برنامه هفته گذشته «دستخط» میهمان محسن مهرعلیزاده رئیس سازمان تربیتبدنی کشور در دولت اصلاحات و از چهرههای سیاسی اصلاحطلب و رئیس فدراسیون بینالمللی ورزشهای زورخانهای و همچنین رئیس کمیته گردشگری اتاق بازرگانی تهران بود.
به گزارش جماران، مشروح گفتوگو برنامه دستخط با مهرعلیزاده را در ذیل بخوانید.
مجری: قرار است شهردار تهران شوید! شایعات درست است؟
خودتان در ابتدای کلام فرمودبد «شایعه»؛ شایعه که در تلویزیون مطرح شود دیگر شایعه...
مجری: به هر حال مطرح شده اید؛
بله، جزء اسامی که مطرح شده است هستم؛ با بعضی از اعضای محترم شورا هم صحبت هایی کرده ایم، حالا باید ببینیم چه پیش می آید بالاخره انتخاب با اعضای شورا است.
مجری: درست است که اعضای شورای شهر باید رای بدهند، اما افراد پشت صحنهای که این فهرست را بستند بالاخره روی انتخاب شما تاثیر دارند؛
ببینید اصل، اعضای شورا هستند، یعنی به هر حال آنها می خواهند کار کنند و آنها از شهردار کار می خواهند و آنها می خواهند همراهی داشته باشند، طبیعتا آن سلیقهای که طراحی کرده و اعضای شورا انتخاب شدهاند، آن سلیقه در خود اعضای شورای هم وجود دارد و آن به نحوی در انتخاب شهردار جاری خواهد بود.
مجری: زمانی که در انتخابات شورای شهر بحث می شد می گفتند فهرست های مختلف بسته شده است بخصوص فهرستی که الان رای آورده است، شهردار آن هم مشخص است از همان زمان هم صحبت شما بود که شهردار این فهرست آقای محسن مهرعلیزاده است؛
نه واقعاً اینطور نبود، فهرست در یک فرآیند مشخصی در شورای عالی اصلاحطلبان مطرح شد و وقت زیادی گذاشته شد، روی شاخص های مشخصی که تعریف شده بود از بین نزدیک 700 نفر به 21 نفر رسیدند و فهرست را بستند و آن زمان هیچ صحبتی از اینکه این فهرست به علاوه فلان شهردار، چنین چیزی نبود؛
مجری: می گویند شما اگر شهردار تهران نشوید ممکن است شهردار مشهد شوید، درست است؟
نه چنین چیزی نیست این دیگر خیلی شایعه است [می خندد]
مجری: الان به غیر از شما چه افراد دیگری مطرح هستند در بین اعضای شورای شهر؟ بیشتر از بین اصلاحطلبان هستند؟
بگذارید من نام نبرم، اینها شایعه و گمانه زنی است اما بله، بدیهی است با توجه به اینکه کلیه 21 نفر منتخب شورای شهر تهران، همه از اصلاح طلبان هستند، الحمدلله با قوت خوبی هم انتخاب شدند طبیعتاً گزینه شان از میان مدیران مقبول اصلاح طلبان خواهد بود و این طبیعی است.
مجری: آقای سالک عضو حزب ندای ایرانیان یک مصاحبه ای کرده بود که افرادی که عضو شورای شهر شدند، یک میثاق نامه ای را امضاء کردند که بند 16 آن می گوید هیچ کس از اعضای شورا نباید شهردار شود، الان ما میشنویم بعضی از گزینه ها، افرادی هستند که در شوراها انتخاب شدند، الان به این پایبند هستند یا ممکن است از افرادی که داخل شورای شهر باشند؟
طبیعتاً آنچه که داخل شورا بحث شده و من هم شنیدم از دور، بالاخره چون من عضو نیستم ببینم در آنجا چه می گذرد ولی بحث ها را می شنوم، این پایبندی به عهد در همۀ اعضای شورا وجود دارد؛
مجری: در همه فهرست ها بحث زیاد می شود چه این طیف و چه آن طیف، بخصوص بعد از اینکه آن طیف پیروز می شود برخی در هر طیفی یکسری حرفهایی می گویند و مطالب انتقادی می گویند، یکی از اعضای شورای شهر فعلی که از اصلاحطلبان هم بود ابراز می کرد که این فهرست که بسته شد قرار بود من در این فهرست بام ولی من چون 2 میلیارد تومان پول ندادم من را داخل فهرست قرار ندادند، چنین چیزی درست است؟
نه! به نظر من خیلی بیانصافی است، من واقعاً به عنوان کسی که عضو شورای عالی هستم و تمام صحنه ها را می دیدم و در همه لحظاتش هم بودم اولاً اصلاً چنین مبالغی هزینه نمی شود حتی در کلان، چه برسد به اینکه بخواهند از یک نفر چنین مبلغی را بگیرند، چه کسی این مبلغ را خواسته و از چه کسی خواسته است؟! اصلاً چنین چیزی درست نیست و نبود،
من چیزی شنیدم که در این شایعات هم آمد و واقعیت این است در بستن فهرست از همان روز اول یک ویژگی های مشخصی تعریف شد، فرد چقدر تخصص دارد، چقدر تحصیلات دانشگاهی دارد، چقدر تحصیلات مرتبط با امور شهری دارد، حالا اینکه در فرآیند عمل ممکن است مثلاً نمره یکی به نظر خودش می توانست بیشتر از این باشد و معترض است، این یک مطلب دیگری است، در هر بستر سیاسی چنین اتفاقی می افتد.
مجری: دو فهرست از اصلاح طلبان بیرون آمد؟
نه یک فهرست.
مجری: البته یک فهرست آن کسانی که ناراضی بودند دادند؛
تا آنجا که من می دانم متاسفانه به لحاظ اینکه بعضی از اصلاحطلبانی که توقع داشتند در لیست قرار بگیرند گروه هایی تشکیل دادند و کارهایی کردند و چه حتی مثلاً بعضاً از طرف رقیب چنین اتفاقی ممکن است افتاده باشد، بیش از 50 لیست جعلی درآمد.
مجری: ولی اصلاح طلبان در نخستین دوره شورای شهر حائز اکثریت آرا شدند و یک تجربۀ تلخی بود که شورا به پایان نرسید و جمع شد، به نظرم خودتان هم قبول دارید که باید بیشتر مراقبت کنید؛
بله همینطور است تذکر خیلی خوبی است و دوستان هم این بینش لازم را دارند که مراقبت هستند که خدای نکرده در رقابت های درون خودشان اتفاقی پیش نیاید که تجربیات شورای اول تکرار شود.
