جغرافیای اقیانوس آرام و هند بسیار وسیع است و به صورت ذاتی موانع مهمی را در برابر حفظ برتری بلند مدت ایالات متحده ایجاد مینماید. بسیاری از کشورهای آسیایی در حال حاضر با توجه به اینکه تعهدات نظامی ایالات متحده در اروپا و خاورمیانه گسترده است، نسبت به دوام ضمانتهای آمریکا در منطقه تردیدهای قابلتوجهی دارند.
به گزارش جماران؛ با پایان دوره دوم ریاست جمهوری باراک اوباما، چین در قیاس با گذشته خود قدرتمندتر شد و ایالات متحده با انتخاب مبهمی در رابطه با نقش آینده خود در آسیا روبرو شد و همانطور که چین قدرتمندتر میشد در ادعاهای ارضی خود قاطعانهتر رفتار کرد.
واشنگتن میتوانست تلاشهای پرهزینه خود را برای حفظ برتری نظامی ایالات متحده در منطقه دو چندان کند. یا میتوانست تصدیق کند که چین به ناچار نقش نظامی فزایندهای در در حوزه ژئوپلیتیکی خود ایفا نماید.
با این حال شواحد نشان میدهد ایالات متحده با توجه به محدودیت منابع در منطقه ژئوپلیتیکی که در حوزه نفوذ چین قرار دارد برای متعادل کردن قدرت چین تلاش میکند و به دنبال جلوگیری از هژمونی منطقهای چین است.
پس از اوباما، دونالد ترامپ و جو بایدن، هر دو رویکرد اول را انتخاب کردند. همانطور که مارک میلی؛ رئیس وقت ستاد مشترک ارتش ایالات متحده در اوایل سال 2023 بیان کرد: «حفظ برتری نظامی ایالات متحده به عنوان هدف اصلی سیاست ایندو-پاسیفیک (هند-اقیانوسیه) بر روی دستیابی به تطابق بیشتر در برابر چین تمرکز دارد.»
استراتژی بایدن برای دستیابی به این هدف با استراتژی سلف خود متفاوت بوده است. وی با درک این موضوع که بهای حفظ تسلط نظامی ایالات متحده در منطقه به سرعت از نظر سیاسی و عملی ناپایدار میشود، به دنبال ایجاد ائتلافی از متحدان و شرکا برای جبران بخشی از محدودیتهای ژئوپلیتیکی آمریکا در قبال چین بود.
برای مثال، در سه سال اخیر، دولت ایالات متحده به ریاست بایدن به پایگاههای نظامی بیشتری در فیلیپین دسترسی پیدا کرد، مکانیسمهای سهجانبه اشتراکگذاری اطلاعاتی جدید با کره جنوبی و ژاپن ایجاد شد، و در اقدامی که به مذاق فرانسه خوش نیامد، توافقنامه AUKUS را با استرالیا و بریتانیا برای ایجاد پشتیبانی لجستیکی از زیردریاییهای هستهای نیروی دریایی استرالیا در حوزه اقیانوسیه، منعقد نمود. این موارد همه سیاستهای یک دولت دموکرات بود!
اما دستاوردهای محدود دولت بایدن منعکس کننده واقعیتی است که بسیاری در واشنگتن ترجیح میدهند با آن روبرو نشوند: برتری نظامی ایالات متحده در آسیا نمیتواند در درازمدت قوام یابد. بنابراین به جای حفظ برتری، ایالات متحده باید راهبردی اتخاذ کند که موازنه کردن با قدرت چین را در اولویت قرار دهد.
واشنگتن همچنین در تلاش است تا برخی از بارهای امنیتی خود را با کمک به متحدان و شرکای خود برای تقویت قابلیتهای دفاعی آنها کاهش دهد. بی شک، یک رویکرد متعادل کننده، پایدارتر و کم خطرتر با توجه به واقعیتهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی منطقه شرق آسیا با توازن قوا و حفظ صلح، همخوانی بیشتری دارد.
جنگ سرد قدرت
دولت بایدن برای دستیابی به دیدگاه برتری منطقهای خود از طریق ایجاد ائتلاف، سرمایهگذاری زیادی در تقویت روابط ایالات متحده با کشورهای سراسر آسیا انجام داده است. به عنوان مثال، ایالات متحده روابط خود با ویتنام را به یک «مشارکت استراتژیک جامع» ارتقا داد و همکاریهای دفاعی جدید و موافقت نامههای تولید صنایع نظامی مشترک با هند امضا کرده است. اما تلاشهای دولت بایدن برای ائتلافسازی هنوز با آنچه در راستای تسلط نظامی ایالات متحده در منطقه آسیا-پاسیفیک است، فاصله زیادی دارد.
