سخنان جناب آقای جنتی، دبیر شورای نگهبان که در روزهای گذشته در نشست هماهنگی بزرگداشت چهلمین سالگرد انقلاب بیان شد از چند جهت موجب تعجب گردید و شایسته است که این جهات مورد بحث و نقد قرار گیرد. آقای جنتی اظهار داشت که «ما یک مجموعه وظایف عمومی داریم و باید مانع حرکت ماشینهای میلیاردی در خیابانها باشیم. مردم مستضعفی که نان برای خوردن ندارند این ماشینهای گرانقیمت را در خیابانها میبینند؛ باید به فکر اینها بود...
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: سخنان جناب آقای جنتی، دبیر شورای نگهبان که در روزهای گذشته در نشست هماهنگی بزرگداشت چهلمین سالگرد انقلاب بیان شد از چند جهت موجب تعجب گردید و شایسته است که این جهات مورد بحث و نقد قرار گیرد. آقای جنتی اظهار داشت که «ما یک مجموعه وظایف عمومی داریم و باید مانع حرکت ماشینهای میلیاردی در خیابانها باشیم. مردم مستضعفی که نان برای خوردن ندارند این ماشینهای گرانقیمت را در خیابانها میبینند؛ باید به فکر اینها بود... وضعیت معیشتی مردم بسیار بد است، البته من وارد این حوزه نمیشوم چون کاری از دستم برنمیآید اما زمانی که غذا میخورم ناراحتم که چرا ما دستمان به دهانمان میرسد ولی برخی دیگر از مردم این امکان را ندارند... مسوولان باید با وضع فقیرانه زندگی کنند تا فقرا از غصه دق نکنند؛ وقتی وضع معیشتی بد باشد همین فقرا در خیابان اعتراض میکنند چرا که نمیتوانند زندگی را تحمل کنند... باید مردم را قانع کرد تا متوجه شوند که به فکرشان هستیم و اگر هم نتوانستهایم کاری بکنیم تصمیم داشتهایم ولی موفق نشدهایم.» اول از همه این اظهار ناتوانی یا ناموثر بودن شخص ایشان در حل مسائل کشور جای تعجب دارد، زیرا هنگامی که درباره جایگاه شورای نگهبان سخن گفته میشود ...
آن را در حد بسیار بالایی ارتقا میدهند، ولی اکنون که زمان مسوولیتپذیری درباره مسائل است قدرت اعضای آن را در حد یک شهروند عادی و ناتوان معرفی میکنند. ولی واقعیت جز این است. اگرچه قصد نداریم که همه قصور و تقصیرات را متوجه شورای نگهبان کنیم، قطعا چنین کاری ناعادلانه است. ولی در فضای کلی کشور باید میان قدرت و مسوولیت تناسب برقرار باشد. شورای نگهبان یکی از موثرترین نهادهای کشور در خوب و بد وضع آن است. شورای نگهبان از چند طریق تاثیر تعیینکننده دارد. اول از همه از بعُد نظارتی اثرگذار است. با تعریف و تفسیر جدیدی که از اختیارات خود کردهاند و نظارت بر انتخابات را هر طور که میخواهند و درست میدانند اجرا میکنند، لذا در نهایت ترکیب مجلس و حتی انتخابات ریاستجمهوری به نحوی و بهطور مستقیم محصول این نوع از نظارت شورای نگهبان است. اتفاقا دولت نیز محصول شورای نگهبان است، زیرا وزرا از مجلس رای اعتماد میگیرند؛ مجلسی که محصول نظارت استصوابی با تعبیر بسیار ویژه و شاذ هستند. بنابراین این ساختار کلی قوه مجریه و مقننه کمابیش و بهطور مستقیم محصول خواست شورای نگهبان است. ممکن است گفته شود که اینها را مردم رأی میدهند. بله درست است، ولی مستقل از نحوه نظارت بر رایگیری و تایید صحت آن، شورای نگهبان فیلتر مهمی در شکلگیری انتخاب افراد برای مجلس و ریاستجمهوری است. نهتنها این دو که در انتخابات خبرگان نیز این نقش را دارد. همچنین تفسیری که از قانون میشود، معادل همان برداشت و سلیقهای است که این شورا و بهطور ویژه دبیر آن از قانون دارد. بنابراین اگر بر فرض که ٢٠ نفر ظرفیت نامزد شدن در انتخابات را داشته باشند، در عمل ١٦ نفر آنان را میتوان رد صلاحیت کرد و به مردم اجازه داد که از میان ٤ نفر باقیمانده یکی را برگزینند. ملاحظه میشود که انتخاب اصلی و مهمتر از سوی شورای نگهبان صورت گرفته است. به علاوه بیشتر نمایندگان مجلس در تمامی حرکات و گفتار و کردار خود به گونهای رفتار میکنند که مبادا در دور بعد از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شوند لذا بسیار محتاطانه عمل میکنند و حتیالمقدور مسائل را نادیده میگیرند.
