در ادامه این مطلب آمده است:فاجعه تعرض جنسی یک معاون مدرسه به تعدادی از دانش آموزان در تهران و افشای آن به مدد آزادی موجود در فضای مجازی و متعاقب آن حساسیت هایی که در جامعه و افکار عمومی برانگیخته شد و احساسات مردمجریحه دار شد باید زمینه را فراهمکند تا همگان به این بیندیشند که چرا نظام آموزشی به چنین آسیب های مهلکی دچار شده است؟
و آیا این آسیب ها همه به نظام آموزش رسمی بر می گردد یا نظامات غیر رسمی آموزش نیز دچار آسیب شده اند؟
و آیا نظام آموزشی رسمی و غیر رسمی در فقدان یکنظام اجتماعی مطلوب می توانند تمام ظرفیت های کارکردی خود را آشکار کنند؟و همین طور باید به موشکافی پرداخت و به لایه های زیرین مشکل راه یافت.
آنچه اتفاق افتاده است یک تب تند است که حاکی از عفونت های ریشه ای است. یادم هست قدیم اگر کسی تب می کرد قرص آکسار یا آسپیرین می خورد تا تسکین موقتی بیابد و بعد به پزشک مراجعه کند و بعدها مسکن های قوی و قوی تری تولید شد طوری که تصور مراجعه به پزشک را از اذهان می زدود وقتی ایبو بروفن آمد گفتند این قوی تر است بعد ژلوفن آمد و همه به آن پناه بردند و همین طور مسکن های قوی یکی پس از دیگری آمدند.
به نظر من در جامعه ما نیز برای مقابله با آسیب های اجتماعی هیچنسخه شفابخشی وجود ندارد تنها مسکن ها را که درد را اندکی آرام و موضع را بی حس می کند قوی تر می کنیم. قوی ترین مسکنی که اخیرا تجویز شد این بود که در مورد یک تعرض جنسی در مدرسه، از بالاترین مقامات مملکتی دستورات صادر بشود و بعد هم فضا که آرام شد دوباره هر کسی به کار خودش مشغول باشد و همه منتظر بمانند تا فاجعه ای دیگر آشکار بشود و هر کسی دیگری را مقصر بیانگارد و توپ بین چند دستگاه رد و بدل شود و بازی به سردی بگراید و دارها برچیده و خون ها شسته شود.
در مورد اخیر یعنی تعرض جنسی به دانش آموزان باید دید که چه باید بکنیم که نمی کنیم و هر روز شاهد بروز این فجایع و فضایح هستیم و البته به دلیل تابو بودن مساله بسیاری از کودکان و نوجوانان مان از شدت شرم و ترس آزارهای جنسی را تحمل می کنند و دم بر نمی آورند.
آموزش مهارت های خود مراقبتی جنسی در خردسالی. این وظیفه خانواده است چرا خانواده های ما در آموزش کودکان خود اهمال می ورزند پاسخش ساده است چون خود آموزشی ندیده اند و خود محصول یکنظام خانوادگی و آموزشی سنتی هستند که در آن اقتضائات زندگی در دنیای پیچیده را نیاموخته اند و یا درگیر هزار مساله اولیه دیگر هستند که فرصت پرداختن به این فقره را ندارند.
نکته دیگر ضرورت آموزش مهارت های مورد نیاز در ارتباط اجتماعی و آموزش مراقبت جنسی از خود به کودکان و نوجوانان در مدرسه است.
این امر هر روز در ایران به تابویی سخت تر و غیر قابل نفوذ تر تبدیل می شود. هر حرفی از این سنخ اکنون با اتهام اجرای مخفیانه و آشکار سند آموزش 2030 سازمان یونسکو مواجه می شود . تصور حاکمیت در ایران این است که سازمان یونسکو این سند را تدوین کرده است تا همجنس بازی و فحشا را در جوامع رواج دهد و این سند اکنون در ایران نیز مخفیانه در حال اجراست و هر کس حرفی در این مورد بزند فورا به تهمت اجرای مخفیانه سند آموزش 2030 نواخته خواهد شد و امروزه هیچ گناهی نابخشودنی تر از اینگناه نیست و خدا نکند کسی با این اتهام مواجه شود که حسابش با کرام الکاتبین است!.
چند وقت پیش عکسی از دو کودک دختر و پسر سه ساله را که در حوض آبی مشغول بازی بوده اند به یکی از مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش نشان داده بودند و گفته بودند شما در حال اجرای سند 2030 هستید و این هم شاهدش!.
