طالبان طی دو سال حکومت نشان داده که از گذشته درس عبرت نگرفته اند بلکه نسبت به ایران عریان تر از گذشته موضع خصمانه خود را عیان کرده اند
محمد حسین بنی اسدی، دیپلمات سابق در یادداشتی برای جماران نوشت: یکی از دوستان افغان تعریف می کرد در بین پشتونها در دوبی مشهور بود که چند نفر از پشتونهای طرفدار طالبان به دیدن برج خلیفه در دبی می روند؛ یکی از آنها با نگاهی به اصطلاح عاقلانه به برج از دیگران می پرسد این برج با چند راکت ویران می شود؟ تفکر پوسیده و ارتجاعی طالبانی به جای نظاره بر این برج و تمجید و ستایش از طراح و سازنده آن با اتکا به جهالت و واپس گرایی خود تنها به چگونگی ویران کردن این برج می اندیشد، زیرا از علم و دانش و سازندگی و کشورداری بی خبر و تنها ویرانگری محور تفکر اوست .
حال چنانچه اینتفکر در سطح کلان بر افغانستان حاکم گردد طبیعی است که حاصل آن جز کشت و کشتار، ویرانی افغانستان، ظلم و ستم بر مردم این کشو ، به آتش کشاندن منطقه و دردسر برای همسایگان نتیجه ای در بر نخواهد داشت .
یکی از بد اقبالی هایی که دامن گیر ملتها و کشورها می شود حاکمیت بد و وجود عناصر با تفکر ارتجاعی و پوسیده طالبانیسم است. علاوه بر آن رنج و مشقت فراوانی از این تفکر نصیب کشورهای همسایه نیز می شود.
البته همسایگان نیز در پر و بال دادن به این تفکر بی تقصیر نیستند، زیرا اگر کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین با این تفکر پوسیده طالبانی آشنا نباشند حق دارند، ولی تعامل و تساهل همسایه ای چون ایران با گروه عقب افتاده طالبان قابل توجیه نیست.
به یاد دارم همان روزهایی که دولت اشرف غنی مثل برف آب شد و طالبان بدون کوچکترین مقاومتی افغانستان را متصرف شد، مدیر کل وزارت خارجه کشورمان در امور جنوب آسیا با خوشحالی نیوتون گونه از کشف نیروی جاذبه زمین اعلام کرد که نمایندگی کشورمان در افغانستان در دست های امن نیروهای دولت اسلامی است و جای نگرانی ندارد.
راقم سطور در همان ایام چند مطلب در مورد طالبان به رشته تحریر در آورد و آن را ابتدای گرفتاری و تهدید برای کشورمان توصیف کر ، اکنون نیز بر این عقیده ام که طالبان نه تنها بلایی برای مردم افغانستان و جامعه مدنی این کشور است، بلکه تا زمانی که این تفکر بر افغانستان حاکم باشد همسایگان حتی پدر خوانده آنها یعنی پاکستان نیز از شرّ و بدسگالی این تفکر مخرب در امان نخواهد بود .
گر چه در زمان حضور آمریکا در افغانستان برخی از روی دشمنی با آمریکا از طالبان حمایت می کردند و ازدواج مصلحتی بین آنها و طالبان بر همین پایه شکل گرفته بود، در حالی که به قول مولانا «عشقهایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگی بود».
