محمدحسین رجبیدوانی رئیس بنیاد ایرانشناسی گفت: متاسفانه قوه قضاییه که اشکال بزرگی نیز بر آن وارد می دانم، اولاً در محاکمه و مجازات این افراد تبهکار و محاربین تعلل کرده و دیرهنگام اقدام کرد؛ چراکه اگر قوه قضاییه در همان اولین جنایتی که این افراد کرده بودند و با ایجاد رعب و وحشت دست به قتل و جنایت زده بودند را مجازات و اعدام می کرد، دیگر کسی نمی توانست دست به ادامه چنین جنایات و تبهکاری ها زند؛ زیرا می دانست که اگر مرتک این جنایت ها شود قطعاً مجازات و اعدام خواهد شد.
به گزارش جماران؛ رسا نوشت: محمدحسین رجبیدوانی تاکید کرد: امروزه کسانی که در این زمینه شبهه ایجاد می کنند، دو دسته هستند؛ اما وجه اشتراک همه آنان زاویه داشتن با ولایت و برنتابیدن نظام مقدس جمهوری اسلامی است و برخی از این افراد مفسدانی هستند که نام اصلاحطلب برخود گذاشته اند؛ زیرا ثابت شده است که این افراد نه درد کشور دارند و نه درد دین؛ بلکه فقط تشنه قدرت هستند و از هر چیزی که منجر به تضعیف نظام شود استقبال می کنند.
لطفاً مقداری از تاریخچه محاربه را بیان کنید و این که آیا در زمان رسول گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومان(ع) نیز مصداق محاربه وجود داشته است؟
باید گفت که محاربه در داخل حکومت اسلامی معنا پیدا می کند؛ یعنی هنگامی که دولت اسلامی برقرار است و کسانی در داخل دارالاسلام با عملیات خرابکارانه و ایجاد رعب و وحشت، قطع کردن مسیرها و ایجاد ناامنی در صدد رسیدن به مقاصد خود هستند.
به این معنا در دوران رسالت پیامبرگرامی اسلام موردی را داریم که در سال هشتم هجرت که دولت اسلامی برقرار بود، گروهی از قبیله بنی عرینه به مدینه آمده و اظهار اسلام کردند و رسول اکرم(ص) نیز از اسلام آوردن آنان استقبال کرده و اسلام را بر آنان عرضه داشت؛ اما آب و هوای مدینه با آنان نساخته و منجر به بیمار شدن آنان شد.
این امر سبب شد تا رسول گرامی اسلام(ص) دستور داد برای مداوای آنان، آنها را به مکانی بیرون از مدینه که فضای مناسبی بود و مرکب ها و شترهای پیامبر اکرم(ص) در آنجا نگهداری می شد، برده و به مسئول آنجا که گماشته پیامبر اکرم بود، سپرده شوند که از آنان تا بهبودی وضعیت، مراقبت و پذیرایی شود؛ اما بعد از گذشت چند روز که حال این افراد بهبود یافت، دست به جنایتی خائنانه زدند و گماشته پیامبر اسلام را به طور فجیع به قتل رساندند و حتی نقل شده است که با فروکردن خارهایی در چشم او، آن فرد را کور کرده و کشتند و تعدادی از شتران رسول اکرم(ص)را غارت کرده و گریختند.
زمانی که این افراد دست به چنین جنایتی زدند و امنیت مردم را به خطر انداختند، خبر آن در شهر منعکس شده و سبب ایجاد رعب و وحشت مردم شد؛ به همین خاطر پیامبر گرامی اسلام(ص) گروهی را به تعقیب آنان اعزام کرد.
کرزبن جابر فهری از کسانی بود که قبل از اسلام سابقه شرارت داشت؛ اما بعد از اسلام توبه کرده و در خدمت پیامبر اسلام(ص) بود و خوب می دانست که این اشرار را چگونه می شود تعقیب کرده و دستگیر کرد؛ لذا پیامبر اکرم آن را به فرماندهی گروهی برای تعقیب افراد مجرم اعزام کرد و نیروهای اعزامی رسول خدا(ص) آنان را در موقعیتی که یکی از شتران را ذبح کرده و درحال خوردن آن بودند دستگیر کرده و به مدینه آوردند.
در پی این قضیه بود که آیه محاربه برای پیامبر اکرم(ص) نازل شد که این افراد با چنین فساد و جنایتی که در زمین کردند به جنگ خدا و پیامبر(ص) آمده اند که در این آیه حکم محارب بیان شد.
جالب این است که طبق نقل تاریخ، همان پیامبر مهربان و بسیار رئوف و رحیم، وقتی با چنین اشرارِ تبهکار و جنایتکاری مواجه شد، دستور داد دست و پای آن افراد را بریده و آنان را اعدام کردند که حتی در نقلی آمده است که چون گماشته رسول الله(ص) را نیز کور کرده بودند، پیامبر اسلام دستور داد که آنان را نیز کور کرده و بعد از آن، آنان را اعدام کنند؛ یعنی با این که می شد پیامبر اسلام(ص) این افراد را در همان مرحله اول اعدام کند؛ اما دست و پای آنان را بریده و اعدام کرد.
این مجازات سنگین و قاطع رسول گرامی اسلام(ص) سبب شد که کسی دیگر جرأت نکند با شرارت های خود، ایجاد اغتشاش و آشوب کرده و امنیت مدینه و دار اسلام را به هم بزند؛ لذا تا پایان رسالت رسول اکرم(ص) چنین چیزی و یا امثال این گونه شرارت ها را نداشتیم و در واقع چنین اتفاقاتی دیگر رخ نداده است.
در دوران خلافت امیرالمومنین(ع) نیز تبهکاری به نام خرّیت بن راشد ناجی وجود داشت که بعد از جنگ نهروان بر علیه امیرالمومنین(ع) شورش کرد و شخص مسلمان ایرانی را بی گناه به شهادت رسانده و ایجاد ناامنی کرد.
امام علی(ع) یکی از سرداران خود به نام معقل بن قیس ریاحی را برای سرکوب آنان اعزام کرد و نیروهای امیرالمومنین(ع) به آنان رسیدند و با آنان -به دلیل این که دارای سلاح بودند و چارهای جز جنگ با آنان نبود- جنگیده و آنها را ابتدا در خوزستان و سپس در سواحل خلیج فارس قلع و قمع کردند و با کشتن خریت بن راشد ناجی، شماری از اهل کتاب را که شورش کرده بوده و پیمان ذمه را شکسته بودند، دستگیر کرده و به سوی کوفه حرکت کردند.
مسلمانانی که در این اغتشاشات و شورش ها شرکت کرده بودند- به غیر از تعدادی از آنان که در جنگ به هلاکت رسیدند- آنهایی که تسلیم شده و به دلیل این که ابراز پشیمانی کرده و توبه کرده بودند، مجدداً برای امیرالمومنین(ع) بیعت گرفته و آزاد شدند.
مورد دیگری که در زمان امیرالمومنین(ع) وجود دارد، جاریة بن قدامه سعدی است که یکی از اصحاب بزرگ امیر المومنین(ع) بود و اقدامی در برابر محاربان انجام داد که ماجرای آن این است که وی عبدالله بن عامر حضرمی را که یکی از خویشاوندان معاویة بن ابی سفیان بود و آن را معاویه با هدف ایجاد رعب و وحشت به قلمرو امیرالمومنین (ع) به خصوص به شهر بصره فرستاده بود- تا در آن شهر ایجاد ناامنی و آشوب کرده و شهرها را به شورش وادارند.
زیاد به ابی که در آن موقع در غیاب عبدالله ابن عباس فرمانروایی بصره را در دست داشت در برابر این افراد مقاومت کرد؛ اما آنان دارالاماره را محاصره کرده و با آشوب و فتنه توانستند این شهر را بر دست گیرند؛ ولی زیاد بن ابیه توانست فردی را خدمت امیرالمومنین(ع) فرستاده و گزارش فتنه گران و آشوب گران بصره را به ایشان بدهد و آن حضرت نیز فردی به نام جاریة بن قدامه سعدی را با شماری از نیروهای خود به سوی آنان اعزام کرد و آنان موفق شدند اغتشاشگران را به شدت سرکوب کرده و شکست دهند و دشمنان به قلعه فرار کرده و در آنجا پناه گرفتند.
