به گزارش جماران، روزنامه شرق نوشت:
همهچیز از توقیف «سلام» شروع شد؛ روزنامهای به مدیریت سیدمحمد موسویخوئینیها، پدر معنوی جریان چپ و از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام. ١٥ تیر بود که در پی شکایت وزارت اطلاعات، روزنامه سلام بهدلیل انتشار نامه محرمانه وزارت اطلاعات که به سعید اسلامی یا امامی منتسب شده بود، با حکم تعلیقی که در سال ٧٢ داشت، توقیف شد. این آغاز ماجرای کشداری بود که به ١٨ تیر انجامید.
مجلس پنجم طرح اصلاح قانون مطبوعات را در دستور کار خود قرار داده بود. مطبوعات اصلاحطلب به این اصلاحات معترض بودند و آن را باعث ایجاد محدودیت در بهاری میدانستند که با دوم خرداد فضای مطبوعات کشور را آکنده بود. روز بررسی طرح، وقتی مجید انصاری از قرائت نامه وزارت اطلاعات دراینباره پشت تریبون خودداری کرد، این سلام بود که نامه مزبور را منتشر کرد. در پی توقیف سلام، روزنامههای اصلاحطلب در تیترها و سرمقالههای خود به این موضوع واکنش نشان دادند. بااینحال طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس پنجم به ریاست ناطقنوری تصویب شد.
اما این آغاز ماجرایی بود که ردِپای خود را حتی در رقابتهای انتخاباتی دهه ٩٠ هم بر جا گذاشت. بهمحض انتشار خبر توقیف سلام، هفدهم تیر سال ٧٨، دانشجویان در کوی دانشگاه تهران دست به اعتراض زدند. اعتراضی که از ساعت ٩ شب شروع شد و تا بامداد همان روز ادامه یافت.
ساعت ٩ شب ابتدا تجمعی در کوی در برابر خوابگاه دانشجویان شکل گرفت. به فاصله یک ساعت، تجمعی دیگر مقابل سینمای کوی برگزار شد و بههمپیوستن این دو تجمع باعث شد جمعیت دانشجویان به بیرون از کوی کشیده شود. نیروی انتظامی، دانشجویانی را که بیرون از کوی آمده بودند، به داخل محوطه هدایت کردند. اتفاقی که راست و چپ سالها بعد آن را اشتباهی تاریخی خواندند. مصطفی معین، وزیر وقت علوم و دیگر چهرههای سیاسی به میان دانشجویان رفتند. مجید انصاری، موسویلاری وزیر کشور، فائزه هاشمی، فاطمه کروبی، مصطفی تاجزاده، عبدالله نوری، درودیان، اکبر گنجی، ابراهیم اصغرزاده و... از جمله این افراد بودند.
ماجرا به این سادگی خاتمه نیافت، تا بیستوسوم تیر فضای ملتهب همچنان ادامه داشت. درگیریهای کوی دانشگاه بارها به خیابان کشیده شد. در جریان حمله به کوی، تعدادی از دانشجویان مجروح شدند و مرگ عزت ابراهیمنژاد هم تأیید شد. در سالهای گذشته چهرههایی که هرکدام به نوعی آن پنج حادثه را از نزدیک دیده یا از مقامات مسئول بودند، از دید خود به روایت آن حادثه پرداختهاند.
