سکان آموزشوپرورش بدون شرطوشروط و قول مساعدت دولت و مجموعه حکمیت، چندان توجیه عقلانی ندارد و انسانهای اخلاقی، حاضر به قبولکردن این مسئولیت، در چنان اوضاعی نیستند. آنان که برای رسیدن بر این مسند، در این روزها سرودست میشکنند، یا از اوضاع آموزشوپرورش خبر ندارند یا عطش ریاست دارند.
به گزارش جماران، روزنامه شرق در گزارشی نوشت:
١ فخرالدین آشتیانی هفته پیش گفت: در کابینه بعدی حسن روحانی نخواهد ماند و دلایل این نماندنش را برای رئیسجمهور گفته است. درواقع این گفتهها بیان میدارد که از سوی حسن روحانی، ابرازِ تمایل برای ابقای دانشآشتیانی بوده است، اما دانشآشتیانی برای ماندن، شرطوشروطهایی گذاشته است که احتمالا این شرطوشروطها، مورد قبول رئیسجمهور واقع نشده و به همین دلیل، پروژه عبور از دانشآشتیانی اتفاق افتاده است. به نظر میرسد اهمیت بیان این شرطوشروطها و واکاوی آن، کمتر از انتخاب وزیر آموزشوپرورش نباشد.
٢ در بحبوحه انتخابات ریاستجمهوری، محمدعلی نجفی، رئیس ستاد فرهنگیان دکتر روحانی، چندینبار و بهکرات، وعده داد که در دولت دوازدهم، آموزشوپرورش در اولویت اول دولت قرار خواهد گرفت. وی دلیل عدم توجه شایسته به آموزشوپرورش را در دولت یازدهم، مسائل و مشکلات اقتصادی بیان کرده بود. نجفی حتی پا را فراتر از این گذاشت و با اعلام راهاندازی پویش مطالبات معلمان، خبر از رشد قابلتوجه بودجه آموزشوپرورش از بودجه عمومی کشور و تولید ناخالص داخلی داد. به نظر میرسید با توجه به ترکیب مجلس شورای اسلامی که همدلی بیشتری با دولت دارد، نجفی با توجه به وعدههایش، گزینه اصلی دولت برای آموزشوپرورش باشد، اما نجفی مانند سال گذشته، وزارت آموزشوپرورش را نپذیرفت. چه کسی بهتر از نجفی که از جانب روحانی وعده در اولویت قرارگرفتن آموزشوپرورش را داده بود، میتوانست مطالبات معلمان را پاسخگو باشد؟ چه عوامل و دلایلی سبب میشود که نجفی روی از آموزشوپرورش برتابد، اما حاضر باشد که بهعنوان کاندیدای شهرداری معرفی شود؟ آنهم شهرداریای که با بدهی چندین هزار میلیاردتومانی که منتقدان قالیباف آن را ثمره مدیریت وی میدانند، مواجه است؟
٣ درحالیکه افراد برجسته منسوب به دولت از پذیرفتن مسئولیت آموزشوپرورش ابا دارند و به آن روی خوش نشان نمیدهند، برخی از مدیران فعلی و قبلی آموزشوپرورش در کمیتهای موسوم به ستاد فرهنگیان دکتر روحانی، برای رسیدن به کرسی وزارت آموزشوپرورش، سرودست میشکنند و بیمحابا زیر پای نامزدهای احتمالی را خالی میکنند. مدیران ارشد دانشآشتیانی که به حکم دست راست او بودند، در جلسهای مخفیانه، از ماهها قبل، پروژه عبور از دانشآشتیانی را کلید میزنند و البته همقسم میشوند که اطلاعات جلسهشان در جایی بیان نشود! البته منتقد دانشآشتیانیبودن عیب و ایرادی ندارد، عیب و ایراد آنجاست که این مدیران در ظاهر، خود را مدافع او نشان میدهند و به همین علت، مدیر منصوب او میشوند، اما در خفا، علیه او عمل میکنند. آیا این مصداق نفاق و دورویی نیست؟ چنین مدیرانی که برای رسیدن به پست و منصب، بیاخلاقی میکنند، آیا صلاحیت آن را دارند که بر مسند وزارت آموزشوپرورش بنشینند؟ تأسفبارتر اینکه، خیل عظیمی از آنان که امروز سودای وزارت دارند، تا همین یک سال پیش، بیمحابا از مدیرعامل سابق صندوق ذخیره فرهنگیان حمایت و منتقدان وی را هجومآورندگان به معیشت معلمان معرفی میکردند! اینان هنوز پاسخگوی آنچه بر سر صندوق و اموال معلمان آمده است، نیستند و بهجای پاسخگویی و قبول تقصیر در اهمالشان، هوای وزارت در سر میپرورانند و به طرق مختلف، درصدد یارگیری و مطرحکردن نام خود هستند. قطعا استفاده از کسانی که مدیرعامل سابق صندوق فرهنگیان را فردی خدوم! معرفی میکردند و در دفاع از تخلفاتش، هیچ ابایی نداشتند، شایستگی حضور در مناصب مدیریتی آموزشوپرورش را ندارند؛ چه برسد به آنکه بخواهند بر مسند وزارت بنشینند که این کار مصداق سپردنِ امانت، به غیر اهل آن و اجحاف به جامعه تعلیم و تربیت است.
٤ مشکلات عدیدهای پیشروی آموزشوپرورش است که در چندسال آینده، تبدیل به یک بحران خواهد شد. آنان که این مشکلات را رصد میکنند، قطعا حاضر نیستند بدون همکاری سایر اعضای دولت و حاکمیت، هدایت سکان این کشتی را بر دوش کشند. سونامی کمبود نیرو و بازنشستهشدن معلمان در یکی، دو سال آینده، به شکل محسوسی خود را نشان خواهد داد و این در حالی است که سازمان برنامهوبودجه و مجموعه دولت هیچ همکاری قابلقبولی برای اختصاص ردیف استخدامی نمیکنند. مدارس دولتی روزبهروز شلوغتر میشوند. به غیر از تخلفات عدیده در صندوق ذخیره، افت فراوان سود صندوق و خروجی سرمایه به علت موج بازنشستگی، صندوق را زمینگیر کرده است. دولت بدهی ٨٠٠میلیاردی خود را نمیپردازد و با این وصف این صندوق، جز برای مدیرانش، توجیه اقتصادی ندارد.
٥ با توجه به آنچه آمد، بر اساس عقل عملی، قبول کردن سکان آموزشوپرورش بدون شرطوشروط و قول مساعدت دولت و مجموعه حکمیت، چندان توجیه عقلانی ندارد و انسانهای اخلاقی، حاضر به قبولکردن این مسئولیت، در چنان اوضاعی نیستند. آنان که برای رسیدن بر این مسند، در این روزها سرودست میشکنند، یا از اوضاع آموزشوپرورش خبر ندارند یا عطش ریاست دارند.