوم آیتالله بروجردی در آن دوران محدود شکل گرفته بود و این آشنایی و شناخت صرفاً از طریق رفتن بعضی از بزرگان به بروجرد نبود.
یک بار در دوران زعامت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، آیتالله بروجردی عازم حج شدند. هنگام بازگشت چندین ماه در نجف توقف کردند و سپس به ایران بازگشتند. مأموران حکومتی به ایشان بدگمان شدند. لذا پس از بازداشت به تهران منتقل کردند. حدوداً صد روز در تهران زندانی بودند و پس از آن نگذاشتند به بروجرد برگردند. آنها اصرار داشتند که ایشان در تهران بمانند، اما آقای بروجردی حاضر به ماندن نبودند. از اینرو مشهد را برای اقامت اختیار کردند و به نقلی یازده ماه و به نقل دیگری چهارده ماه در مشهد ماندند. البته میتوان مدت اقامت ایشان در مشهد را دقیقاً به دست آورد. چون در آن زمان مرحوم آقا میرزا محمد خراسانی هم در مشهد بود؛ یعنی پسر بزرگ مرحوم آخوند که بسیار مُلّا بود و در تحکیم حوزه علمیه خراسان نقش بیبدیلی داشت. مرحوم حاج آقا حسین قمی هم در مشهد بود. مرحوم حاج میرزا احمد کفایی (دیگر آقازاده آخوند)، و آقا میرزا یونس اردبیلی هم در مشهد حضور داشتند. ایشان در طول اقامت در مشهد، درس و بحث شروع میکنند، اما این درس و بحثها دوام نمیآورد. علت دوامنیاوردن هم حضور و هشدارهای ارتش در آنجا بود که ظاهراً به آن رکن دو میگفتند.
دلیل این کار چه بود؟
دائماً به آقای بروجردی هشدار میدادند که باید از مشهد بروید. چون رضاخان اقداماتی را شروع کرده بود که علما با آن مخالفتهایی داشتند و جلساتی علیه اقدامات رضاخان در مشهد تشکیل میدادند. مرحوم آقا میرزا محمد کفایی، مرحوم حاج آقا حسین قمی و مرحوم آیتالله بروجردی هم در آن جلسات شرکت میکردند. رژیم، وجود آیتالله بروجردی در مشهد را خطرناک میدید. بعدها آیتالله حسین قمی را به عتبات تبعید کردند و میرزا محمد کفایی (پسر بزرگ صاحب کفایه) را هم به تهران بردند و مسموم کردند و کشتند. به آیتالله بروجردی هم مظنون شدند و فشار آوردند که از مشهد بیرون بروند. پس از مدتی ایشان قم را انتخاب کردند. بعضیها نقل کردند که خود آیتالله بروجردی تمایل داشتند که در حوزه قم بمانند و نمیخواستند به بروجرد برگردند، اما دقیقاً مشخص نیست ایشان را مجبور کردند یا به انتخاب خودشان به قم آمدند.
ایشان در زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری بود که به قم تشریف آوردند. مرحوم حاج شیخ هم از ایشان بسیار استقبال کردند و اصرار به ماندن ایشان داشتند. در آن دوره، حدوداً هفت ماه در قم بودند. بسیاری از بزرگان و فضلا و شاگردان مرحوم حاج شیخ در درس مرحوم آیتالله بروجردی شرکت میکردند. از برخی استادان شنیدم که مرحوم آیتالله گلپایگانی در آن دوره درس ایشان را شرکت میکردند. درباره امام خمینی(ره) خیلی تحقیق کردم که آیا در آن دوره درس آیتالله بروجردی را شرکت میکردند یا خیر. قاعدتاً حدس میزنم که ایشان در جلسات حضور داشتند. چون در اظهارات امام خمینی(ره) نوعی اعتقاد علمی فوقالعاده به ایشان هست و ممکن است مَطلَع آشنایی ایشان با آقای بروجردی همین دوره هفتماهه باشد. چون در آن دوره هفتماهه، اکثر این بزرگان در قم بودند و آقای بروجردی هم، درس فقه و نیز اصول را شروع کرده بودند. امام خمینی(ره) هم در آن زمان، در قم حضور داشتند. اینکه بعدها از آمدن آیتالله بروجردی به قم استقبال کردند، به دلیل آن سابقه حضور کوتاه ایشان در قم بود. البته من احتمال میدهم و نقل مستندی برای آن پیدا نکردهام که امام خمینی(ره) در آن دوره هفتماهه در درس آیتالله بروجردی شرکت کرده باشند اما قاعدتاً حدس میزنم که چنین باشد.
پایان این دوره هفتماهه با آمدن مرحوم نورالله اصفهانی به قم و فشار بر حاج شیخ و دیگر حوادث مصادف شده بود. آقای بروجردی هم در قم رکن مهمی بودند. حکومت، ایشان را مُخل اهداف خودش تشخیص داد. لذا اسباب بازگشت ایشان به بروجرد را فراهم کرد. آقای بروجردی حدوداً دوازده سال در بروجرد ماندند تا اینکه به دعوت علمای بزرگ به قم بازگشتند.
فضای سیاسی حاکم بر ایران در زمان رحلت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی چگونه بود؟
مرحوم حاج شیخ در سال 1315 ه.ش. فوت کردند. فوت ایشان در اوج قدرت رضاخان بود؛ آنها برنامههایی در قم داشتند و حاج شیخ را در محظورات عجیب و غریب قرار میدادند. مثلاً طلاب را که فراری بودند بهزور به پادگانهای سربازی میبردند. حاج شیخ هم مقاومت عجیبی داشت. از طرفی نمیخواست بهانهای به دست رضاخان بدهد و از طرف دیگر در برابر اقدامات او مقاومت میکرد. رضاخان هم ملاحظاتی از طرف حاج شیخ داشت. این قضیه معروف است که حاج شیخ در برابر سربازی اجباری طلبهها صبر و تحمل بسیار به خرج میداد. استاد ما و آقازاده ایشان، مرحوم آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری میگفت: «مرحوم حاج شیخ فرموده بود که اگر حکومت، پسرم مرتضی را به سربازی ببرد، من چیزی نمیگویم». چون رضاخان منتظر کوچکترین حرکتی از ایشان بود تا بهانهای به دستش بیاید و بساط را به هم بریزد. هنر ایشان در چنین موقعیتی صبر و تحملی بود که به خرج میداد؛ اما این صبر و تحمل سخت بود و وجود ایشان را کاهید. مرحوم آیتالله سلطانی میگفت یک بار حاج شیخ از منزل بیرون آمد (همین منزلی که نزدیک بیت آقای بروجردی است و خانم نجمالسلطنه، مادر دکتر مصدق که مرید و مقلد ایشان بود، برایشان خریده بود) ولی فراموش کرده بود عبا به دوشش بیندازد. تا گذر خان بدون عبا آمده بود. یعنی این صبر و استقامتها تا این حد به ایشان فشار آورده بود. آیتالله سلطانی در جای دیگر نقل میکند که حاج شیخ گاهی در روزهای پنجشنبه یا جمعه به باغ سالاریه میرفت. پدر سید ابوالفضل، تولیت حرم و مرید حاج شیخ بود. ایشان را هر از گاهی به آنجا دعوت میکرد. یک بار پنجشنبه به آنجا رفته بود و تا یک هفته برنگشت. برخی از بزرگان به دیدارش میرفتند تا ایشان را برگردانند. اینها نشان میدهد که حاج شیخ در اواخر عمر، در اثر فشارهای روحی از طرف رژیم و مقاومتهایی که میکرد، حالات عجیب و غریبی پیدا کرده بود. به هر حال، بشر بر اثر فشارهای بیرونی عصبی میشود و با داد و فریاد زدن خودش را تخلیه روانی میکند؛ اما حاج شیخ صبور بود، و نمیتوانست چیزی بگوید. چون در مقابلش، رضاخان منتظر بهانهای بود تا همه امور حوزه را به هم بریزد.
وقتی حاج شیخ در سال 1315 ه.ش. به رحمت خدا رفت، جمعیت فراوانی در تشییع جنازه شرکت کردند. شب همان روز میخواستند در مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام مراسم ارتحال بگیرند. مأموران حکومتی برای اینکه نگذارند فاتحهای خوانده شود، آب سماورهای مسجد را خالی، و مردم را متفرق کردند. فضای امنیتی بر قم حاکم بود تا نگذارند مراسمی برای ارتحال حاج شیخ برگزار شود. مراسم بسیار مختصر و سریع برگزار شد تا مردم بیش از این متوجه فوت حاج شیخ نشوند.
