بیش از ۱۰ ساعت خواب روزانه و نپوشیدن جوراب. آیا این عادت‌ها رمز داشتن ذهنی نابغه است؟

به گزارش جماران؛ فرادید به نقل از بی‌بی‌سی نوشت: «نیکولا تسلا، مخترع و فیزیکدان مشهور قسم می‌خورد که هر شب انگشت‌ها پایش را ورزش می‌دهد؛ هر شب انگشت‌های پایش را صد مرتبه باز و بسته می‌کرد. گر چه جزئیات این نرمش در دست نیست اما تسلا ادعا می‌کرد به تحریک سلول‌های مغزش کمک زیادی می‌کند.

«پائل اردوس»، یکی از فعال‌ترین ریاضی‌دانان قرن بیستم، نوع دیگری از محرک را ترجیح می‌داد: «امفتامین»؛ سپس ۲۰ ساعت بدون خستگی با اعداد کار می‌کرد. یکی از دوستانش سر ۵۰۰ دلار شرط بست که او نمی‌تواند یک ماه از عادت خود دست بکشد. اردوس برای بردن شرط یک ماه امفتامین مصرف نکرد اما به دوستش شکایت کرد که «علم ریاضیات را یک ماه عقب انداختی.»

نیوتن نیز مزایای تجرد را به رخ همه می‌کشید. زمانی که در سال ۱۷۲۷ از دنیا رفت، برای همیشه درک ما از جهان را تغییر داد و بیش از ۱۰ میلیون کلمه یادداشت به جا گذاشت اما هیچ‌ وقت ازدواج نکرد. تسلا هم مجرد بود؛ هر چند که بعدها ادعا کرد عاشق یک کبوتر شده است.

بسیاری از دانشمندان جهان ذهن بسیار عجیبی داشتند، از تحریم لوبیا توسط فیثاغورس گرفته تا «حمام هوای برهنه» توسط بنجامین فرانکلین. تاریخ نشان می‌دهد مسیر بزرگی و عظمت با عادت‌های عجیب سنگ‌فرش شده است. اما اگر این‌ها فراتر از روایت‌های سطحی باشند چه؟ دانشمندان هر روز بیشتر به این نتیجه می‌رسند که هوش آن‌ قدر که ما فکر می‌کنیم به ژنتیک ربط ندارد. طبق بررسی آخرین شواهد ۴۰ درصد از هوش افراد نابغه متأثر از عوامل محیطی است. خوشتان بیاید یا نه، عادت‌های روزانه تأثیر مهمی بر مغز ما دارند و ساختار ذهن و نحوه تفکر ما را تغییر می‌دهند.

در میان تمام ذهن‌های بزرگ تاریخ، استاد ترکیب نبوغ با عادت‌های عجیب «آلبرت انیشتین» بود. پس چه کسی بهتر از او که عادت‌های روزانه‌اش را بررسی کنیم. انیشتین به ما آموخت چگونه از هسته‌اتم انرژی خارج کنیم. شاید بتواند راهی برای استخراج بازده بیشتر از مغز را نیز به ما بیاموزد. آیا دنبال کردن عادت‌های خواب و تغذیه انیشتین فایده‌ای دارد؟

۱۰ ساعت خواب و چرت‌های یک‌ثانیه‌ای

همه می‌دانند که خواب برای مغز مفید است. انیشتین این توصیه را بسیار جدی می‌گرفت. گفته می‌شود او روزانه ۱۰ ساعت می‌خوابید که تقریباً یک و نیم برابرِ میانگین خواب آمریکایی‌ها (۶.۸ ساعت) است. اما آیا واقعاً ما را به ذهن تیزهوش‌تر نزدیک می‌کند؟

نویسنده معروف «جان اشتاین‌ بک» جایی گفت: «برای همه اتفاق افتاده مشکلی که شب نمی‌توانستیم حل کنیم، صبح روز بعد با دخالت «کمیته خواب» حل‌ شده است.»