مجری: اگر شورای شهر به آقای مهرعلیزاده رای بدهد به عنوان شهردار تهران، او می خواهد با شهر تهران چه کند؟ تهران معضلات کمی ندارد، ترافیک دارد، آلودگی هوا از مهر وجود دارد تا آخر زمستان و غیره، چه میخواهید بکنید؟
اول این است که بخش بسیار زیادی درخصوص مسائل مالی باید کار شود، بودجهای که الان شهرداری تدوین کرده است برای سال 96 از نظر دسترسی و رسیدن به آن بودجه مقدار زیادی با آن واقعیت ها فاصله دارد، یعنی 17 هزار و خرده ای میلیارد تومان بودجه گذاشته شده است. براساس اعداد و ارقام بیش از 42 درصد این رقم از محل فروش مازاد تراکم است، هم فروختن مازاد تراکم واقعاً مشکل دارد با توجه به این تراکمی که از نظر ساختمان در تهران وجود دارد، ساخت و ساز و زندگی مردم و کوچه های تنگ و باریک، برج های چند طبقه به اندازه کافی، الان واقعاً تهران دارد خفه می شود چه برسد به اینکه مجوز بدهیم به اینکه اینها افزایش پیدا بکند؛
مجری: یکی از کارهای شما جلوگیری از اینها است؟
حداقل باید یکی از کارها این باشد که این کار را ادامه ندهیم منتها عدم ادامه ندادن این کار یعنی به دست نیاوردن نصفی از بودجه ای که شما نیاز دارید؛
مجری: اگر شما بیایید در شهرداری، شما و شورای شهر رابطه بهتری نسبت به شورای قبل با دولت دارید و به نظرم می شود بودجه بهتری هم بگیرید؛
به نظرم باید از دولت خواسته شود نصف این پول که نزدیک 8، 9 هزار میلیارد تومان است را دولت بدهد، دولتی که در طول سال 95 آنچه که توانست برای کل بودجه عمرانی تخصیص بدهد حدود 15 میلیارد تومان بود، یعنی دولت هم چنین مبلغی را ندارد؛
مجری: البته راه های دیگر درآمدزایی وجود دارد؛
بله؛ این از این طرف، از آن طرف هم مقدار زیادی شهرداری تهران بدهکار است در همین سال 95 که بودجه سال 96 تصویب شد، بیش از 21 هزار و خورده ای میلیارد تومان به شکل دیون دارد، این بدهی باید داده شود و خود این بدهی نزدیک 5/1 برابر بودجه است، گفته می شود علاوه بر این نزدیک 40 و خرده ای هزار میلیارد دیگر صورت وضعیت های نهایی نشده و پروژه های در دست اقدام است، به هر حال کارهایی است که شروع شده و این جمعاً با هم نزدیک 60 هزار میلیارد تومان است، یکی از کارهای مشکل شهردار آینده این خواهد بود که این پول را باید به یک نحوی تامین کند، از کجا؟ نمیتواند به مردم فشار بیاورد و نباید این کار را بکند.
بایستی درآمدهای پایدار ایجاد شود مثلاً تبدیل تهران در یک مواردی به مرکزیت در منطقه، مثلاً یکی از برنامه هایی که بنده از چندین سال پیش دارم روی آن کار میکنم و کارِ بسیار خوب و ملی و ارزشمندی برای تهران میتواند باشد این است که در تهران یک مرکزیت بزرگی به عنوان مرکزیت نمایشگاهی و فروشگاهی محصولاتِ صنایع ساختمانی باشد نه برای کشور به منطقه بتواند سرویس بدهد، یعنی 300 شرکت یا حتی 400 شرکت که برندهای دنیا هستند و مصالح ساختمانی تولید میکنند آنها در یک مرکزیتی که چندین برج اداری و چندین هتل و نمایشگاه ایجاد می شود و دفترهایی برای خودشان دارند آنجا می نشینند و یا مثلا در دبی، در کرکوک، در ترکمنستان یا هر جای دیگر که همسایگان ما هستند در این 10، 12 کشور توسعه هم زیاد است و نیاز به ساخت و ساز دارند آن وقت مهندس مشاور آنها می آید وقتی طراحی کردند تا یک برجی بسازند با هواپیما می آیند اینجا می نشینند در آن مرکزیت که ارتباط دارند با 200، 300 تا سازندۀ مصالح ساختمانی از سیمان و میل گرد گرفته تا مصالح نهایی ساختمان مثلا کاغذ دیواری و هر چیز دیگری؛
ما مشابه همین را درخصوص درخصوص هاب برای تولید نرم افزار، جوانان ما خیلی مستعد هستند انصافاً در مورد مسائل نرم افزاری و کامپیوتری و طراحی نرم افزار در زمینه های مختلف جوانان ما خیلی مستعد هستند، الان مشابه این کار را هند انجام می دهد، حتی هند از این مطلب که با آمریکا اختلاف زمان دارد استفاده می کنند و شب ها که کامپیوترهای آمریکا در حال استراحت هستند و از آنها استفاده ای نمیشود، شب ها آنها را اجاره می کنند و با آن کامپیوترها کار می کنند و نرم افزار تولید میکنند و به خود آمریکا و کشورهای آمریکایی می فروشند، هر هاب بودنی یعنی هزاران نفر آمد و رفت، هواپیما، ورود و خروج، هتل، ساختن هتل ها و شهر آبادتر می شود و پول مردم می آید اینجا، به اندازۀ کافی خود تهرانی ها و خود ایرانی ها پول برای سرمایه گذاری دارند منتها چون ما الان زمینۀ آن را فراهم نکردیم این پول بیشتر می رود در برج سازی و بیشتر شهر را متمرکز می کند و بیشتر مشکلات ایجاد می کند.
حالا فکر کنید این پولی که این سرمایه گذار صرفِ ساختن برج و افزایش تراکم روی کفِ خیابان ایجاد می کند، ما پول او را ببریم در تهیه واگن و همین 6، 7 خط مترویی که داریم 180 کیلومتر کلاً طول متروی ماست در زیر خیابانهای تهران، قطارهای آنها را به جای 700 تا، دو تا 700 قطار منتها با پول بخش خصوصی.
الان چرا ما تراکم داریم؟ 1. خط کم است و 2، در همان خطهایی که موجود است قطار کم است برای همین 7، 8 دقیقه طول می کشد تا قطار بعدی بیاید مردم متراکم هستند، در دنیا این 7، 8 دقیقه 2 دقیقه است در ساعت پیک کمتر از 1 یا 2 دقیقه است، باید اینطوری باشد و مردم ناراضی نباشند و بروند استفاده کنند، قطار کم است و شهرداری هم پول ندارد قطار بخرد، دولت هم پول ندارد کمک کند، بخش خصوصی که وجود دارد. .....الان در کشوری مانند توکیو که خطوط مترو است شبکه ها و رنگ های مختلف همگی برای بخش خصوصی است
مجری: جایی گفته بودید اگر به شهرداری بروید باید یک اتاق شیشه ای درست کنیم که همۀ اعمال و رفتار توی شهرداری زیر ذره بین باشد و مشخص باشد؛
نه اتاق شیشه ای، مثلاً چه اشکالی دارد اگر شهردار یک منطقه ای صبح تا شب که 20، 30 نفر به او مراجعه می کنند یک امتیازی می خواهند بگیرند یک پولی پرداخت می کنند آن هم در حسابهایش می نویسد، وقتی شما با این پول هیچ رابطۀ منفی ای ندارید، پول مشخصی است، مثلاً طرف می گوید دو طبقه را می خواهم سه طبقه بکنم اینقدر باید پرداخت بکند، این پول پرداخت شود و وارد سیستم شود ولی بعداً این مخفی کاری و نهان کاری های بی مورد ایجاد تردید می کند، مردم بدانند واقعاً شهرداری با چه معضلات مالی مواجه است بیشتر به شهرداری کمک می کنند.