معلومنبود این عکس از کجا آمده بود و چگونه بازی دو کودک می توانسته مصداق اجرای سند 2030 باشد؟
جالب است که اگر هیچ اتفاقی در آموزش و پرورش نیفتد می گویند شما مخفیانه در حال اجرای سند 2030 هستید و چون مخفیانه عمل می کنید کسی از کارتان سر در نمی آورد. و اگر اتفاقی هم بیفتد می گویند این شاهدی بر اجرای سند 2030 در آموزش و پرورش است! چند روز پیش نماینده ای در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می گفت حادثه ای که در مدرسه منطقه 2 تهران اتفاق افتاده حاصل اجرای سند 2030 در آموزش و پرورش است همان سندی که شما مخفیانه در حال اجرای آن هستید.
نظام آموزشی ایران با فرض اینکه بخواهد آموزش های لازم برای مراقبت از خود را به دانش آموزان انجام بدهد هم نه عده و عده اش را دارد و نه جرات و استقلالش را. در همینماجرای لغو و منتفی شدن سند ملی آموزش 2030 که آموزش و پرورش ایران به عنوان عضوی از کمیته آموزش کمیسیون ملی یونسکو در ایران به تدوین آن مبادرت کرد و در نهایت با دستور از بالا به لغو آن اقدامکرد هنوز هیچکس جرات نکرده است بپرسد که اگر تدوین چنین سندی تا اینحد خطرناک و براندازنده و خانمان برانداز و خانمان سوز و حیثیت بر باد ده بوده است چگونه است که هنوز هم سازمان یونسکو در ایران کمیسیون ملی دارد و چرا اینکمیسیون ملی کمیته آموزش دارد؟ و اگر این کمیته آموزش و آن کمیسیون ملی برای بومی سازی سیاست ها و برنامه های اینموسسه بین المللی تحت مدیریت سازمان ملل نیستند چرا وجود دارند و چرا تشکیل جلسات می دهند؟
واقعیت این است که کسی به این سوال که اگر در مدرسه دانش آموزی در معرض تعرض جنسی است چه باید کرد تا مورد تعرض قرار نگیرد پاسخی نمی دهد؟
آیا باید آموزش های مراقبتی به او داده شود؟ چه تضمینی هست که هر گونه ورود به این مباحث شاهدی جدید بر اجرای سند 2030 نباشد و مدیران مربوطه را به جایی رهسپار نکند که 6 ماه بگردی ندانی کدام مرجعی او را بازداشت کرده است؟ تمام حرف هایی که این روزها در این مورد گفته می شود گونه ای مسکن قوی برای گذر زمان و آرام شدن فضای اجتماعی است و گرنه هیچکس قادر به تدوین چهار صفحه مطلب در مورد چگونگی مراقبت از دانش آموزان در مواجهه با تعرض جنسی نیست. هر کس منکر است چهار صفحه مطلب بنگارد تا شاهدی مجدد بر اجرای سند 2030 در اختیار بهانه جویان بگذارد.
6045
و آیا این آسیب ها همه به نظام آموزش رسمی بر می گردد یا نظامات غیر رسمی آموزش نیز دچار آسیب شده اند؟
و آیا نظام آموزشی رسمی و غیر رسمی در فقدان یکنظام اجتماعی مطلوب می توانند تمام ظرفیت های کارکردی خود را آشکار کنند؟و همین طور باید به موشکافی پرداخت و به لایه های زیرین مشکل راه یافت.
آنچه اتفاق افتاده است یک تب تند است که حاکی از عفونت های ریشه ای است. یادم هست قدیم اگر کسی تب می کرد قرص آکسار یا آسپیرین می خورد تا تسکین موقتی بیابد و بعد به پزشک مراجعه کند و بعدها مسکن های قوی و قوی تری تولید شد طوری که تصور مراجعه به پزشک را از اذهان می زدود وقتی ایبو بروفن آمد گفتند این قوی تر است بعد ژلوفن آمد و همه به آن پناه بردند و همین طور مسکن های قوی یکی پس از دیگری آمدند.
به نظر من در جامعه ما نیز برای مقابله با آسیب های اجتماعی هیچنسخه شفابخشی وجود ندارد تنها مسکن ها را که درد را اندکی آرام و موضع را بی حس می کند قوی تر می کنیم. قوی ترین مسکنی که اخیرا تجویز شد این بود که در مورد یک تعرض جنسی در مدرسه، از بالاترین مقامات مملکتی دستورات صادر بشود و بعد هم فضا که آرام شد دوباره هر کسی به کار خودش مشغول باشد و همه منتظر بمانند تا فاجعه ای دیگر آشکار بشود و هر کسی دیگری را مقصر بیانگارد و توپ بین چند دستگاه رد و بدل شود و بازی به سردی بگراید و دارها برچیده و خون ها شسته شود.
در مورد اخیر یعنی تعرض جنسی به دانش آموزان باید دید که چه باید بکنیم که نمی کنیم و هر روز شاهد بروز این فجایع و فضایح هستیم و البته به دلیل تابو بودن مساله بسیاری از کودکان و نوجوانان مان از شدت شرم و ترس آزارهای جنسی را تحمل می کنند و دم بر نمی آورند.