بسیاری از پیشرفت‌های حیاتی و مهم در تاریخ بشر از جمله جدول تناوبی، ساختار DNA و نظریه نسبیت انیشتین همگی زمانی اتفاق افتاده که فرد در حالت بی‌هوشی و ناخودآگاه قرار داشته است. مثلاً گفته می‌شود نظریه نسبیت زمانی به ذهن انیشتین آمد که خواب گاوهایی را می‌دید که با برق کشته می‌شوند. اما آیا این واقعیت دارد؟

در سال ۲۰۰۴ دانشمند دانشگاه "لوبک" در آلمان این ادعا را با آزمایشی ساده آزمودند. ابتدا به تعدادی داوطلب تعدادی بازی آموختند. به‌ تدریج و با تمرین در بازی مهارت کسب کردند اما سریع‌ترین راه برای کسب مهارت کشف یک قانون پنهان بود. زمانی که داوطلبان هشت ساعت بعد مورد آزمایش قرار گرفتند، آنهایی که خوابیده بودند، دو برابر دیگران قدرت کشف قوانین مخفی بازی را داشتند.

زمانی که می‌خوابیم مغزمان وارد مجموعه‌ای از چرخه‌ها می‌شود. هر ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه، مغز بین خواب سبک، خواب عمیق و فازی مرتبط با رؤیا نوسان پیدا می‌کند. فاز رؤیا «حرکت تند چشم در خواب» (REM) نامیده می‌شود که مطالعات جدید نشان داده تأثیر مهمی در یادگیری و قدرت حافظه دارد. اما این کل داستان نیست. «استوارت فوگل»، استاد عصب‌شناس دانشگاه اتاوا می‌گوید: «خواب خارج از چرخه REM هنوز برایمان معماست اما حدود ۶۰ درصد از خواب شبانه در این چرخه مبهم طی می‌شود.»

در خارج از چرخه REM، شاهد فعالیت سریع مغز یا به‌ اصطلاح «دوک‌های خواب» هستیم که در نوار مغزی خط‌های زیگزاگ از خود به‌ جای می‌گذارد. در خواب شب هزاران مورد زیگزاگ اتفاق می‌افتد که هر کدام تنها چند ثانیه ادامه می‌یابند. فوگل می‌گوید: «این دروازه‌ای به دیگر مراحل خواب است. هر چه بیشتر بخوابید، دوک‌های بیشتری خواهید داشت.»

دوک‌های خواب با افزایش انرژی الکتریکی تولید شده در سازه‌های عمیق مغز آغاز می‌شوند. عامل اصلی «تالاموس» است، بخشی بیضوی شکل در مغز که سنسورهای حسی ورودی را به جهت درست ارسال می‌کند. زمانی که خوابیم مانند یک «گوش‌ گیر» داخلی عمل کرده و از ورود اطلاعات بیرونی به مغز جلوگیری می‌کند تا ما از خواب بیدار نشویم. در طول هر دوک، موج به سطح مغز می‌رسد و دوباره پایین می‌رود تا یک چرخه کامل شود.

جالب اینجاست افرادی که دوک‌های خواب بیشتری دارند، از «هوش سیال» بیشتری برخوردارند: توانایی حل مشکلات جدید، استفاده از منطق در شرایط جدید و کشف الگوها. فوگل گفت: «این‌ها با دیگر انواع هوش مانند توانایی به خاطر سپردن اعداد و ارقام مرتبط نیستند و تنها به مهارت‌های استدلالی محدود می‌شوند.» این نتایج با نگاه اهانت‌آمیز انیشتین به آموزش رسمی و این توصیه معروفش همخوانی دارد: «هرگز چیزی که می‌توانید از مراجع پیدا کنید را به خاطر نسپارید.»

درست است که با خواب بیشتر، دوک‌های بیشتری هم خواهید داشت اما این بدان معنا نیست که خواب زیاد لزوماً خوب است. مانند ماجرای مرغ و تخم‌مرغ است: افراد دوک‌های زیاد را تجربه می‌کنند چون باهوش‌اند یا چون باهوش‌اند دوک‌های زیادی را تجربه می‌کنند؟ هنوز مشخص نیست. اما مطالعات نشان داده خواب شبانه در زنان و چرت زدن در مردان، مهارت‌های استدلالی و حل مسئله را بهبود می‌دهد. نکته مهم این است که افزایش هوش به دلیل دوک‌های خواب بود که برای زنان تنها در خواب شب و برای مردان طی چرت‌های روزانه اتفاق می‌افتد.

