سید هادی خامنه ای یکی از بزرگترین ضعف ها را حذف «اخلاق» از عرصه تحقیقات علمی و فقاهتی دانست و بیان کرد: اگر اخلاق در جایگاه حقیقی خود قرار گیرد و مجتهدان، روی یکایک موارد و مسائل آن با دقت و وسواس و حساسیت، تکیه کنند؛ دروغگویان و بی تقوایانِ بی‌تعهد و رانت خواران و پاچه خواران و دین فروشان، از صحنه اجتماعی، حذف و رسوا خواهند شد و جامعه روی سعادت و بهروزی را خواهد دید. اما متأسفانه از گذشته تا حال، موضوع بنیادی اخلاق از صحنه کنار گذاشته شد و به جای آن بیشتر بر بحث و تحقیق درباره موضوعات عبادی مانند صلوة و زکوة و حج و … تأکید گردید.

به گزارش جماران؛ حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خامنه ای تأکید کرد که مسئله فقاهت و فتوا علاوه بر اینکه باید کاملاً مستقل باشد، لازم است از حالت فردی خارج و به حالت سیستم شورایی تغییر کند و دارای بازوی کارشناسی سطح بالا از دانشگاه و دیگر بخش‌های تخصصی و مستقل باشد.

وی معتقد است که امروزه حوزه‌ها از همان شیوه‌هایی تبعیت می‌کنند که سال‌های طولانی مطرح و جاری بوده است که به آنها اصطلاحاً مکتب نجف، مکتب کربلا، مکتب سامرا و مکتب قم گفته می‌شود. یکی از مهمترین وظایف حوزه های علمیه، آن است که این مکتب‌ها را از نظر روش‌شناسی مورد ارزیابی قرار دهد و کارایی هر یک را در جوابگویی به مسائل روز بسنجد. فراموش نکنیم که جوامع با سرعتی شگفت‌انگیز در حال پیشرفت هستند و موضوعات فقهی هم با همان سرعت در حال تغییر هستند و اصرار بر یافته‌های گذشته و تکرار آن‌ها ما را از متن تحولات زمانه عقب خواهد اندخت.

وی یکی از بزرگترین ضعف ها را حذف «اخلاق»  از عرصه تحقیقات علمی و فقاهتی دانست و بیان کرد: اگر اخلاق در جایگاه حقیقی خود قرار گیرد و مجتهدان، روی یکایک موارد و مسائل آن با دقت و وسواس و حساسیت، تکیه کنند؛ دروغگویان و بی تقوایانِ بی‌تعهد و رانت خواران و پاچه خواران و دین فروشان، از صحنه اجتماعی، حذف و رسوا خواهند شد و جامعه روی سعادت و بهروزی را خواهد دید. اما متأسفانه از گذشته تا حال، موضوع بنیادی اخلاق از صحنه کنار گذاشته شد و به جای آن بیشتر بر بحث و تحقیق درباره موضوعات عبادی مانند صلوة و زکوة و حج و … تأکید گردید.

متن گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خامنه ای را می خوانید:

وضعیت کرسی‌های درس خارج از نظر کیفی و موضوع شناسی به ویژه پاسخگویی به مسائل مستحدثه در اجتهاد چگونه است؟

در یک ارزیابی کلی باید گفت پاسخ به مسائل مستحدثه ذیل کرسی‌های درس خارج، انتظار جامعه را برآورده نمی‌کند. تغییرات گسترده در کیفیت زندگی فردی و اجتماعی و روابط سیاسی- اجتماعی و پدیده‌های جدید فرهنگی و ارتباطی مانند اینترنت و تنوع در مسائل مورد ابتلاء، ایجاب می‌کند که فقاهت به صورت سیستمی مطرح شود و نه یک عمل فردی که مثلاً یک نفر (مجتهد) خود را موظف بداند و بتواند همه مسائل را یک نفره حل کند و به هزاران پرسش جامعه پاسخ بگوید. چنین چیزی نه ممکن است و نه منطقی، و به همین علت است که نسل امروز صدها و شاید هزاران سوال در زمینه مسائل گوناگون دارد، مسائلی که محصول شرایط جدید جهان است و نهاد روحانیت به طور رسمی جوابگوی آنها نبوده و و پاسخ‌های گاه و بی‌گاهِ اجمالیِ چند فرد خاص به برخی پرسش‌ها از مجموع هزاران پرسش بی‌پاسخ، به معنای پاسخگویی کامل و به روز فقه نیست.

