دکتر قربان بهزادیان نژاد از علاقه مندان و متخصصین در زمینه پزشکی، چندی است که مسایل پزشکی و پیوندهای آن با بسترهای دینی را در قالب کتاب مورد بررسی قرار می دهد.
به گزارش جماران،وی پسوندهای پزشکی اسلامی، ایرانی، هندی را محصول جنبش های سیاسی می داند و می گوید: شاید پزشکی را نتوان به صفت خاصی چون پزشکی غربی، چینی، اسلامی و … نامگذاری کرد؛ و در واقع پزشکی محصول فرآیند تکاملی در تاریخ است ولی تحت شرایط روحی و نگرش هایی که در اروپای نوزایی شکل گرفت، زمینه رشد و شکوفایی پزشکی هم فراهم تر شد؛ از آن زمان به بعد علم و پزشکی توسعه یافت. مستندات تاریخی چنین نشان می دهد که در حین مبارزه بر علیه استعمارگران و نهضت های احیا پزشکی به مطالبه روشنفکران و اندیشمندان تبدیل می شود، تاریخ نگاری های پزشکی ملی گرایانه و هویت طلبانه صورت می گیرد و واژگان اسلامی، عربی و ….ابداع می گردد.
متن گفت وگوی شفقنا با دکتر بهزادیان نژاد را می خوانید:
* پزشکی مدرن محصول رنسانس است و پس از آن وارد کشورهای شرقی و اسلامی شد؛ این رویایی چگونه بوده است؟
نخست در خصوص سئوال یادآور می شوم که پزشکی را شاید نتوان به صفت خاصی چون پزشکی غربی، چینی، اسلامی و … نامگذاری کرد؛ و در واقع پزشکی محصول فرآیند تکاملی در تاریخ است ولی تحت شرایط روحی و نگرش هایی که در اروپای نوزایی شکل گرفت، زمینه رشد و شکوفایی پزشکی هم فراهم تر شد؛ از آن زمان به بعد علم و پزشکی توسعه یافت. بله این پزشکی از راه های مختلف وارد کشورهای شرقی شد؛ یکی از راهها ایجاد سازمانهای جدید آموزش و دعوت از استادان و طبیبان آموزش دیده غربی است ؛کشور ایران نمونه از چنین مواجهه ای است؛ دیگری همراه با نیروهای استعمارگر و اشغالگر همانند هند، سریلانکا است که در درون کمپانی و نیروهای نظامی کشورهای استعمارگر انگلیس، فرانسه و … پزشکان و نهادهای پزشکی فعالیت داشتند؛ و کم کم این دانش را به این جوامع انتقال دادند، البته کشورهای مختلف شرقی یا اسلامی هریک رویارویی خاص خود را داشته و دستاوردها و نتایج ویژه ای داشته اند. به هر حال داستان این رویا رویی در ده کشور وسه مجلد این مجموعه به تفصیل بحث شده و زمینه را برای مطالعات بیشتر فراهم آورده است.
* در جامعه، بین صاحب نظران، نهادها و جوامع علمی اینها دو نوع پزشکی تلقی می شوند و تصور چنین است ولی آنچه شما باوردارید این که پزشکی یکی است؛پس با فرض دونوع تفاوت مبانی و رویکرد آنها چیست؟ بله پزشکی به مفهوم در مانگری دارای پیشینه ای است که برخی از نظرات واصول آن تغییر بنیادینی داشته است .
با این توضیح اگر بخواهم خلاصه پاسخ بدهم همان تفاوت هایی که در نگاه به هستی و طبیعت در این دوره و در دوران باستان وجود دارد، در این دو نوع پزشکی هم به چشم می خورد. به سخن دیگر پزشکی در دوره های باستان و میانه چنان که ویژگی آن دوره ها است، برای ماوراءالطبیعه اهمیت زیادی قائل است؛ و انسان را عالم صغیری (میکروکاسم) می داند که آیینه ای از عالم کبیر (ماکروکاسم) می باشد؛ ویژگی دیگر انسان را به مثابه کل در نظر دارد و به اجزا توجه چندانی ندارد و سوم این که انسان را محیط فلسفی ( و فلسفیدن) می خواند؛ رویکردی که سایه عمیقی بر درمان و روش های درمانی که استفاده می شد دارد و شاید بتوان گفت درمان در حاشیه فلسفه و زیر مجموعه آن به حساب می آمد؛ و در نتیجه رازورزی رونق فراوانی داشت و …..بیمار هویت مستقل ندارد.