روایت مصطفی معین
شاید یکی از مهمترین این روایتها، روایت مصطفی معین، وزیر وقت علوم باشد. معین فردای ١٨ تیر استعفا میدهد. استعفایی که پذیرفته نمیشود. او در جلسهای در میان دانشجویان درباره علت این استعفا پرحرفوحدیث میگوید: «علت حادثه روشن است. آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است. فکر نکنید من نمیخواهم بگویم، بلکه منظورم این است که علت حادثه روشن است. دانشجو در خانه خود که کوی دانشگاه است، مورد حمله یک عده بهعنوان گروه فشار قرار میگیرد. من بهعنوان وزیر علوم، آنها را فرزند معنوی خودم میدانستم، باید از آنها دفاع میکردم. تلاش هم کردم بهطور جدی و حتی به میان آنها رفتم. عصر جمعه به میان آنها رفتم. به آنها گفتم اینجا جای خطرناکی است به هر دلیل و بیایید به جای امنی برویم، اما زیر بار نرفتند و گفتند اینجا خانه ماست. وقتی دیدم نپذیرفتند، گفتم من بین شما میمانم و اینجا از شما دفاع میکنم. من تا صبح پیش بچهها بودم. فکر کردم مهمترین برخوردی که در دفاع از دانشجو میشود، این است که در اعتراض استعفا بدهم. استعفا فرار از مسئولیت نیست. با اینکه استعفا دادم، اما در صحنه بودم تا آخر. این استعفا و اعتراض باعث آرامش دانشجو شد. دیدند کسی هست که از آنها دفاع کند. برعکس آکه استعفای من را بهعنوان یک گناه کبیره مطرح میکنند که باعث تهییج دانشجو شد، ادعاست. آنها میخواهند کار خود را توجیه کنند. من باز روز یکشنبه از دولت اجازه گرفتم، مستعفی هم بودم، چهار عصر به میان دانشجویان رفتم و تا ١٢ شب هم در میان آنها بودم. صحبتهای من را میشنیدند، اما مسئولان اصلی را راه نمیدادند، این چیز بدی بود که فردی هم مورد اعتماد دانشجوها باشد و هم مورد اعتماد سیستم باشد و بتواند ایجاد آرامش کند...».
روایت اللهکرم
مصطفی معین از گروه فشار نام میبرد؛ اما برخی گروههایی که تا پیش از این گمان میرفت وارد کوی شده و آن وقایع را به بار آوردهاند، زیر بار این موضوع نرفتند. حسین اللهکرم، از اعضای سابق انصار حزبالله، در مصاحبهای که با ماهنامه نسیم بیداری داشته، دراینباره گفته است:«در پارادایم شما، اللهکرمها تا زمانی ارزش دارند که آماده باشند روی میدان مین بروند، تا زمانی به آنها علاقه دارید که در جبههها از منافع شما دفاع کنند... شما سؤال کردید آیا اللهکرم جزء گروه فشار حملهکننده به کوی دانشگاه بوده است یا نه، من هم گفتم شورای امنیت آقای خاتمی این مسائل را (از) اللهکرم فاکتور گرفته...».
روایت مسعود دهنمکی
مسعود دهنمکی هم که از اعضای سابق انصار حزبالله به شمار میرود و همان روزها اتفاقا در کوی حاضر بوده، در نشریه معروفش یعنی جبهه درباره ماجرای کوی در مصاحبهای به تفصیل صحبت میکند. دهنمکی در این گفتوگو بارها انگشت اتهام خود را به سمت خود اصلاحطلبان نشانه میگیرد و ١٨ تیر را یک حادثه عمدی معرفی میکند. او همچنین از دخالت هرگونه عنصر حزباللهی در این ماجرا اعلام برائت میکند. او میگوید: «اصل ورود نیرو به درون محوطه دانشگاه اشتباه بود اما اینکه درون محوطه دانشگاه چه گذشته است، من بهعنوان یک خبرنگار شاهد عینی بودم. سیستم ارتباطی یا بیسیم یا تلفنهای همراه یقینا و مسلما بین گروههای دانشجویی برقرار بوده چون به راحتی با همدیگر ارتباط داشتند... وقتی مطمئن شدم که جریانی به نام حزبالله و گروههای شناختهشده حزبالله در برنامه امروز حضور ندارد، محوطه دانشگاه را ترک کرده و راهی نمازجمعه شدم. اما بعد از نمازجمعه خبر رسید که هنوز آشوبها فروکش نکرده است. شایعههای اولیهای مبنی بر کشتهشدن چندین نفر، در بین دانشجویان پیچید ولی آنطور که بنده مشاهده کردم اگر قرار بود کسی کشته شود، باید از نیروهای انتظامی کشته میشد نه از آنها... من معتقدم و یقین دارم که حزبالله نه در شروع این بحران نقشی داشته و نه در ادامه آن، فقط مهمترین نقشی که حزبالله ایفا کرد، در سرکوب فاز دوم بحران بود؛ یعنی اگر حزبالله نبود، هیچ جایی برای این حضرات از چپ چپ گرفته تا راست راست نبود. اگر بحران فراگیر میشد و بعد ملی پیدا میکرد، اولین کسانی که بر چوبه دار میرفتند، امثال همین سعیدحجاریانها و عبداللهنوریها بودند. من مطمئن هستم روزی غضب الهی گریبان امثال عبدالله نوری و سعید حجاریانها را خواهد گرفت. آن هم به خاطر این همه فحاشی و اهانتهایی که نسبت به بچههای حزباللهی که مظلومانه انقلاب را در این شرایط حفظ کردند، روا داشتند».