مجری: یک جایی گفته بودید برای جلوگیری از قانون گریزی در حوزه شهری باید نظارت شورای شهر افزایش پیدا بکند، این نظارت چگونه است؟
اصلاً شورا دو وظیفۀ اصلی دارد،یک تدوین مقررات و ضوابط و تصویب بودجه برای شهرداری، 2. نظارت بر اجرای آن، اینها خیلی مهم است، اگر آن سیستمی که می گویم اطلاعات و مسائل مالی و غیرمالی باید شیشه ای باشد این نظارت هم براساس آن در عمل اتفاق خواهد افتاد.
مجری: ممکن است شما شهردار شوید و دستور تخریب پل صدر را بدهید؟
خیلی از معماران ماهر کشور، کسانی که مهندس معمار هستند و روی شهر و زیبایی شهر اظهارنظر می کنند به هیچ وجه این پل را با این سازۀ بتنی خشن در دید مردم و در معرض زندگی مردم را کار پسندیده ای از نظر معماری تشخیص نمی دهند من هیچ وقت این کار را نمی کنم که این پل را خراب کنم بالاخره هزینه های خیلی سنگینی صرف شده است ولی همه مقایسه می کنند مثلاً می گویند با این طولی که اتوبان صدر دارد می توانند 4 برابر بعضاً 8 برابر یا تونل یا مترو بسازند.
مجری: شما با مردم زیاد ارتباط دارید الان مهمترین مشکل مردم چیست؟
مساله اقتصادی و معیشت است و اشتغال. به هر حال ما مشکلات انباشته ای داریم از زمان جنگ تحمیلی به این طرف، بعد دوران سازندگی، دولت اصلاحات، دوران بعدی کارهای زیادی انصافاً در زمینۀ اقتصادی شده است ولی مال چند مشکل جدی داشتیم به ویژه مشکل تحریم این مساله را مقدار زیادی تشدید کرد، چون وقتی راه برای صادرات باز نیست عملاً شما دنبال آن نمی روید مثلا می خواهند صادر بکنند نمی گذارند پول تکان بخورد، مسیر بانکی را بستند و نمی گذارند من صادر هم بکنم پولم برنمی گردد، بنابراین تولید برای صادرات هم که یکی از اهداف بسیار بزرگ برای اشتغال می تواند باشد آن هم متوقف می شود کسی برای اینکه بتواند محصولی را صادر کند و سرمایه گذاری بکند این کار را انجام نمی دهد.
مجری: یک جایی گفته بودید اگر دولت به ویژه تیم اقتصادی خودش را با نیروهای به ویژه اصلاح طلب تقویت می کرد هماهنگ تر و قوی تر و یک دل تر رفتار می کرد و توقعات مردم سریعتر پاسخ داده می شد؛
نه گفتم تیم منسجمی نداشت، الان هم همین را می گویم؛
مجری: یعنی هماهنگ تر باشد؛
ببینید وقتی وزارت صنعت معدن و تجارت بالاخره عاملِ اجرایی این توسعه ها آن است، کسی که در صف اول پیش می رود، منتها به یک نحوی باید فکرمان و جهت گیری های آن با سیاستهایی که بانک مرکزی دارد، پشت سر، سیاستهایی که وزارت اقتصاد و دارایی دارد در مورد مالیات، گمرک و مسائل مختلف با هم هماهنگ باشند تا آن سیاستها پشتیبانی کنندۀ برنامه هایی باشد که مثلاً وزارت صنعت، معدن، تجارت یا مثلاً وزارت تعاون یا رفاه یا وزارتخانه کشاورزی که تولیدکننده هستند در یک سمت و سو باشند که در یک بستر مشخص و یک جهت گیری و استراتژیِ معینی حمایت کنند و جلو بروند، این انسجام و همسویی در تیم اقتصادی در دولت اول دیده نمی شد که امیدوارم این دورۀ حتما؛
مجری: با جدا کردن وزارت صنعت، معدن تجارت به صنعت و معدن و بازرگانی به نظرتان؛
کمک می کند، چون 70 درصد اقتصاد هنوز دست دولت است، همین وزارت رفاه دارد شستا را با آن عظمت که بزرگترین هلدینگ کل کشور است، کارخانه را هم گرفته است، از ریزترین نوع تولید را گرفته تا عمیق ترین کار تولید را، مشابه این را مثلا در وزارت صنعت مثل سازمان گسترش داریم. وزیر صنایع خیلی زرنگ باشد می تواند همین سازمان هایش را جمع کند ولی وزارت بازرگانی باید جدا باشد بالاخره در مورد بازرگانی کشور غفلت نشود، ایران از قدیم روی خط جاده ابریشم بوده و ایرانی ها از نظر تجارت در گذشته شهره بودند، ما باید این توان را احیاء بکنیم. این متناسب ترین حالت است باید جدا می شد و جدا شود.
مجری: به عنوان یک آدم اقتصادی حرف برخی از کارشناسان را قبول دارید که دولت تمام تخم مرغ هایش را در سبد برجام گذاشت و نباید می گذاشت؟
نه این حرف درست نیست چون علت این است که دولت ناگزیر بود در فضای بین المللی برود و این گره را باز کندو تحریم ها را بردارد منتها به این معنا نبود که همه چیز را در داخل تعطیل کرده، در داخل آنچه که موجود بود را پیش برد، من درست عکس این تئوری را دارم من می گویم دولتی که هنوز زمانی که تحریم ها به طور جدی برداشته نشده بود و هنوز هم در مورد تحریم های بانکی مطلب کامل حل نشده ولی با وجود این از منهای 7 درصد رشد اقتصادی کم کم آمد روی 6 و یک و این دفعه اعلام شده است 5/12 درصد البته هشت و خرده ای برای نفت است ما خیلی آن را درنظر نمی گیریم، به هر حال 7 درصد منفی را بیاورید روی مثبت این در داخل بی توجه به مسالۀ برجام کار کرده است.
ببینید پیش بینی می کنند می گویند برای برنامه ششم برای 5 سال آینده بعضی از کارشناسان می گویند حداقل نزدیک به هزار میلیارد دلار جذب سرمایه گذار نیاز داریم، یعنی سالی 200 میلیارد دلار سرمایه گذاری، کل درآمد نفتی ما مثلاً 100 میلیارد دلار است و بخش عمدهاش هم صرف هزینه های جاری ما می شود، به این ترتیب سرمایه گذار ایرانی که در ایران پول دارد یا سرمایه گذار ایرانی که خارج از کشور پول دارد و می توانند کمکی کنند و از بیرون با خودشان پولی بیاورند ما حداقل نزدیک به 50، 60 میلیارد دلار در سال نیاز به سرمایۀ خارجی داریم، باید فضای برجام باشد تا پول بیاید وگرنه نمی آید و وقتی اینها بیایند ـ نه امروز کار اقتصادی طولانی مدت است ـ مثلاً بعد از 4 یا 8 سال یا 10 سال بعد اثرات این سرمایه گذاری های امروز، اعتماد سرمایه گذار خارجی، آمدن او و سرمایه گذاری او، اثرات بیرونی آن مانند اشتغال و کار و تولید و رفاه آن زمان دیده خواهد شد.
مجری: شما از تغییرات دولت دوم آقای روحانی خبر دارید؟
نه تقریباً. حالا ما می شنویم مانند شما.
