اگر در گذشتههای دور فاصله بین کودکی تا ازدواج برای دختران بین سه تا پنج سال بود حالا این دوران در طول سالهای مختلف بیشتر شده است، بهطوری که درحال حاضر فاصله تمام شدن دوران کودکی دختران و رسیدن آنها به سن بلوغ یعنی 13 سال تا زمان ازدواجشان که متوسط آن 26 سال است، بیش از یک دهه است. فاصلهای که میتواند با برنامهریزیها و آموزشهای درست به دورانی طلایی برای رشد همهجانبه دختران و آماده شدن آنها برای ورود به دوران همسری باشد یا فاصلهای که به دلیل کمتوجهی جامعه، خانواده و حتی متولیان امر به دورانی پردغدغه و نگرانی تبدیل شود.
به گزارش جماران، لیلی بروجردی، نوه امام خمینی(س)، عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی و رئیس کمیته ویژه زنان و جوانان مجمع تشخیص مصلحت نظام با استناد به تحقیقات و پژوهشهایی که در این کمیته ویژه انجام شده است، در گفتوگو با «فرهیختگان» از دوران دخترانگی و ضرورتهای آن میگوید.
اجازه بدهید سوال خود را با این نکته شروع کنم که در حال حاضر در فضای مجازی دیده میشود انتخاب یک روز بهعنوان روز دختر مورد تمسخر برخی قرار میگیرد. ارزیابی شما از اهمیت چنین روزی چیست؟
من نیز متوجه شدهام که اصل انتخاب یک روز بهعنوان روز دختر در فضای مجازی مورد تمسخر قرار میگیرد. اما در پاسخ به این سوال که ما چرا باید روز دختر داشته باشیم، باید بگویم که گذشت روزها و سالها باعث میشود مسئولان و متولیان امر به روزمرگی مشکلات برسند و آنها را فراموش کنند. نامگذاری این روزها در این مورد خاص مثل روز دختر باعث میشود نوک پیکان توجه مسئولان و متولیان امر به یک موضوع خاص معطوف شود که قبل از آن وجود نداشته است.
تعریف شما از زندگی دخترانه چیست؟
در مورد دختران جوان در گذشته در زمان ما یا قبلتر فاصله بین سن بلوغ دختران تا ازدواجشان بسیار کم بود. دختر در 13 سالگی به بلوغ میرسید و در 16 سالگی ازدواج میکرد. در این بین فقط سه سال دورانی بود که او از کودکی فاصله میگرفت و دختری را تجربه میکرد و بعد زن جوانی میشد که باید مسئولیتهای زندگی یک زن جوان را به عهده میگرفت. با توجه به اینکه در زندگیهای قدیمی پیچیدگیهای زندگی امروز وجود نداشت و زندگی آسانتر از امروز بود، در نتیجه اطلاعاتی را که راجع به زندگی مشترک لازم بود، در همان سه سال کنار خانواده و اقوام یاد میگرفت. ولی امروز از 13 سالگی بهعنوان سن بلوغ برای دختر تا متوسط سن ازدواج که گفته میشود بین 26 تا 27 سال است، فاصله 12 تا 13 ساله وجود دارد تا دختران وارد دنیای زندگی زنان شوند؛ یعنی سه دوران کودکی، بعد دختری و بعد زن جوان.
الزامات این دوره از زندگی چیست؟
طبیعتا باید در هر مرحلهای افراد آمادگی ورود به مرحله بعد را داشته باشند. یکی از مواردی که باید در هر مرحله مورد شناسایی قرار بگیرد این است که در هر مرحله خاص علاوهبر توجه به نیازهای دختر در آن مرحله از زندگی، آمادگیهای لازم برای ورود به دوران بعدی زندگی نیز باید به او آموزش داده شود. این موضوع را با مثالی از حوزه آموزش روشنتر بیان میکنم. در حال حاضر مقطع پیشدبستانی را در نظام آموزشی خود گنجاندهایم تا کودک به غیر از اینکه نیازهای خود را در آن دوره خاص برطرف میکند، برای ورود به مقطع جدید یعنی مقطع اول ابتدایی آماده شود.