امروزه حداقل صدها مساله قضایی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و علمی به ویژه در پزشکی و اخلاق پیدا شده است که همه از قبیل تبدّل موضوع و تغییر موضوع است و احکام جدیدی را می‌طلبد. آیا مجتهدینی که امروز پرورش می‌یابند، آگاه به زمان و موضوع شناس و توانمند در اجتهادی پخته و جامع هستند؟

امروزه حوزه‌ها از همان شیوه‌هایی تبعیت می‌کنند که سال‌های طولانی مطرح و جاری بوده است که به آنها اصطلاحاً مکتب نجف، مکتب کربلا، مکتب سامرا و مکتب قم گفته می‌شود. یکی از مهمترین وظایف حوزه های علمیه، آن است که این مکتب‌ها را از نظر روش‌شناسی مورد ارزیابی قرار دهد و کارایی هر یک را در جوابگویی به مسائل روز بسنجد. اگر به تعبیر شما امروزه حداقل صدها مساله قضایی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و علمی به ویژه در پزشکی و اخلاق پیدا شده که همه از قبیل تبدّل موضوع و تغییر موضوع است و احکام جدیدی را می‌طلبد، باید دید حوزه‌های علمیه تا چه اندازه در تشخیص موضوع و تبدل آن موفق و به روز هستند. فراموش نکنیم که جوامع با سرعتی شگفت‌انگیز در حال پیشرفت هستند و موضوعات فقهی هم با همان سرعت در حال تغییر هستند و اصرار بر یافته‌های گذشته و تکرار آن‌ها ما را از متن تحولات زمانه عقب خواهد اندخت. از قول بعضی فقهای بزرگ و تحول آفرین حوزه نقل شده است که در نقد و وصف حالِ فعالیت تکراری و فاقد نوآوری فقها، آنها را مقلّد نامیده بودند.

آیا به عنصر زمان و مکان به عنوان عنصر بنیادی و اساسی و فراگیر مؤثر در اجتهاد اهتمام ورزیده می‌شود؟ اگر بله نمونه‌هایی را مثال بزنید؟

متأسفانه دروس خارج (فقه استدلالی) منحصر به مسائلی است که از ده‌ها سال پیش در متون فقهی مانند شرایع، عروةالوثقی یا وسیلۀ النجاة و … آمده است و طبیعی است که مباحث آن‌ها منحصر است به مسائل کلی و مشترک در طول این سال‌ها و کوچکترین اشاره‌ای به مسائل زمان ما ندارد. در دهه‌های اخیر چهره‌هایی مانند امام خمینی در تحریرالوسیله و بعضی فقهای زمان شناس مثل شهید سیدمحمدباقر صدر، شهید آیت‌الله مطهری و اخیراً مرحوم آیت‌الله صانعی موضوعاتی را مطرح کردند که به استثناء شباهت داشتند.

امروزه دیده می‌شود که بعضی از طلاب برای کسب درجه دکتری، از میان همان مباحث، موضوعی را به عنوان پایان نامه، انتخاب می‌کنند، در حالی‌ که نسل جدیدِ حوزه‌ها باید در موضوع شناسی از تکرار آنچه در متنون قبلی آمده فاصله بگیرند و به موضوعاتی بپردازند که وجه اجتماعی آن‌ها مهم است.