مجری: چطور شد در دولت یازدهم به شما پیشنهاد استانداردی آذربایجان شرقی را دادند؟ بعد به نوعی پس گرفتند؟
یک صحبتی آن زمان شد طبیعتاً ادامه کارهای جاری ای که من داشتم برایم اهمیت داشت، منتها چند گزینه که از قبل مطرح بودند، یکی از آن گزینه های خوشبختانه پذیرفته بود و عمل شده بود.
مجری: مناظره های انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم را می دیدید؟ راضی بودید؟
بله. متاسفانه از مناظره ها راضی نبودم، مناظره ها متاسفانه از همان روز اول رفت به سمت اینکه یک مقداری از شانِ هم کاندیداها و هم شانِ فرهنگی و اخلاقی ایران و ایرانی فاصله گرفت، اینکه به صراحت یک نفر به یک نفر تهمت دروغ بزند و زنده پخش شود، به نظرم فضای مطلوبی نبود می توانست فضای بهتری باشد.
مجری: از خانواده شما کسی راضی نشد بیاید چرا؟
کم رو هستند گفتند ما نمی توانیم جلوی دوربین بیاییم و صحبت کنیم.
مجری: چه سالی ازدواج کردید؟
سال 59.
مجری: چگونه آشنا شدید؟
من سال 59 سپاهی بودم،خیلی جالب است این خاطره را بگویم چون این روزها مد شده می پرسند عاشق شدی؟[می خندد] دوست من گفت فلانی نمی خواهی ازدواج کنی؟ من هم به شوخی گفتم هنوز موردش پیدا نشده است، من سال 59، 24 سال سن داشتم، گفتم موردش پیدا شود بله، گفت واقعاً پیدا شود ازدواج می کنی؟ گفت موردش است، گفت خانم من یک همکلاسی دارد اینطور و آنطور است و مشخصاتش را گفت، گفت برویم برای خواستگاری؟ گفتم برویم، با همان لباس خاکی سپاه و جبهه رفتیم، فردا از خانه خودشان تماس گرفت با خانواده خانم خیری همسرم، قرار گذاشتند، آنها هم دوست من را می شناختند و خیلی به او اعتماد داشتند و رفتیم یک صحبت اولیه کردیم و دیگر این باب آشنایی شد و بعد مراحل بعدی را انجام دادیم.
مجری: مهریه چقدر است؟
بگویم شاید تعجب کنید، دقیقاً یادم نیست یا هزار ریال است یا هزار تومان است به اضافه تعلیم سوره صف، شاید بپرسید چرا سوره صف ما بهمن سال 59 رفتیم خدمت امام، من تا آن روز با خانمم اصلاً صحبت نکرده بودم، من به خانمم گفتم مهریه را چقدر بگوییم؟ ایشان گفت هر چقدر گفتید، من نمی دانستم چه بگویم با پدر و مادر خانمم مشورت کردیم، گفتند هر چه شما بگویید رفتیم نزد حضرت امام هزار ریال یا هزار تومان یا صد تومان یادم نمی آید، بعد به امام گفتم صد تومان با یک جلد کلام الله مجید، امام فرمودند می توانید بگویید تعلیم بخشی از قرآن، برنامه من هم طوری بود که آن روزها داشتم چند سوره قرآن را حفظ می کردم، آن روزها داشتم سوره صف را حفظ می کردم بعد تا امام فرمودند من هم دستپاچه شدم چون امام در ایوان نشسته بودند و من هم ایستاده بودم، اصلا زمانی که با امام صحبت می کردید دستپاچه و هُل می شدید، من تا ایشان این را فرمودند گفتم پس تعلیم سوره صف، گفت خیلی خوب شد تعلیم سوره صف به علاوه آن هزار تومان یا هزار ریال یا صد تومان
مجری: شما با آقای مقدم یکی از معاونان دفتر حضرت آقا باجناق هستید، شما باجناق ایشان شدید یا ایشان باجناق شما؟
ایشان باجناق ما شدند، ایشان فکر کنم دو سال از من بزرگتر هستند ولی دیرتر آمدند و با خواهر دوم ازدواج کردند من با خواهر اول ازدواج کردم.
مجری: رابطه شما الان با هم چطور است؟
خوب است به هر حال به عنوان باجناق داریم زندگی می کنیم.
مجری: اینکه می گویند باجناق فامیل نمی شود درست می گویند؟
ما از قدیم با هم دوست بودیم، ما در دانشگاه تبریز با هم بودیم، هم خانه و هم خوابگاه بودیم، دوست بودیم.
مجری: شما واسطه شدید؟
نه اتفاقاً خیلی جالب است من یک روز در خانه نشسته بودم به من گفتند شما آقای مقدم را می شناسید؟ گفتم بله دوست من است، بعد گفتند ایشان به واسطۀ یک نفر آمده است برای خواستگاری دختر دوم خانواده که از آنجا مطلع شدم.
مجری: با هم از نظر سیاسی اختلاف نظر دارید؟
ایشان اصلاح طلب نیستند [می خندد]
مجری: این اختلاف نظرها به خواهرها سرایت نمی کند؟
نه در زندگی ما این مسائل ورود نمی کند.
مجری: رابطه شما با حاج خانم چطور است؟ عاشقانه است دست خطهای عاشقانه برای ایشان می نویسید؟
[می خندد] واقعاً فرصت این کارها را نداریم ولی همدیگر را خیلی دوست داریم.
مجری: در کارهای خانه کمک می کنید؟
فرصت بکنم انجام می دهم ولی نمی رسم، من ساعت 7، 8 صبح از خانه می آیم بیرون و ساعت 9، 10 شب می روم خانه فرصتی ندارم، حتی تعطیلات هم خانه نیستم و این طرف و آن طرف هستم ولی اگر لازم باشد کمک می کنم.
مجری: غذا درست می کنید؟
نه بلد نیستم جزء نیمرو چیزی بلد نیستم.
مجری: چه غذایی را بیشتر دوست دارید؟
ایرانی معمولاً چه غذایی را دوست دارند؟ قورمه سبزی [می خندد]
مجری: سه فرزند دارید دو پسر و یک دختر و دختر هم نزد پدر جایگاه ویژه ای دارد؛
بله. معمولاً دخترها خودشان را بیشتر به پدرها نزدیک می کنند.
مجری: ازدواج کردند؟
بله پسرها ازدواج کردند.
مجری: با عبدالله زاده از کجا آشنا شدید؟
در دانشگاه تبریز سال 53 و 54 که من وارد دانشگاه شدم آقای مهندس عبدالله زاده یکسال زودتر از من وارد دانشگاه شده بود و ما هم دوره ای های خیلی خیلی خوبی داشتیم.
مجری: گعده شما چه کسانی بودند؟
خیلی بودیم کسانی که شهید شدند یکی شهید باکری بود، شهید دادمان بود، شهید زینی بود، مرحوم عطایی استاندار آذربایجان غربی بود در راه تصادف کردند.
مجری: شما از موسسان جهاد بودید؛
بله تشکیل دهندگان جهاد در آذربایجان .. بودم.