هنوز دلیل تأثیرگذاری دوک‌های خواب مشخص نیست اما فوگل می‌گوید شاید با نواحی فعال‌شده در مغز مرتبط باشد: «متوجه شدیم همان نواحی از مغز که دوک‌های خواب را تولید می‌کنند (تالاموس و قشر مغز)، مسئول توانایی حل مسئله و استفاده از منطق در شرایط جدید هستند.»

انیشتین هر روز چرت‌های کوتاه می‌زد. گفته شده برای این که چرت‌هایش طولانی نشود، با یک قاشق و بشقاب فلزی روی مبل می‌نشست. اجازه می‌داد خواب برای یک‌ لحظه بر او چیره شود و سپس – بوم! با صدای برخورد بشقاب به زمین بیدار می‌شد.

پیاده‌روی روزانه

پیاده‌روی روزانه برای انیشتین مقدس بود. زمانی که در دانشگاه پرینستون کار می‌کرد، هر روز ۱.۵ مایل تا آنجا پیاده می‌رفت و بازمی‌گشت. او در این زمینه از رفتار "داروین" الگوبرداری کرده بود که روزانه ۴۵ دقیقه قدم می‌زد. این کار را تنها برای تناسب‌ اندام انجام نمی‌داد. کوهی از شواهد وجود دارد که اثبات می‌کنند قدم زدن قدرت حافظه، خلاقیت و توانایی حل مشکل را تقویت می‌کند. حداقل شکی نداریم که پیاده‌روی بر خلاقیت تأثیر دارد. اما چرا؟

در ابتدا خیلی با عقل جور در‌نمی‌آید. قدم زدن ذهن را از امور فکری منحرف می‌کند تا بر گذاشتن یک‌ پا جلوی دیگری و زمین نخوردن تمرکز کند. در اینجاست که مبحث “Transient hypofrontality” مطرح می‌شود. این اصلاح پیچیده به زبان ساده یعنی «کاهش فعالیت در بخش‌های خاصی از مغز.» به‌ ویژه در لب قدامی مغز که درگیر فرآیندهایی مانند حافظه، قضاوت و زبان هستند. بدین ترتیب ممکن است منجر به بینش جدید و تفکر متفاوتی شود که پشت میز کارتان به وجود نمی‌آمد.

خوردن اسپاگتی

نابغه‌ها چه می‌خورند؟ متأسفانه معلوم نیست چه غذایی ذهن فوق‌العاده انیشتین را تغذیه می‌کرد. هر چند برخی ادعا می‌کنند اسپاگتی بوده است. او یک‌ بار به شوخی گفته بود از ایتالیا به اسپاگتی و "لوی چیویتا" (ریاضیدان) علاقه‌مند است.

با این که کربوهیدرات‌ها شهرت خوبی ندارند اما باز هم حق با انیشتین بود. مغز با این که تنها ۲ درصد از وزن بدن را تشکیل می‌دهد اما ۲۰ درصد از انرژی بدن را مصرف می‌کند. مغز نیز همانند دیگر اعضای بدن ترجیح می‌دهد از قندهای ساده مانند گلوکز تغذیه کند که از تجزیه کربوهیدرات‌ها به وجود می‌آیند. نرون‌ها به یک منبع تقریباً مداوم از این ماده نیاز دارند و تنها در شرایط اضطراری از دیگر منابع انرژی استفاده می‌کنند. اینجاست که مشکل پیش می‌آید.

به‌ جز این ماده شیرین، مغز راهی برای ذخیره انرژی دیگری ندارد. بنابراین زمانی که سطح گلوکز خون کاهش می‌یابد، پس از اندکی به‌ کلی تمام می‌شود. «لی گیبسون»، استاد روانشناسی و فیزیولوژی در دانشگاه روهامپتون می‌گوید: «بدن سعی می‌کند با ترشح هورمون‌هایی مانند کورتیزول (هورمون استرس) از ذخایر گلیکوژن اندکی این کمبود را جبران کند اما این هورمون‌ها عوارض جانبی دارند.»

