در حال حاضر حرف و حدیث ها درباره استراتژی آمریکا در افغانستان به دولیل زیاد شده است: اول به دلیل تحویل گرفتن قدرت توسط دولت جدید و دوم سخنان و اتهام های برخی مسئولان نظامی آمریکایی از مدت کوتاهی پیش درباره و علیه روسیه و نقش این کشور در افغانستان.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، روزنامه لبنانی الاخبار در گزارشی نوشت: استراتژی ای که «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا در افغانستان دنبال می کند در سایه بی توجهی آشکار دولتش نسبت به این پرونده مهم از زمان به قدرت رسیدنش در 20 ژانویه گذشته، مبهم است. لیکن سکوت ترامپ با سفارش های سیاستمداران و نظامیان همراه است که خواستار افزایش نظامیان آمریکا در افغانستان هستند این در حالی است که این سفارش ها با پرسش هایی درباره مسیر جنگ در آن جا و پایان آن رو به روست.
اگر ترامپ به دعوت های سناتور»جان مک کین» و همکارش «لیندسی گراهام» در کمیته نیروهای مسلح در کنگره که خواستار افزایش تعداد نظامیان آمریکایی در افغانستان هستند گوش دهد یا گوش ندهد، به نظر راه حل های کنونی در دسترس، به مانند شکست اوباما ، شکست خواهند خورد.مک کین و گراهام سخنان ژنرال «جان نیکلسون» فرمانده نیروهای آمریکایی و نیروهای ائتلاف در افغانستان را نصب العین قرار دادند و پیشنهاد گسترش حضور آمریکا در این کشور را ارائه کردند. نیکلسون در مقاله ای در روزنامه «واشنگتن پست» تأکید کرد که جنگ در آن جا به «بن بست» رسیده است. به باور این دو سناتور نیز « ترامپ باید همانطور که به جنگ علیه داعش می پردازد به جنگ در افغانستان نیز بپردازد» و به قدرت زیاد گروه طالبان که همچنان از آن بهره مند است و «بیش از 52 درصد از اراضی» کشور را در کنترل خود دارد در مقابل،ضعف دولت مورد حمایت واشنگتن اشاره کردند. به باور این دو سناتور این مساله یک ضرورت است زیرا در افغانستان «تهدید واقعی» برای امنیت ملی آمریکا وجود دارد.
چیز جدیدی در پیشنهاد مک کین و گراهام وجود ندارد پیشنهاد آنها همان چیزی است که دولت های آمریکایی که روی کار آمدند حداقل از سال 2007 تا کنون سال ها در افغانستان تکرار کردند.این امر باعث شد که «دیوید ال دایوس»افسر بازنشسته ارتش آمریکا در مقاله ای در مجله « ناشنال اینترست» بگوید که بازنگری در «اشتباه هات گذشته» ضروری است. وی در این مقاله به بیش از هزار کشته و بیش از 17هزار زخمی ارتش آمریکا و میلیاردها دلاری که واشنگتن در این جنگ هزینه کرد ، جدای از قربانیان غیرنظامی، اشاره کرد این در حالی است که کشورش « با افزایش تعداد نظامیان اش از ده سال پیش تا کنون پیروز نشده یا نتوانسته است واقعیت میدانی را تغییر دهد».
از نظر«بارنت روبین» پژوهشگر اگر راه افزایش نیرو نیست بنابر این باید سیاسی باشد. به باور روبین در مقاله ای که در مجله ناشنال اینترست منتشر کرد « آمریکا نمی تواند افغانستان را از تروریسم پالایش کند». اعزام نیروی بیشتر توسط آمریکا باعث تحریک« حالت راکد» به شکل اندک و برای مدتی طولانی می شود و این حالت« تا زمانی که ایالات متحده مایل است پول خرج کند» ادامه پیدا می کند. روبین اشاره می کند که «استراتژی کنونی» به معنای« الزام ابدی آمریکا» است زیرا این کشور دست به کاری نمی زند که «شرایط ژئوسیاسی که محیط مناسبی برای تروریسم جهانی در منطقه مرزی میان افغانستان و پاکستان ایجاد کرده است را تغییر دهد».