اولین کسی که پیشنهاد داد آیتالله بروجردی به قم بیاید چه کسی بود و مصلحت ورود ایشان به قم را در چه چیزی میدید؟
حضرت آیتالله شبیری زنجانی از قول مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج سید علی خوانساری (آقازاده آیتالله سید محمدتقی خوانساری) نقل میفرمودند که: «یک بار اواخر شب بود که به منزل برمیگشتم. وارد کوچه شدم. دیدم آیتالله صدر بدون عبا در کوچه قدم میزند. ایشان را مستأصل دیدم. وقتی به ایشان رسیدم سلام کردم و دست ایشان را بوسیدم. به من گفت: «اگر به منزل میروی به پدرت بگو که من الان به آنجا میآیم». به ایشان گفتم: «پدرم الان خواب است». ایشان با تحکم فرمود: «بیدارش کن!». من به سمت خانه رفتم و ایشان دوباره مرا صدا زد و گفت: «منزل آقای حجت هم برو و بگو که ایشان هم به منزل شما بیاید. با آنها کاری دارم». من جرئت نکردم که بگویم آیتالله حجت زودتر از پدرم میخوابد. ابتدا در خانه آقای حجت رفتم و در زدم و موضوع را گفتم. گفتند آقای حجت خواب هستند. به منزل خودمان رفتم. پدرم را بیدار کردم و سماور را روشن کردم. وقتی آیتالله صدر آمد به من گفت: «پس آقای حجت کجا است؟». گفتم: «به منزل ایشان اطلاع دادم. گفتند ایشان خوابیده است». با تحکم به من فرمود: «دوباره برو، در بزن و بگو آقای حجت را بیدار کنند. اگر بیدار نشد خودم میآیم و بیدارش میکنم». بالأخره آیتالله حجت هم آمد. جلسهای میان آنها تشکیل شد. آیتالله صدر شروع به صحبت کرد و گفت: «آقایان مطلع هستید که آقای سید ابوالحسن اجازه خود را پس گرفته است و ما در قم از نظر مالی برای اداره حوزه علمیه با مشکلاتی مواجه شدهایم. وساطتهای متعددی که نزد سید انجام شده مؤثر واقع نشده است. حوزه علمیه قم دارد از دست میرود، و لطمه میخورد. برای اینکه حوزه را حفظ کنیم باید کسی را به قم بیاوریم که همردیف آقای سید ابوالحسن باشد. من هر چه فکر کردم به این نتیجه رسیدم کسی که میتواند ما را از این وضعیت نجات دهد آیتالله بروجردی است که در رده ایشان است و در بروجرد اقامت دارد. باید از ایشان دعوت کنیم، یا حضوری به بروجرد برویم و مجابش کنیم تا به قم بیاید. فقط به این طریق میتوانیم مانع تعطیلی حوزه شویم». آیتالله حجت، نظر آیتالله صدر را تأیید کرد و رحجانهایی هم برای آقای بروجردی برشمرد؛ اما در ضمن آن به مطلب مهمی اشاره کرد و گفت: «درست است که آیتالله بروجردی بهترین گزینهای است که میتواند به قم بیاید و حوزه را رونق دهد اما من چون تُرکزبانم بعد از آمدن ایشان مقلدانم، به دلیل تعصب ترکی، باقی میمانند، اما این را بدانید که اگر آیتالله بروجردی به قم بیاید، شما و آقای خوانساری از مرجعیت ساقطید. چون ایشان رتبه بالاتری دارد و قاعدتاً همه به ایشان توجه میکنند». آیتالله صدر گفته بود: «آقای حجت! من صحبت از بقا و حفظ حوزه امام زمان (عج) میکنم و میخواهم این حوزه باقی بماند. اهمیتی ندارد که من از مرجعیت ساقط شوم. من در برابر حوزه علمیه کسی نیستم که بخواهم نگران از دست دادن جایگاه و موقعیت خودم باشم». پدرم، آیتالله سید محمدتقی خوانساری، هم همین جملات را میگوید».
اینها در راه حفظ حوزه، برای خودشان موضوعیتی قائل نبودند. این اخلاصهای عجیب و غریب ادعا نبود و بعداً هم در عمل، وقتی آقای بروجردی به قم آمدند، از خودشان نشان دادند. لذا در چنین مجلسی برای اولین بار تصمیم میگیرند که از آقای بروجردی دعوت کنند که به قم بیاید. این نقلقول مرحوم حجتالاسلام سید علی خوانساری است که با واسطه از آیتالله شبیری زنجانی شنیدم. از این نقلها برمیآید که اولین پیشنهاددهنده برای دعوت از آیتالله بروجردی به قم، آیتالله صدر است؛ آن هم برای حفظ و بقای حوزه علمیه قم. این جلسه مربوط به سال 1320 ه.ش. است؛ اما آمدن آیتالله بروجردی به قم در سال 1323 ه.ش. اتفاق افتاد؛ یعنی حدوداً سه سال پس از آن جلسه.
علت این تأخیر سهساله چه بود؟
علت این تأخیر را از برخی بزرگان جویا شدم. گویا از زبان آیتالله بروجردی نقل شده است که: «دعوت آقایان به من رسید؛ اما به دو دلیل به قم نیامدم و دعوتشان را اجابت نکردم؛ اول اینکه عدهای میخواستند مرا در قم در مقابل آقا سید ابوالحسن اصفهانی عَلَم کنند. من حاضر نبودم مقام و موقعیت و جایگاه سید، مرجع اعلای شیعه، به سبب حضور من کاهش پیدا کند؛ دلیل دوم اینکه به هر حال مراجع ثلاث در قم از موقعیت و جایگاهی برخوردار بودند و آمدن من به قم باعث ایجاد اخلال میشد و من به این دو دلیل راضی نبودم به قم بیایم. از این لحاظ در بروجرد ماندم و مشغول کار خودم شدم». این نقل آیتالله بروجردی را به واسطه شاگردان طراز اول ایشان شنیدم.
نقش حضرت امام خمینی(ره) در آمدن آیتالله بروجردی به قم را بیان کنید و اگر در باب ارادت ایشان به آیتالله بروجردی خاطراتی از قول بزرگان در خاطر دارید بفرمایید.
در طول این مدت سه سال زمزمههای آمدن آیتالله بروجردی به قم مطرح بود. برخی از بزرگان نامههای دعوت برای ایشان میفرستادند. مثلاً امام خمینی(ره) نامهای به آیتالله بروجردی نوشتهاند. مضمون نامه این بود که شما وعده داده بودید به قم بیایید. پس چرا تأخیر کردید؟! ذیل نامه را هم تأدباً با عبارت «روحالله» امضا کرده بودند.
بدون تردید یکی از مؤثرترین افراد در آمدن آیتالله بروجردی به قم، امام خمینی(ره) بود؛ اما اینکه آیا قبل از شهریورماه 1320 ه.ش. هم امام خمینی(ره) در این فکر بودهاند که ایشان را به قم بیاورند یا خیر مسئلهای است که اطلاعی درباره آن نداریم. چون امام خمینی(ره) بعد از فوت آقای بروجردی هم فعالیتهایی برای حفظ حوزه داشتند. ایشان پس از فوت آقای بروجردی به همراه مرحوم حاج آقا مرتضی حائری و مرحوم آقا سید محمد داماد میخواستند آقای خوانساری را به عنوان مرجع از تهران به قم بیاورند اما توفیق پیدا نکردند. امام خمینی شخصیتی بودهاند که در حفظ حوزه تحرک و فعالیت بسیار داشتهاند. البته راجع به اینکه بین 1315 تا 1320 امام خمینی چه فعالیتهایی برای حفظ حوزه داشتند و در باب مرجعیت حوزه پس از فوت حاج شیخ چه موضعی اتخاذ کردند، اطلاع دقیقی در دست نداریم. باید در این زمینه پرسوجو کنیم تا سرنخهایی به دست بیاوریم. میتوان حدسهایی زد و آن اینکه کسی با آن روحیه مبارزاتی، حتماً به فکر حفظ و بقای حوزه علمیه در آن روزگار سخت بوده است. با شناختی که از شخصیت امام خمینی(ره) داریم بعید به نظر میرسد که ایشان در این خصوص منفعل بوده باشند. در آمدن آیتالله بروجردی به قم، حاجآقا مرتضی حائری هم نقش داشت. بزرگان دیگری مانند آیتالله داماد هم مؤثر بودند.
در سال 1323شمسی،که آیتالله بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی بستری بود، اوج فعالیتها در قم و تهران برای آوردن ایشان به قم شکل گرفته بود. پدرم از مرحوم آیتالله سید محمد بهبهانی نقل میکرد و من هم از برخی اعلام دیگر شنیدم که آیتالله خمینی (ه) در قضیه آوردن آیتالله بروجردی به قم، همفکر و همکار آقای بهبهانی بود. چون با آیتالله بهبهانی رفاقت دیرینه داشت و به منزل ایشان زیاد رفت و آمد میکرد. به هر حال، آیتالله بهبهانی در تهران با درباریان شاه مرتبط بود و حتی باعث شد شاه به همراه مقامات سیاسی به ملاقات آیتالله بروجردی برود. ایشان وقتی هم در بروجرد بود تشخُص داشت و ناشناخته نبود. در عین حال، فعالیتهای وسیعی صورت گرفت که ایشان را برای مهاجرت به قم متقاعد کنند.