بر عکس پزشکی جدید چنان که واقفید محصول نزاع ها و چالش های فکری دوره نوزایی است. از این رو اولا به طبیعت و تسخیر آن نظر دارد؛ دوما به مشاهده و تجربه متکی است؛ برای اجزای بدن هویتی خاص قائل است و به سخن دیگر با رویکرد دکارتی بر این باور است که کل ( انسان) حیثیتی مستقل از اجزا ( اعضا و اندام ها) ندارد و ویژگی دیگر بر خلاف دوره باستان و میانه که بیماری عدمی است، بیماری در پزشکی جدید هویت مستقلی دارد.
* پزشکی غربی در محیط کشورهای شرقی و اسلامی به ارائه خدمات پرداخت؛ آیا این محیط ها شرایطی داشت که این پزشکی توسعه یابد و یا تنها از اندوخته هایی که در غرب به دست آورده بود، بهره گرفت؟
به نظر می آید برای پاسخ به این پرسش باید به تاریخ های احتمالی ورود پزشکی به این کشورها توجه داشت که فاصله بسیار زیادی با زمان شکل گیری پزشکی جدید ندارد؛ پزشکی جدید در کشورهایی چون هند با کمپانی هند شرقی وارد می شود؛ در ایران دوره صفویه شاهد حضور پزشکان اروپایی هستیم؛ در کشور های دیگر هم وکم و بیش چنان حالتی دارد؛ یعنی پزشکی مدرن آمادگی بسیار زیادی برای جذب دانشهای بومی، استفاده از داروها و مواد شیمیایی، معدنی و گیاهی و …. این مناطق دارد. به عنوان نمونه وقتی پزشکی جدید وارد هند می شود مواد دارویی را که در نسخ معرفی شده بودند به روش مدرن مورد پژوهش قرار می دهد و بسیاری از آنها را وارد فارماکوپه ها ی غربی می کند.
در ایران، مصر، ترکیه، ژاپن، سیلان ، نیجریه و…. دیگر مناطق هم تجربه های خاصی صورت می گیرد و تا حدی یافته های علمی استخراج می شود که پزشکی جدید را غنی تر ساخت؛ برای سامانمندی چنین تحقیقاتی نهادهای پژوهشی مانند انستیتو پاستور تاسیس شد. از اینها مهم تر (با نهایت تاسف) از مردم و دیگر موجودات این مناطق برای انجام پژوهش ها استفاده کردند و در مجموع چنین فعالیت هایی موجبات غنای بیشتر پزشکی را فراهم آورد.
* همواره گفته می شود: پزشکی جدید جامعه را هم در کنار فرد بیمار در نظر دارد؛ کدام کشورها چنین تفکری را تقویت کردند؟
همانطور که در پاسخ به پرسش قبلی بیان شد، بسیاری از نهادهای مدرن در کشورهای شرقی پایه ریزی شد و یا پس از تاسیس در غرب (اروپا) در این کشورها به تجربه گذاشته شد. در مصر در خصوص بیماریهای عفونی قرنطینه و در هند مقابله با بیماری های مسری و مایه کوبی (واکسیناسیون) تجربه های موفقی بدست آوردند؛ چنان که وقتی در بریتانیا بیماری طاعون و یا وبا شایع شد از این تجربه هم برای مهار همه گیری استفاده کردند. پس کشورها ی شرقی واسلامی به رویکردی که پزشکی ماموریتی بالاتر از مقابله با بیماری و مرگ دارد، روی خوش نشان دادند و از امکانات خود برای شکل گیری و تقویت بهره بردند. به سخن دیگر باز همان ویژگی پزشکی جدید که مشخصه جهان مدرن یعنی غلبه بر طبیعت و نظارت بر همه چیز را دارد به دورنمای صلح و سلامت می اندیشد و در این چشم انداز بهداشت و سلامت عمومی اهمیت می یابد.
* صرف نظر از نگرشهای منفی که در جوامع شرقی و اسلامی نسبت به بعضی از برنامه های پزشکی جدید مانند مبارزه با جذام و … وجود دارد؛ دستاوردهای علمی و اجتماعی این برنامه ها چه بوده است؟
سلامت عمومی و افزایش طول عمر؛ خوب به نظر من فراتر از دستاوردهای علمی یعنی کشف داروهای جدید، به کارگیری روش های درمان، پیشگیری و بازتوانی و … به دست آمد؛ چون چنین برنامه هایی در کشورهای شرقی نیازمند همکاری نیروهای پزشکی، حامیان دولتی و کلیسا و قدرتهای محلی و توده مردم و بیماران مناطق مبتلا و … بوده است؛ با اجرای این برنامه ها تجربه های منحصر به فردی حاصل شد که مبنای سیاست های توسعه اجتماعی و توسعه همه جانبه گردید.
