هر کسی فکر می کند که ترامپ از چهره ای که برای وی ساخته شده یعنی شخص سنگدل، متهور و انتقامجو که دارای هیچ ضابطه ای نیست که بر اساس آن به منظور رسیدن به اهدافش به عمل کند، ناراحت است، سخت در اشتباه است بکله بر عمس وی این وضعیت را در خدمتش برای رسیدن به استراتژی اش برای ایالات متحده آمریکا می داند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، روزنامه لبنانی الثبات نوشت:تاریخ ایالات متحده آمریکا رئیس جمهوری مشکل دار و جنجالی به مانند «دونالد ترامپ»به خود ندیده است به ویژه آن که وی متهم به دمدمی مزاج بودن و خودشیفتگی شدید و حرکات عجیب و غریب است، با علم به اینکه «جورج بوش» پسر، حال و روز بهتری از ترامپ نداشت به ویژه در زمینه چندین تصمیمی که بر اساس تصورات عقیده ای دینی و غیبی اتخاذ کرد و باعث تضعیف امپراتوری آمریکا به لحاظ مادی و استراتژیک شد و ارتش آمریکا را در دو جنگ غرق کرد که تا به امروز از آنها به طور کامل بیرون نیامده است.
ترامپ در عمل جنجالی است و گاهی وقت ها متهور ظاهر می شود لیکن حملاتی که به وی می شود چندین دلیل دارد که برخی از آنها مرتبط با شخصیت وی است و او شخصا مسئول آنهاست و برخی از آنها نیز وی مسئول شان نیست، آن چه در پایین می آیند مثال هایی هستند:
1- نکته جالب توجه این است که دموکرات ها که از هشت سال پیش تا کنون بر آمریکا حاکم بودند شکست در انتخاب را نتوانستند تحمل کنند و تلاش می کنند که چهره رئیس جمهور جدید را تخریب و وی را تضعیف کنند. با علم به اینکه موفقیت ترامپ به شکل بزرگی به کاری بر می گردد که خودشان علیه «برنی ساندرز» کردند ،کسی که می توانست بر ترامپ پیروز شود این در حالی است که «هیلاری کلینتون» دشوار بود که به دلیل بی اعتمادی مردم به وی و تاریخ سیاسی سابق اش و دید مردم به وی به عنوان نماینده هیأت حاکم بر آمریکا از چندین دهه تا کنون،پیروز می شد.
2- پس از آن که آمریکایی ها موفق شدند چندین نظام حاکم را در جهان از طریق انقلاب های رنگی که خود دولت آمریکا با مشارکت مالی و آموزشی «جورج سوروس» و موسسه وی« open Society foundation» سرنگون کردند، اکنون این آمریکایی ها هستند که تلاش می کنند که رئیس جمهور منتخب را با همان شیوه ها در داخل سرنگون کنند. همان تظاهرات ها علیه حاکمی که به لحاظ رسانه ای تبدیل به شیطان می شود و متهم به تقلب در انتخابات و همکاری با طرف خارجی به ضرر منافع کشور می شود، به راه می افتاد، اکنون به طور مشخص علیه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به راه انداخته می شود.
با علم به اینکه حاکمان در آن کشورها- که ترامپ نیز این کار را کرد- خودشان بهانه و دلیل حمله را با رفتارها و کارهای خود می دهند تا سازمان دهندگان انقلاب و رسانه ها بتوانند افکار عمومی را علیه حاکمی که قصد کنار زدنش وجود دارد،بسیج کنند.
3-ترامپ از جهان تجارت می آید همان جایی که چندین شرکت جهانی را ریاست و مدیریت می کند و بنابر این وی دارای خودشفیتگی شدید و حب انتقام است علاوه بر آن که به نظر می رسد که این یک استراتژی عمدی است؛ استراتژی ای که بر اساس آن «دشمن ترسانده می شود» پیش از آن از بین برده شود یا حتی با او مذاکره شود. ترامپ در سیاست خارجی اش، چهره اش را دقیقا مانند کسی که در رینگ بوکس است نمایان می کند به گونه ای که قبل از حمله ،خط و نشان می کشد،صداهای ترسناکی از خودش بیرون می دهد و به سینه و شانه های خود می کوبد، این دقیقا همان چیزی است که رئیس جمهور آمریکا با نشان دادن خود به عنوان یک «دیوانه» که نمی توان کارهایش را پیش بینی کرد و اینکه هیچ ضابطه ای وجود ندارد که بر اساس آن فعالیت می کند، انجام می دهد. به همین دلیل ژنرال «ماتیس» معروف به «سگ هار» را به عنوان وزیر دفاع تعیین کرد.
هر کسی فکر می کند که ترامپ از چهره ای که برای وی ساخته شده یعنی شخص سنگدل، متهور و انتقامجو که دارای هیچ ضابطه ای نیست که بر اساس آن به منظور رسیدن به اهدافش به عمل کند، ناراحت است، سخت در اشتباه است بکله بر عمس وی این وضعیت را در خدمتش برای رسیدن به استراتژی اش برای ایالات متحده آمریکا می داند. اگر به کارهای وی و روابطش با هم پیمانان و دشمنان نگاه کنیم می بینیم که وی فقط با پوتین آشتی کرده است زیرا می داند که پوتین مامور سابق سازمان اطلاعات شوروی سابق است که به راحتی از این بازی های ترساندن، نمی گذرد.
نتیجه این می شود که سیاست خاورمیانه ای ترامپ به بدی چیزی نیست که برخی پیش بینی می کنند به ویژه با تمرکز وی بر جنگ با داعش به عنوان اولویت، لیکن مشکل در شکاف در جامعه و نهادها نهفته است که در ایالات متحده روی سطح آمده است؛ شکافی که پیش از به قدرت رسیدن ترامپ وجود داشت. مشکلی که به نظر می رسد پیش روی سیاست خارجی آمریکا باشد فروپاشی یکی از ستون های قدرت آمریکا است، قدرت نرم یعنی وسوسه جهان با الگوی آمریکایی به عنوان تضمین کننده آزادی های عمومی، حقوق بشر، دموکراسی و تداول قدرت.
در چنین وضعیتی شکاف در آمریکا بر قدرت آمریکا تاثیر می گذارد.اگر دموکرات ها بتوانند جایگاه رئیس جمهور را در جهان تضعیف کنند، سیاست خارجی آمریکا تضعیف می شود.اگر ترامپ با زور بر مخالفان اش چیره شود، نهادها و دموکراسی آسیب می بیند. اگر نزاع تا بی نهایت ادامه یاید و عناوین قضایی به خود بگیرد و چالش هایی متقابل در چندین زمینه و تهدیدها به برکناری ادامه یابد به همین امروز می رسیم که حاکمیت ترامپ و نزاع داخلی آمریکا آغاز پایان امپراتوری آمریکا می شود.