مجری: حیف شد جهاد به نوعی ادغام شد، درست است؟
چون دیگر کارهایش با کشاورزی در یک بُعدی موازی شده بود بالاخره ساختارها باید جمع و جور می شد، اگر می ماند قطعاً یکسری تداخلاتی چه با کار صنعت، صنایع سبک و دستی و چه با کشاورزی، ناگزیر بودند که بالاخره به چنین جمع بندی ای برسند.
مجری: شما در عنفوان جوانی عضو هیات مدیره و قائم مقام سایپا در سال 61 شدید؟
بله همینطور است. سال 60
مجری: آن زمان افق مدیریت سایپا چه بوده الان چیست؟ چرا مردم راضی نیستند؟ کلاً از تولیدات خودروی ما راضی نیستند؟
ابعاد مختلفی دارد، آن زمان دو کارخانه بزرگ ایساکو و ایران خودرو وجود داشت آن زمان جهت گیری این بود که بتوانیم از ظرفیت های موجود در جهت توسعۀ خودروهایی که بیشتر جنبۀ عمومی دارند استفاده کنیم، یادم است دستوری از دولت آن زمان آمد که در این جهت قدم بردارید ما آن زمان دو تولید داشتیم در سایپا، یکی ژیان بود که به تاریخ پیوسته و یکی هم رنو بود و رنو به عنوان یک محصول شیک و آن روز بهترین مدلی که جوان ها در خیابانها با آن می چرخیدند؛
مجری: آن زمان قیمتش چقدر بود؟
در زمان های مختلف متفاوت بود فکر کنم 35 هزار تومان بود بعد شد 50 هزار تومان، پیکان 70 هزار تومان بود رنو 55هزار تومان بود. بعد به 50، 60 هزار نفر پیش فروش شده بود با قیمت 50هزار تومان بعد نتوانسته بودند چون جنگ بود و قطعات را نیاورده بودند و خیلی مصیبت داشتیم ولی کار جالبی که آن زمان شد واقعاً خیلی جرات داشتیم یکی از ویژگی جوانان آن زمان بود و باید این راه را برای جوانان امروز باز کنیم من همیشه گفتم من خودم را یکی از کسانی می دانم که محصولِ اعتماد به جوان هستم و الان هم به جوانان خیلی اعتقاد دارم و باید راه را برای آنها باز کرد تا کارهایشان را انجام بدهند.
آن زمان به ما گفتند سعی کنید ـ خط تولید سایپا را فرانسوی ها گذاشته بودند، خط تولید زامیاد را ژاپنی ها گذاشته بودند که وانت نیسان تولید می کرد، ایران خودرو را انگلیسی ها گذاشته بودند، اصلاً هیچ وقت هیچ مهندس ایرانی در طراحی خط تولید نقش نداشت ـ بعد ما دیدیم خارجی ها به ما کمک نمی کنند و از طرفی یک شعار خوداتکایی هم داشتیم و جوان هم بودیم آمدیم یک جمع درست کردیم، خط ژیان را کلاً برداشتیم بردیم یک جایی باید برای قطعات یدکی استفاده می کردیم به جای خط ژیان آن خط اصلی رنو 5 را بردیم این طرف و آن سالن بزرگ را خالی کردیم به عنوان خط جدید تولید وانت نیسان را ایجاد کردیم.
مجری: الان خودتان از خودروهای داخلی راضی هستید؟
متاسفانه کیفیت ها پایین است، نحوۀ ارائه کار به بخش خصوصی که همان سیستم سازه گستر، زمان خود ما از صنایع سنگین شروع شد، شرکت سازه گستر ایجاد شدند که قطعات را به بخش خصوصی بدهند و خود شرکت نظارت داشته باشند و بسازند ولی مشروط به اینکه سیستم کنترل کننده هم از نظر ساختاری صحیح باشد و هم از نظر عملکردی دقیق کار بکند، الان تمام مشکلات ما اینجاست که چون سیستم خوب کار نمی کند، مثلاً مردم از این ناراضی هستند که می گویند ماشین را تحویل گرفتم تا فلان میدان رساندم قطعه اش را عوض کردم فلان قطعه خارجی را گذاشتم یعنی قطعه ایرانی کیفیت ندارد، نه اینکه بلد نیستم بسازیم متاسفانه داریم فرآیند دادن سفارش و تحویل گرفتن و بستن دقت نمی کنیم، نظارت نمی کنیم بعد کیفیت پایین می آید و آبروی محصول داخلی می رود.
مجری: جزیرۀ کیش را هم شما راه انداختید؟
دورۀ من تقریباً دورۀ تحولش بود4، 5 سال قبل از من شروع شده بود، دو مقطع مدیریتی هم داشتند که کارها را شروع کرده بودند اما مرحوم هاشمی رفسنجانی آن زمان من را صدا کردند و به من گفتند تو با توجه به تجربه ای که داری می خواهم بروی جزیره کیش و می خواهیم منطقه آزاد ایجاد کنیم، نامش منطقه آزاد بود منتها منطقه آزاد در دولت تصویب شده بود اصلاً قانونی به نام قانون منطقه آزاد نبود نامش سازمان عمران کیش بود، به هر حال از نظر بودجه فرمودند هیچ بودجه ای در کار نیست، من گفتم جزیره ای است و دوستان چند سالی است دارند در آنجا کار می کنند همتشان این شده که تعدادی جنس از آن طرف آب بیاید و برود، گفتند باید بروی این کار را انجام بدهی و ما توقع داریم با توجه به اینکه آن منطقه به عنوان منطقه آزاد استعداد دارد، یک طراحی ای بکنی که از داخل آن هم بتوانیم پول به دست بیاوریم نه اینکه ما پول بدهیم و از خودش پول به دست بیاوری. منتها یک کار اساسی می خواست نه آب داشت، نه برق، نه جاده حسابی داشت؛
ـ با چه کسانی توانستید کار کنید؟
سرمایه گذاران ایرانی را یکی یکی شناسایی کردیم و از آنها خواهش کردیم و برای آنها راه باز کردیم گفتیم بیایید سرمایه گذاری کنید خوشبختانه آمدند بعضی از آنها در ایران بودند و بعضی در خارج بودند، آژانس ها را آوردیم مثلاً 10، 20 نیرو به آنها دادیم گفتیم بازسازی کنید مسافر بیاورید، هتل اصلی که هتل کیش بود به آنها دادیم و به این ترتیب سرمایه های مردم را جمع کردیم، دولت یک ریال پول نداد، بودجه رسمی هرگز برای آنجا نداد بلکه سرمایه های مردم آمد آنجا و با آمد و رفت مسافران و کالاها پول گرفتیم و این پول را در کیش تبدیل کردیم به یک برق که آن زمان می گفتند 8 مگاوات بود، دو تا نیروگاه بزرگ آوردیم، 5/37 مگاواتی،
مجری: شما الان هم عضو هیات مدیره کیش هستید؛
بله هستم.