حس آشنای سرگیجه و سردرد خفیفی که در ازای نخوردن شام حس می‌کنیم، به دلیل ترشح این هورمون‌هاست. یک مطالعه نشان داد که رژیم‌های کم کربوهیدرات زمان واکنش کمتری دارند و حافظه فضایی را تضعیف می‌کنند، البته تنها برای مدتی کوتاه (پس از چند هفته مغز خود را به ذخیره انرژی از دیگر منابع مانند پروتئین عادت می‌دهد.)

مواد شیرین عملکرد مغز را به میزان قابل‌توجهی افزایش می‌دهند اما متأسفانه این بدان معنا نیست که خوردن اسپاگتی ایده خوبی است. گیبسون می‌گوید: «مطالعات نشان می‌دهند مصرف ۲۵ گرم کربوهیدرات مفید است اما اگر این میزان دو برابر باشد ممکن است قدرت تفکر را تضعیف کند. برای اینکه تصور واضح‌تری داشته باشیم ۵۰ گرم اسپاگتی برابر با ۳۷ رشته است که خیلی زیاد به نظر نمی‌رسد.»

پیپ کشیدن

امروزه تقریباً همه از خطرات متعدد سیگار بر سلامتی آگاه‌اند و می‌دانند عادت خوبی نیست اما انیشتین پیپ می‌کشید و در دانشگاه به ابر دودی مشهور بود که هر جا می‌رفت از خود برجای می‌گذاشت. او عاشق پیپ کشیدن بود و می‌گفت: «به آرامش و قضاوت هدفمند انسان‌ها کمک می‌کند.»

این رفتار ایده‌آلی برای یک نابغه نیست اما از دهه ۱۹۴۰ در دفاع از او شاهد محکمی جمع‌آوری شد که تنباکو ارتباطی با سرطان ریه و دیگر بیماری‌ها ندارد. این روند تا سال ۱۹۶۲ (هفت سال پس از مرگ انیشتین) ادامه یافت.

امروز خطرات سیگار کشیدن بر هیچ‌کس پنهان نیست. سیگار از شکل‌گیری سلول‌های مغز جلوگیری می‌کند، قشر مغز را نازک کرده و اکسیژن را از مغز تخلیه می‌کند. می‌توان گفت انیشتین با وجود این عادت مخرب باهوش بود، نه به دلیل آن.

اما یک راز دیگر باقی می‌ماند. ارزیابی ۲۰ هزار نوجوان در آمریکا که به مدت ۱۵ سال از عادت‌های مشخصی پیروی کرده بودند، نشان داد صرف‌ نظر از سن، قومیت و میزان تحصیلات، افراد باهوش‌تر تمام بیشتری به سیگار کشیدن دارند. دانشمندان هنوز دلیل این موضوع را کشف نکرده‌اند اما این مسئله در همه‌ جا صادق نیست، مثلاً در انگلیس سیگاری‌ها ضریب هوشی پایین‌تری دارند.

نپوشیدن جوراب

این لیست بدون اشاره به بی‌توجهی پرشور انیشتین به جوراب کامل نمی‌شود. او در نامه‌ای به همسرش «السا» نوشت: «وقتی جوان بودم فهمیدم انگشت بزرگ پا همیشه جوراب را سوراخ می‌کند. پس دیگر جوراب نپوشیدم.»

متأسفانه مطالعه‌ای درباره تأثیرات مستقیم نپوشیدن جوراب انجام‌ نشده است اما لباس‌های غیر رسمی با عملکرد ضعیف در آزمون‌های تفکر انتزاعی مرتبط بوده‌اند. و چه‌ بهتر که این مبحث را با یکی از توصیه‌های خود انیشتین پایان دهیم. او در سال ۱۹۵۵  در مصاحبه با مجله LIFE گفت: «نباید از سؤال پرسیدن دست برداشت؛ وجود کنجکاوی دلایل خاص خودش را دارد.»

اگر این‌ها جواب نداد، می‌توانید ورزش انگشت‌های پا را امتحان کنید. کسی چه می‌داند، شاید جواب داد. کنجکاو نیستید که بفهمید؟»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.