روایت متفاوت زاکانی
علیرضا زاکانی که در آن مقطع در بسیج دانشجویی دانشگاه تهران فعال بوده، نگاه دیگری به ماجرا دارد؛ نگاهی که حضور بخشی از نیروهای رسمی در ماجرای کوی را تأیید میکند. او در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم میگوید: «یادم است یکی از دوستان خیلی انقلابی داشت از این نردهها بالا میرفت، من گرفتم و و او را پایین کشیدم و گفتم کجا میروی؟ برگشت و نگاهی به من کرد و گفت تو زاکانی زمان جنگ نیستی؛ تو استحاله شدی و میترسی؛ گفتم من نمیترسم و البته روش تو را نیز نادرست میدانم. این روش کمکی به حل موضوع نمیکند؛ شما دارید آتش را روشن میکنید. مثلا در روز و شب نوزدهم بود که درگیریها خیلی سنگین شد؛ بنده از کوی بیرون آمدم و بین این جمعیت و نیروی انتظامی قرار گرفتم که جمعیتی که بسیاری از آنها نقاب داشتند ریختند سر بنده و بنده خیلی محکم به آنها گفتم که دارید اشتباه میکنید و اینطوری اسباب یک تنش میشوید، گفتند پس شما به آنها بگویید که به ما حمله نکنند، گفتم چشم؛ بعد همان وسط خیابان شروع به فریادکشیدن کردم که نزنید! نزنید! و آمدم پایین بین جمع نیروهای انتظامی و در آنجا گفتوگویی با فرمانده نیروی انتظامی، یعنی آقای نظری و دیگر فرماندهان داشتم». زاکانی هم در جای دیگری از این مصاحبه، معتقد است که ورود نیروی انتظامی به کوی اشتباه بود. او میگوید: «...نیروی انتظامی آمد و یک اشتباه بزرگی کرد و وارد کوی شد و در ورودش هم رعایت یک حرکت منطقی را نکرد... . حتما نیروی انتظامی مقصر بود. نکته سوم اینکه اتفاقات تلخ بعد از ورود نیروی انتظامی مستمسکی قرار گرفت برای یک دروغگویی بزرگتر و یک فتنه و یک خلافگویی به جامعه دانشجویی و ایجاد یک سلسلهتنشها در دانشگاههای مختلف و سپس کشاندن آن در سطح جامعه».
او در همین مصاحبه بیآنکه نامی از تاجزاده بیاورد، معاونت سیاسی وزارت کشور را متهم به کمک به آشوب میکند.
اتهامات علیه تاجزاده
مصطفی تاجزاده معاون سیاسی وزیر کشور وقت، از جمله چهرههایی است که جریان راست او را موتور محرکه اعتراض دانشجویان در آن زمان میداند. از تاجزاده معروفترین تصویری که وجود دارد بلندگوبهدست در حلقه دانشجویان در حیاط ساختمان وزارت کشور در میدان فاطمی است.
سیداحسان قاضیزادههاشمی عضو شورای مرکزی و دبیرکل وقت جامعه اسلامی دانشجویان هم در گفتوگویی دراینباره ادعا کرده است: «ما با این دانشجویانی که برای تسخیر وزارت کشور به سمت خیابان فاطمی رفته بودند به سمت فاطمی رفتیم و من مشاهده کردم که این افراد درِ بزرگ آهنی وزارت کشور را از جا کندند که آقای تاجزاده آمد در وسط حیاط وزارت کشور، تاجزاده به این جماعت که حدودا ٥٠٠ تا ٦٠٠ نفری میشدند گفت: «شما چرا آمدهاید اینجا؟ شما چرا در وزارت کشور را از جا میکنید؟ اینجا که مال شماست. شما باید جای دیگری بروید و در آنجا را بکنید» که این سخنان تاجزاده جهت مسیر معترضان را از خیابان فاطمی به سمت خیابانی دیگر تغییر داد و معترضان را تحریک کرد».