مجری: یک انتقادی وارد است مثلاً می گویند ما اینقدر که تاکید می کنیم مردم بروند از امکانات خودمان بازدید بکنند، توریسم داخلی خودمان تقویت شود ولی مردم یک سفر کیش که می روند شاید هزینه اش به جرات دو برابر هزینه سفری می شود که به یکی از کشورهای همسایه مثلا ترکیه می روند؛
متاسفانه اینگونه است علتش هم این است که کسانی که تورهای ترکیه و مالزی و دبی یا ارمنستان را می برند، آنها یک مقداری حرفه ای تر عمل می کنند تا تورهایی که مردم را به کیش می برند، من این را می فهمم، تورهایی که مردم را به کیش می برند یک قیمت ثابتی می گذارند و می گویند بالاخره مردم می روند ما چه گران بگیریم یا چه ارزان، حتی کیش الان در اختیار منطقه آزاد کیش است و قیمت ها را آنجا خیلی کنترل می کنند و قیمت ها را پایین می آوریم حتی در سایت های مختلف فروش بلیط هم بروید بعضاً بلیط رفت و برگشت کیش تا 40 هزار تومان هم پایین می آید، بعضاً تا 1 میلیون تومان هم بالا می رود، این به هر حال به خاطر فصل و چارترینگ که می کنند، طبیعی است، اما مثلا تورهای ترکیه یک هتل را در طول سال گرفته می داند مثلا اگر قیمت را بالا بدهد نمی روند مثلا تور لحظه آخری نوشته اند با 300 هزار تومان ترکیه اما در مورد کیش این کار را نمی کنند کمتر این کار را می کنند.
شاید صاحبان تور با خود می گویند بالاخره مردم خواهند رفت، بخشی هم چون مردم خارج از تور می روند گران به نظر می رسد. از آن طرف چون ما نمیخواهیم خیلی در قیمت های هتل ها مداخله کنیم می گوییم منطقه آزاد است بگذاریم راحت سرمایه گذار بیاید و سرمایه گذاری اش را بکند، البته ما مجوز هتل سازی را بهتر و راحت تر می دهیم که تعداد هتل ها در کیش بالا برود، الان تعداد مسکونی ها در کیش زیاد شده است در دوران 8 سال آقای احمدی نژاد مدیریت آنجا بیشتر به مسکونی سازی مجوز داده و این خیلی بد است و کیش را قفل می کند.
مجری: معاون سازمان انرژی اتمی سال 72 شدید در واقع برنامه ریزی مجدد نیروگاه بوشهر آن زمان بعد از 14 سال شما انجام دادید و آن زمان هم فقط با روس ها صحبت کردید؟
بله آن زمان فقط با روسها صحبت کردیم چون در سال 72، 15 سال از انقلاب گذشته بود و آلمانی ها در حقیقت در اصل پیمانکار بودند و نیمه کاره رها کرده بودند و رفته بودند ما دیدیم راهی ندارد قبل از من هم مدیران مختلفی هم که آنجا بودند آمده بودند یک مکاتباتی کرده بودند، گفته بودند نه شما تحریم هستید و اجازۀ حمل چیز را نداریم و خیلی هم بد شده بود یعنی شخصاً خیلی به من فشار می آمد که اینها دستگاه های اصلی ما را در آلمان نگهداری می کردند و بعد به خاطر نگهداری آنها و انبارداری آنها، سالانه از ما پول می گرفتند و بعد به آنها می گفتیم دستگاه ها را بدهید می گفتند نه نمی توانیم بدهیم مجوز نداریم و از طرف آمریکا مجوز نداشتند.
ما دیدیم راهی نداریم بخواهیم فشار بیاوریم داستان همین است بالاخره آمریکا و تهدید، ربطی هم نداشت داشتیم نیروگاه می ساختیم و مشخص هم بود که ما آمدیم و خوشبختانه این زمان مصادف شده بود با فروپاشی شوروی سابق و روس ها امکانات خیلی خوبی داشت و در چندین سفر که رفتیم و آنها را آوردیم نزدیک 600 نفر از کارشناسان روسی را آوردیم در سایت مستقر کردیم دیدند و نقشه را بازسازی کردند و این قرارداد نزدیک دو سال و نیم مذاکرۀ خیلی طولانیِ کارشناسان ما و کارشناسان روسی انجام شد، بنده هم به عنوان معاون نیروگاه ها مسئولیت مذاکرات را داشتم؛
مجری: رئیس آن زمان چه کسی بود؟
آقای مهندس امراللهی، من معاون امور نیروگاه ها شدم مخصوص همین کار که این مذاکره را انجام بدهیم همزمان داوری کردیم علیه آلمانی ها که این کار را انجام نمی دهند و همزمان با روس ها شروع کردیم به مذاکره و آمدند بررسی کردند و نهایتاً هم عقد قرارداد و شروع به کار کردیم.
مجری: سال 76 استاندار خراسان شدید و رفتید خدمت رهبری تا یک رهنمودی بگیرید بهترین توصیه ایشان به شما چه بود؟
ایشان توصیه کردند با توجه به اینکه آن زمان اختلاف اساسی بین دولت و آستان قدس بود و معمولاً تا آن دوره هم همینطور بود یا بالاخره استاندار طرفدار آستان قدس می شد با دولت کار نمی کرد یا طرفدار دولت بود با آن طرف کار دعوا می کرد، فرمودند من آقای طبسی را خوب می شناسم با هم همرزم بودیم و دوران زیادی با هم بودیم روحیات ایشان را گفتند و خلاصه اش این بود که فرمودند ایشان آقای محترمی است و احترام را هم دوست دارد کسی که با ایشان اینطوری برخورد کند او همراهی هم می کند ولی تاکنون کسانی که دعوا کردند این مشی را نرفتند و با توجه به اینکه شما برای این کار انتخاب شدید من به شما توصیه می کنم شما همین شیوه را داشته باشید ایشان در کار شما هیچ دخالتی را نخواهند کرد.
شما کار خودتان را انجام بدهید منتها حضور و وجود ایشان به عنوان یک فرد محترم که سالیان سال زحمت کشیدند، من گفتم چشم و اتفاقاً همین شد و با همین توصیه، این توصیه را حدس می زدم به آقای طبسی هم کرده بودند و وقتی ما اولین جلسه با مرحوم طبسی نشستیم گفتم من فرد قانونمندی هستم، چون مهندس هستم در کارهایم هم خیلی دقیق هستم و به کارها و وظایفم میلی متری نگاه می کنم، حدود دولت و اشخاص دیگر و سازمان های دیگر و ایشان برخلاف آنچه که همه می گفتند هر لحظه می خواهد در کارهای شما دخالت کند، ایشان به من گفتند آقای مهرعلیزاده چون آقا به من و شما هم فرمودند باید با هم همکاری بکنیم من دارم این را به شما می گویم از ناحیۀ من وَ من تبع، هیچ گونه تزاحمی، تضادی، تعارضی و تداخلی در کار شما انجام نخواهد شد
مجری: دورۀ دوم آقای واعظ طبسی راضی نبودند شما بروید تهران و سازمان تربیت بدنی.
بله این هم یک خاطره ای دارد، ما یکی از شب ها که مقام معظم رهبری آمده بودند مشهد و ایشان در طول سال معمولاً 10، 15 روز می آیند، من و آقای طبسی و آقای راشدیزدی، سه نفری در خدمت مقام معظم رهبری بودیم بعد از نماز مغرب و عشاء، آقای طبسی به آقا گفتند ما دو نفری با آقای راشد یزدی آمدیم از شما یک درخواستی داشته باشیم و آن اینکه ما شنیدیم آقای خاتمی می خواهند آقای مهرعلیزاده را ببرند تهران و با توجه به اینکه در این 4 سالی که گذشت، این دوران بهترین و بالاترین سطح هماهنگی بین ادارات و نهادها وجود داشت و کوچکترین اختلافی هم بین آستان قدس و دولت نبوده، می خواستیم از شما خواهش کنیم شما بگویید ایشان منصرف شوند و ایشان یک دوره دیگر در اینجا بمانند، ولی چون تصمیمات گرفته شده بود و از قبل هم مشخص شده بود آقا فرمودند تصمیم گرفته شده است و خانواده ایشان هم همراه ایشان نیستند ـ خانواده من در آن 4 سال همراه من نبودند ـ و ایشان دارند ارتقاء پیدا می کنند و ما نمی توانیم بگوییم این کار را نکنید. به این ترتیب راه باز شد برای این که ما به تهران بیاییم.