حضرت امام خمینی(ره) هم در آن دوره یک پایشان در قم بود و یک پایشان در تهران. آیتالله شیخ مرتضی حائری هم فعالیتهایی داشتند. برای برخی علمای شهرستانها نامه مینوشتند که به قم بیایند و کتباً و حضوراً از آیتالله بروجردی دعوت کنند. بالأخره دوران نقاهت تمام شد و ایشان را به قم بردند. استقبال بسیار وسیعی از آیتالله بروجردی ترتیب دادند. امام خمینی(ره) هم در خدمت و همراه ایشان از تهران به قم بود.
خداوند شیخ مرتضی حائری یزدی را رحمت کند. شخصیت بسیار بزرگی بود و ما علماً و عملاً از ایشان بسیار آموختیم. یک بار برای ما نقل کرد که: «پس از چند ماه وقتی آیتالله بروجردی به قم آمد، تصمیم گرفتم برای زیارت به نجف بروم. رفتنم به قصد زیارت بود، اما شور بحث و درس در حوزه نجف به قدری بود که چند ماه در آنجا ماندم. نامههایی میان من و آیتالله خمینی رد و بدل شد. در یکی از نامهها به من گفت که چرا معطل کردید؟ چرا به قم برنمیگردید؟ به ایشان نوشتم که من به حوزه هزارساله شیخ طوسی آمدهام و قصد دارم در اینجا بمانم و از علمیت و معنویت نجف استفاده کنم. پس از مدتی جواب نامه آمد و در آن قید شده بود که شما رفتید تا در حوزه شیخ طوسی بمانید، در حالی که خود شیخ طوسی به قم آمده است! به قم برگشتم و درس آیتالله بروجردی را شرکت کردم و متوجه شدم که آیتالله خمینی درست میگوید و میشود از آیتالله بروجردی بسیار بهره برد». تا آخرین روزهایی که آیتالله بروجردی در قم فقه و اصول درس میداد، شیخ مرتضی حائری یزدی در درس ایشان شرکت میکرد.
وقتی آقای بروجردی از تهران به قم رسید، ابتدا در منزلی ساکن شد که بعدها مرحوم آقای داماد در آن زندگی میکرد؛ یعنی روبهروی منزل مرحوم شریعتمداری. در همان منزل درس فقه و اصول را شروع کردند. بسیاری از علما، از جمله امام خمینی(ره)، آقای حائری و ... از ملتزمین درس ایشان بودند. یعنی راهاندازنده درسهای ایشان بودند و فعالیت داشتند و فُضلا را هم برای شرکت در درس تشویق میکردند. البته حرف و حدیث، و مسئله و مشکل هم فراوان بود. آقای بروجردی تهمتها، درشتیها و اهانتهای بسیاری را در حوزه متحمل شد.
پس از مراجعت ایشان به قم، درس و بحث شروع شد و ادامه پیدا کرد. بسیاری از بزرگان ملازم ایشان بودند. خود امام تقریباً 8-9 سال (تقریباً از 1323 تا 1331 یا 1332) همراه ایشان بودند. نکته جالب دیگری درباره ورود ایشان به قم و سپس درگذشت ایشان وجود دارد. وقتی ایشان به قم آمدند صبح از تهران حرکت کرده بودند و بین راه کمی استراحت و ناهار و استقبالهایی که میشد. ساعت 4 و نیم بعد از ظهر ایشان به قم رسیدند و در بین مستقبلین وارد حرم شدند. آن روز پنجشنبه بود (یعنی شب جمعه). زمانی هم که ایشان فوت شدند صبح بود. ایشان را غسل دادند و ساعت 11 جنازه را به سمت حرم حرکت دادند. همان ساعت 4 و نیم جنازه به حرم رسید و دفن شد. آن روز هم پنجشنبه، و شبِ جمعه بود. روز و ساعت ورود ایشان به قم با روز و ساعتی که در جوار حضرت معصومه سلام الله علیها آرام گرفتند اقتران دارد.
آیتالله بروجردی در بدو ورود به قم در منزل سابق خودشان فقه و اصول را شروع کردند. بسیاری از علمای قم، از جمله امام خمینی(ره) از همان ابتدا درس ایشان را شرکت میکردند. فضلا را هم تشویق میکردند که بیایند و درس آیتالله بروجردی را شرکت کنند.
دلیل این همه اصرار برای آمدن آقای بروجردی به قم و تقویت ایشان چه بود؟
یک بار پدرم از آیتالله بهبهانی و امام خمینی(ره) پرسید که آیتالله بروجردی چه ویژگیهایی داشت که این همه اصرار کردید به قم بیاید و بماند. امام خمینی(ره) معتقد بود آیتالله بروجردی کسی است که از بروجرد هم راجع به حکومت اعمال قدرت میکرد. معروف بود که در دوره پهلوی اول، رضاخان دو بار به دیدار ایشان رفت. البته معنایش دیدار نبود، بلکه بازجویی بود و رضاخان جزئیاتی را در دیدار مطرح کرده بود که بوی بازجویی میداد. رفتار آیتالله بروجردی با رضاخان هم نقل مجالس بود و در آن موقع امام خمینی(ره) هم این قضایا را میشنید. شهید مطهری و مرحوم آیتالله منتظری سالها به بروجرد میرفتند. مرحوم آیتالله حقشناس که از اعلام علمای تهران بود، میگفت من هم چند سال به بروجرد رفتم. این آقایان سلوک آیتالله بروجردی با حکام را از نزدیک دیده بودند. میدیدند که چطور از مقام اشراف با شهامت و شجاعت با حکام رفتار میکند. یک بار در ماجرای تبعید مرحوم آیتالله حاج حسین قمی، به رضاخان تلگراف کرد. رضاخان مرحوم آیتالله قمی را به تهران برد و در خانهای محصور کرد. حاج آقا حسین هم میخواست ملاقاتی با ایشان داشته باشد. رضاخان نمیپذیرفت که کسی با ایشان ملاقات کند. آقای بروجردی تلگرافی به رضاخان زد. در آن تلگراف این عبارت ذکر شده است که: «مطالب آیتالله حاج حسین قمی، مطالب ما هم هست. اگر به مطالب ایشان بیتوجهی شود، مجبور میشوم از بروجرد حرکت کنم». رضاخان در آن زمان از ایلهای لر ترسید و از اقدامش عقبنشینی کرد. بنابراین، معروف بود که آیتالله بروجردی با سلاطین و حکام زمان باصلابت رفتار میکرد.
نکته دیگر مسئله اعلمیت آیتالله بروجردی بود. حاشیه عروه آیتالله بروجردی را همه دیده و از اعتبار علمی آن آگاه بودند. مرحوم آیتالله سید محمد روحانی نقل میکرد: «آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی فوت کرد و ما خدمت مرحوم آیتالله سید محمدرضا آل یاسین رسیدیم. گفتم از این پس از چه کسی تقلید کنیم؟ به ما گفت وقتی آقای بروجردی در اینجا به درس آخوند میرفت چندان با ایشان مأنوس نبودم و متوجه نشدم که ایشان ملّا است یا نه. اما حاشیه عروهای که از ایشان دیدم، از هر کسی که باشد، جایزالتقلید است». این حاشیه حدود 10 سال قبل از ورود آقای بروجردی، به قم هم آمده بود.
شأن علمی آقای بروجردی هم در دعوت ایشان به قم مؤثر بود. آیتالله بروجردی علاوه بر رتبه علمی، از نظر جایگاه و شأن مرجعیت همردیف آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی بود. همین جایگاه باعث شد برخی اصرار کنند که آیتالله بروجردی را به قم بیاورند. به عبارتی در بین شیعه دیگر طرازی بالاتر از این ردیف وجود نداشت. اینها موجب شد آقای بروجردی را به قم بیاورند.
عامل سوم، فضای حاکم بر آن دوره بود؛ فضایی که امام خمینی(ره) حساسیت خاصی به آن داشتند. در آن زمان حزب توده بسیار فعال بود و عدهای از علمای بزرگ، مانند علامه طباطبایی، علیه این نوع تفکرات کتاب تألیف میکردند. رضاخان 53 نفر از فعالان حرب توده را دستگیر کرد. تفکر چپی در کشور غالب بود. مملکت در خطر بود. علما در قم کسی را میخواستند که تا حدی روشنبینی داشته باشد و حالت پدری برای مرجعیت قائل باشد و تمام اقشار را زیر پر خود بگیرد و بتواند به فکر همه باشد. این خصوصیات را در آیتالله بروجردی دیده بودند. در واقع، خطر ریزش، سقوط و افول حوزه علمیه را میدیدند و میگفتند کسی جز آیتالله بروجردی نمیتواند حوزه علمیه قم را حفظ و اداره کند. واقعاً این پیشبینی هم تحقق پیدا کرد. زمینه انقلاب و تربیت افراد انقلابی به دست آیتالله بروجردی فراهم شد.