نمایندگان مجلس که از طریق این نوع نظارت بر کرسی مجلس تکیه زدهاند، از طریق قانونگذاری، نظارت بر قوای کشور و نیز رأی اعتماد به دولت نقش تعیینکنندهای در اداره امور کشور دارند، ولی نقش مهمتر برعهده شورای نگهبان است که نمایندگان و نیز قوانین آنان از صافی این شورا عبور میکند. این شورا بر کلیه مصوبات مجلس از حیث تطبیق دادن با شرع و قانون اساسی نظارت تامه دارد و اخیرا این نظارت را بر قوانین مصوبه قبلی خود نیز تسری داده است! که نظر شورا درباره عضویت شهروند زرتشتی شورای شهر یزد نمونه بارز آن است. حضور شورای نگهبان تقریبا به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر کلیه قوا سایه افکنده است. در مورد دستگاه قضایی نیز از طریق قانونگذاری اثرگذار هستند که در این زمینه حرف آخر را میزنند. قصد من این نیست که بگویم لزوما درباره تطبیق قوانین با شرع یا قانون اساسی حرف درست یا نادرست میزنند، بلکه هدف این است که بگوییم اینها قدرت و اختیارات آنان و شخص آقای جنتی است. در چنین فضایی مسوولیت وضع کلی جامعه به عهده همه کسانی است که قدرت دارند و این مسوولیت متناسب با اندازه این قدرت است. مشکلات کشور را نمیتوان تجزیه کرد و گوشهای از آن را به عهده فرد یا افرادی گذاشت. اکنون مشکلات کشور یک مجموعه در هم تنیده است که راهحلهای موردی و جزیی ندارد. باید در قالبی کلانتر از امور جزیی حلوفصل شود.
نکته دیگر سخنان آقای جنتی مربوط به سادهزیستی است و اینکه گویی مشکل کشور ساده زیست نبودن مسوولان است. در این موضوع آن قدر پیش رفتند که درخواست انجام عمل غیرقانونی کردهاند تا مانع از حرکت به قول ایشان میلیاردی در خیابانها شوند! البته ما هم دوست داریم که مسوولان کشور از تجملات دور باشند یا فقرا هنگامی که با مسوولان سادهزیستی مواجه میشوند، درد فقرشان کمتر میشود. ولی این مساله اصلی نیست و چه بسا تاکید یکسویه بر سادهزیستی موجب شد که کارآمدی نادیده گرفته شود. کسی که سادهزیستی خود را به رخ دیگران میکشد، در حقیقت در پی پوشاندن ناکارآمدی خود است. بیایید فرض کنیم که یک رییسجمهور با همه وزرایش در بهترین خانهها زندگی کنند، بهترین خودروها را داشته باشند، هر روز صبح و ظهر و شب بهترین خوراک دریایی را با خاویار صرف کنند!! در عرض چهار سال هزینه همه این ریختوپاشها صد میلیارد تومان نمیشود. ولی این به چشم دیگران میآید، در حالی که نابخردی مدیر سادهزیست موجب شده که امروز با مساله موسسات پولی غیرمجاز مواجه شویم که برای رفع مشکلات آن یک رقم تاکنون ١١ هزار میلیارد تومان از جیب ملت پرداخت میشود. یعنی به ازای هر خانوار حدود ٥٠٠ هزار تومان و میگویند که بعید است بیش از ٤ هزار میلیارد آن برگردد ولی این رقم به چشم کسی نمیآید، در حالی که از جیب مردم رفته است. بهعلاوه چرا باید بعد از ٤٠ سال در ایرانی که هزاران میلیارد دلار نفت مفت را فروخته کسی نان نداشته باشد بخورد که جناب جنتی ناراحت گرسنگی او باشند؟ اگر پیش از انقلاب برای گرسنه غصه میخوردند معقول بود ولی اکنون ٤٠ سال پس از انقلاب و همواره در بالاترین سطح قدرت بودن و همچنان غصهدار مردم گرسنه بودن چیزی جز فرار از مسوولیت نیست.