جاریة بن قدامه سعدی برای آنان مهلت تعیین کرد که در این مدت باید تسلیم شوید؛ چراکه در غیر این صورت قلعه را به آتش خواهد کشید؛ اما آنان تسلیم نشده و تصور کردند که او غلو می کند؛ ولی جاریة بن قدامه سعدی با تمام شدن مهلت مقرر، قلعه را به آتش کشید و تمامی تبهکاران اغتشاشگرِ خونریز را به هلاکت رساند.
از این گونه ناامنی ایجاد کردن ها می توان به غارت های معاویة بن ابی سفیان در قلمرو امیرالمومنین(ع) نیز اشاره کرد؛ چرا که معاویه گروههای چند هزار نفری جنایتکار را با فواصلی به قلمرو امام علی(ع) اعزام می کرد تا ایجاد رعب و وحشت کرده و با ایجاد ناامنیهای متعدد، مردم را از حکومت امیرالمومنین(ع) بیزار گرداند؛ اما امام علی(ع) در برابر این جنایات که در تاریخ به غارات معروف شده است، فریادها بر می آورد تا مردم به مقابله با آنان برخیزند؛ ولی مردم عراق با کوتاهی های خود در اطاعت از امیرالمومنین(ع) در برخی از موارد فرصت را به دشمن داده تا آنان جنایات خود را ادامه دهند و در حجاز و به ویژه در یمن جنایات عجیبی انجام دادند که نیروهای اعزامی امیرالمومنین(ع) توانستند برخی از آنان را سرکوب کرده و مجازات کنند.
امیرالمومنین(ع) وقتی که مسیّب بن نجبه را برای سرکوب آنان اعزام می کرد فرمود «این جنایتکاران را تعقیب کرده و بر آنان سخت بگیر و هیچ رحم و شفقتی نسبت به آنان نشان نده؛ اگرچه از قوم و قبیله تو باشند»
مسیب بن نجبه که مرد بزرگی بود، جنایتکاران را تعقیب کرده و آنان را شکست داد و آنان در قلعه پناه برده و در آن جا مستقر شدند و وقتی عبدالله بن مسعده متوجه شد که فرمانده نیروهای اعزامی امیرالمومنین(ع) از قبیله او است به او پیغام داد که به خاطر هم قبیلگی با او، سخت نگرفته و راه را برای آنان باز گذارد تا بتوانند فرار کنند.
مسیب بن نجبه نیز این کار را کرده و راه را برای آنان گشود تا بتوانند فرار کنند؛ اما وقتی امیرالمومنین(ع) از اقدام نا به جای او علیه متجاوزان آگاه شد به شدّت برآشفته شده و مسیب بن نجبه را متهم به خیانت کرد و حتی او را مدتی به زندان افکند که چرا خلاف تدبیر حضرت عمل کرده و تبهکاران را نابود نکرده است.
نظر شما درباره شبهاتی که امروزه درباره بحث محاربه و احکام آن مطرح شده و منتشر می شود چیست؟
باید بگویم که هرچند تخصص اصلی من در فقه نیست؛ اما آن مقدار که مطالعه داشته و در این زمینه اطلاعاتی دارم به طور کلی می توان گفت هر کسی با سلاح سرد و گرم، ایجاد رعب و وحشت کرده و امنیت جامعه را به خطر اندازد و با بستن راه ها ناامنی ایجاد کند، محارب محسوب می شود؛ حتی اگر قطره ای خون از کسی ریخته نشود.
حکم محاربه نسبت به نوع فعلی که شخص محارب انجام داده است متفاوت است و تشخیص آن بر عهده قاضی می باشد و این قاضی است که تشخیص می دهد که کدام یک از مجازات های محاربه را در نظر بگیرد و احکام محارب عبارتند از اعدام، قطعه دست و پا و تبعید.
امروزه کسانی که در این زمینه شبهه ایجاد می کنند، دو دسته هستند؛ اما وجه اشتراک همه آنان زاویه داشتن با ولایت و برنتابیدن نظام مقدس جمهوری اسلامی است و برخی از این افراد مفسدانی هستند که نام اصلاحطلب برخود گذاشته اند؛ زیرا ثابت شده است که این افراد نه درد کشور دارند و نه درد دین؛ بلکه فقط تشنه قدرت هستند و از هر چیزی که منجر به تضعیف نظام شود استقبال می کنند.
این افراد میخواهند بر روی موج نارضایتی هایی که خودِ این افراد بی وجدان با عملکردهای خود در دوران حاکمیت بر کشور ایجاد کردهاند، سوار شده و خود را همراه با معترضین و مخالفین نظام جلوه دهند تا بتوانند دوباره بر اریکه قدرت باز گردند.
سیاسیون این افراد که هیچ شکی در خیانت آنان نیست، ایجاد تشکیک میکنند و در روزنامه های فاسد و خائنی همانند روزنامه اعتماد و شرق به صراحت جای شهید و جلاد را تغییر می دهند و هیچ حیا و ابائی نیز از این کار ندارند؛ گوئی ذرهای وجدان، شرف و اخلاق در این افراد نیست که از خانواده شهدای مظلوم امنیت خجالت نمی کشند و از قاتلین و تبهکارانِ جنایتکاری که عزیزان آنان را به شهادت رسانده اند حمایت می کنند.
حساب این افراد مشخص است؛ چراکه آنان اشقیائی هستند که برای رسیدن به قدرت به هیچ چیز پایبند نیستند و دسته دیگر نیز که به تعبیر امام راحل عمامه به سرهایی هستند که از ابعاد فقهی و سیاسی شبهه هایی را ایجاد می کنند؛ درحالی که اگر اندکی سواد فقهی داشته، آیات قرآن را خوانده و مقداری به تفسیر آشنایی داشته باشند، می دانند که حکم این افراد، همان است که مطرح شده و اجرا می شود.
این افراد چون با ولایت و اصل نظام ولایی مشکل و زاویه دارند، کارشان به خیانت رسیده است و با ایجاد تشکیک و شبهات در جامعه در صدد زیر سوال بردن احکام محاربین هستند.
کسی که سال ها مسئولیت قضایی در این کشور داشته است و چه مثبت و چه منفی، همه جوره در آنچه انجام شده است سهیم بوده و دخیل است، اکنون معتقد شده است که روحانیت نباید در سیاست دخالت کند و این گونه حکومت دینی را زیر سوال می برد و با خدشه وارد کردن در این احکام، اعلامیه هایی مثلاً مبتکرانه برای حل مسئله صادر می کند؛ درحالی که اگر این افراد درد دین داشتند و اندکی دغدغه شعائر مذهبی و باور به ارزش های دینی داشتند، زمانی که تبهکارانِ اغتشاشگر، قرآن کریم، مساجد و حسینیه ها را به آتش کشیده، حجاب از زن محجبه کشیده و مدافعان امنیت را سلاخی می کردند، دردشان گُل نکرد و هیچ عکس العملی به جز سکوت انجام ندادند؛ گوئی لال شده اند و یا کر بوده و اخبار این جنایات به گوششان نرسیده است.
اما همین افراد، امروزه که عوامل همان جنایات که محاربان واقعی هستند، محاکمه می شوند، آمده و احکام صادره بر علیه محاربان را زیر سوال می برند و به تبهکاران و حامیان آنان، امید انجام ادامه کارهای پلید و خلافشان را می دهند.
به نظر من این افراد، خائنینی هستند که با این بهانه ها در صدد هستند تا اهداف سیاسی شوم خود و دشمنی خود با اصلِ ولایت را پوشش داده و به اهداف ناپسند و خلافِ خود دست پیدا کنند.
متاسفانه قوه قضاییه که اشکال بزرگی نیز بر آن وارد می دانم، اولاً در محاکمه و مجازات این افراد تبهکار و محاربین تعلل کرده و دیرهنگام اقدام کرد؛ چراکه اگر قوه قضاییه در همان اولین جنایتی که این افراد کرده بودند و با ایجاد رعب و وحشت دست به قتل و جنایت زده بودند را مجازات و اعدام می کرد، دیگر کسی نمی توانست دست به ادامه چنین جنایات و تبهکاری ها زند؛ زیرا می دانست که اگر مرتک این جنایت ها شود قطعاً مجازات و اعدام خواهد شد.
افراد جنایتکار چون شرف، دین، غیرت نداشته و همه چیز آنان شهوات و دنیایشان است، اگر بدانند که چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود، از ارتکاب جنایت های خود صرف نظر خواهند کرد؛ اما تعللی که در مجازات آنان از سوی قوه قضاییه صورت گرفت، سبب شد تا تعداد شهدای امنیت کشور بیشتر شده و جنایتگران جسورتر شوند.
حالا نیز که قوه قضاییه دست به محاکمه جنایتکاران زده است، به جای این که ابتدا آن هایی که جرمشان بیشتر و مشهودتر بوده و دست به قتل و کشتار زده اند را مجازات کند؛ اما هنوز آنان را اعدام نکرده و دست به اعدام کسی زده است که هرچند محارب بوده و حکمش نیز اعدام است؛ ولی نسبت به محاربی که مرتکب جنایت قتل آشکار شده است، این نوع عملکرد سبب بهانه دادن به دست دشمنان خارجی، سیاسیون و عمامه به سرهای داخلی شده است تا اصل این احکام را زیر سوال برده و با صحبتهای خود در آتش خاموش شده فتنه دمیده و آن را شعلهور کنند.
بنابراین از این حیث نیز عملکرد قوه قضاییه را در این زمینه عملکرد مناسبی نمی دانم و معتقد هستم که بهانه به دست دشمنان داد؛ درحالی که می توانست مدبّرانه عمل کرده و تبهکاران را اولاً به موقع و ثانیاً کسانی را که مرتکب قتل شده و در اعدام آنان کسی نمی تواند شک و شبهه ای ایجاد کند را باید در ابتدا به سزای اعمال خود می رساندند تا با مجازت های دیگر، بهانه به دست دشمنان و خناسان ندهند.
چیزی که از ارگان های مربوط به امنیت کشور نمی پسندم این است که انقلاب اسلامی ۴۳ سال است که با دشمنی ها، توطئه ها و فتنه ها به صورت های مختلف مواجه است و به فرموده پیامبر گرامی اسلام(ص) که فرمود «مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود» چرا باید اجازه دهیم که هر از چندگاهی فتنه گران دست به فتنه زده و ما نتوانیم هماهنگ، منسجم و با برنامه با آنان مقابله کنیم؟
باید کاری کرد که پیشگیری از وقوع فتنه ها و بحران ها شود و اگر به هر صورتی به وقوع پیوست، بتوان آن را به نحو احسن مدیریت کرده و درمان کرد تا دیگر این بیماری سرایت نکند.
نباید این گونه احساس شود که دست اندرکاران موردی و مقطعی، زمانی که اتفاقی پیش می افتد، گاهی غافلگیر شده و بعد از خاموشی فتنه ها، دیگر برنامه ای برای خنثی سازی فتنه های آینده ندارند و دستگاه های ذیربط، مسئول بوده و نباید به خاطر عدم تدبیر در مدیریت بحران ها سبب به وجود آمدن فتنه ها شوند.
راهکار شما برای مواجهه با شبهات شبهه افکنان در این زمینه چیست؟
به نظر من برای خنثی سازی هجمه ها و شبهه های دشمنان برای تغییر اذهان عمومی و وارونه جلوه دادن حقایق، میتوان با بهره گیری از ابزار فضای مجازی و رسانه ها با تشکیل میزگردهای تبیینی با دعوت از متخصصین و کارشناسان مربوطه استفاده کرد تا مسائل فقهی محاربه را براساس آیات قرآن کریم و سیره اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تبیین کنند و نمونه ها و مصادیق تاریخی این موضوعات را بیان کرده و به اطلاع عموم جامعه برسانند.
باید برای عموم مردم مشخص و روشن گردد که حکم محاربه در اسلام و قانون اساسی کشور چیست؟ و حاکم اسلامی نیز نمیتواند در اجرای آن مسامحه کند؛ چراکه پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومان علیهم السلام نیز چنین نکرده اند؛ زیرا اگر در این زمینه مسامحه کنند، ناامنی در جامعه رواج پیدا کرده و سبب عدم پیشرفت و آسایش کشور و جامعه خواهد شد