برای روشن شدن بحث مثالی می‌زنم، در سال‌های اخیر شنیده می‌شود بعضی فقها، در مورد صلوة مسافر- با توجه به وسایل مدرن حمل و نقل و کاهش رنج سفر- فتاوای جدیدی را مطرح کرده‌اند، در عین حال که این نظرات می‌تواند ناشی از دخالت عنصر زمان و مکان در اجتهاد باشد؛ ولی به دلیل آنکه در زمینه عبادات و احکام است، دایره تأثیرگذاری آن محدود به اشخاص و افراد است نه یک جامعه بزرگ و در قیاس با مسائل مهم و اساسی جامعه که سرنوشت ساز است. گاهی یک فتوا در زمینه مسائل اجتماعی یا سیاسی یا اخلاقی می‌تواند تحولی در جامعه ایجاد کند، یا زندگی مردم را تسهیل کند. اخیراً بعضی‌ها در مورد محاسبه دیه که با شتر است؛ قائل به تغییر مبنای محاسبۀ آن هستند، خب اینگونه مسائل که ناشی از تحولات زمانه است، می‌تواند در زندگی مردم موثر باشد؛ اما دایره تأثیرگذاری آن‌ها هم بسیار محدود است. در مقابل، بحث در مورد مسائل اخلاقی، رانت خواری، سیاست‌های اقتصادی که می‌تواند به تورم و گرانی و فقر و فساد اخلاقی منجر شود، انواع سرقت‌های مادی و معنوی، روابط اجتماعی، روابط سیاسی، مسائل فردی و اجتماعی زنان، مالیات، روابط با کشورهای دیگر، حدود مالکیت فردی، شرایط قضاوت، مسائل هنری مانند سینما، تئاتر، موسیقی، مجسمه سازی، اعمال خشونت با عنوان امر به معروف و نهی از منکر و صدها موضوع دیگر سرنوشت جوامع را دستخوش تعییر می‌کند و طبیعی است که اظهارنظر تخصصی در موارد مذکور، بدون مطالعه و تحقیق کافی، خسارت‌های بزرگی به همراه دارد.

در گذشته‌های دور که دامنه مباحث مورد ابتلا، محدودتر بود، مجتهد، فقط موظف به ارائه حکم کلی شرع بود و مکلف، خودش حکم را با مصداق، انطباق می‌داد و اظهار نظر درباره مصداق‌ها، خارج از مسئولیت مجتهد بود. این مسئله به فرض که در زمان‌های گذشته، قابل قبول بود؛ ولی در زمان فعلی پاسخگو نیست، زیرا پیچیدگی و تنوع و فراوانی مباحث جدید اقتصادی و سیاسی و اجتماعی از یک طرف و تأثیر تصمیمات درست یا غلط حکومت‌ها در سرنوشت مردم و کشور، ایجاب می‌کند که فقها با یکایک تصمیمات و موضوعاتی که جنبه اجتماعی و حکومتی دارند، آشنایی پیدا کنند وگرنه، اکتفا به یک حکم کلی، نمی‌تواند مشکلات را حل و به سوالات پاسخ بگوید.

امید است در آینده، حوزه و مدرسین با طرح موضوعات کاملاً امروزی و مورد ابتلاء راه فقاهت را در مسیر انطباق با زمان و مکان، هموار نمایند.