اکنون که آمریکا صحنه افغانستان را ترک کرده و طالبان چهره واقعی خود را نمایانده ایجاب می کند که در سیاست با این گروه بازنگری شود رویدادهای چند ماه گذشته بر ضرورت بازبینی این سیاست دلالت می کند. طی ماههای گذشته عمده ترین موضوعی که بین ایران و طالبان جلب توجه کرده جلوگیری از حقابه ایران از هیرمند است، در حالیک ه طالبان از بدو قدرت گیری اقدامات ضد ایرانی زیادی از خود نشان داده که چندان بازتاب نداشته است. فرقه واپس گرای طالبان طی چند ماه گذشته علاوه بر تضییع حقوق شهروندان افغانستان به ویژه بانوان نسبت به ایران نیز دو گونه اقدام خصمانه در حوزه ملی و مذهبی از خود بروز داده که غیر قابل چشمپوشی است. اقدامات ضد ایرانی:
۱_تعطیلی اتاقهای ایران شناسی در دانشگاهها
۲_محدودیت فعالیتهای فرهنگی
۳_تعطیلی کلیه شاخه های کمیته امداد(در کابل مزارشریف هرات فراه )
۴_تعطیلی هلال احمر در نیمروز
۵_ممانعت از ادامه ساخت دانشکده( مرکز ) زبان فارسی در دانشگاه کابل
۶_ حذف تعطیلات نوروز و مخالفت با مراسم شب یلدا
۷_تغییر تقویم از هجری شمسی به هجری قمری
۸_تغییر نام دانشگاهها به پوهنتون و برداشتن نامهای فارسی از سر در دانشگاهها، خیابانها وکوچه ها
۹_اظهار عدم نیاز به آموزش ادبیات فارسی توسط معاون وزیر اطلاعات و فرهنگ طالبان
۱۱_فارسی ستیزی و پشتونیزه کردن افغانستان
۱۲_ مقابله با آثار تمدن ایرانی
اقدامات ضد شیعی:
۱_مخالفت با عاشورا و حذف تعطیلات عاشورا
۲_مخالفت با حضور خیابانی عزاداران حسینی و نصب پرچم بر سر در منازل و مغازه ها و خیابان ها
۳_مخالفت با ایستگاه های صلواتی نذورات و ایجاد سقاخانه
۴_حکومت تک صدایی ،شیعه ستیزی
۵_حذف تدریس فقه جعفری از آموزش ها
۶_برکناری قضات شیعه از مناصب قضایی
۷_بستن مالیات بر مدارس دینی شیعیان در مقابل دادن شهریه و بودجه به مدارس جهادی خود
بدیهی است این اقدامات طالبان و دهها نشانه دیگر از تفکر ضد ایرانی و ضد شیعی این فرقه واپسگرا مقدمه ای از اقدامات دیگری است که در زمانهای مقتضی آثار مخرب آن بروز و دامن ایرانرا خواهد گرفت.
قطعا همسایگان افغانستان مسئولیت خطیری نسبت به تعامل با این تفکر مخرب و رسالتی در جهت شناساندن این غده سرطانی به جهانیان در مجامع منطقه ای و جهانی بر دوش دارند. بدیهی است سیاست شتر سواری دولا دولا که وزارت امور خارجه کشورمان اتخاذ کرده، نه در جهت منافع مردم افغانستان و نه در جهت منافع ایران و نه در جهت صلح و ثبات منطقه ای و جهان است.
لذا احساس می شود هنوز که این گروه طالبان با شناسایی جهانی مواجه نشده فرصتی برای تجدید نظر نسبت به سیاستهای ملایم و سپردن سفارت در تهران به نماینده طالبان فراهم باشد.
طالبان طی دو سال حکومت نشان داده که از گذشته درس عبرت نگرفته اند، بلکه نسبت به ایران عریان تر از گذشته موضع خصمانه خود را عیان کرده اند. این رفتار و کردار طالبان در حالی است که مشروعیت و مقبولیت داخلی و منطقه ای و جهانی پیدا نکرده اند و در موضع ضعف قرار دارند. از سوی دیگر به لحاظ اقتصادی نیز به راههای مواصلاتی کشورمان نیاز دارند .
طبیعی است در صورت استحکام و توانمند شدن این فرقه در افغانستان و شناسایی جهانی به همان نسبت مواضعشان نسبت به ایران منفی تر و علنی تر خواهد شد. جای آن دارد جمهوری اسلامی نسبت به سیاستهای انعطاف پذیر دوجانبه خود در قبال طالبان تجدید نظر کند و در حوزه منطقه ای و جهانی نیز پیشاهنگ به نمایش گذاردن چهره واقعی این فرقه خطرناک و مانع شناسایی این گروه بر افغانستان شود.
از سوی دیگر رسانه های کشورمان و جامعه مدنی و نهادهای مردم نهاد نیز مسئولیت دارند که به نوبه خود با انعکاس افکار و اعمال این گروه از جمله نقض و پایمالی حقوق بانوان و دختران دانش آموز افغانستان، علم ستیزی، جابجایی اقوام ، حکومت تک صدایی و پایمالی حقوق سایر اقوام از جمله هزاره و تاجیک و ترکمن و...، حمایت از احمد مسعود و سایر مبارزین ضد طالبان و... چهره آنان را نزد افکار عمومی افشا و فشار لازم برای تصحیح افکار ارتجاعی آنان اعمال کنند. گرچه
هر که ناموخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار