به گزارش جماران، روزنامه «جمهوری اسلامی» در سرمقاله خود آورده است:
به مصلحت نظام نبود که دولتمردان دولتهای نهم و دهم ادعا کنند قطعنامهها کاغذپارههایی بیش نیستند و به آثار و تبعات همان کاغذپارهها بیاعتنا بمانند درحالی که همان روند تأسفبار باعث شد تحریمهای یکجانبه آمریکا از طریق همان کاغذپارهها به تحریم جهانی علیه ایران مبدل شد و شش قطعنامه را بر ایران تحمیل کرد که آثار و تبعات آن برای سالها گریبانگیر اقتصاد و سیاست کشور و معیشت مردم شد.
آخرین روزهای سال جاری، فرصتی برای جمعبندی عملکرد نظام در یک سال گذشته برای ارزیابی اهداف و عملکرد بخشهای مختلف نظام است. روشن است که در این فاصله نمیتوان به کنکاش در تمامی بخشها پرداخت ولی اگر به صورت اجمالی به عملکرد نظام اجرایی در قلمرو شعار کلیدی سال یعنی «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» بپردازیم، چشمانداز بهتری برای آینده و برنامهریزیهای کلان کشور میتوان ترسیم کرد.
اقتصاد مقاومتی، اگرچه به عنوان شعار کلیدی سال ۱۳۹۵ معرفی شده ولی از آنچنان ظرفیت و قابلیتی برخوردار است که باید به عنوان «استراتژی نظام» تلقی شود و باید با همان دیدگاه به الزامات، ضرورتها و پیامدهای آن پرداخت.
این، یک محور تعیینکننده و بنیادی برای شالودهریزی سیاستهای خرد و کلان کشور محسوب میشود که نقش حیاتی و بیبدیل آن، صرفاً در صورت درک ابعاد و پیامدهایش قابل درک است.
درک این مهم نشانگر آن است که گذار از وضعیت کنونی به وضعیت مطلوب صرفاً و انحصاراً از این طریق امکانپذیر است و بدون توجه خاص و همه جانبه نمیتوان انتظار چندانی از تکرار چنین شعاری داشت.
با مروری به روند تحولات سالهای دهه ۸۰ و ۹۰ به خوبی میتوان دریافت که فقدان چنین سیاست کلیدی و روشنی بهویژه در مقاطعی از تاریخ معاصر که ابعاد تحریمها علیه ایران گسترش یافته بود، قطعاً بیش از امروز احساس میشده ولی با بیاعتنایی همهجانبه دولتهای نهم و دهم در همان مقطع زمانی مواجه شده است.
طبعاً دشمن، دشمن است و نمیتوان انتظاری به جز خصومت و دشمنی، از آن داشت ولی این دستاندرکاران و مدیران ارشد نظام هستند که باید به تناسب پیچیدگیها و ظرافتهای کار، با تدبیر و کیاستی که مورد انتظار است، شرایط را درک و به اقتضای آن، اوضاع را مدیریت کنند.
خوشبختانه فرهنگ غنی و پربار این مرز و بوم حاوی اصلیترین رهنمودهای مشکلگشا برای مقاطع سرنوشتساز و حساس زندگی است ولی به نظر میرسد عدهای نسبت به این راهکارها و معیارهای مدبرانه، به کلی بیگانه و بیاعتنا هستند.
اینکه در ادبیات غنی و تأثیرگذار ما تأکید شده است که «دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد» بدین معنی نیست که از دشمن، یک غول وحشتناک بسازیم که باید از آن ترسید. ولی همین نکته میتواند ما را به ابتکار و تدبیر و هوشمندی بیشتری فرا بخواند تا با تکیه بر ایمان و خرد جمعی، راهکارهای عاقلانهتر و مؤثری را در پیش بگیریم که قطعاً بیاعتنایی به تصمیمات و اقدامات دشمن را برنمیتابد.
به مصلحت نظام نبود که دولتمردان دولتهای نهم و دهم ادعا کنند قطعنامهها کاغذپارههایی بیش نیستند و به آثار و تبعات همان کاغذپارهها بیاعتنا بمانند درحالی که همان روند تأسفبار باعث شد تحریمهای یکجانبه آمریکا از طریق همان کاغذپارهها به تحریم جهانی علیه ایران مبدل شد و شش قطعنامه را بر ایران تحمیل کرد که آثار و تبعات آن برای سالها گریبانگیر اقتصاد و سیاست کشور و معیشت مردم شد.
متأسفانه در آن سالها از یک طرف دولتهای نهم و دهم نسبت به تحریمها در برابر بیگانگان به لفاظی پرداختند و در قلمرو داخلی هم به جای برنامهریزیهای هوشمندانه و مبتنی بر آیندهنگری، به هدر دادن درآمدهای نجومی کشور در مقیاس صدها میلیارد دلار پرداختند و کشور را به بهشت واردات و جولانگاه اختلاسگران نجومی تبدیل کردند که هنوز هم آثار و تبعات شوم آن گریبانگیر کشور است و بسیاری از پولهای به تاراج رفته در آن دوره هنوز هم به خزانه و بیتالمال بازنگشته است.
نکته مهم در این میان، گرایش نیرومند نظام به سمت و سوی «فرهنگ مقاومتی» است که به عنوان یک استراتژی باید سرلوحه کارها قرار گیرد و رسانهها، مجامع، تشکلها و کلیه دستاندرکاران تأثیرگذار در قلمرو سیاست، فرهنگ، اقتصاد و برنامهریزی به این مهم به عنوان یک سرحلقه گلوگاهی، بر روی ایجاد، ترویج و تثبیت فرهنگ مقاومتی اصرار مداوم داشته باشند. اشاعه فرهنگ مقاومتی به عنوان یک نیاز کلیدی در طول سالهای مواجهه با تحریمها باید در صدر سیاستهای کشور در قلمرو اجرایی قرار میگرفت و با تکیه بر انضباط مالی، شالوده اقتصاد کشور در شهر و روستا بر مبنای اقتصاد مقاومتی شکل میگرفت که نگرفت.
از این دیدگاه، اقتصاد مقاومتی به عنوان جزئی از فرهنگ مقاومتی تلقی میشود که باید در جایگاه استراتژی همیشگی نظام تعریف و ترویج شود. با نگاهی به گذشته نه چندان دور، به این جمعبندی میرسیم که اتکای دولتهای نهم و دهم به فعالیتهای تبلیغاتی پوپولیستی و عوامفریبانه اگرچه جاذبههای مقطعی و کوتاهمدتی هم داشت ولی هرگز نتوانست اندیشمندان و فرهیختگان را متقاعد کند و در عین حال در میدان عمل از آن همه ثروتهای بربادرفته، فرصتهای طلائی و غیرقابل تکرار، چیزی به جز میلیونها بیکار بر جا نمانده است.
در برخی مقاطع ممکن است عدهای که از عمق فاجعه گذشته بیاطلاع ماندهاند یا سعی دارند بر آن سرپوش بگذارند، تلاش کنند با ایجاد توقعات کاذب در جامعه چنین وانمود سازند که اقدامات دولت کنونی در راه تحقق اهداف و برنامههای اقتصاد مقاومتی، تأثیری نداشته است. در پاسخ باید گفت فاجعه آنقدر عمیق است که زمان زیادی برای ترمیم آن لازم است و اقدامات دولت کنونی در عین حال که مانع ادامه آن فاجعه شد، برای آشکار شدن نتایج به مجال بیشتری نیاز دارد.
کپی شد