«پل میلر» پژوهشگر در سیاست آمریکا در افغانستان جنگ در این کشور را در چارچوب سیاسی قرار می دهد. وی در مقاله ای در مجله« امیرکن اینترست»می نویسد که دولت اوباما تا لحظه آخر در « فهم شروط پیروزی در جنگ که حول و حوش ایجاد نظام سیاسی جایگزین است» شکست خورد. وی پا را فراتر از سحن گفتن صرف درباره اشتباه ها می گذارد و به نوعی «راه حل ها» می پردازد با توجه به این که «بدون نظام سیاسی باثبات و قانونی در افغانستان، پایانی برای خشونت سیاسی وجود ندارد».
از سوی دیگر، به گفته «چارلز پینیا» در گزارشی در پایگاه اینترنتی « امیرکن کنسرواتیو» می توان گفت که «تهدید» مستقیمی که مک کین و گراهام به آن پرداختند واقعی نیست آن هم با توجه به اینکه هدف«طالبان» به دست «گرفتن قدرت در افغانستان است و نه حمله به ایالات متحده». بیش از آن «وجود آمریکایی ها» هیچ کاری به جز «دادن معنای بیشتر به اقدامات طالبان» نمی دهد به عبارتی دیگر دلیلی برای تحرکات مختلف طالبان می دهد و این همان چیزی است که «مایکل سامبل» و «تئو فاریل» در پروژهشی که در ژانویه تهیه کردند و در آن به مصاحبه ها با رهبران و وزرای سابق در گروه طالبان استناد کردند، به آن اشاره کردند.
ابزارهای سیاسی با طالبان به عنوان «سازمان تروریستی» تعامل نمی کنند و این چیزی بود که اوباما انجام آن را دنبال کرد. هنگامی که جنگ در افغانستان را از «جورج بوش» پسر به ارث برد زمان هایی را برای خروج ارتش اش از آن جا تعیین کرد که بعدا مشخص شد توهمی هستند. رئیس جمهور سابق نتوانست به وعده های خود عمل کند و قدرت را در حالی ترک کرد که در افغانستان 9هزار و 800 نظامی آمریکایی به جای گذاشت. اوباما از سال 2009 استراتژی مبتنی بر آموزش نیروهای محلی افغانستان را در پیش گرفت تا همین نیروها جنگ مستقیم با طالبان را به عهده گیرند و در را به روی مذاکرات سیاسی با طالبان باز گذاشت(به این باید اشاره کرد که طالبان در فهرست گروه های تروریستی قرار ندارد). همزمان با آن نوعی دوگانه گرایی را در پیش گرفت و کشتن فرماندهان این گروه را با حملات پهپادها در پیش گرفت بدون آن که ارتش آمریکا نقشی به جز مشاوره بازی کند و علاوه بر آن اوباما«جنگ ضروری» به ماجراجویی کشورش در افغانستان نام گذاشت.
دولت اوباما در را به طور کامل برای همکاری با طالبان یا با کسانی که از نظرش به ایدئولوژی این گروه ملزم نیستند، نبست. در سال 2013 به طالبان اجازه داده شد تا «سفارت در تبعید در دوحه پایتخت قطر» با افراشتن پرچم و داشتن ویژگی های دیپلماتیک دیگر، افتتاح کند. علاوه بر اینها، ایالات متحده آمریکا در سال 2014 پنج رهبر برجسته طالبان را از زندان گوانتانامو آزاد کرد.