آنچه تاکنون شنیدهایم، اصرار علما به آمدن آیتالله بروجردی به قم بود؛ اما آیا آمدن ایشان به قم مخالفانی هم داشت؟
ابتدا که مرحوم آیتالله بروجردی به قم تشریف آوردند، مرجع اعلای شیعیان آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی بود. دست آیتالله بروجردی خالی بود و پولی نداشت که بتواند به همه طلاب شهریه بدهد. مقلدانی از خود بروجرد و اطراف آن داشت، اما محدود بودند. نقل میکنند که پس از چندی از حضور ایشان در قم، از امام خمینی(ره) و دیگر علما گلایه کرد که شما این همه اصرار کردید من به قم بیایم؛ از طلبهها خجالت میکشم و نتوانستهام تاکنون برای طلبهها کاری انجام دهم. در زمان آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، ایشان شهریه چندانی نمیداد. لذا کسی کاری نداشت. مخالفتهایی هم که بود علنی نبود؛ مخالفتهایی نظیر اینکه: مگر چه چیزی کم داشتیم که آقای بروجردی را به قم آوردید؟ یا بعضیها میگفتند مراجع 3 تا بودند و حالا 4 تا شدهاند. از این قبیل حرفها بود؛ اما پس از فوت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، مخالفتها به اوج خود رسید. ایشان در سال 1325 ه.ش. فوت کردند؛ یعنی دو سال پس از ورود آیتالله بروجردی به قم. در آن زمان، مرجعیت، در کل شیعه، میان آیتالله بروجردی و آیتالله حاج حسین قمی واقع شد. حاج حسین قمی در کربلا بود. پس از فوت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، ایشان را به نجف بردند. با این حال توجه عام پس از فوت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی به سمت آیتالله بروجردی بود. کسانی در قم بودند که حتی علناً از مرحوم حاج آقا حسین قمی طرفداری میکردند و منبر میرفتند و از مقام و موقعیت ایشان سخن میگفتند.
واعظ شهیری در قم و در مدرسه فیضیه این تعبیر را به کار برد: «مگر از قم آدم قحط بود که از بروجرد سید ریشحنایی و انگلیسی به قم بیاورید؟». به دلیل استحباب، آیتالله بروجردی عادت داشت ریش خودش را حنا بگیرد. این کار در قم مرسوم نبود. امام خمینی(ره) به ایشان یادآور شد. ایشان دیگر ریشش را حنا نگرفت. لذا عکسی از ایشان هست که نیمی از ریش ایشان سفید است و نیم دیگر حنایی. بعضیها هم میگفتند: «مرجعی که رادیو لندن برای ما تعیین کند نمیخواهیم. مگر قم آدم حسابی نداشت که یک سید لر را از بروجرد به اینجا بیاورید و مرجع تقلیدش کنید؟». این حرفها را بالای منبر برای مردم میگفتند و آقای بروجردی هم میشنید.
آقای بروجردی با مخالفتهای تندی روبهرو بود؛ مخصوصاً بعد از فوت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی هتاکیهای فراوانی علیه ایشان شد. بعد از فوت آیتالله حسین قمی به فاصله چند ماه از فوت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، شیعه ماند و آقای بروجردی. مرجع بزرگ دیگری نبود. آقای بروجردی مرجع بلامنازع مطلق شد. همین آقایی که در مدرسه فیضیه بالای منبر گفت «آدم حسابی نداشتید که سید ریشحنایی انگلیسی را از بروجرد بردارید و به قم بیاورید؟!»، پس از گذشت دو سه ماه از مرجعیت آقای بروجردی، فضا را بر خود تنگ دید. لذا به دیدار آیتالله گلپایگانی رفت و از ایشان خواست که او را به ملاقات آیتالله بروجردی ببرد. اصرار داشت که هر چه سریعتر ایشان را ببیند. وقتی آیتالله گلپایگانی به آقای بروجردی گفت که آن واعظ میخواهد شما را ببیند، آیتالله بروجردی گفتند: «ایشان از خاندان شامخی است و من باید به دیدارش بروم!». آیتالله گلپایگانی گفتند: «اجازه دهید چند دقیقهای خودش بیاید. میخواهد دستتان را ببوسد و برود». آیتالله بروجردی گفتند: «خیر، من باید بروم». این قضیه را خود آیتالله گلپایگانی تعریف کردند که آیتالله بروجردی با آن مقام و موقعیتی که داشتند، خودشان بلند شدند و به منزل آن واعظ رفتند و یک ساعت هم در آنجا ماندند. از آن پس، آن واعظ جزء اصحاب آیتالله بروجردی شد و پانزده سال ملازم ایشان بود. آن واعظ، پس از فوت آیتالله بروجردی، به من گفت: «پانزده سال نزد آیتالله بروجردی بودم. حتی یک بار هم نشد جملهای بگویند و گلایهای داشته باشند که چرا آن حرفها را بالای منبر علیه ایشان گفتم. حتی یک بار هم احساس نکردم نگاهی که به من میکنند با نگاه دیگران متفاوت است».
اینها از جمله نکاتی است که باید از مراجع بزرگ یاد بگیریم. این قدرت تحمل فقط در ظاهر ایشان نبود، بلکه در باطن هم خوددار بودند.
جایگاه و موقعیت مراجع ثلاث پس از ورود آیتالله بروجردی به قم چه شد؟
این سه بزرگوار خلوص خاصی داشتند. وقتی آیتالله بروجردی به قم آمد، مراجع ثلاث مخلصانه جای خودشان را به ایشان دادند. آیتالله صدر جای نماز خود را به آیتالله بروجردی داد. آیتالله حجت وقت درس خود را به ایشان داد. آیتالله خوانساری خضوع بسیاری در برابر ایشان داشت. پدرم نقل میکرد: «بعد از فوت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی خدمت آیتالله خوانساری رسیدیم. دستههای عزاداری از خوانسار میآمدند تا فوت سید ابوالحسن را به ایشان تسلیت بگویند. ایشان به آنها گفت که تشکر میکنم. خدا خیرتان بدهد که این همه راه را به اینجا آمدید. الان همگی باید به منزل آیتالله بروجردی برویم و فوت سید را به ایشان تسلیت بگوییم. بیرون آمد و جلو چند دسته به منزل آیتالله بروجردی راه افتاد». اینها هنر میخواهد. گفتنش راحت است؛ اما در مقام عمل از عهده هر کسی برنمیآید.
اینکه مرجعیت عام شیعه در برخی دورههای زمانی منحصر در یک شخص بود بهتر است یا مانند زمان فعلی که مراجع متعدد هستند؟ مقام مرجعیت عام را چه کسی تعیین میکند؟
مرجعیت در شیعه، مرجعیت آزادی است. هر کسی که خودش را دارای موقعیت و لیاقت بداند و احساس مسئولیت و وظیفه کند به آن ورود میکند. حال اینکه مقبول عام و حوزه علمیه شود، قضیه دیگری است. پس از آیتالله بروجردی حدود صد رساله نوشته شد، اما سه الی چهار رساله از آنها مقبول واقع شد. چنین رویهای به صورت آزاد، خود به خود، شکل میگیرد. اینطور نیست که کسی تعیین کند چه کسی مرجع تقلید باشد و چه کسی نباشد. چنین چیزی در جهان تشیع عملی نبوده و عملی نخواهد شد. اینطور نبود که همگی کنار هم بنشینند و مرجع واحدی انتخاب کنند. باید قهراً کسی تک واقع شود. در طول تاریخ شیعه چنین چیزی خیلی کم واقع شده است. حتی در زمان میرزای شیرازی هم بهندرت واقع میشد و همواره معارضانی بودهاند. این نکته را نباید فراموش کنیم که مرجعیت در تشیع، مرجعیت آزادی است و دستوری نیست. مردم هم آزادند از هر کسی که بخواهند تقلید کنند. معمولاً، طبق ضوابط، از افراد خبره میپرسند و بر اساس شهادت دیگران از کسی تقلید میکنند. این آزادی مرجعیت کمال و حفظ شیعه را سبب شده است. اگر خلاف این باشد، بهراحتی میشود در افراد نفوذ کرد و مسیر تشیع را بهکل تغییر داد. در تشیع، اگر مرجعی چیزی بگوید دیگران میتوانند مطالب دیگری بگویند. بارها گفتهام که آزادی و حریت در مرجعیت را باید حفظ کرد. مقام مرجعیت، مقام پدری است؛ آن هم نه فقط برای حوزه علمیه، بلکه برای کل اقشار جامعه. مرجع تقلید باید این هنر را داشته باشد که چگونه حتی با مخالفانش تعامل کند. پدر حتی در قبال فرزندش که از کشور خارج، و مسیحی شده نیز احساس وظیفه میکند و نمیتواند بیتوجه باشد. از نظر ما، آنها امانات امام صادق علیه السلام هستند. تکفل ایتام آل محمد شامل اینها میشود. اینها بچههای ما هستند. حتی دخترانی که رفتهاند و به راههای بد کشیده شدهاند نوامیس شیعه هستند. مرجعیت پدری است برای شیعه، در همه شئون. لذا معتقدیم مرجعیت در سیاست هم نمیتواند بیاعتنا و بیتوجه باشد. وقتی مسئلهای پیش میآمد، بزرگان ورود پیدا میکردند و کار را پیش میبردند. اینطور نبود که فقط مشغول درس و بحث باشند و به امور جامعه توجهی نکنند. اساساً شیعه مذهبی سیاسی است و نمیتوان سیاست را از آن جدا کرد. بقای ما در این بوده است که بزرگان ما در هر وقتی از باب وظیفه ورود میکردند. اگرچه سلیقهها متفاوت بوده و هست. گاهی مبارزات منفی است؛ مانند مبارزه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی. گاهی مبارزه، معامله مدبرانه است؛ مانند رویکرد آیتالله بروجردی؛ و گاهی هم مانند امام خمینی(ره) علنی است. این تفاوت در صورتها و بر اساس تشخیص شرایط است.
