بحث ما درباره شرایط روحانیت بود. شرط اول این بود که ما طلبهها باید خوب درس بخوانیم، ملا باشیم تا وقتی که وارد جامعه شدیم جوابگوی مردم باشیم.
به گزارش جماران؛ روزنامه جمهوری اسلامی در شماره امروز خود گفتاری از آیتالله مظاهری تحت عنوان «شرایط اولیه طلبگی» را به چاپ رسانده است؛
علم آموزی
طلبه، باید دارای شرایطی باشد و این شرایط مهم است و همه ما باید داشته باشیم و گویا مثل شرط لازم است بلکه بالاتر. شرط اول این است که باید خوب درس بخوانیم و ملا باشیم. باید همه عمرمان صرف مطالعه و درس و بحث بشود. طلبه باید سرش در کتاب و قرآن باشد. اگر غیر این شد دیگر نمیشود گفت که او طلبه و اهل علم است. خواهش میکنم که جوانیتان را صرف تحصیل بکنید، صرف دین بکنید و بالاترین ثوابها همهمین است. مرحوم محدث قمی در مفاتیح از «من لا یحضره الفقیه» نقل میکند که مرحوم صدوق میفرماید، ما مذاکره و درس و بحثی داشتیم و در آن بحث شد که در شب قدر، چه عملی بهتر است؟ اتفاق همه علما این شد که مذاکرهالعلم بهتر است. مرحوم علامه طباطبایی و صاحب جواهر، شب قدرشان هم مقید بودند که مطالعه بکنند. حاج میرزا محمدهاشم چهارسوقی یکی از علمای بزرگ بوده، میگویند لحظه مرگ آقایان را جمع کرد و گفت مباحثه را شروع کنید، که میخواهم در جلسه علم بمیرم...
اینها چیزهایی است که مثل صدوقها، شیخ انصاریها، صاحب جواهرها و علامه طباطباییها مقیدش بودند، لذا من تقاضا دارم همه عمرتان را صرف مطالعه، تدریس و درس خواندن بکنید که این، هم دنیا دارد و هم آخرت. شما برادران یک کاری بکنید ملا بشوید، جوابگوی جامعه بشریت بشوید. این، خیلی پاداش دارد که اسم یک طلبهای در دفتر ملکوتی افسران امام زمان و مروجان دین نوشته بشود. اگر آدم ملا نباشد، کار خراب میشود. بارها دیدیم آنهایی که ملا نیستند، حتی در مسئله گفتن مشکل پیدا میکنند. بعضی اوقات دیدم که منبرها خراب درمیآید. برای خاطر اینکه ملا نبوده و نتوانسته جمع و جور بکند. خدا نکند یک کس شهرتی در اجتماع پیدا کند ولی بیسواد باشد، خیلی مصیبتساز است. میرزا عبدالمعالی، استاد آیتاللهالعظمیبروجردیقدسسره میفرمودند: اگر یک قلمی که فقه اهلبیت با آن نوشته شده در اتاقی باشد، من در آن اتاق نمیخوابم و به احترام آن قلم پاهایم را دراز نمیکنم. اینها مطالعه میخواهد علاوه بر مطالعه تمرین میخواهد، بعضی اوقات چیزی نقل میکنند ما خیال میکنیم که خرافات است. مثلاً نقل میکنند که مرحوم علامه حلی ایام تحصیلی از حله به کربلا مشرف شدند و یک مقدار هم طول کشیده سفرش. موقعی که برگشتند فخرالمحققین [پسر علامه حلی] پشت سر ایشان نماز نمیخواندند. علامه گفت: پسر جان چه فسقی از من دیدهای که اینطور رفتار میکنی؟ فخرالمحققین گفت: واجب عینی، یعنی درس را رها کردی و مستحب را انجام دادی! علامه قواعد را نشان داد و گفت یک دوره فقه را در این سفر نوشتهام. استاد عزیز ما [حضرت امامقدسسره ] در ترکیه که بودند و وضعشان هم در آنجا خیلی بد بود، با این حال تحریرالوسیله را در آنجا نوشتهاند. انسان چه زمانی به اینجا میرسد؟ آن وقتی که به راستی طلبه باشد. تنبلی برای چه؟ طلبه تعطیلی را از تحصیل بهتر دوست داشته باشد یعنی چه؟ مرحوم آقای داماد بارها به من میگفت: فلانی، فقه خیلی مشکل است، من دیشب هشت ساعت روی این درسمطالعه کردم.