* برگردیم به ساختارها و نهادهای سنتی در این جوامع؛ خوب تا اینجا بیشتر بهره هایی که پزشکی جدید در عرصه کشورهای شرقی و اسلامی به دست آوردند را به بحث گذاشتیم، حال میخواهم بدانم که پزشکی های سنتی در این رویارویی، رقابت و … چه توانی به دست آوردند؟
اتفاقا این پرسش جدی است که بسیار هم برای جوامع ما کارکردی است؛ و برای پاسخ به آن باید شرایط پزشکی و نهادهای خدمت رسانی را مرور کنیم؛ پزشکی با فراز و فرودهایی که داشت در هنگام ورود پزشکی مدرن تقریبا در رکود کامل قرار داشت؛ دیر زمانی بود که امکان روزآمد کردن یافته ها را نداشت و نهادهای درمانی مانند درمانگاه و بیمارستان در کشورهایی مانند ایران دیده نمی شود؛ محیط های آموزشی سامان یافته و سیستماتیک وجود ندارد و … شاید دهه ها و حتی بتوان گفت سده ها بود که کتاب اصیل و حاوی مسائل جدید و یا بازخوانی روزآمد همان نظریه های پیشین به چشم نمی خورد و … بنابراین در مواجهه با پزشکی مدرن است که مطالبه و انگیزه پاسخگویی به مشکلات مردم و جامعه در درمانگران و سیاستمداران ایجاد می شود و بتدریج نهادسازی های گسترده ای صورت می گیرد و در صدد احیا و یه کارگیری میراث پزشکی خود می افتند؛ افزون بر اینها استفاده از علوم جدید مانند کالبدشناسی، فیزیولوژی، آمار، میکروبیولوژی و نیز روش شناسی مدرن و ابزار و ادواتی که در تشخیص و درمان بیماریها در پزشکی مدرن به کار می رود، مرسوم می شود. نهادهای جدید مانند درمانگاه، بیمارستان و … تاسیس می گردد؛ و باز متولیان تلاش می کنند از عناصر فرهنگی و دینی برای تقویت طب سنتی بهره بگیرند تا توان رقابت با پزشکی مدرن در جذب اعتماد مردم را جلب کنند.حرکتی که امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی شاهد هستیم.
* همیشه در جوامع علمی سوال جدی وجود داشته و دارد که علم جدید پزشکی و سنتی باید چه نسبتی باهم داشته باشند؛ ادغام، استقلال، تکمیل کردن یکدیگر؟
به نظر می رسد طی سده ها فعالیت و رقابت در کشورهای مختلف هر سه شیوه عمل کرده است و آنچه که گمان می کنم موفق تر بوده، جذب و ادغام باشد؛ اگرچه در جاهایی که نهادهای مستقلی برای پزشکی سنتی با هر نامی دایر کرده و حمایتهای مادی و معنوی سرشاری که بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی خاص ملی گرایی، اسلام گرایی و … بوده صورت گرفته، نتایج ارزیابی دقیق نشده است؛ و بسیاری از محققان و صاحب نظران بر این باور هستند که این هر دو (در سازمان علمی) یک مسیر را می پیمایند؛ یکی راهی را آزموده و توان جذب خود را افزایش داده و دیگری به صورت انفعالی و غالبا با انگیزه های دیگری غیر از علم خالص همان راه را تجربه می کند و … .
* شما پسوندهای پزشکی اسلامی، ایرانی، هندی و….محصول جنبش های سیاسی می دانید؟
بله، مستندات تاریخی چنین نشان می دهد که در حین مبارزه بر علیه استعمارگران و نهضت های احیا پزشکی به مطالبه روشنفکران و اندیشمندان تبدیل می شود، تاریخ نگاری های پزشکی ملی گرایانه و هویت طلبانه صورت می گیرد و واژگان اسلامی، عربی و ….ابداع می گردد.
* و شرقی و غربی چه طور؟
درست است، این اصطلاح هم محصول شرق شناسی است.
* نام تازه ترین اثری که از این مجموعه ۱۵ جلدی منتشر می شود و پس از آن چه کتاب هایی در دست آماده سازی و چاپ می باشد؟
کتاب هایی که همین روزها عرضه خواهد شد پزشکی و سنت علمی در تمدن اسلامی است و پس از آن اندیشه جهانی و آزادی باورها در پزشکی تمدن اسلامی، ترجمه و تفسیر رساله قرابادین الکندی، پزشکی اسلامی و تاثیر آن بر پزشکی اروپای دوره میانه، پزشکی و علوم زیستی در تمدن اسلامی، توجه و تفسیر رساله قرابادین سمرقندی، تاریخ چشم پزشکی، پزشکی یونان باستان و اخلاق پزشکی معاصر (با مشارکت جناب آقای دکتر صادق ربانی املشی) است که امیدوارم هرچه سریعتر به جامعه علمی عرضه شود و با نقد و بررسی صاحب نظران مواجه شود.