این مسئله که حوزه با مرجعیت واحد اداره شود یا با مراجع متعدد، موضوعیت ندارد. هرچند ممکن است مرجعیت واحد مزایایی داشته باشه اما وقتی هم متعدد است باز هم تفاوت افکار وجود دارد. هر کدام از اینها دست ما نیست.
آیت الله محمد حسین احمدی فقیه: تحول عظیمی در حوزه علمیه ایجاد کرد
ویژگیهای منحصر به فرد آیت الله العظمی بروجردی، عملکرد مراجع ثلاث هنگام دعوت از ایشان و تاثیر مرجعیت واحد و تعدد مرجعیت از جمله موضوعاتی بود که در گفتوگو با آیت الله محمد حسین احمدی فقیه یزدی مطرح گردید.
آیتالله بروجردی چه ویژگیهای منحصربهفردی داشت که علما خواستار آمدن ایشان به قم شدند؟
همانطور که میدانید آیتالله بروجردی قبل از آمدن به قم، سالیانی در بروجردی مشغول تدریس بود. در واقع اهمیت شخصیت آیتالله بروجردی را باید در بروجرد جستوجو کرد. البته سفرهای متعددی هم داشت؛ از جمله نجف و مشهد که در طرز تفکر و بینش ایشان مؤثر بود. آیتالله بروجردی همچنین شناسایی خوبی نسبت به کشورهای اسلامی بهطور کلی داشت. خود همین توجه و شناسایی ناشی از بینش جامع ایشان بود. آیتالله بروجردی از نظر علمی هم شخصیت نمونهای بود.
یکی از ویژگیهای ممتاز آیتالله بروجردی هوش و ذکاوت ایشان بود. همچنین از موقعیت اجتماعی زیادی برخوردار بود که هیچ کس را به اندازة جایگاه ایشان نمیدیدند. علمیت جامع آیتالله بروجردی در فلسفه، فقه، اصول، تفسیر، ادبیات، علم رجال و... از دیگر ویژگیهای ایشان بود. شهید آیتالله مرتضی مطهری شناخت خیلی خوب و جامعی از آیتالله بروجردی داشت و ایشان را هم خیلی خوب به ما معرفی میکرد. آیتالله بهاءالدینی برای ما نقل میکرد که آقای مطهری و آقای منتظری هر دو نزد آیتالله بروجردی میرفتند و اصول میخواندند. نقل است که آیتالله بروجردی فرموده بود که من برای این دو نفر [آیتالله مطهری و آیتالله منتظری] مطالعة جداگانهای داشتم؛ چون افراد بسیار خوشفکری هستند. یک بار خود شهید مطهری فرمود: «جامعیت آیتالله بروجردی بینظیر بود.» همانطور که میدانید شهید مطهری و مرحوم منتظری بعدها از جمله شاگردان برجستة امام خمینی شدند؛ چون این جامعیت را در شخصیت علمی و معنوی ایشان یافتند. در طول سالیان ممتد شناخت شخصیت ایشان برای علما و فضلا حاصل شده بود. امام خمینی و چند تن از علمای دیگر تحقیق میکنند و به این نتیجه میرسند که کسی مانند آیتالله بروجردی باید خلأ مرجعیت جهان اسلام و تشیع را پُر کند. بر همین اساس آیتالله بروجردی را برای آوردن به قم مناسبترین شخصیت میدانند. در واقع از مجموعة کل تشکیلات روحانیت به این نتیجه رسیدند که هیچ کس به اندازة آیتالله بروجردی نمیتواند این مسئولیت سنگین و خطیر ادارة حوزة علمیة قم و مرجعیت مطلق و عام تشیع را بر عهده داشته باشد.
عملکرد مراجع ثلاث در دعوت از آیتالله بروجردی به قم و سپردن جایگاه خود به ایشان را چگونه میبینید؟
این فداکاری و از خود گذشتگی مراجع ثلاث قم، معصومانه بود. تعبیری بهتر از این نمییابم که برای عملکرد آنان بیابم. وجود مراجع ثلاث قم پس از رحلت حاج شیخ، حکمت الهی داشت تا زمینه را برای آمدن آیتالله بروجردی فراهم کند. این انتقال مرجعیت به مرجعیت واحد حول آیتالله بروجردی، انتقالی معصومانه بود.
اگر این بزرگان، یعنی مراجع ثلاث نبودند، توجه عام و گسترده به آیتالله بروجردی هم چندان که باید رخ نمیداد.
وضعیت حوزة علمیه قم قبل از آمدن آیتالله بروجردی به قم چگونه بود و آن را در مقایسه با بعد از ورود ایشان به قم چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از عرفای الهی حاج شیخ را در نجف در جمع کثیری از علما دیده بود. تا چشمش به ایشان میافتد میگوید: «شما آن کسی هستی که از نجف به قم میروی و اوضاع آنجا را دگرگون میکنی.» تا این را میگوید توجه عدهای به حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بیشتر میشود. حاج شیخ از نظر علمی بسیار جامع بود و سبک علمی و درسی نجف و سامرا و کربلا را برای قم به سوغات میآورد و حوزة علمیة قم را تأسیس میکند؛ یعنی تمام اندیشههای حوزة سامرا و نجف و کربلا را به صورت ملایم به قم منتقل میکند. این کار بسیار عظیمی بود که به صورت طبیعی اتفاق افتاد. لذا وضعیت حوزة علمیة قم در زمان حاج شیخ به همین شکل بود که عرض کردم. این خلأ در قم پُر شد؛ اما باید به نحوی تداوم پیدا کند. آیتالله العظمی بروجردی با اهتمام و جدیتی که داشت آن را تداوم بخشید. پس از آمدن ایشان به قم تحول عظیمتری برای حوزة علمیه ایجاد شد. به همین خاطر بود که شخصیتهایی مانند حضرت امام و دیگر علما شخصیتی بهتر از آیتالله بروجردی برای تداومبخشی به برکات این حوزه علمیه نمییابند. پس از آیتالله بروجردی هم این رسالت بر دوش امام خمینی افتاد که با حرکت عظیم خودش حوزة علمیه و مذهب تشیع را بیش از پیش به جهانیان معرفی کرد. پس از فوت آیتالله بروجردی این خلأ واقعاً احساس شد؛ اما امام خمینی با تلاش و جدیت وافری که داشت، همان خلأ را پُر کرد. وقتی آیتالله حکیم فوت کرد، علمای تراز اول قم، چشم به امام دوختند. نظرشان بر این بود که پس از آیتالله بروجردی هیچ کس مانند آیتالله خمینی نمیتواند این خلأ را پُر کند. البته امام در پی این نبود که مرجعیت عام را بر عهده بگیرد و هیچ وقت هم دنبال آن نرفت. آیتالله گلپایگانی هم همینطور بود. ایشان میفرمود که من هیچ وقت برای مرجعیت خودم قدمی برنداشتم و بنا نداشتم مرجع تقلید بشوم. هر آنچه پیش آمد، به خواست من نبود. مراجع بزرگوار هر وقت وظیفهای بر دوش خود احساس میکردند، خیلی محکم و با تلاش و جدیت آن را دنبال میکردند.