پاسخ تاجزاده
تاجزاده اما به تازگی در مصاحبهای که با حسین دهباشی انجام داده، دراینباره گفته است: «درباره ۱۸ تیر سه دروغ مشخص گفته شده است: اول همین مطلب بوده که من به دانشجویان گفتهام چرا اینجا آمدید اینجا خانه خودتان است؛ اما قسمت آخر آن دروغ است. من اساسا معتقدم بزرگترین اشتباه دانشجویان خروجشان از کوی دانشگاه بود». دهباشی در ادامه میگوید: «یکی از فرماندهان تماس گرفتند و گفتند خط قرمز ما... است. ظاهرا ایشان با شما تماس گرفتند و شما با موتور به سمت دانشجویان رفتید و مسیر آنها را تغییر دادید». تاجزاده پاسخ میدهد: «این هم اتهام دومی است که از من پرسیدند و گفتند شما موتور سوار شدید و به سمت دانشجویان رفتید. من آنجا گفتم اگر شما بتوانید ثابت کنید من آن روز سوار موتور شدم همه حرفهایم را پس میگیرم...». تاجزاده در ادامه توضیح میدهد: «موتورسواری مال روزی است که جمعه به دانشگاه رفته بودیم. همه بچهها حتی بسیجیهای کوی را زده بودند. شبی که با دکتر معین و آقای ربیعی بچهها را آرام میکردیم، یکمرتبه خبر آوردند که یک نفر کشته شد. رفتیم و دیدیم شب دوم او را زدند. در ۱۸ تیر کسی کشته نشده بود. یک نفر آمده اسلحه کشیده و او را زده بود. در فیلمش هم مشخص است که ضارب از قبل هدفش را شناسایی کرده بود».
روایت حجاریان از خط قرمز جمهوری
حجاریان که در آن مقطع زمانی، عضو شورای شهر بود به روایتی اشاره میکند که دهباشی از تاجزاده سؤال کرده بود. او در مصاحبه با فارس میگوید: «...ببینید من یک خاطره برای شما بگویم. وقتی دانشجوها از کوی دانشگاه بیرون آمدند، بین میدان ولیعصر بودند تا حرکت کنند به سوی خیابان آذربایجان، من در آن هنگام دفتر آقای خاتمی بودم. آن زمان من عضو شورای شهر تهران بودم. اعضای شورای شهر را برده بودم به کوی دانشگاه تا خرابیها را ببینند و برای بازسازی و اختصاص بودجه اقدام کنیم. من به خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما... است، هرکسی از این خیابان پایینتر بیاید، میزنیم. متوجه شدیم که بچههای دانشجو دارند رو به پایین حرکت میکنند، به من گفتند که بروم با آنها صحبت کنم، رفتم با دانشجوها صحبت کردم، یک طرف بچههای رحیم بودند، یک طرف هم بچههای دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه و گفتم بروید من هم میآیم به کوی. میخواهم بگویم میشود اعتماد کرد، میشود منازعه را خاتمه داد، میشود جمعی را که از چارچوب خارج است، به قاعده درآورد...».
روایت رحیمصفوی از مصوبه شورای امنیت
سردار رحیمصفوی، فرمانده وقت کل سپاه پاسداران خود اشاره مستقیمی به این ماجرا نکرده اما درباره نقش سپاه و بسیج درباره ختم ماجرای ١٨ تیر در گفتوگویی که خبرآنلاین بازنشر داده، اینچنین گفته است: «فتنهای که در سال ١٣٧٨ رقم خورد، محصول تفکری بود که آن سالها در بعضی از دستگاههای ما ریشه داشت. میخواستند نهادهای امنیتی و انتظامی ما را فلج و در نتیجه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را تضعیف کنند. در برخی از وزارتخانههای آن زمان - مثلا وزارت کشور و وزارت علوم - وجود داشت. در روزهای نخست فتنه ٧٨ وزیر کشور اجازه نمیداد که سپاه و بسیج وارد عمل شده و آشوبی را که تهران را به آتش کشیده بود، آرام کنند. میگفت فقط نیروی انتظامی و این در حالی بود که نیروی انتظامی میگفت که ما دیگر نمیتوانیم ادامه بدهیم. من برای اولینبار همینجا عرض بکنم که من در آن قضیه برخورد جدی با وزیر کشور وقت داشتم. در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی که دبیر آن آقای دکتر حسن روحانی بود، یک برخورد لفظی بین ما پیش آمد و آقای روحانی به نفع سپاه رأی داد و گفت: «سپاه باید بیاید؛ برای دفع فتنه تهران». بعد از اینکه موضوع گزارش شد و حضرت آقا هم اجازه دادند، با ورود بسیج و سپاه، در چند ساعت این فتنه تمام شد. میتوانم بگویم عناصری که ما آن زمان دستگیر کردیم گفتند که از سوی مسئولان برخی وزارتخانهها حمایت میشدند. بعد از اینکه سپاه و بسیج وارد عمل شدند و در دو ساعت کار را تمام کردند».