مجری: شما و آقای معین آخرین فردی بودید که حکم حکومتی شامل حال شما شد برای انتخابات ریاست جمهوری؛
مگر قبل از ما هم بوده؟
مجری: آخرین افراد هستید چون بعد از شما چنین چیزی نبوده از سال 84 به این طرف دیگر اتفاق نیفتاد بعد از آن حکم دیداری داشتید؟
در آن مورد نه ولی دیدارهای مختلفی من داشتم، در مورد این موضوع من صحبتی نکردم و ایشان هم صحبتی نکردند.
مجری: گفته بودید اینکه گفته می شود آقای مهرعلیزاده آمده بود به کارزار انتخابات تا رای آقای هاشمی ریخته شود، این یک توهم است؛
84 شرایط خاصی بود، شرایطی بود که اصلاح طلبان یک مجموعه ای که مجموعه را جمع کند واقعاً نداشتند آن زمان مثلاً جناب آقای معین کاندیدای حزب مشارکت بود، حزب مشارکت آن زمان فکر می کرد به هر حال آن پتانسیلی که برای شخص آقای خاتمی بود و اصلاحات یعنی خاتمی، اصلاحات یعنی حزب مشارکت، این تصور را داشتند و براساس این بالاخره حزب است و محاسباتش را براساس این می کند، گفت کاندیدای ما این فرد است و ما فقط دنبال این فرد هستیم، شاید این فکر را این حزب نکرد که آقای مهرعلیزاده ممکن است رای بیاورد،10 تا100 رای، هزار رای، بالاخره ایشان جزء اصلاح طلبان است.
معاون دولت آقای خاتمی و اصلاحات بودند و بیاییم صحبت بکنیم و این کار نشد، آن حزب در محاسبات خودش نیازی به این کار نمی دیدید، ما می گفتیم این اشتباه است بالاخره مجموعه اصلاح طلبی یک مجموعه افرادی هستند که آقای خاتمی جزء آن است و بقیه دارند یک حرکتی را ایجاد می کنند بالاخره اینکه یک حزب صاحب همه چیز است چنین چیزی نیست، آقای هاشمی رفسنجانی آن زمان بودند و بنا به تشویق بعضی از دوستان ایشان بالاخره تا آخر ماندند ضمن اینکه با احترام کامل به محضر ایشان آن زمان و الان که به روح ایشان احترام می گذاریم گفته شد با نظرسنجی هایی که دارد می شود با 24 درصد در ماکسیمم نظرسنجی ها آن زمان رای آورده بودند، گفتیم این به دور دوم کشیده می شود و معمولاً در دور دوم این طرف رای ندارد و از این طرف هم بالاخره شرایط خاص آن زمان بود که بالاخره یک تخریب هایی که در مورد آقای هاشمی شده بود کمک می کرد به اینکه امیدوار نباشیم اگر دور دوم شد ایشان بتواند رای بیاورد.
به هر حال چون این مطالب نتوانست در یک جایی جمع شود این اتفاق افتاد ولی اینکه هر فردی برود در هر مصاحبه ای دیگری را مقصر بداند این کارها اصلاً درست نیست.
مجری: در حین مبارزات انتخاباتی گفته بودید پدیدۀ آقازاده گری عامل شکست سیاست های کشور می دانیم باید ریشۀ آقازادگی را از بیخ و بن خشکاند، منظورتان شخص خاصی بود؟
واقعیت این است این پدیدۀ بدی که امروزه می گویند رانت و رانت خواری، آن زمان اینها خیلی به ذهن غریبه بود و آن زمان تازه داشت شروع می شد که پسر فلانی در فلان قرارداد ورود پیدا کرده است داشت اینها شروع می شد و من واقعاً مکلف بودم و بالاخره کارزار انتخاباتی بود و من هم به امید موفقیت آمده بودم، مجبور بودیم بعضی از واقعیات جامعه را بیاوریم و عنوان بکنیم که این اتفاقات نیفتد که یکی از موارد هم همین مورد بود.
مجری: به نظرتان بعد از این همه مدت خشکانده شد؟
نه متاسفانه.
مجری: چرا؟ البته در همه طیف ها هم دیده می شود!
یک ریشه های فرهنگی در عادت ها دارد شما چه بخواهید چه نخواهید افرادی هستند که اصلاً فارغ از انقلابی بودن و مسلمان بودند و فارغ از چپ و راست بودن بالاخره به امتیاز گرفتن از موقعیت عادت کردند، درست برخلاف فرهنگی که اوایلِ انقلاب بود.
مجری: یک مقداری هم عادیسازی شده است، مثلاً سر قضیه حقوقهای نجومی یا مقابل آن املاک نجومی مشخص نشد چه شد.
مثلاً یک زمای می گفتند فلانی رشوه گرفته، فلان کارمند در فلان اداره رشوه گرفته است، من یادم هست اکر خیلی گزارش سنگین بود می گفتند در فلان سازمان به یک کارشناس زیربط یک آپارتمان رشوه داده اند، آن زمان حداکثر قیمت آپارتمان 200 میلیون تومان بود، اصلا وحشتناک بود این موضوع. یک باره حالا دیدهایم که 2 هزار میلیارد، 3 هزار میلیارد و بالاتر، طوری میشود که اگر کارمند پایینتر از اینکه یک یا دومیلیارد بخواهد بدزدد، خجالت میکشد! اصلا چه زمانی املاک نجومی در می آید؟
زمانی که شما به یک مدیری اصلاً مدیر است و حقش هم است، املاک نجومی در مقایسه با خیلی از کارها اصلاً رقمی نیست ولی بالاخره بزرگ می شود، این جناح سیاسی هم حقوق نجومی را بزرگ می کند، و من وقتی می گویم شیشه ای این است، مثلا ورودی حساب شهرداری امروز از بابت این بخش مثلاً عوارض نوسازی یا عوارض فلان، فلان میلیارد تومان است، امتیازاتی که می دهیم اینهاست، اگر اینها مشخص شود دیگر کسی جرات نمی کند از این خطاها بکند دیگر اصلاً امکان خطا وجود ندارد.
مجری: جایی گفته بودید مجلس باید مطالعه دقیق کند اگر قانون اساسی نیاز به تغییر دارد ورود بکند یا خیر، یعنی واقعاً قانون اساسی نیاز به تغییر دارد؟
بحث این بود که قانون اساسی باید تغییر کند یا خیر، من گفتم این جزء وظایف مجلس است و علیالقاعده مجلس می تواند در مقاطع مختلف بررسی کند؛
مجری: به نظر شما الان کجای قانون اساسی نیاز به تغییر دارد؟
من بررسی نکردم کجا نیاز به تغییر دارد.