از نظر شما ادارة حوزة علمیه با مرجعیت واحد مانند زمان آیتالله بروجردی مطلوبتر است یا با مرجعیت متعدد و متکثر؟
البته از جهاتی مرجعیت واحد و مطلق خیر و برکاتی به همراه دارد؛ کما اینکه مرجعیت متعدد هم نعمتهایی در پی دارد. اگر مرجع تقلیدی آسیبی ببیند، مرجع دیگری میتواند آن را جبران کند. همة اینها بر اساس مشیت الهی صورت میگیرد. به وحدت رسیدن، عنایت خاص الهی دارد. گاهی مرجع تقلیدی نظریهای میدهد که این نظریه محدودهای دارد؛ اما گاه مرجع تقلید دیگری نظریة دیگری میدهد که حوزة وسیعتری دارد و حالت عامی پیدا میکند. در حال حاضر بازار علمی گرم است و بحمدالله علمای و مراجع تقلید متعددی حضور دارند و به علم و معنویت در جامعه پر و بال میدهند و این خود موجب خیر و برکت برای حوزههای علمیه است. از این نظر باید خرسند باشیم و خدا را شکر بگوییم. بنابراین این تعدد فقط برای ما که در حوزه علمیه هستیم، نیست؛ بلکه برای علم و دانش و سایر جهان اسلام است. هر چه مقدر الهی باشد، خیر و برکت دارد. در حال حاضر تقدیر ما بر همین است. شاید در آینده تقدیر بر این باشد که مرجعیت به وحدت هم برسد. مرجعیت واحد یکسری آثاری دارد و مرجعیت متعدد هم آثار دیگری دارد. ما باید در هر حال قدر این نعمات و برکات را بدانیم و حرمت همة علما را حفظ کنیم.
آیت الله قربانعلی غیاثی آملی: اندیشهای بینالمللی و جهانی داشت
آیت الله قربانعلی غیاثی آملی از آوازه بلند و درخشش حوزه علمیه قم در نجف اشرف در دوران حضور آیت الله العظمی بروجردی در قم و جایگاه ایشان در حوزه نجف و خدمات بینالمللی ایشان سخن گفت.
در ابتدا بفرمایید که در چه سالی به قم آمدید و در چه سالی آیتالله بروجردی را درک کردید؟
بنده در سال 1321 ه.ش به قم آمدم. مقدمات را در بابل خوانده بودم و وقتی به قم آمدم، دروس حوزه را از ابتدا شروع کردم. جامع مقدمات را نزد مرحوم آیتالله سید مهدی لاجوردی گذراندم. در آن سالهای مراجع ثلاث قم (آیتالله حجت کوه کمری، آیتالله سید محمدتقی خوانساری، آیتالله سید صدرالدین صدر) حوزة علمیه قم را اداره میکردند. این سه تن از مراجع تقلید به طلاب شهریه میدادند و مرحوم آیتالله صدوقی مقسم شهریه بود. دو سال بعد از آمدنم به قم، آیتالله العظمی بروجردی به قم تشریف آورد. آیتالله سید صدرالدین صدر نماز جماعت خود را که در صحن حرم میخواند، به آیتالله بروجردی واگذار کرد و این از خودگذشتگی بزرگی بود. مرحوم آیتالله صدوقی و مرحوم آیتالله اشراقی در آن زمان به منبر میرفتند. آیتالله بروجردی مقدار مشکل شنوایی داشت. همیشه دستش را به سمت گوش خود میبرد تا بتواند صدا را خوب بشنود. ایشان در هنگام نماز قرائت سنگینی داشت و آرام آرام نماز میخواند. به همین خاطر خیلی از طلبهها در نماز جماعت ایشان شرکت نمیکردند؛ چون نماز ایشان بسیار طولانی میشد. بنده مقید بودم که نماز ایشان را شرکت کنم. در زمانی که آیتالله بروجردی کرسی درس و بحث خود را آغاز کرد، درس ایشان را شرکت میکردم، اما به عنوان تماشاچی! چون هنوز مشغول دروس سطح بودم.
پس از مدتی امتحان گرفتن از سوی آیتالله بروجردی شروع شد. برخی با امتحان گرفتن مخالف بودند؛ اما برنامة ایشان برای پرداخت شهریه امتحان بود؛ هم در قم و هم در نجف. ایشان حوزة نجف را هم به نوعی اداره میکرد و نمایندة ایشان در نجف، آیتالله خلخالی بود.
آمدن ایشان به قم چه تحولاتی در حوزة علمیه ایجاد کرد؟
یکی از برکات و تحولات حضور ایشان در قم، ساماندهی درسهای حوزه و امتحان گرفتن از طلاب بود و در این زمینه بسیار دقیق بود. بارها این مطلب را ذکر کرده که من به طلبهای که درس میخواند شهریه میدهم. طلبهای که اهل درس نباشد، شهریهای نمیدهم. یکی از طلاب تاجر بود و در بازار کاسبی داشت. یک روز نزد آیتالله بروجردی رفت و گفت که من شهریه از طرف شما دریافت میکنم، اما محتاج به آن نیستم. آیتالله بروجردی به ایشان گفت: «چون طلبه هستید شهریه را بگیرید، اما اگر محتاج آن نیستید به یک فقیر و کسی که محتاج آن است، بدهید.»
ممتحنین ما آیتالله شیخ عبدالرزاق قائینی و آیتالله سید محمدباقر سلطانی بودند. نزد ایشان مکاسب و کفایه را امتحان دادم. بنده مکاسب و کفایه را نزد آیتالله سلطانی میخواندم؛ البته نزد آیتالله شیخ عبدالرزاق هم میرفتم، اما جزو اساتید رسمی ما نبود. تا امتحان دادم، به من گفت که شما قبول شدید. به ایشان گفتم: «میخواهم شهریة خارج بگیرم.» به من گفت: «شرط شهریة خارج جزوه است؛ یعنی دروس خارج را تقریر کنید و ما آن را ببینید و بررسی کنیم.» به ایشان گفتم: «اگر به درس آیتالله بروجردی بروم و آن را تقریر کنم، قبول میکنید؟» گفت: «بله!» برای مدتی درس فقه مبحث صلاة آیتالله بروجردی را شرکت کردم. از همان جلسة اول، بالای جزوه نوشتم: «یا صاحب الزمان ادرکنی». چند جلسه از درس ایشان را نوشتم و به آیتالله سلطانی دادم. آن را نگاه کرد و گفت: «قبول شدید.»
آقای سید ابوالحسن حسینی طلبة مازندران بود و به ما درس میگفت. یک روز به من گفت: «آقای غیاثی، تبریک میگویم. آیتالله بروجردی شما را در امتحان خارج قبول کرد.» شهریة آیتالله بروجردی را آقای سید ابوالحسن میداد. از آن پس حدود چهار ماه درس آیتالله بروجردی را شرکت و شهریة ایشان را دریافت کردم و سپس به نجف اشرف رفتم. در واقع امتحان سطوح را نزد آیتالله سلطانی قبول شدم و ایشان به من گفت که در سطح قبول شدم و این دوره را گذراندم.
شما چند سال در قم حضور داشتید و چند سال محضر و درس آیتالله بروجردی را درک کردید؟
اگر اشتباه نکنم سال 1331 بود که به نجف رفتم؛ یعنی حدوداً ده سال در قم تحصیل کردم. در طول این سالها آیتالله بروجردی را درک میکردم، اما بهطور رسمی درس ایشان را شرکت نمیکردم؛ چون هنوز به آن سطح نرسیده بودم. فقط چهار ماه آخر حضورم در قم، درس خارج ایشان را بهطور رسمی شرکت کردم و سپس به نجف اشرف رفتم.
کدام یک از علما در آوردن آیتالله بروجردی به قم نقش داشتند؟
وقتی آیتالله بروجردی به قم وارد شد، همة علما ایشان را پرچمدار اسلام میدانستند و احترام زیادی میکردند. مراجع ثلاث جایگاه خود را تماماً در اختیار آیتالله بروجردی گذاشتند. آیتالله حجت کوه کمری یکی از مراجع ثلاث بود، اما از نظر جایگاه از آیتالله صدر و آیتالله خوانساری بزرگتر شناخته میشد؛ با این حال خود ایشان هم جایگاه خود را تماماً در اختیار آیتالله بروجردی گذاشت. حضرت امام خمینی(ره) هم احترام زیادی برای آیتالله بروجردی قائل بود و همه شاگردان خود را به ایشان ارجاع میداد و تلاش زیادی کرد تا آیتالله بروجردی را مجاب به آمدن به قم کند. مرحوم آیتالله اشراقی (پدر داماد حضرت امام) هم از جمله افرادی بود که برای آیتالله بروجردی احترام زیادی قائل بود و در منبرهایش مردم را به ایشان دعوت میکرد. انسان بسیار جسوری بود و گاه در منبرهای خود سخنان تند و شجاعانهای میگفت. آیتالله فیض نیز اصرار زیادی میکرد تا آیتالله بروجردی به قم بیاید. آیتالله فاضل موحدی قفقازی (پدر مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی) هم در این زمینه نقش داشت. در واقع همة علمای قم به این نتیجه رسیدند که فقط یک نفر میتواند حوزة علمیة قم را نجات بدهد و آن شخص آیتالله بروجردی است.
قبل از اینکه آیتالله بروجردی به قم بیاید، دچار بیماری فتق شده بود. به همین خاطر برای درمان به بیمارستان فیروزآبادی تهران رفت. پس از آن قصد داشت که به قم بیاید و موقتاً در اینجا بماند؛ اما دعوت و اصرار دیگر علما باعث ماندن همیشگی ایشان در قم شد.
