حسین عشاقی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نوشت: در حکومت مومنانه برای جلوگیری از این منکرات باید از قدرت قهرآمیز نیز (در کنار سایر کارهای مفید فرهنگی و غیر فرهنگی) استفاده شود؛ و اگر از قدرت قهرآمیز در جلوگیری یا رفع این ناهنجاریها استفاده نشود خلاف این آیه قرآنی است؛ و به وظیفه ایمانی عمل نشده است.
به گزارش جماران؛ به نقل از خبرگزاری شبستان، حجتالاسلام و المسلمین حسین عشاقی عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در نوشتاری به بررسی اسناد قرآنی مشروعیت اجبار به حجاب در حکومت دینی پرداخته است که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
از موضوعاتی که امروزه مورد توجه است اینست که بکارگیری نیروی قهرآمیز برای باحجاب کردن بانوان آیا سند قرآنی هم دارد یا نه؟ پاسخ این پرسش، مثبت است؛ در این یادداشت برخی از أسناد قرآنی برای مشروعیت اجبار به حجاب را مورد بحث قرار میدهیم.
أسناد قرآنی برای اجبار به حجاب و بکارگیری نیروی قهرآمیز در نفی ناهنجاریهای بیحجابی فراوانند؛ در این یادداشت به دو مورد آن میپردازیم .
۱: «قالَ لَوْ أَنَّ لی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوی إِلى رُکْنٍ شَدیدٍ» (۸۰ هود).
ترجمه: لوط گفت کاش در برابر شما قدرتى میداشتم، یا مىتوانستم به تکیهگاهى استوار پناه ببرم .
طبق مفاد این آیه حضرت لوط پیامبر وقتی اصرار قومش را برای فساد جنسی دید با گفتن جمله «لَوْ أَنَّ لی بِکُمْ قُوَّةً…» آرزو کرد که ای کاش نیرویی و قدرتی میداشتم تا شما گروه فاسد را از این عمل ناشایست بازمیداشتم؛ این آرزوی لوط، بر مشروعیت بکارگیری نیروی قهرآمیز برای جلوگیری از فساد جنسی، دلالت دارد؛ بیانش اینست که لازمه این که لوط نبیّ آرزوی نیروی قهرآمیز را داشت این است که اگر او این نیروی قهرآمیز را در اختیار میداشت آنرا بکار میبرد و جلو وقوع فساد را میگرفت؛ اما اگر بکارگیری نیروی قهرآمیز، کار نامشروعی میبود نباید لوط نبیّ آرزوی انجام کار نامشروع را میداشت؛ چون انجام و آروزی انجام کار نامشروع با عصمت انبیاء سازگاری ندارد؛ ولی او آروزی چنین کاری را داشت؛ و این نشان میدهد برای مبارزه با فسادهای جنسی، جایز و روا است که از قدرت و نیروی قهرآمیز استفاده کرد؛ و این چنین نیست که استفاده از قدرت قهرآمیز مشروعیت نداشته باشد.
ممکن است اشکال شود که بحث این یادداشت بر سر بکارگیری نیروی قهرآمیز در مورد بیحجابی و کمحجابی است؛ ولی این استدلال مربوط به مبارزه لوط با لواط است نه مبارزه با بیحجابی یا کم حجابی؛ پس به این آیه در مورد حجاب نمیتوان استناد کرد.
پاسخ این است که در ابتدای داستان لوط و قومش چنین آمده است که «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئات…» یعنی قومش شتابان نزد او آمدند و آنان پیش از این مرتکب کارهاى زشت مىشدند؛ در اینجا مشخصه قوم لوط را اعمال ناشایست معرفی میکند «یَعْمَلُونَ السَّیِّئات» و این عنوان اختصاص به لواط ندارد بلکه عنوان «السَّیِّئات» هر گونه فسادی و از جمله هر گونه فساد جنسی را شامل میشود؛ و بنابراین لوط وقتی آرزوی داشتن نیروی قهرآمیز میکند، این آرزو مخصوص به لواط نبوده و نیست؛ بلکه برای مبارزه با هر فسادی بوده است؛ پس بیان مذکور بر مشروعیت بکار گیری نیروی قهرآمیز در برابر هر فساد اجتماعی و مخصوصا فسادهای جنسی، دلالت دارد.
۲: «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ» (۴۱ حج).
ترجمه: مؤمنان کسانی هستند که اگر ما به آنان در سرزمینی قدرت دادیم آنان نماز را بپا داشته، زکات میپردازند و أمر به معروف و نهی از منکر میکنند.
طبق مفاد این آیه، از مشخصات مؤمنان اینست که اگر در سرزمینی قدرت یافته و به حکومت رسیدند؛ آنها با تکیه بر قدرت و حاکمیتشان امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛ پس نداشتن چنین مشخصهای نقیصهای در ایمان مؤمن است؛ و بنابراین در این آیه، داشتن چنین مشخصهای به عنوان یک وظیفه ایمانی و تکلیف دینی معرفی شده است؛ از سویی، از منکرات واضح در اجتماعات بشری، ناهنجاریهای حاصل از بیحجابی یا کمحجابی است که منشأ بسیاری از مفاسد اجتماعی است، مثل فروپاشی خانوادهها، وفور بیماریهای مقاربتی، سقط جنین، اطفال بیسرپرست…؛
بنابراین در حکومت مومنانه برای جلوگیری از این منکرات باید از قدرت قهرآمیز نیز (در کنار سایر کارهای مفید فرهنگی و غیر فرهنگی) استفاده شود؛ و اگر از قدرت قهرآمیز در جلوگیری یا رفع این ناهنجاریها استفاده نشود خلاف این آیه قرآنی است؛ و به وظیفه ایمانی عمل نشده است.
باید توجه داشت که نهی و امری که در این آیه به عنوان وظیفه حاکمان مؤمن مطرح شده است، در حد صرفا یک توصیه اخلاقی نیست بلکه امر و نهی است ناشی از حاکمیت مؤمنانه و برخاسته از پایگاه قدرت؛ که همان اجبار به معروف و اجبار به دوری از منکر است؛ زیرا امر و نهی در حد توصیه اخلاقی، وظیفه همه مؤمنان است و مشروط به داشتن حاکمیت و قدرت قهرآمیز نیست؛ ولی در این آیه امر و نهی، مشروط به قدرت و حاکمیت است (إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ…أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ)؛ بنابراین، این امر و نهی، امر و نهی از پایگاه قدرت حاکمیت است نه صرفا سفارش اخلاقی که وظیفه همه است؛ پس علاوه بر توصیه اخلاقی که وظیفه هر مومنی است، اجبار به حجاب از پایگاه قدرت، یکی از وظایف حاکمیت مؤمنانه است (البته با حفظ مراتب امر به معروف).
باید توجه داشت که در استدلال به آیه اول فقط مشروعیت بکار گیری از نیروی قهرآمیز اثبات میشد؛ اما در استدلال به آیه دوم نه تنها مشروعیت بکارگیری نیروی قهرآمیز اثبات میشود بلکه علاوه بر آن، بکارگیری نیروی قهرآمیز برای جلوگیری از ناهنجاریها یک وظیفه شرعی برای حاکمان است که نباید ترک شود.