با وجود این، طالبان به اوباما پیش از پایان دوره های ریاست جمهوری اش «پیروزی» ای که به دنبالش بود را نداد و آن عبارت از «قرارداد صلح» بود.اوباما حتی موفق نشد از باتلاق افغانستان بدون آن که یکی از وعده های خود را عملی کند، بیرون رود. علاوه بر آن، دولت مورد حمایت واشنگتن در انجام کاری که از آن انتظار می رود شکست خورد و این در کنترل ضعیف اش بر بخش هایی از کشور و در رویارویی با طالبان که حضورش را در برخی از مناطق مستحکم کرد، بازتاب پیدا کرد این در حالی است که به نظر می رسد طالبان قادر است که مناطقی که خارج از دایره نفوذش سنتی اش هستند را نیز تهدید کند.
نمی توان گفت که آمریکا از زمان کافی در این جنگ بهره نبرده است لیکن به اهداف اعلام شده نرسید بلکه « شرایط و احساساتی را به نفع کسانی به وجود آورد که جوانان را جذب می کنند و آنها را تبدیل به تروریست می کنند» و «خلأ در قدرت به وجود آورد که توسط تروریست ها و جنگ سالاران و شبه نظامیان طایفه گرا و نژادگر پر شد...جنگ داخلی و تروریسیم نیز در پی آن آمدند»، «راجین مانون» پژوهشگر در «ناشنال اینترست» درباره افتادن مقادیر بسیار زیادی از سلاح های آمریکایی در دستانی که «اشتباه» توصیف شان کرد، سخن گفت و منظورش این است که ایالات متحده آمریکا در اصل مقادیر زیادی از این سلاح ها را به ارتش و شبه نظامیانی داد که آنها را آموزش داده است.
دخالت بیشتر آمریکا، افغانستان را گروگان آمریکا باقی می گذارد لیکن نمی تواند مسیر جنگ را به شکل دراماتیکی تغییر دهد. « ملا هبه الله آخوندزاده» رهبر جدید طالبان به مانند «ملا اختر منصور» رهبر سابق این گروه به ادامه «جهاد» متعهد شد. این یک معنا دارد و آن اینکه طابلبان اگر چه بار دیگر نمی تواند بر افغانستان حکومت کند اما بخشی از آینده سیاسی این کشور در صلح یا جنگ خواهد بود. این معادله در یک جمله خلاصه می شود که در گزارشی که پایگاه « اینترسپت» منتشر کرد آمده است و می گوید:« ترامپ به مانند اوباما و ما قبلش به جنگ دامن می زند و به مانند اوباما و ماقبل اش در این جنگ می بازد.»
نفوذ روسیه افزایش پیدا می کند
«جیمز ماتیس» وزیر دفاع آمریکا روز گذشته گفت که کشورش نگران حضور روسیه در افغانستان و همکاری اش با افراد مسلح طالبان است. ماتیس گفت که «فعالیت روسیه در ارتباط با طالبان را دیدیم... در این مرحله نمی گویم که این به شکل سلاح یا چیزهایی از این قبیل تجلی پیدا کرده است لیکن بی تردید تلاش های آنها در افغانستان در سایه فعالیت های دیگرشان نگران کننده است.» در همین زمینه نیز وی گفت که هنوز تصمیم اش را در این باره قطعی نکرده است که سفارش به افزایش تعداد نیروهای آمریکایی در افغانستان بکند یا نه.
در همین حال،«کرتس اسکاپاروتی» ژنرال آمریکایی و فرمانده ارشد در پیمان ناتو در اروپا هفته گذشته گفت:« از مدتی پیش نفوذ روز افزون روسیه را مشاهده کردم و این نفوذ چه بسا در زمینه کمک به طالبان افزایش یافته است.» امری که مسکو آن را تکذیب کرد. در مقابل، وزارت خارجه روسیه از این سخن گفت که ایالات متحده آمریکا در کنفرانسی که در ماه جاری در مسکو درباره افغانستان برگزار می شود، شرکت نمی کند و این کنفرانس در نوع خود نخستین کنفرانسی نیست که پایتخت روسیه میزبان آن است.در ماه دسامبر گذشته گفت و گوهایی با مشارکت روس ها،پاکستانی ها و چینی درباره مذاکرات سیاسی در افغانستان برگزار شد.