مجری: پس شما تاکید داشتید که باید کار کارشناسی انجام شود؟
دقیقاً کار کارشناسی و جایگاه آن هم مجلس است.
مجری: شما آقای دادکان را برای فدراسیون فوتبال انتخاب کردید؟
در حقیقت مجمع انتخاب کردند، ولی فردی بود که من خیلی او را دوست داشتم و مورد علاقۀ من بود برای این کار.
مجری: موفق هم بودند؛
خیلی موفق بودند و آقای دادکان جزء نیروهای ارزشمند ورزش هستند؛ هم رُک هستند هم کارش را بلد است و هم تخصص این کار را دارد و با کسی هم تعارف ندارد.
مجری: مهمترین ویژگی آقای دادکان و مهمترین نقطه ضعفش چیست؟
من نقطه ضعفی از ایشان نمی دانم، ولی ویژگی اش این است که خیلی لوتی و مرد است و خیلی رُک است.
مجری: به نظر شما فدراسیون فوتبال الان قوی است یا زمان آقای دادکان؟
من فکر کنم آن زمان قویتر بود، الان مناسبات دیگری وارد فوتبال شده است، آن زمان سادهتر بود و خلاصهتر بود و در آن خلاصه انطباق عملکرد آقای دادکان با شاخص هایی که بود نزدیک صددرصد بود، بالای 90 درصد بود الان چون شاخص های دیگری وجود دارد مدیریت فعلی را بایستی با آن شاخص های دیگر هم سنجید.
مجری: مثلاً چه شاخص هایی؟
مثلاً پول خیلی وارد ورزش شده است، باشگاه ها توسعه پیدا کردند و وسیعتر شده اند،
مجری: شما اگر الان رئیس ورزش کشور بودید با کیروش چگونه تعامل می کردید؟
حفظش می کردم.
مجری: بله یک جاهایی هم رفتارهای غیرتی نشان می دهد و مردم هم او را دوست دارند ولی یک جاهایی هم باید رفتارها کنترل شود؛ قبول دارید؟
بالاخره هیچ کس صددرصد نیست هر کسی 10 حُسن دارد یک عیب هم کنارش دارد، ورزش فوتبال ما هم یک مقدار شوخی کن و اهل سر به سر گذاشتن است، حاشیه زیاد دارد ممکن است یک نفر یک عیب کوچک هم داشته باشد از همانجا وارد می شوند تا جوی و فضایی در رسانه ها باشد، به نظرم هم انصافاً هم برانکو خیلی آدم عمیق و عاقلی بود زمانی که تیم ملی آمد و هم آقای کیروش و هر دو آدم های لایقی هستند و الان در جایگاه خودشان دارند کارهای خوبی می کنند و ایرادهایی هم در مواردی دارند و نباید آنها را خیلی جدی گرفت.
مجری: گفته بودید کفاشیان یک ذخیرۀ الهی است برای ورزش آمده و مانده و همه باید از وجودش لذت ببریم.
[می خندد] یادم نمی آید چنین چیزی گفته باشم؛ اصلاً شوخی است من چه زمانی گفتم ذخیره الهی است، مگر جزء پیغمبران و ائمه اطهار و اولیاء الله است.
مجری: پس مدیریت کفاشیان را قبول دارید؟
من بارها گفتم آقای کفاشیان به عنوان یک مدیر ـ از این حرف بدش نیاید، خیلی دوستش دارم و آدم فعالی است ـ نفر دوم خیلی خوب می تواند کار بکند و با شوخی و خنده کار را پیش می برد ولی در عین حال در اینکه دستوری بگیرد و آن دستور را به نحو مطلوب پیش ببرد خیلی ماهر است، اما وقتی نفر اول قرار می گیرد شرایط تغییر می کند و بعضاً این شوخیها کار دست او می دهد و جدی ها کار دست او می دهد [می خندد]
مجری: آقای تاج چطور است؟
خوب هستند و موفق اند و انصافاً در فوتبال از چندین سال پیش بودند، در سپاهان بودند و جزء مدیران باشگاه موفقی بودند و در فدراسیون هم چندین سال به عنوان نفر دوم بودند و کاملا ًدیدند و ساخته شدند و الان هم موفق هستند.
مجری: فکر می کنم والیبال هم زمان شما یک پایهریزی ای صورت گرفت؟
بله والیبال هم بیشتر زمان آقای یزدانی خرم بود و زحمت را بیشتر ایشان کشید و والیبال ما زمان ایشان روی آموزش و تربیت نیرو خیلی کار کرد و از آن زمان پا گرفت و خوشبختانه خوب نگهداری شد.
مجری: شما مخالف ادغام سازمان تربیت بدنی با سازمان جوانان بودید.
بله.
مجری: الان پس خوشحال هستید که وزارت ورزش جدا می شود، این حرکت بهتری است؟
امیدوارم حتماً انجام شود و حرکت خوبی است و مسالۀ جوانان، فقط ورزش نیست؛
مجری: اصلاً سازمان ملی جوانان حذف شده بود؛
عملاً از بین رفته بود و جداسازی این به عنوان یک معاون رئیس جمهور یا هر جایگاهی، می تواند آن شان را سازمان بدهد و بعد به مسالۀ جوانان از ابعاد مختلف نگاه شود که نگاه خواهد شد.
مجری: یک جایی گفته بودید آقای گودرزی وزیر سابق ورزش زحمات زیادی کشید، اما فضای ورزش فضای خاصی بود، عده ای برای خودشان ارتباطاتی ایجاد کرده بودند، سلطانیفر باید بر این ارتباطات تسلط پیدا کند، منظور شما از این ارتباطات چیست؟
آقای گودرزی خیلی آدم خوبی بود یک استاد دانشگاه بود آمده بود اینجا و می خواست با دلسوزی کار کند اتفاقاً بر یک اصولی پایبند بود
مجری: قبول کنید حاشیه هایش هم یک مقدار زیاد بود؛
اصلاً حاشیه جزء ضروریات و ملزمات ورزش است، اما بعضی از افراد ـ که دوست من نیستند و من آنها را دوست تلقی نمیکنم ـ استفاده هایی کردند که آمدند یک باندهایی داخل ورزش جا انداختند و بیشتر برای جا انداختن باند خودشان، فکر و افراد خودشان رفتند و آن وقت جالب است کاش یکی بود می گفتیم آقای گودرزی افتاد در اختیار این باند، از این باندها دو سه تا تشکیل شد و هر کدام کار خودشان را کردند و این خیلی بد شد؛ یعنی علاوه بر اینکه تمام سعی و کوشش آقای گودرزی به یک نتیجه ای نمی توانست برسد و نمی رسید، بلکه یکسری تخریب هایی در سیستم انجام می شد، هر کسی کار خودش را انجام می داد، این شبکه با آن شبکه مغایر بود و با هم درگیر می شدند و کارهای اینطوری که من به آقای سلطانی فر حضوری هم گفتم.
مجری: شما به دیدار جانبازان می روید یا کودکان کار یا یکی از محله های محروم تهران؟
هر سه خوب هستند؛ میان کودکان بچه های کار؛ چون اینها در آینده بخشی از فرهنگ جامعه هستند خیلی مهم است.