با وجود و حضور آیتالله بروجردی در قم، چرا به نجف هجرت کردید؟
اتفاقاً وقتی میخواستم برای ادامة تحصیل به نجف بروم، خیلیها به من گفتند که با وجود آیتالله بروجردی در قم چرا میخواهی که به نجف بروی؟! در واقع حوزة علمیة قم با وجود و حضور آیتالله بروجردی احیا شده و حتی نسبت به حوزة علمیة نجف رونق گرفته بود. من به این خاطر به نجف رفتم تا ممحض به درس بشوم. در ایران معمولاً ناخواسته سرگرم برخی امور حاشیه میشوم. وقتی هم به نجف رسیدم، بسیاری از طلاب به من همین را میگفتند که چرا با وجود آیتالله بروجردی در قم به اینجا آمدهای؟
آیتالله بروجردی حوزة علمیة نجف را هم اداره میکرد و نمایندهای در آنجا داشت. در واقع نان نجف را آیتالله بروجردی میداد. در نجف هر کسی میخواست که شهریة آیتالله بروجردی را دریافت کند، باید ابتدا امتحان میداد و قبول میشد. حتی کسانی که با امتحان گرفتن در حوزه مخالف بودند، مجبور بودند امتحان بدهند تا شهریة آیتالله بروجردی را دریافت کنند.
تفاوت عمدة میان آیتالله بروجردی و مراجع تقلید همعصر ایشان مانند ابوالحسن اصفهانی چه بود؟
یکی از بزرگترین خدمات فرهنگی آیتالله بروجردی توجه وافر ایشان به مسئلة تقریب مذاهب اسلامی است. در همین راستا نمایندگانی برای خارج از کشور فرستاد. مراکز علمی در برخی از کشورها مانند آلمان تأسیس کرد و از این طریق مذهب تشیع را به جهان معرفی کرد. در واقع آیتالله بروجردی این روحیات را داشت و درصدد نشر اسلام و مذهب تشیع در سراسر جهان بود؛ اما آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی چنین اقداماتی نداشت. آیتالله بروجردی در امور سیاسی و فرهنگی دخالت میکرد، اما آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی چندان به امور سیاسی در سطح جهانی اهتمامی نداشت. در واقع آیتالله بروجردی علاوه بر تسلط در امور ادارة حوزه علمیه، اندیشة بینالمللی و جهانی داشت. اقدامات ایشان بسیار مهم و فراگیر شده بود.
از نظر شما آیا مرجعیت واحد مانند زمان آیتالله بروجردی برای ادارة حوزة علمیه بهتر است یا مرجعیت متکثر مانند زمانی فعلی؟
طبیعی است که مرجعیت واحد برای ادارة حوزة علمیه بهتر است؛ البته مرجعیت متکثر بد نیست.
در واقع اختلاف میان علما کم است و اغلب اختلاف سلیقه است و در اکثر موارد وحدت میان آنان حاکم است.
نگاهی کوتاه به سلوک سیاسی آیتاللهالعظمی بروجردی
اندیشه سیاسی آیتالله بروجردی
آیتاللهالعظمی بروجردی (ره) سیاست را از اسلام جدا نمیدانست و مسائل سیاسی را با فکری باز و پویا دنبال مینمود. ملاقاتها و حمایتهای ایشان از آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی که در آن عصر، رادمرد بزرگ سیاسی دینی و سمبل سیاست اسلامی بود، نیز دلیل روشنی بر مشروعیت و لزوم کارهای سیاسی و دخالت در سیاست برای دفاع از دین است.
ایام مرجعیت آیتالله العظمی بروجردی مصادف با هجمههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به ساحت دین مقدس اسلام بود.
این هجمهها به دو بخش تقسیم میشد:
1ـ مواردی که حاکمیت سیاسی کشور به صورت آشکار و پنهان در آن دست داشت همانند:
ایجاد محدودیت برای بزرگان و علما ی دینی.
نفوذ فرقه گمراه بهائیت در ارکان سیاسی و اقتصادی کشور.
تلاش برای محو و قطع ارتباط با فرهنگ اسلامی.
نفی و انکار دین و آموزههای آن، خصوصاً حمله به مذهب حقه جعفری.
ترویج و گسترش منکراتی نظیر : شرب خمر، زنا و. .. برای نشان دادن بی اعتنایی مردم به دین و....
2- مواردی که فراتر از مرزهای داخلی کشور بود مانند : مسأله فلسطین.
موضع آیتالله العظمی بروجردی درقبال اشغال قدس شریف و سرزمین فلسطین، توسط متجاوزان صهیونیست، موضعی غیرتمندانه بود. ایشان در سال 1327 ش. بیانیه پر محتوایی را در محکومیت صهیونیسم بینالملل و غاصبان فلسطین صادر فرمود و در آن از مجاهدان فلسطینی با احترام یاد کرده و برای پیروزی آنها دعا میکرد.
دفاع از ساحت دین
ایشان با تمام امکانات و توان، از ساحت دین دفاع میکرد و به هیچ عنوان در مسائل مربوط به دین، اهل مماشات و مسامحه نبود.
منابع موجود نشان میدهد که آن پیر فرزانه در کمک به انقلابیون مؤمن، سیاستی بسیار دقیق داشت، و زمان را برای رویارویی مستقیم با دربار مناسب نمیدید. از سوی دیگر رها کردن شاه و راندنِ کامل وی موجب فرو غلتیدن فزونتر او در دامان بیگانگان میشد،پس گاه با وی مدارا میکرد تا آن جوان مغرور جای پای خود را سست نبیند و برای حفظ خویش به بیگانگان پناه نبرد.
مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی در این باره میگوید :
«به نظر من آیتالله بروجردى و تلاشهاى آن بزرگوار، زمینه سازانقلاب اسلامى بود، زیرا آیتالله بروجردی به حوزه قم رشد و شخصیت داد. مبارزات حضرت امام در پرتو این شخصیت حوزه بود که به ثمر نشست. اگر این هویت و عظمت حوزه که آیتالله بروجردی بدان بخشیده بود، وجود نداشت، مسلماً انقلاب و حرکتى سازنده پا نمىگرفت. »
مبارزه با فرقههای ضاله
رهبران بهائی در دوره نخستین ایجاد آیین دروغین خویش با جعل شریعتی ساده که در عین حال دارای مشکلات اساسی حقوقی و متضاد با تعالیم ادعایی آنان است، به ارائه احکامی مانند : نماز، روزه، حج و... سایر آداب اسلامی پرداخته تا با این شبیه سازی کودکانه کارهای خود را دین معرفی کند. ایشان با آگاهی کامل از تعالیم تحمیق کننده بهائیت و انگیزههای شیطانی بیگانگان در حمایت از این نحله ساختگی، خطر بهائیت را بسیار جدی دانسته و اهمال و کوتاهی در جلوگیری از خطر آنان را جایز نمیدانستند.
دفاع از رسم الخط فارسی
رسم الخط کنونی فارسی عامل مهمی برای ارتباط ملتو نسلهای مسلمان کشورمان است. قرآن و سایر کتب اسلامی نیز با این خط نوشته شده است ؛ به عبارت دیگر این رسم الخط، نشانه هویت دینی و ملی مردم این سرزمین است. با تحریک بیگانگان و به بهانه این که رسم الخط فارسی اشکالات فراوانی دارد مدعی شدند که تنها راه حل، جایگزینی خط کنونی با رسم الخط لاتین است. رهبر فرهمند و شریعتمدار اسلام با بیداری و آگاهی، نقشه پلید شیاطین را شناخته و با شجاعت در برابر آن موضع گرفت و فرمود :
«هدف اینان از تغییر خط، دور کردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است. من تا زندهام اجازه نمیدهم این کار را عملی کنند. به هر جا که میخواهد منتهی شود. ... »
الزامی کردن درس تعلیمات دینی
در پی اعلام دولت، برای اجرای لایحه تعلیمات اجباری در دوره ابتدایی، آیتالله العظمی بروجردی خواستار گنجاندن درس تعلیمات دینی در این دوره شد و نماینده خود، آقای فلسفی را مأمور مذاکره با دولت کردند. با تلاش ایشان درس تعلیمات دینی برای دانشآموزان این دوره، لازم الاجرا گردید.
