وقتی استاد از شاگردش امتحانی میگیرد و نمرهای به او میدهد که موجب تعجب میشود و چون گله میکند، آقای احصایی پاسخ میدهد چون فرزند چنان استاد پرآوازهای هستی، من از تو توقع بیشتری نسبت به سایر دانشجویان دارم. این از معدود مواردی است که نه تنها اسم و آوازه پدر، به اصطلاح پارتی نشده، بلکه به عکس مسؤولیت بیشتری متوجه آن دانشجو کرده است.
به گزارش جماران؛ احمد مسجد جامعی در یادداشتی به عنوان «فرا نوشتن در شبهای کرونایی» در شماره امروز روزنامه اطلاعات نوشت: «یکی از دوستان، خاطرهای از دوران تعلیم و تدریس استاد سیدمحمد احصایی در دانشگاه هنر بیان میکرد؛ او حسین، فرزند یکی از نامآورترین استادان ادبیات و تاریخ و فلسفه ایران معاصر بود و اکنون نیز در خارج از کشور، کرسی مهمی به نام اوست. ایشان در دورهای افتخار شاگردی آقای احصایی را داشت. وقتی استاد از او امتحانی میگیرد و نمرهای به او میدهد که موجب تعجب میشود و چون گله میکند، آقای احصایی پاسخ میدهد چون فرزند چنان استاد پرآوازهای هستی، من از تو توقع بیشتری نسبت به سایر دانشجویان دارم. این از معدود مواردی است که نه تنها اسم و آوازه پدر، به اصطلاح پارتی نشده، بلکه به عکس مسؤولیت بیشتری متوجه آن دانشجو کرده است. به نظرم آقای احصایی درباره خودش هم چنین رفتار میکند. او در حال حاضر بیهیچ اغراق، شناخته شدهترین استاد خوشنویسی و هنر نقاشیخط در سطح جهانی است. شاید تسلط او بر حوزه هنرهای تصویری، موجب امتیاز ترکیببندی او در خط و خوشنویسی و نقاشیخط شدهاست.
این روزها مصادف است با برگزاری دو نمایشگاه از استاد احصایی در گالری گلستان. دو هفته پیش مجموعهای از آثار برگزیده عکس ایشان از موزههای مهم جهان شامل بریتیش میوزیوم، لوور، مترو پولیتن و فلورانس به نمایش گذاشته شد. ویژگی این عکاسی، همراه بودن آن با تماشاگر و نگاه پانورامایی به اثر هنری است. به واقع دو کار در این تصویرها صورت گرفته است؛ یکی خود اثر و دیگری ثبت عکسالعمل تماشاگر توسط هنرمندی که هیچگاه داعیه عکاسی نداشته و ندارد و ۵۰ سال پیش، در جوانی این را انجام داده است. مشابه این کار را چند سال پیش از زندهیاد عباس کیارستمی دیده بودم که در حاشیه جشنواره سینمای فجر به نمایش درآمد. در آنجا کیارستمی، آثار هنری موزه لوور را در کنار عکسالعمل تماشاگران آورده و کارگردانی کرده بود که میهمانان خارجی بسیار تحسین کردند.
نمایشگاه دوم، مجموعهایست به خط نستعلیق و شیوه سیاه مشق که آقای احصایی «مشق شب ایام قرنطینه» نامیده و همچون دیگر آثار او نکتههایی دارد که فراتر از نگاه تکنیکی است و آثار را از حالت رسمی خارج میکند و نوعی ثبت وقایع حین تحریر به شمار میآید. علاوه برآن به کارگیری رنگهای مختلف در یک قطعه، نوآوری دیگری است که میتوان آن را «سیاه مشق روی سیاه مشق» نامید. سیاه مشق، هنرمندانهترین و انتزاعیترین بخش خوشنویسی ایرانی است و در این مجموعه احصایی چنان چیرهدستانه مرکب سرخ و سیاه را در هم تنیده که میتوان این مجموعه آثار را «سرخ مشق» هم نامید؛ البته این نوآوریها باز هم در چارچوب همان سیاه مشق و رعایت سواد و بیاض خط و خوشنویسی است. نکته دیگر در این کارها، گزارش احصایی از شرایط نوشتن است؛ این سیاه مشقها در شبهای کرونایی روی دفترها و کاغذهای معمولی و حتی دور ریختنی نوشته شدهاند. این استفاده از کاغذهای دور ریختنی به جای کاغذهای دستساز و آهار مهره، ما را با هنرمندی معاصر رو به رو میکند که اگرچه به سنتهای این هنر وفادار است اما آن سنتها را به عصر معاصر احضار و در قالبی نو ارائه میکند. در هر یک از این آثار، شبهای تحریر و اطلاعات نوع و جنس کاغذ و شاید قلم را میتوان دید؛ از جمله آنجا که در حاشیه نوشته: «کاغذ بدقلقی میکند» یا «کاغذ در مقابل حرکت قلم مقاومت میکند» یا «این مرکب هم عجب لجنی است»؛ این کار تا جایی پیش میرود که احصایی در میانه متن با رسم فلش، بیرون از خط نوشته که «اینجا سرفهام گرفت». وی ذیل این بیت حافظ: خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیستر ساقی کجاست گو سبب انتظار چیستر آورده است: «در ۸۰ سالگی چه انتظاری». به نظرم با این کارهای متفاوت، احوال شخصی هنرمند، بیهیچ تکلفی در حاشیه نوشتهها ثبت شده است.
یک بار همراه استاد عبدالصمد صمدی تهرانی، منزل آقای احصایی بودیم؛ آقای صمدی را از بزرگترین نسخنویسان ایران میدانند. معروف است که آقای صمدی برای تحریر قطعات خود وقت و دقت بسیار به کار میبرد. در آنجا گفتگویی بین این دو استاد بزرگ خوشنویس پیش آمد. آقای صمدی از تحریر مکرر یک قطعه برای رسیدن به درجه قابل قبول برای خودش سخن گفت. میدانم که ایشان گاهی برای نوشتن یک عبارت، بارها ترکیبهای مختلف را امتحان میکند اما گفته آقای احصایی متفاوت بود. او گفت در همین تحریر دیوان حافظ، که روی میزش بود، هر شبی تفألی به حافظ داشته و هر غزلی که میآمده برای تحریر آماده میکرده و حاصل کار هرچه بود دیگر تغییر نمیدادهاست.
همه اینها نشان میدهد که در ذهن احصایی، کار هنرمند، فراتر از تکنیک و به تعبیر او «فرا نوشتن» است و بایستی حال و احوال و خوب و بد زمانه را نیز بازتاب دهد؛ از کاغذ و مرکب گرفته تا دلتنگیهای فردی و جمعی و نیز تداوم بخش تجربه پیشینیان و سنت خط و خوشنویسی باشد. از این روست که این نوآوریها به ظرایف خوشنویسی و سنتهای پذیرفته شده آن آسیب نزده است. احصایی معتقد است هنرمند، آدم متفاوت و حساسی است؛ بایستی درد و درمان زمانه را هم ببیند. حال که در یکی دو هفته گذشته، آثار هنری ۵۰ سال پیش آقای احصایی تا همین شبهای کرونایی به نمایش درآمد، فرصتی مغتنم است تا نگاهی به تأثیرپذیری و تأثیرگذاری او بر هنر معاصر ایران داشته باشیم. این کاریست که از فرهنگستان هنر انتظار آن میرود که نمایشگاهی با چنین رویکردی فراهم سازد.»