نادیده گرفتن این واقعیت که منطق حاکم بر روابط بینالملل زور است و دیگر هیچ، هزینههای سنگینی را به جوامع تحمیل خواهد کرد.
به گزارش جماران، روزنامه اعتماد در سرمقاله خود با اشاره به تجربه سرنوشت ملت کره شمالی، نوشت: ممکن است نگاه و تحلیل ما درباره اوضاع داخلی کرهشمالی و فقر و استبدادی که مردم این رژیم با آن دست به گریبان هستند باعث شود که تجربه کرهشمالی را در روابط بینالملل یکسره نامعقول ارزیابی کنیم. به طور قطع این تجربه برای مردم کرهشمالی هیچ دستاوردی ندارد، سهل است که عوارض بسیار شدیدی نیز دارد. کافی است وضعیت مردم آن کشور را با مردم کرهجنوبی مقایسه کنیم که هر دو از یک جغرافیا و یک فرهنگ و یک تمدن برخوردار بودند، ولی اکنون برخلاف کره جنوبی، اوضاع بسیار نابسامانی در بخش شمالی این شبهجزیره برقرار است و کافی است آن روزی را تصور کنیم که رژیم کرهشمالی نابود شود و اتحاد دو کره جامه عمل بپوشد. در این وضع سیلی از فقر و فلاکت از شمال عازم جنوب خواهد شد. همان وضعی که در ابعاد بسیار کوچک آن در اتحاد میان دو آلمان شاهد بودیم. هرچند فاصله دو آلمان شرقی و غربی به لحاظ سرانه اقتصادی ٢ تا ٣ برابر بود ولی در کرهشمالی و جنوبی بیش از ١٠ برابر است. این تفاوت، محصول تفاوت در دو رژیم است. با وجود این تجربه کرهشمالی را باید از منظر بینالمللی نیز ارزیابی کرد. اتفاقا واقعیت نشان میدهد که این تجربه بر اساس اصول بدیهی در روابط موجود جهانی اتخاذ شده است. کشوری کوچک و با اقتصادی ضعیف، توانسته است ژاپن و امریکا و تا حدی استرالیا را دچار مخمصه کند. چرا؟ برای فهم موضوع ابتدا بهتر است، سخنان اخیر کوتس، یکی از مقامات بالای اطلاعات ملی امریکا را با هم مرور کنیم:
«رفتارهایی که (کیم جان اون، رهبر کره شمالی) در انظار عموم دارد واقعا این سوالات را پیش میآورد که او کیست، چگونه فکر میکند یا چگونه عمل میکند؟ ولی ارزیابیهای ما نشاندهنده این واقعیت است که با وجود این رفتارهای عجیب نمیتوان او را دیوانه خواند. رفتارهای او برمبنای منطق ادامه حیات خود، حکومتش و کشورش قابل فهم است. من فکر میکنم که او با نگاه به دنیا و کشورهایی که قابلیتهای هستهای دارند به این نتیجه رسیده است که داشتن یک کارت هستهای قدرت بازدارندگی زیادی دارد. درسی که ما از تجربه لیبی و اوکراین که سلاحهای هستهای خود را تسلیم کردند گرفتیم، متاسفانه این است که اگر سلاح هستهای داری هرگز آن را تسلیم نکن. اگر سلاح هستهای نداری آن را به دست بیاور. به همین دلیل هم امروز میبینیم که کشورهای زیادی به این فکر میکنند که چطور آن را به دست بیاورند. والبته هیچکدام پشتکار و مداومت کره شمالی را ندارند.»
قضیه تا حدی روشن است. در روابط بینالملل اخلاق و حتی مقررات و قانون نیست که تعیینکننده امنیت و بقای کشور میشود. هیچ اصل مهمی جز قدرت، حرف اول و آخر را نمیزند. بیش از هر کشور دیگری رفتار ایالات متحده مُعرِّف این واقعیت است. گمان نکنیم که این رفتار فقط در زمان ترامپ شکل گرفته است. حتی در دوره اوباما نیز این رفتار را شاهدیم، هرچند نه به عریانی و شدت دوره ترامپ. نمونه روشن آن لیبی است. مساله این نیست که ما در برابر رژیم قذافی چه موضعی داریم، از آن خوشمان بیاید یا بدمان بیاید.
حتی به وضع اسفبار فعلی لیبی که نتیجه یک دخالت خارجی و البته غیرمسوولانه بود، کاری نداریم. ولی رژیم قذافی همان زمان که امکانات هستهای کشورش را با دستان خود جمعآوری کرد و بدون هیچ مابهازایی با کشتی به نیویورک فرستاد، گور خود را نیز کند. فرض کنید که قذافی یک بمب کثیف رادیواکتیوی و نه حتی واقعی میداشت و تمام شهرهای ساحل شمالی مدیترانه که کمتر از هزار کیلومتر با خاک لیبی فاصله دارند را تهدید میکرد، آیا هواپیماهای ناتو چنان بیمحابا و بیرحمانه در حمله به لیبی اقدام میکردند؟ قطعا خیر! هیچگاه ایتالیا، فرانسه و اسپانیا، اجازه چنین کاری را نمیدادند. ولی قذافی در برابر این سیاست خودخواسته و به اصطلاح صادقانه، چه چیزی به دست آورد؟ هیچ. آنها در نخستین فرصتی که به دست آوردند، آخرین ضربه را به او زدند. غربیها برای انجام چنین حملاتی نیازمند توجیهات پیچیدهای نیستند. اول حمله میکنند و بعد توجیهات آن نیز ساخته و پرداخته میشود.
این سابقه درباره هند و پاکستان نیز مشهود است. غربیها از ابتدا نسبت به دستیابی این دو حکومت به بمب اتمی حساس بودند، به ویژه علیه پاکستان موضع شدیدتری داشتند و سالهای سال آن را تحریم کردند. ولی هنگامی که دیدند دیگر نمیتوانند فرآیند اتمی شدن این دو کشور را به عقب برگردانند با آن کنار آمدهاند و اتفاقا بیش از گذشته ملاحظه حال آنها را میکنند. قضیه کرهشمالی قدری متفاوتتر است ولی در اصل فرقی نمیکند. این رژیم بیش از حد غیرعرفی عمل میکند و الا داشتن بمب اتم را برای آن نیز به رسمیت میشناختند و کلیه تحریمها را برمیداشتند و حتی حاضر به باج دادن هم بودند. نمونه دیگر در اظهارات این مقام اطلاعاتی امریکا، وجود اوکراین است که با از دست دادن تسلیحات هستهای خود، امنیت و پایداری خود را نیز دچار مخاطره کرد و حتی ممکن است به صورت عملی تجزیه شود و تا اینجا نیز نه جذب غرب شده و نه نفعی از روسیه میبرد و یک جزیره خود را هم از دست داده است. آنچه گفته شد به معنای تایید این سیاستها به ویژه از منظر داخلی کرهشمالی نیست، زیرا این رژیم سرنوشت غمانگیزی خواهد داشت، هر دو راه لیبی و کره شمالی به یک نتیجه ختم خواهد شد و اینجاست که به اهمیت برجام واقف میشویم. ولی نادیده گرفتن این واقعیت که منطق حاکم بر روابط بینالملل زور است و دیگر هیچ، هزینههای سنگینی را به جوامع تحمیل خواهد کرد.