ابنرشد اندلسی، در حالات خودش نوشته که در مدت عمرم یک شب نشد که مطالعه نکنم به غیر از شب عزای پدرم و یکی از بزرگان میگفت از ایشان بزرگتر هم داریم، صاحب جواهر در شب عزای پسرش هم جواهر مینوشت. اگر همه چیز بر درس خواندن مقدم شود آدم به جایی نمیرسد. هر که میگوید نمیتوانم و یا نمیشود، در حقیقت باید بگوید که نخواستهام. شهید دوم که کتابهایش به دویست جلد میرسد، مسالک را در یک وضع خفقانی نوشته که نمیتوانست بگوید من شیعه هستم. در فقه شرح لمعه نوشت، در اخلاق منیهالمرید نوشت. عشق به طلبگی باشد، دیگر مشکلات آسان میشود. ما باید خوب درس بخوانیم، ما باید مطالعه برایمان لذتبخش باشد. بدانیم که اگر به درستی مطالعه کنیم، حوزهمان نمونه میشود. اگر آدم در مسیر مطالعه قرار بگیرد به خیلی جاها میرسد. علیکلحال طلبگی یعنی درس خواندن، یعنی مطالعه.
تقوی و تهذیب نفس
بحث ما درباره شرایط روحانیت بود. شرط اول این بود که ما طلبهها باید خوب درس بخوانیم، ملا باشیم تا وقتی که وارد جامعه شدیم جوابگوی مردم باشیم.
شرط دوم برای طلبه تقواست. حالا طلبه باشد یا غیرطلبه، اگر تقوا نباشد، خیلی بیمزه میشود. اگر علم باشد، تقوا نباشد، یا تقوا باشد ولی علم نباشد، این مثل مرغی است که یک بال دارد پرواز نمیتواند بکند و شکار میشود. حالا شکارچی یا از درون است و یا از بیرون. طلبگی یعنی علم و تقوا و اصلاً روحانیت مرادف با علم و تقوا است و من از شماها که از خوبان هستید و به این حرفها تقید دارید تقاضا دارم که به این دو چیز خیلی اهمیت بدهید. اگر تقوا باشد، آیه «و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه» تحقق پیدا میکند، آنچه در نظر میآید خداست، اما خودیت، منیت، زن و بچه و رفیق دیگر هیچ میشود. اما اگر تقوا در میان نباشد دیگر انسان مثل گوشت قربانی میشود که هر کسی یک ذرهای را میبرد. گاهی نفس اماره، گاهی، صفات رذیله، گاهی شیطان انسی، گاهی شیطان جنی و دیگر غیر خدا هم زیاد است. کار این افراد به اینجا میرسد که به قول قرآن، همینطور خدا را دوست میدارد، اینها را هم میدوست دارد و میپرستد. به راستی اگر تقوا نباشد میگوید همه مال برای من باشد و تو هیچ چیز نداشته باش! تو بمیر و من زنده باشم، تو یک تومان خودت را به من بده تا من که 99 تومان دارم، صد تومان داشته باشم حالا تو میمیری، بمیر، آبرویت میرود برود، مهم نیست؛ اینها حاصل بیتقوایی است. خدا رحمت کند مرحوم آقاشیخ غلامرضا یزدی را که از اولیاءالله بود و همه مراجع روی ایشان حساب میکردند. این آقا بعضی اوقات روی منبر میگفت: «همه ما شیطان داریم و شیطانها هم متفاوت است. شیخ غلامرضا، ملا شیطان دارد.» خوب حرفی است این ملا شیطان برای ما طلبهها از راه آخرت میآید، از راه دین میآید. این جمله «والله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها علی ان اعصیالله فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلته» فقط مخصوص حضرت امیرالمومنین علیعلیهالسلام که نیست. این مال ما طلبهها هم هست. یعنی حضرت میفرماید شیعه من باید به اینجا برسد که نه فقط یک ریاست را بلکه اگر عالم وجود را به تو بدهند و بگویند یک غیبت بکن، یک دروغ بگو، بگوید نه. این هم مزه دارد و بالاترین لذت همین است. ما سراغ داریم و دیدیم کسانی را که دیگر شیطان غلط میکند با اینها کار داشته باشد حالا شیطان کی غلط میکند؟ وقتی که فرد تقوا داشته باشد و روح خداترس در عمق جان او رسوخ کرده باشد. من زیاد دیدم بزرگانی را که تا موذن میگفت: «الله اکبر»؛ متلاطم میشد و دیگر اصلاً چیزی سرش نمیشود. روایت داریم که اگر کسی نماز صبحش قضا بشود باید تلاطم درونیاش مثل کسی باشد که بچهاش مرده است. ما طلبهها جداً باید اینطور باشیم. معنا ندارد که ما نماز شب نخوانیم و ننگ است یک طلبه نماز شب نخواند. مهمتر از اینها اجتناب از گناه است. آقا دروغ گفتن برای ما ننگ است. غیبت کردن نقص است، شایعهپراکنی بد است. دارد که «قتل الخراصون»؛ مرگ بر کسی که نمیداند این حرف درست است یا نه ولی آنرا نقل میکند!! در روایت داریم که «اذا فسد العالِم فسد العالَم» اگر علم باشد ولی تقوا نباشد، هر چه شهرتش بیشتر میشود ضررش هم بیشتر میشود. یک روایت هم داریم اهل علمی که متقی نیست، وقتی در قیامت او را به جهنم میبرند، جهنم را متعفن میکند و جهنمیها از بوی بد او پیش خدا شکایت میکنند. اگر ما درباره عالم بیعمل هیچ مطلبی نداشتیم جز این آیه: «مثل الذین حمّلوا التوراه ثمّ لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفاراً» ما را بس بود و ما از این آیه میفهمیم که تقوا و تقید به شرع لازم است. چشم ما، زبان ما، اعضا و جوارح ما کلید داشته باشد و به عبارت دیگر روح خداترسی در عمق جان ما حکمفرما باشد.
از این رو از شرایط طلبگی، خودسازی است. طلبه باید همیشه در صدد رفع رذایل و جلب فضایل باشد. تزکیه در قرآن شریف پس از یازده قسم موجب رستگاری معرفی شده و این فقط مخصوص کسی است که درخت رذیلت را کنده و درخت فضیلت را به جای آن کاشته است و از میوه آن دائماً استفاده میکند و مصداق کامل این آیه «مثلاً کلمهً طیبهً کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء» (ابراهیم/24) است. ما باید به مرور زمان به یک چنین جایی برسیم و معلوم است که این خیلی مشکل است. قرآن میفرماید: رسیدن به این مقام ممکن نیست مگر آنکه خدا این کار را بکند. بله، ماها باید با جدیت با دعا و توسل از خدا بخواهیم و الا خود قرآن میگوید از ناحیه شما نمیشود؛ «لولا فضلالله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابداً ولکنّالله یزکّی من یشاء». (نور/21) امام خمینیقدسسره میگفتند: هرچه پیرتر بشویم، این رذایل ریشهدارتر میشود. این جور نیست که ما خیال کنیم هرچه پیرتر شدیم این درخت خودش ریشهکن میشود! نه، این درخت رذیلت مثل درخت فضیلت هرچه پیرتر بشویم، ریشهدارتر میشود. استاد عزیز ما آیهاللهالعظمیآقای داماد مثل باران گریه میکرد و میفرمود: شیطان میآید پیش من و به من میگوید: تو آقای شهر هستی، مرجع