دولت بایدن از ابتدا به صراحت اعلام کرد که یک ائتلاف باید سه چیز را انجام دهد: تنوع دسترسی ایالات متحده به پایگاهها، فرودگاهها و بنادر در سراسر منطقه به طوری که ارتش ایالات متحده بتواند با سرعت، قدرت و کارآیی خود را در صورت بروز بحران نشان دهد.
با این حال، چالش اصلی ایالات متحده در اقیانوس هند و آرام، زرادخانه عظیم موشکی چین است. نیروهای آمریکایی متمرکز در پایگاههای گوام، ژاپن و کره جنوبی به ویژه در برابر حملات چین آسیبپذیر هستند و پنتاگون امیدوار است که پرسنل و داراییها را به طور گستردهتری در پایگاههای کوچک و متعدد در سراسر منطقه توزیع کند تا شانس بقای آنها را افزایش دهد. چندی پیش نیز خبر خرید سامانه دفاع هوایی گنبد آهنین که متعلق به اسرائیل است برای استقرار در جزیره گوام در آقیانوس آرام، کارایی سامانه دفاع هوایی پاتریوت آمریکایی را با شبهه روبرو ساخت.
دولت بایدن همچنین مجوزهای گسترده ای را برای نیروهای آمریکایی در جهت استفاده از پایگاههای اضافی در استرالیا و فیلیپین و همچنین گینه نو به دست آورد. البته مورد آخر نیازمند تصویب پارلمان این کشور است. اما این مجوزهای توسعهیافته امکان دسترسی به بحران اضافی یا زمان جنگ را فراهم نمیکنند. پارلمانهای فیلیپین و گینه نو هر دو اعلام نمودهاند که به ایالات متحده اجازه نمیدهند تا از پایگاههای موجود در قلمرو خود برای ذخیره سلاح یا انجام عملیات نظامی تهاجمی در جنگ علیه چین، بهویژه بر سر تایوان، استفاده کند.
این دسترسی اضافی به حیاتیترین نیازهای واشنگتن پاسخ نمیدهد یا دسترسی ایالات متحده را در مهمترین کشورهای استراتژیک در جنوب شرقی آسیا (اندونزی، مالزی و سنگاپور) گسترش نمیدهد. در نتیجه، در صورت وقوع احتمالی درگیری با چین و با توجه به اینکه کره شمالی نیز بدون شک دسترسی نظامی ایالات متحده را محدود میکند، ایالات متحده همچنان باید به پایگاههای آسیب پذیر در ژاپن و گوام تکیه کند و یا بمب افکنهای دوربرد استرالیا را عملیاتی سازد.
متحدان کم مزیت
تلاشهای ایالات متحده برای تقویت قابلیتهای نظامی متحدانش سابقه متفاوتی دارد. در چند سال اخیر، برخی از کشورهای آسیایی شروع به هزینههای بیشتر برای دفاع کردهاند. اما آنها در توانایی سهیم شدن بار دفاعی کنونی منطقه با ایالات متحده فاصله زیادی دارند.
بر اساس گزارش شورای آتلانتیک، ژاپن و استرالیا هر دو برنامههایی را برای افزایش هزینههای دفاعی خود اعلام کردهاند. ژاپن قصد دارد تا 65 درصد هزینههای دفاعی خود را طی پنج سال آینده افزایش دهد تا از خود در برابر چین دفاع کند، پروژهای که شامل خرید 400 موشک کروز «تاماهاوک» ساخت آمریکا میشود. استرالیا همچنین قصد دارد هزینههای دفاعی خود را از حدود دو درصد تولید ناخالص داخلی به 2.3 درصد در ده سال آینده افزایش دهد و بودجه برای پیش بینی انرژی را در اولویت قرار داده است. همچنین این کشور قصد دارد موشکهای تهاجمی دوربرد تولید آمریکا و زیردریاییهای هستهای بخرد.
