روزنامه هم میهن نوشت: در دو سال گذشته همه آرزو داشتند که مقامات دولتی بتوانند یک تحلیل یا سخنرانی بدون مشکل یا کمایراد ارائه دهند و این آرزویی محال مینمود تا اینکه روز گذشته معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه در نخستین جلسه با نخبگان اقتصادی درباره وضع اقتصادی کشور اظهاراتی کرد که در نوع خود منحصربهفرد بود
به گزارش جماران؛ روزنامه هم میهن نوشت:
در دو سال گذشته همه آرزو داشتند که مقامات دولتی بتوانند یک تحلیل یا سخنرانی بدون مشکل یا کمایراد ارائه دهند و این آرزویی محال مینمود تا اینکه روز گذشته معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه در نخستین جلسه با نخبگان اقتصادی درباره وضع اقتصادی کشور اظهاراتی کرد که در نوع خود منحصربهفرد بود. تا آنجا که دیده و شنیده شد، سخنان عجیب و غریب نزد. سعی نکرد برای رفع مسئولیت از خود و لاپوشانی پای دولت قبل را پیش بکشد. آمارهای بیربط نداد و از همه مهمتر تحلیلهای غیرعلمی ارائه نکرد. هرچند خیلی از مسائل را هم نگفت که البته این مسکوت گذاشتن در ایران غیرطبیعی نیست. وی مزمن بودن مسائل کشور را پذیرفت و اینکه نیازمند همفکری برای تدبیر درست هستیم. وی به مخاطرات خارجی اذعان و شرایط تحریمی را سخت توصیف کرد که نکته مهمی است که برخلاف ادعاهای پیش از انتخابات دولتیها است و پس از انتخابات نیز در این مورد سکوت میکردند، چون رویشان نمیشود آن را بگویند. وی ناترازی ارزی را پذیرفت و به شوک حذف ارز 4200 تومانی اشاره کرد، ولی توضیح نداد که چرا آن را در رقم 28000 تومان تثبیت کردهاند؟ و آیا باید منتظر شوک بعدی باشیم؟ وی به افزایش فروش نفت اشاره کرد که با آمدن بایدن محقق شد و البته متذکر شد که با ورود درآمدهای آن مشکل داریم. چیزی که کمتر مدیری در این دولت به آن اشاره میکند. بااینحال، معاون رئیسجمهور توضیح نداد که این فروش نفت با چه قیمتی است و چقدر زیر قیمت بازار فروخته میشود؟ وی صریحاً پذیرفت که یارانههای پرداختی باتوجه به تورم موجود موجب نشد که مردم آن را لمس کنند. ضمن اینکه این پرداختهای جبرانی بخش محدودی از جامعه را دربرمیگیرد. بخش مهم سخنان وی درباره حاملهای انرژی بود که تداوم وضع موجود ممکن نیست و پذیرفت که دچار ناترازی حاملهای انرژی شدهایم و قبول داشت که مهمترین ابزار حل مشکل ناترازی، قیمت است که نمیخواهند وارد این مقوله شوند و میخواهند با شیوههای دیگر این کار را انجام دهند؛ شیوههایی که دشوار است.
وی به مشکل رشد اقتصادی در دهه 90 اشاره کرد که سالانه حدود 7/0 درصد بود که کلا به معنای توقف تولید سرانه کشور است. توضیح داد که از سال 99 وارد دوره رشد شدهایم و نرخ آن را 5/3 درصد دانست که در سالهای بعد به 8/4 درصد رسیده است. ولی چه خوب بود اگر توضیح میدادند که چگونه توانستیم در اوج تحریم ترامپ و کرونا رشد 5/3 درصد را تجربه کنیم؛ ولی پس از آن و با فروش فراوان نفت و ایجاد امید در جامعه، فقط 8/4 درصد رشد ایجاد شده؛ آن هم با تورم بالا؟
آقای معاون با ذکر اینکه عمده تورم، ناشی از پایه پولی و رشد نقدینگی است، بهنحوی روشن مسئولیت این را برعهده بانک مرکزی و سیاستهای پولی و مالی دولت دانست و خبر داد که این دو متغیر در حال کاهش هستند. ولی توضیح داد که این سیاست عوارضی هم دارد که طبعاً موجب کاهش نقدینگی در تولید میشود. ای کاش توضیح میدادند که چرا در کنار اینها اقدام به کاهش هزینههای سرسامآور دولتی نمیکنند تا مشکلات کمتر شود.
رئیس سازمان برنامهوبودجه درباره کالاهای اساسی از جمله گوشت قرمز و سفید و واردات سایر کالاها مثل گندم و روغن و هزینههای سنگین خرید گندم توضیح داد، ولی نگفت که ریشه بحران اخیر در قیمتگذاری نادرست گندم در دو سال پیش از سوی همین دولت بوده است. وی همچنین نگفت که سیاست خودکفایی در محصولات اساسی تا چهحد ممکن است (هرچند خودکفایی روغن را نفی کرد) و اصولا به چه هزینهای این کار انجام خواهد شد؟ آیا این سیاست عقلایی است؟ وی به مشکلات ریشهای دیگر از جمله آب و صندوقهای بازنشستگی نیز اشاره کرد و موانع حل آنها را برشمرد. در پایان جملهای طلایی به این مضمون داشت که «ناترازیها و مشکلاتی که عنوان شد، بخش روی آب اقتصاد است و ممکن است بخش زیر آب و پنهان اقتصاد بزرگتر باشد.» نیازی نبود بگویند که ممکن است، قطعاً چنین است.
اما سوال مهم این است که چرا این سخنرانی با تمامی مواضع مقامات دولتی از دو سال پیش تاکنون متفاوت است؟ به نظر میرسد که پاسخ به کیفیت مخاطبان برمیگردد. جلوی کسانی که حداقلی از فهم و شعور اقتصادی دارند، نمیتوان هر حرفی را زد و هر ادعایی را مطرح کرد و هر آماری را ارائه داد. ای کاش مسئولان هنگام سخن گفتن، همه مخاطبان خود را چنین فرض کنند.
نکته دوم اینکه مدیران دولتی از جمله برخی از افرادی که جدیداً در همان سازمان برنامه و بودجه منصوب شدهاند، تا چه حد این گزارهها را قبول دارند؟ آیا دیدگاههای سرپرست اقتصاد کلان آن سازمان با این رویکردهای رئیس سازمان تطابق دارد؟
و بالاخره نکته سوم اینکه همفکری دیگران چگونه محقق میشود و چه سازوکاری برای آن وجود دارد؟ و اصولاً مگر دولت متولی حل این مشکلات نیست؟ با این وضعیت، چگونه ممکن است که همفکری نخبگان را به دست آورد؟ ریشه ناترازیهای اقتصادی که بخش عمده آن زیر آب است، نپرداختن به پرسشهای بنیادی در جامعه ایران است.