ضرورت شناسایی این دوران از زندگی دختران را چگونه ارزیابی میکنید؟
مطمئنا هر رده سنی نیازها و مطالباتی را از جامعه، خانواده و اطرافیان خود دارد که باید به درستی شناسایی شود و البته این دوران میتواند دوران خوبی برای آموزش بهمنظور ورود به دوره بعد باشد که همان همسری است. در واقع دوران دخترانگی دورانی است که شخصیت فرد شکل میگیرد، حال اگر این دوران به درستی طی شود باعث خواهد شد این دختر جوان که بعد از ازدواج به یک زن جوان تبدیل شده و جایگاه دیگری در جامعه بهعنوان همسر، مادر یا یک فرد اجتماعی پیدا کرده است، موفقتر عمل کند.
وظیفه متولیان امر چیست؟
در این میان اول از همه باید مسئولان و متولیان و کسانی که بار آموزش کشور را به دوش میکشند، بپذیرند که این مقطع 12 ساله در جامعه امروز ما وجود دارد. البته این پذیرفتن نباید فقط به زبان باشد. اگر فقط به زبان باشد، همین کارهای سطحی که در حال حاضر هم میبینیم انجام میشود. ولی اگر به واقع این موضوع را بپذیرند متوجه میشوند که باید پژوهشهای جداگانه و شناساییهای مستمری نسبت به نیازها و آسیبها و اتفاقاتی که در این دوران 12 ساله ممکن است، داشته باشیم. مثلا سبک لباس پوشیدن و پوشاک. در این دوران یک دختر جوان دیگر دانشآموزی نیست که همه وقتش را با یک روپوش و شلوار و مقنعه که مدرسه الزام میکرد، سپری کند. او وارد مقطع دانشگاه بهعنوان یک مقطع عرضی در این دوران شده است که در آنجا سبک لباس پوشیدن و مهمتر از همه سبک برخورد با جامعه برایش متفاوت است. اینها سبک جدیدی از برخورد است که در دبیرستان وجود ندارد، چراکه در دانشگاه شکل برخوردها متفاوت میشود، بهویژه آنکه مقطع آزادتری را برای دختران در رفت و آمد، پوشاک و روابط اجتماعیشان ایجاد میکند. همین یک مثال کافی است تا ما به اهمیت شناسایی این دوران پی ببریم و آموزشهای لازم را داشته باشیم. درباره همین اوقات آزاد که از آن صحبت به میان آمد باید برنامهریزی انجام شود. این برنامهریزی نهفقط باید از طرف متولیان باشد بلکه دختران هم باید در این سنین توان مدیریت اوقات فراغت خود را داشته باشند تا دچار ابهام و دغدغه و سردرگمی نشوند که لازمه آن ارائه آموزشهای لازم است. مساله سومی که در این باره وجود دارد مساله هزینههاست. در زمان ما پدر تا 16 سالگی هزینه دختر را در حد هزینههای آن دوران مثل هزینه تحصیل تا دیپلم و زندگی ساده آن دوران تامین میکرد و این اوج هزینههایی بود که در آن دوران انجام میشد. اما حالا وقتی دختر وارد دانشگاه میشود و سن او بالاتر میرود، هزینههای زندگی این دختر جوان به لحاظ ورزش، تفریحات، لباس پوشیدن و تحصیل مطرح است که باید برای این دوران فکری شود. اینها موضوعاتی است که زیرشاخههای بسیاری برای آن وجود دارد.
آیا زیرساختهای پژوهشی در این حوزه فراهم است؟
خیر، زیرساختهای پژوهشی در این حوزه فراهم نیست و در واقع هر آنچه اتفاق افتاده است از جمعبندی اطلاعات ناقصی بوده که از قبل وجود داشته است. اینکه چرا این اطلاعات ناقص است چون از طرف مسئولان این دوران نه جدی گرفته شده و نه مورد شناسایی قرار گرفته است. اگر این دوران شناسایی شود، طبیعتا بودجه به آن تعلق میگیرد و ما میتوانستیم زیرساختهای تحقیقاتی در این حوزه را توسعه بدهیم و بعد آسیبها را کاملا شناسایی کنیم و براساس شناسایی آسیبها و معضلاتی که دراین حوزه وجود دارد مسائل را برنامهریزی و مدیریت کنیم.