اما پیری جمعیت ژاپن باعث کمبود پرسنل آموزش دیده برای روبرویی با چین است و ارتش استرالیا با کمبود مشابه پرسنل نظامی آموزش دیده و همچنین کارشناسان غیرنظامی مواجه است که برای عملیات و نگهداری زیردریاییهایی که خریداری میکند به آن نیاز دارد.
همچنین تعداد کمی از ارتشهای آسیایی متحد آمریکا در حال حاضر در تواناییهایی که اشتراکگذاری بار بیشتری با ایالات متحده را ممکن میسازد، مشارکت میکنند. برخی در واشنگتن انتظارات زیادی از کره جنوبی دارند، اما سئول سرمایهگذاری در زیرساختهای سخت، دفاع هوایی و حمل و نقل انجام نداده است تا به آن اجازه دهد در عملیات منطقهای مشارکت موثری داشته باشد. به طور مشابه، علیرغم فشار ایالات متحده، تایوان تنها گامهای آزمایشی را در جهت افزودن قابلیتهای دفاعی که برای مقاومت در برابر حمله احتمالی چین نیاز دارد، مانند پدافند هوایی متحرک، مینهایدریایی، و پهپادهای ارزان قیمت و غیره برداشته است و ایالات متحده همچنان بخش عمدهای از بار دفاعی در اقیانوس هند و اقیانوس آرام را متحمل میشود.
بازدارندگی به جای شکست
برخی از مقامات ایالات متحده امیدوارند که با افزایش تهدید نظامی چین، ائتلاف مورد نیاز برای دفاع از برتری ایالات متحده در نهایت ظهور کند و به طور ارگانیک سلطه ایالات متحده را حفظ نماید. این خوش بینی، بی دلیل است. واقعیتهای جغرافیای دریایی منطقه در مقابل آرمانهای ائتلافسازی بایدن و در نهایت، هدف آن برای حفظ برتری منطقهای ایالات متحده قرار دارد.
جغرافیای اقیانوس آرام و هند بسیار وسیع است و به صورت ذاتی موانع مهمی را در برابر حفظ برتری بلند مدت ایالات متحده ایجاد مینماید. بسیاری از کشورهای آسیایی در حال حاضر با توجه به اینکه تعهدات نظامی ایالات متحده در اروپا و خاورمیانه گسترده است، نسبت به دوام ضمانتهای آمریکا در منطقه تردیدهای قابلتوجهی دارند.
حفظ تعادل
یک رویکرد موازنه، همانند سیاست معروف به (استراتژی نیکسون-کیسینجر) که با انتقال تجهیزات حساس و فوق پیشرفته در آن زمان به کشورهای متحد آمریکا بخشی از بار دفاعی و مسئولیت امنیتی منطقه را به متحدان واگذار نمود، میتواند در اولویت قرارگیرد. اما این مسئله، مستلزم آن است که آنها (دولتهای بومی منطقه) مسئولیت اصلی امنیت خود را بر عهده گیرند و ارتش ایالات متحده را در نقش پشتیبان قرار دهند. به عقده تحلیلگران حوزه دفاعی، واشنگتن باید همه متحدان خود در منطقه، به ویژه ژاپن و فیلیپین را تشویق کند تا با سرمایهگذاری هنگفت بر روی قابلیتهای نامتقارن و دفاع شخصی، قابلیتهای دفاعی خود را گسترش دهند.
اما یکی از بزرگترین موانع اتخاذ رویکرد متعادل کننده، طرز فکر واشنگتن است. این ایده که تسلط نظامی باید در آسیا دنبال شود عمیقا در سیاست خارجی و دفاعی ایالات متحده ریشه دوانده است. چراکه رهبران هر دو حزب سیاسی از عقب نشینی از پکن هراس دارند، اگر این پیش فرض بیش از پیش تثبیت شود، ممکن است خطرات گسترش درگیری منطقهای را افزایش دهد؛ چرا که چین در مقابل گسترش قدرت نظامی و افزایش حوزه نفوذ ژئوپلیتیک خود نرمش و سازشی نشان نخواهد داد. اما رویکرد متعادل کننده نه مماشات است و نه شکست. شاید این تنها راه پایدار و بلند مدت برای حفظ صلح و توازن قدرت در منطقه شرق آسیا و حوزه آسیا- اقیانوسیه باشد.
در نهایت بدون شک آمریکا نمیتواند از افزایش قدرت چین در آسیا پیشی بگیرد اما همچنان میتواند از هژمونی چین در این منطقه جلوگیری نماید.