در آسیب‌شناسی وضع موجود، چه موضوعی را مورد غفلت می‌دانید؟

به گمان من یکی از ضعف‌های بزرگ، حذف مهمترین موضوع اجتماعی، یعنی اخلاق، از عرصه تحقیقات علمی و فقاهتی است. تردیدی نیست که زیربنای تحولات جامعه، اخلاق است. مباحثی مانند دروغ، تهمت، بی‌تقوایی و عدم تعهد در انجام مسئولیت‌های محوله، پارتی بازی، رانت خواری، پاچه خواری و تملق. اگر اخلاق در جایگاه حقیقی خود قرار گیرد و مجتهدان، روی یکایک موارد و مسائل آن با دقت و وسواس و حساسیت، تکیه کنند؛ دروغگویان و بی تقوایانِ بی‌تعهد و رانت خواران و پاچه خواران و دین فروشان، از صحنه اجتماعی، حذف و رسوا خواهند شد و جامعه روی سعادت و بهروزی را خواهد دید. اما متأسفانه از گذشته تا حال، موضوع بنیادی اخلاق از صحنه کنار گذاشته شد و به جای آن بیشتر بر بحث و تحقیق درباره موضوعات عبادی مانند صلوة و زکوة و حج و … تأکید گردید. در این مباحث بر اساس ضرورت، ادله موجود مانند روایات با دقت و موشکافی بر روی مفهوم و سند و منبع و رجال، دنبال شد؛ ولی مباحث اخلاق، امری فرعی و کم اهمیت شمرده گردید و دقت و احتیاط در سند و منبع و رجال با تسامح برخورد شد و به آن عنوان «تسامح در ادله سنن» داده شد.

برای نیل به وضعیت مطلوب چه باید کرد؟ پیشنهادات شما از نظر تغییر در رویه ها و موضوعات چیست؟

به نظر می‌رسد، ضروریست فقها و مدرسین که به تربیت طلاب همت می‌گمارند با متخصصان هر رشته‌ای، ارتباط مستمر و فعال داشته باشند و با آنها نشست‌ها و مباحثات دائمی برقرار کنند، چیزی که به تحقق شعار وحدت حوزه و دانشگاه هم منتهی می‌شود.

براین اساس می‌توان موارد ذیل را برشمرد:

۱- مسئله فقاهت و فتوا از حالت فردی خارج و به حالت سیستم شورایی تغییر کند.

۲- کاملاً مستقل باشد.

۳- دارای بازوی کارشناسی سطح بالا از دانشگاه و دیگر بخش‌های تخصصی و مستقل باشد.

آخرین نکته‌ای که مایلم به عنوان یک آسیب به آن اشاره کنم این است که غالب صاحب نظران حوزه از قبیل فقه، کلام، رجال، حدیث و… آثار مکتوب خود را بر اساس یک سنت قدیمی با زبان عربی به نگارش درمی‌آورند. این کار در گذشته که زبان اول و اصلی عالمان در جهان اسلام عربی بود، طبیعی به نظر می‌رسید، اما امروز که همه رشته‌های علمی و عالمان آن‌ها نیازمند تعاملات گسترده علمی هستند، اتکای صرف به زبان عربی موجب مهجور ماندن بسیاری از مباحث خواهد شد. شاید تصور بعضی این است که به کار بردن این زبان، موجب یا علامت درجه علمی آن نوشته است. در حالی که چه در گذشته و چه در دهه‌های اخیر علما و دانشمندان بزرگی مباحث خود را به زبان فصیح فارسی نگاشته‌اند و آن‌ها را در معرض استفاده و نقد دیگران قرار داده‌اند، مثلاً مرحوم دکتر محمود شهابی و دکتر ابوالقاسم گرجی که هر دو استادان بزرگ و مجتهد عالی مقام بودند، از این روش تبعیت کردند. از دیگر معاصرین در قید حیات موارد دیگری هم هست. به هر حال استفاده از زبان فارسی سلیس و روان، می‌تواند در ترویج علوم حوزه در میان علاقمندان به این علوم، مؤثر باشد؛ ولی استفاده از زبان عربی، فقط برای عربی دانان قابل استفاده است و ابهام و پیچیدگی در بعضی عبارات عربی به اضافه ابهام در اصل مطلب، می‌تواند مشکلِ مضاعف برای متعلّم ایجاد کند. البته از خواص زبان عربی آنست که گاهی نویسنده، اگر نسبت به اصل موضوع، تسلّط کافی هم نداشته باشد، می‌تواند ضعف خود را در لابه لای عبارات پیچیده عربی، پنهان نگه دارد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.