ستیز با مظاهر آتش پرستی
رژیم پهلوی به منظور اجرای دستورات حامیان بیگانه خود و بیزاری از شریعت اسلام، با سوء استفاده از برخی رسوم باقیمانده از قبل از اسلام، نظیر : چهارشنبه سوری، تلاش میکرد توجه مردم را به آیین زردشت جلب کند.42 آیتالله العظمی بروجردی این بار نیز آگاهانه در برابرآنان ایستاد. نمونه هایی ازاین مقابله :
الف) فرماندهان لشکر آذربایجان، تحت عنوان چهارشنبهسوری قصد داشتند بر فراز دو کوه مقابل هم، آتش افروخته و نیروهایشان را به احترام آتش به رژه وادارند، آیتالله العظمی بروجردی با اعزام چند تن از روحانیون و ارسال نامهای خطاب به شاه او را از این کار بر حذر داشت، ایشان نوشته بودند :
«... شما پادشاه کشور اسلامی هستید، اگر بنا باشد پادشاه ما به آتش پرستی بگراید، همان مبارزهای که در صدر اول اسلام با آتش پرستان انجام گرفت اکنون نیز شروع خواهد شد. »
ب) بنا به مناسبتی قرار بود جشن بزرگ تجلیل از آتش با حضور رجال لشکری و کشوری، از جمله شخص شاه در تهران برگزار گردد. آیتالله بروجردی، توسط صدرالاشراف رئیس مجلس سنا، در پیامی شاه را مجبور به لغو این برنامه کرد.
ج) مراسم ویژه روشن کردن مشعل در آغاز مسابقات ورزشی، توسط برگزار کنندگان مسابقات یک رسم پذیرفته شده است. مخالفان مکتب اهلبیت (علیهم السلام)، تبلیغ میکردند که آتشی را که پیامبر(ص) هزار و چهارصد سال پیش در ایران خاموش کرده بود، دوباره در ایران روشن می شود.
آیتالله بروجردی، آقای فلسفی را نزد شاه فرستاد تا مانع این کار شود.
اقدامات عامالمنفعه آیتالله العظمی بروجردی
حمایت از نیازمندان
در سالهای آخر حضور ایشان در بروجرد به علت جنگ دوم جهانی، قیمت آذوقه و مواد غذایی، افزایش سرسام آوری پیدا کرده بود و مردم در تنگنا قرار گرفته بودند، از این رو همه بزرگان شهر را به خانه خود دعوت و تشویق کرد به بیچارگان کمک کنند و بیشترین کمک توسط شخص ایشان و از ما یملک پدری تأمین گردید.
تجدید حیات حوزه علمیه بروجرد
شهر کهن بروجرد از دیر باز محل اقامت و سکونت عالمان و مجتهدان بزرگی بوده است، به گونهای که به شهادت تاریخ، در برههای از زمان، بیش از هفتاد نفر مجتهد مسلم همزمان در این شهر میزیستند؛ اما به علل مختلف، این رونق و شکوه در حال از میان رفتن بود، از این رو، بازگشت آیتالله العظمی بروجردی به بروجرد، فرصت مغتنمی برای احیای مجدد این حوزه به شمار میرفت.
تأسیس کارخانه برق
در زمان حضور ایشان، شهر بروجرد از نعمت برق محروم بود. با درایت و مدیریت ایشان و نیز پیگیری و حمایت برخی از خیرین متدین، این شهر، دارای کارخانه برق شد که در روزگار خود، یکی از مجهزترین و بهترین کارخانههای برق در غرب کشور به شمار میآمد.
انسجام واداره حوزه علمیه قم وگسترش کمی وکیفی آن
با مدیریت واحد ومدبرانه آیتالله العظمی بروجردی، تحولات عظیمی از نظر سیاسی، اجتماعی در زمینه تألیف، تصنیف و-ترجمه، چاپ کتب فقهی و. .. و همین طور در اداره حوزههای علمیه و سازماندهی آن پدید آمد. از همه مهمتر نوعی وحدت و انسجام چشمگیری در میان حوزه، روحانیت واقشار مختلف مردم به وجود آورد.
سرپرستی حوزه نجف و رسیدگی به امور آن
ایشان برای حوزه علمیه نجف، ارزش و قداست خاصی قائل بود و به دنبال مجد و عظمت این میراث کهن و ارزشمند شیعه بود، لذا برای تجدید حیات این حوزه مقدسه، از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد. حتی شخصیتی مانند آیتالله العظمی آقا سید عبدالهادی شیرازی با کمال افتخار، از شهریه ای که آیتالله العظمی بروجردی به صورت نان به طلاب نجف پرداخت میکرد، میگرفتند. وقتی برخی از افراد به این کار اعتراض کردند فرمودند: بگذارید نان آقای بروجردی در سفره ما هم باشد.
اعزام مبلغان توانا
1– تبلیغ داخل کشور؛ زعیم روشن ضمیر، برای پایداری دین اسلام، مبلغان را به میان مردم می فرستادند، تا اولاً تلاشی که در آن زمان برای به انزوا کشیدن روحانیت، صورت میگرفت، خنثی شود، ثانیاً روحانیون همچون گذشته در بین تودههای مردم حضور داشته باشند و به نیازهای دینی و اعتقادی مردم جامعه خود، آشنا باشند.
2- تبلیغ خارج از کشور؛ ایشان علاوه بر تبلیغ در داخل کشور، به نشر معارف بلند و تابناک شیعه در خارج از کشور نیز اهمیتی فوقالعاده میداد و نمایندگانی را به اقصی نقاط دنیا روانه میکرد.
از جمله : آقای محققی در هامبورگ آلمان، آقای صدر بلاغی در انگلستان، آقای حاج شیخ مهدی حائری در آمریکا، آقای شریعت در پاکستان، آقای صدر در لبنان و آقای فقیهی در مدینه و. ...
تربیت و تشویق محققان و نویسندگان حوزوی
ایشان برای شکوفایی استعدادهای نهفته طلاب جوان و تثبیت امر مهم پژوهش در نسلهای نوخاسته حوزه، اهمیتی بسیار قائل بود. در حوزه تحت زعامت ایشان، صدها بلکه هزارها طلبه ساعی و سختکوش، مدارج عالی علم و کمال را کسب کردند.
نشر مجلات و کتب با محتوای دینیاسلامی
آیتالله العظمی بروجردی برای ترویج افکار توحیدی مکتب تشیع، ارزش و اعتباری عظیم قائل بود به همین منظور، هر تلاشی که در این جهت مقدس، قرار داشت، حمایت می کرد. نخستین نشریات علمی حوزوی از جمله نشریه وزین مکتب اسلام که توسط جمعی از فضلای خوشفکر و روشن اندیش منتشر میشد، از این قبیل بود.
ایجاد روابط حسنه بین
مذاهب اسلامی
در زمانی که استعمار گران به چپاول ملل اسلامی چشم داشتند و اختلاف بین فرق مختلف اسلامی، گسترش مییافت، وحدت میان مذاهب مختلف اسلامی آرزوی دیرین تمام مصلحان مسلمان بود. تلاشهای مختلفی نیز برای رسیدن به این هدف بزرگ، صورت می گرفت. تأسیس دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه، از مهمترین و پایدارترین این اقدامات بود.
آیتالله بروجردی به عنوان پناهگاه مسلمانان جهان، به خصوص شیعیان به همراه بزرگانی چون شیخ محمود شلتوت، شیخ عبد المجید سلیم ومحمد عبده از ایجاد تفرقه جلو گیری میکردند. ایشان معتقد بودند که در قرآن، سنت پیامبر اکرم، سیره اهل بیت و مشی علمای سلف می توان موارد بسیار زیادی را یافت که در آنها به نقش تقریب مذاهب وجلوگیری از تفرقه تاکید شده است.
راههای دستیابی به وحدت از دیدگاه ایشان پیوند علمای اسلام ،احیای شخصیت اسلامی مسلمانان ،وجود دشمن مشترک برای مسلمانان و احترام متقابل فرقه های اسلامی به یکدیگر بود.
علاوه بر این ها آیتالله بروجردی تقریب مذاهب اسلامی را فرصتی برای معرفی شیعه و ارائه معارف شیعه به جهان تسنن میدانست.
ایجاد ابنیهبزرگ مذهبی و تأسیس کتابخانههای بزرگ در ایران و جهان
مهمترین آنها عبارتند از :
1. مسجد اعظم قم 2. مدرسه نجف 3. مدرسه کربلا 4. مسجد بغداد 5. بیمارستان نجف 6. حسینیه و حمام سامرا 7. مدرسه بقعه کربلا 8. مدرسه کرمانشاه 9. مسجد بزرگ ایرانشهر 10. مسجد بزرگ و زیبای طرابلس لبنان 11. مدرسه و مسجد درود 12. مسجد صحنه کرمانشاه. 13. مسجد شاهرود 14. چهار مسجد بزرگ در آفریقا. 15. ساختمان مسجد نور آباد لرستان 16. مسجد سید بروجرد 17. قبرستان وادی السلام قم 18. مدرسه آیتالله بروجردی در قم 19. بیمارستان نکویی قم 20. مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ آلمان 21. کتابخانه شخصی آیتالله فقید 22. کتابخانه مسجد اعظم 23. کتابخانه مدرسه نجف 24. کتابخانه مدرسه کرمانشاه 25. کتابخانه مدرسه جدید الاحداث قم.
منبع: حریم امام