روایت فیروزآبادی
سال گذشته سردار فیروزآبادی، رئیس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح، در مصاحبهای با خبرگزاری فارس، گفته بود که دستور ورود سپاه و بسیج را خاتمی صادر کرده است. او گفته بود: «این تصمیم شورایعالی امنیت ملی و تأیید رئیسجمهور بود. آن زمان جلوی خود بنده آقای روحانی با آقای خاتمی تماس گرفتند و گفتند وضع اینگونه و جمعبندی این است و ایشان گفتند دیگر هر تصمیمی که گرفتید انجام دهید، از این به بعد هم همینطور خواهد بود».
این درحالی است که خبرگزاری «فارس»، در گزارشی که تیرماه سال گذشته به مناسبت سالگرد وقایع کوی دانشگاه منتشر کرد، نوشت: «گفته میشود در جلسات پیشین شورای امنیت ملی به دلیل حضورنیافتن روحانی، خاتمی این جلسات را اداره میکرده و با ورود سپاه به ماجرای تأمین امنیت تهران مخالفت میکرده؛ اما روحانی پس از بازگشت از سفر فرانسه در جلسهای که تشکیل میدهد با اعطای مجوز به سپاه و بسیج موافقت میکند».
روایت ناطقنوری
ناطقنوری که در آن هنگام رئیس مجلس پنجم بود، در کتاب خاطرات خود درباره ١٨ تیر مینویسد: «...بالاخره در مقطعی، دستور صادر شد که سپاه وارد عمل بشود و در دو ساعت اغتشاشی که از میدان بخارایی تا شهرری کشیده شده بود، پایان یافت.
بیانات مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری دو بار دراینباره موضع میگیرند. اول سخنرانی ٢١ تیر، دیگری نمازجمعه هشتم مرداد. ایشان در سخنرانی ٢١ تیر درباره حوادثی که پیش آمده میگویند: «...حمله به خوابگاه جوانان و دانشجویان است. این حادثه تلخ، قلب مرا جریحهدار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود.
حمله به منزل و مأوا و مسکنِ جمعی - بهخصوص در شب یا در هنگام نماز جماعت - به هیچ وجه در نظام اسلامی قابل قبول نیست... اینکه صد نفر یا ٢٠٠نفر از کوی دانشگاه خارج شدند و حرفهایی زدند و شعارهایی دادند، بهانه و مجوزی نمیشود برای اینکه کسانی، در هر لباسی و با هر نامی، وارد آن محیط شوند و کارهای ناروایی انجام دهند؛ بهخصوص وقتی که نام مقدس نیروی انتظامی در میان میآید، عملی که موجب شود نیروی انتظامی بدنام گردد، قضیه را سختتر میکند. مگر من بارها نگفتهام در اجتماعات کسانی که مخالفاند، هیچکس نباید رفتار خشونتآمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال میکند. بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمیکنند؟!