هستی، هر که ترویج تو بکند، ترویج اسلام کرده است و هر که تو را تخریب کند، تخریب اسلام کرده است. پس باید پول بدهی تا کسانی تو را ترویج کنند و نیز سرکوب کنی هر طور که میشود آن کسی که تو را میکوبد.» این من شیطان برای ما طلبههاست. شیطان خیلی توجیهگر عجیبی است، خیلی بلد است. اگر ما لااقل این صفات رذیله را کاری کنیم که شعلهور نباشد. باز هم خیلی کار کردیم. من لااقل از شماها تقاضا دارم به این اندازه باشید که دیگر این رذایل درونی، شعلهور نباشد و این خودش خیلی کار میخواهد. کشتن و ریشهکن کردن فلان صفت رذیله خیلی مشکل است، اما زمینگیر کردن و پیشرفت نکردن آن شدنی است. این مراقبه میخواهد. چه کسی میتواند بگوید من غرور علمی ندارم. حاج سیدمحمد فشارکی به راستی خودش را ساخته بود. میگویند در اواخر عمر به شاگردانش میگفته که میتوانم بگویم که الآن درس که میگویم خلوص است اما در مورد این اشکال و جوابها و اِن قلتها، نمیدانم وضعش چگونه است؟ آیا در این اِن قلتها و سوال و جوابها هم خلوص است؟ آیا میخواهم بر صاحب اشکال غلبه کنم و به این شاگردها بگویم که حرف من درست است؛ به راستی مشکل است که انسان غرور علمی نداشته باشد. روح فرعونیت در او نباشد. فرعون که اول فرعون نبود، یک کوزهگر بود. میگویند یک آدم حسابی هم بود. بارها امام خمینیقدسسره این سفارش را میکردند که خدا نکند یک کسی یک شهرتی و ریاستی پیدا کند، اما زمینه و اقتضا نباشد. خودسازی نداشته باشد، به اینجا میکشد که ادعا میکند؛ «انا ربکم الاعلی». از طرفی هم ممکن نیست نور خدا و کمک خدا به دل کسی بیاید که صفات رذیله در آن باشد. بعضی اوقات یک صفت رذیله انسان را به جاهای زشتی میرساند و خودش هم متوجه نیست که زشت است. همه صفات رذیله اینجور هستند که اصلاً شعور را از انسان میگیرد. بله آن عقل شیطانی که موید این صفت رذیله است، کار میکند. در این آیه تشبیه معقول به محسوس بهکار رفته، میفرماید: «انّا جعلنا فی اعناقهم اغلالاً فهی الی الاذقان فهم مقمحون و جعلنا من بین ایدیهم سدّاً و من خلفهم سدّاً» قرآن میفرماید صفت رذیله مانند غل و زنجیر در گردن انسان است، آدم را زمینگیر میکند، نه میتواند راه برود و نه میتواند سرش را بالا کند و فکر دینی و شعور دینی داشته باشد. همه باید بدانیم که صفت رذیله داریم این را باید درک کنیم تا اول دردمان شناخته شود و بدانیم درد داریم. در مرحله بعد باید بدانیم که رفع این صفت رذیله از اوجب واجبات است.
خدا را قسم میدهیم به حق حضرت ولیعصر عجلالله تعالی فرجهالشریف که در اینگونه چیزها حالت توجه و تنبه به همه ما عنایت بفرماید انشاءالله.
*حضرت آیتالله مظاهری: من تقاضا دارم همه عمرتان را صرف مطالعه، تدریس و درس خواندن بکنید که این، هم دنیا دارد و هم آخرت
*طلبه باید سرش در کتاب و قرآن باشد، اگر غیر این شد دیگر نمیشود گفت که او طلبه و اهل علم است
*اگر علم باشد، تقوا نباشد، یا تقوا باشد ولی علم نباشد، مثل مرغی است که یک بال دارد پرواز نمیتواند بکند و شکار میشود.