آموزش مهارت های خود مراقبتی جنسی در خردسالی. این وظیفه خانواده است چرا خانواده های ما در آموزش کودکان خود اهمال می ورزند پاسخش ساده است چون خود آموزشی ندیده اند و خود محصول یکنظام خانوادگی و آموزشی سنتی هستند که در آن اقتضائات زندگی در دنیای پیچیده را نیاموخته اند و یا درگیر هزار مساله اولیه دیگر هستند که فرصت پرداختن به این فقره را ندارند.
نکته دیگر ضرورت آموزش مهارت های مورد نیاز در ارتباط اجتماعی و آموزش مراقبت جنسی از خود به کودکان و نوجوانان در مدرسه است.
این امر هر روز در ایران به تابویی سخت تر و غیر قابل نفوذ تر تبدیل می شود. هر حرفی از این سنخ اکنون با اتهام اجرای مخفیانه و آشکار سند آموزش 2030 سازمان یونسکو مواجه می شود . تصور حاکمیت در ایران این است که سازمان یونسکو این سند را تدوین کرده است تا همجنس بازی و فحشا را در جوامع رواج دهد و این سند اکنون در ایران نیز مخفیانه در حال اجراست و هر کس حرفی در این مورد بزند فورا به تهمت اجرای مخفیانه سند آموزش 2030 نواخته خواهد شد و امروزه هیچ گناهی نابخشودنی تر از اینگناه نیست و خدا نکند کسی با این اتهام مواجه شود که حسابش با کرام الکاتبین است!.
چند وقت پیش عکسی از دو کودک دختر و پسر سه ساله را که در حوض آبی مشغول بازی بوده اند به یکی از مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش نشان داده بودند و گفته بودند شما در حال اجرای سند 2030 هستید و این هم شاهدش!.
معلومنبود این عکس از کجا آمده بود و چگونه بازی دو کودک می توانسته مصداق اجرای سند 2030 باشد؟
جالب است که اگر هیچ اتفاقی در آموزش و پرورش نیفتد می گویند شما مخفیانه در حال اجرای سند 2030 هستید و چون مخفیانه عمل می کنید کسی از کارتان سر در نمی آورد. و اگر اتفاقی هم بیفتد می گویند این شاهدی بر اجرای سند 2030 در آموزش و پرورش است! چند روز پیش نماینده ای در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می گفت حادثه ای که در مدرسه منطقه 2 تهران اتفاق افتاده حاصل اجرای سند 2030 در آموزش و پرورش است همان سندی که شما مخفیانه در حال اجرای آن هستید.
نظام آموزشی ایران با فرض اینکه بخواهد آموزش های لازم برای مراقبت از خود را به دانش آموزان انجام بدهد هم نه عده و عده اش را دارد و نه جرات و استقلالش را. در همینماجرای لغو و منتفی شدن سند ملی آموزش 2030 که آموزش و پرورش ایران به عنوان عضوی از کمیته آموزش کمیسیون ملی یونسکو در ایران به تدوین آن مبادرت کرد و در نهایت با دستور از بالا به لغو آن اقدامکرد هنوز هیچکس جرات نکرده است بپرسد که اگر تدوین چنین سندی تا اینحد خطرناک و براندازنده و خانمان برانداز و خانمان سوز و حیثیت بر باد ده بوده است چگونه است که هنوز هم سازمان یونسکو در ایران کمیسیون ملی دارد و چرا اینکمیسیون ملی کمیته آموزش دارد؟ و اگر این کمیته آموزش و آن کمیسیون ملی برای بومی سازی سیاست ها و برنامه های اینموسسه بین المللی تحت مدیریت سازمان ملل نیستند چرا وجود دارند و چرا تشکیل جلسات می دهند؟
واقعیت این است که کسی به این سوال که اگر در مدرسه دانش آموزی در معرض تعرض جنسی است چه باید کرد تا مورد تعرض قرار نگیرد پاسخی نمی دهد؟
آیا باید آموزش های مراقبتی به او داده شود؟ چه تضمینی هست که هر گونه ورود به این مباحث شاهدی جدید بر اجرای سند 2030 نباشد و مدیران مربوطه را به جایی رهسپار نکند که 6 ماه بگردی ندانی کدام مرجعی او را بازداشت کرده است؟ تمام حرف هایی که این روزها در این مورد گفته می شود گونه ای مسکن قوی برای گذر زمان و آرام شدن فضای اجتماعی است و گرنه هیچکس قادر به تدوین چهار صفحه مطلب در مورد چگونگی مراقبت از دانش آموزان در مواجهه با تعرض جنسی نیست. هر کس منکر است چهار صفحه مطلب بنگارد تا شاهدی مجدد بر اجرای سند 2030 در اختیار بهانه جویان بگذارد.
6045
کپی شد