روحانی چه گفت
روز بیستوسوم تیر ٧٨ راهپیماییای در تهران انجام میگیرد که حسن روحانی سخنران این رهپیمایی در دانشگاه تهران است. روحانی دبیر شورای امنیت ملی در سخنرانی خود درباره ١٨ تیر گفته بود: «...دشمنان به کمین نشسته، دشمنان فرصتطلب که نه ربطی به دانشگاه دارند و نه ارتباطی به دانشجویان عزیز دارند، در کنار حرکت دانشجویی، میخواستند سوءاستفاده کنند و متأسفانه موفق به سوءاستفاده هم شدند. افراد شرور، افراد وابسته به گروهکهای سیاسی ورشکسته و منزوی در جامعه ما، مزدوران و وابستگان به قدرتهای خارجی از این فرصت خواستند سوءاستفاده کنند، البته این گروهکها ماهها در انتظار یک فرصت مناسب بودند و فکر کردند این مقطع فرصت مناسبی برای اهداف شوم و پلید آنهاست. یک حادثه تلخی که با حرکت این عناصر فاسد رخ داد، حرمتشکنی بود... لازم میدانم از نیروی انتظامی به خاطر تلاشهای شبانهروزیاش در این چند روز، از نیروی عزیز و قهرمان بسیج و همچنین پرسنل بیدار وزارت اطلاعات تشکر، سپاسگزاری و قدردانی نمایم که تلاش و فعالیت فوقالعادهای در این چند روز داشتهاند. از دانشجویان عزیزمان تشکر میکنم که با دقت و سرعت، حساب خودشان را از این عناصر مفسد جدا کردند و به خوبی هوشیاری و آگاهی خود را در این مقطع حساس نشان دادند...».
از سوی مجلس پنجم کمیتهای برای پیگیری ماجرای کوی تشکیل شده بود که گویا به نتیجه روشنی دراینباره نرسیده است. رسیدگی به اتهامات مطروحه درجریان ١٨ تیر، ١٦ جلسه به درازا کشید. در نهایت فرهاد نظری فرمانده وقت نیروی انتظامی از اتهامات وارده تبرئه شد. فرهاد نظری بعدها از سیدمحمد خاتمی شکایت کرد. شکایتی که در کمیسیون اصل نود مجلس هفتم در دست بررسی بود و نظری خواستار اعاده حیثیت شده بود. از او در تمام این سالها یک گفت و گو دیده شده که با خبرگزاری مهر در حین پیگیری همان شکایت صورت گرفته است.
روایت نظری
نظری در آن گفتوگو میگوید: «این نکته قابل تأمل است که برخی مسئولان در گذشته بنده را در حوادث کوی دانشگاه قربانی این قضایا کردند. به اعتراف صریح خود آنها باید توجه کرد. بهخصوص نامه ٩/١١/٨٠ سیدمحمدعلی ابطحی معاون وقت حقوقی و پارلمانی رئیسجمهور که خطاب به آقای خاتمی نوشته است «سردار فرهاد نظری فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران بزرگ بهعنوان متهم اول مطرح شد و... در نتیجه به دستور جنابعالی توبیخ و عزل گردید» و سپس در سطر دیگر نامه ادامه داده است «...در جریان کوی دانشگاه ٥ نفر افسر ارشد دیگر از نیروی انتظامی در محل حاضر بودند که به دلایلی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی وارد آن حوزه نشدند؛ لذا در حق وی (فرهاد نظری) ظلم شده است». اسناد و مدارک و مکاتبات زیادی نزد بنده وجود دارد که آقایان به بیگناهی من اعتراف کردهاند؛ آقای خاتمی در تاریخ ٢٧/١١/٨٠ طی نامهای تأکید کرد «سابقه سردار نظری روشن و درخشان است و هیچ مسئلهای نباید باعث خدشهدارشدن آن سابقه شود» و ادامه میدهد «من هم معتقدم آنطور که باید و شاید ادای حق نشد، اما این بههیچوجه به معنای تقصیر و گناه سردار نظری نیست و ما باید رأی دادگاه در مورد ایشان را مورد احترام قرار بدهیم».
دادگاه «سلام»
برای روزنامه سلام دادگاهی تشکیل شد که یکی از شاکیان آن حمیدرضا ترقی بود نمایندگی از جمعی از نمایندگان مجلس و محمود احمدینژاد استاندار وقت اردبیل در قالب شاکی خصوصی. سلام توقیف و موسویخوئینیها محکوم شد. حمیدرضا ترقی دراینباره بعدها به فارس گفت: «محکومیت رهبر و محوریت پشت پرده اصلاحات به پنج سال عدم فعالیت سیاسی و مطبوعاتی، جریان اصلاحات را خلع سلاح کرد و تمام نقشههایی را که برای او و جریان اصلاحات طراحی کرده بودند نقش بر آب ساخت».