تشویق به «قناعت» آن هم به این شکل در رسانه ملی، نه تنها به ادامه ناتوانی در مدیریت بازارها دامن میزند و مقصر مشکلات را نه مسوولان که زیادهخواهی مردم جلوه میدهد؛ بلکه دهکهای کم درآمد را در مقابل بیماریها آسیبپذیرتر میکند. با فرمولی که کارشناس صدا و سیما برای مقابله با گرانی ارایه داد، مردم نباید وسائل خانه و آپارتمان نیز بخرند، چراکه قیمت آنها نیز بالاست. هر چند برای خریدشان، با فرض عدم تغییر تورم و قیمت نیز باید ماهها و بلکه سالها پسانداز کنند.
به گزاش جماران؛ روزنامه اعتماد نوشت: روز گذشته کارشناس صدا و سیما در برنامه «زنده باد زندگی» مردم را به قناعت بیشتر و نخوردن میوه به دلیل گرانی دعوت کرد. هر چند که صحبتهای این کارشناس سنخیتی با اسم برنامه نداشت، اما موضع منفعلانه در قبال تورم خوراکیها و پاک کردن صورت مساله گرانی کالاهایی است که باعث شده دو وزیر صمت و جهاد کشاورزی به دادسرای دیوان محاسبات احضار شوند.
اما چرا این صحبتها آن هم در شرایط فعلی که باید فکری به حال سبد معیشتی خانوادههای کم درآمد کرد تا آنها نیز بتوانند از حداقلها برخوردار شوند، خطرناک است؟ در حال حاضر کاهش ارزش پول ملی و تورم دو رقمی، شرایطی را به وجود آورده که سبد غذایی چندین میلیون نفر از شهروندان ایرانی، آب رفته است. بر اساس تخمین قیمتی که برخی رسانهها از سبد غذایی که وزارت بهداشت اعلام کرده، داشتند، یک خانواده سه نفره در ماه باید 3 میلیون و 300 هزار تومان هزینه کند تا سوءتغذیه نگیرد. از سوی دیگر بر اساس آخرین گزارش مرکز آمار از تورم، تورم سالانه در بهمن ماه 34.2 درصد و تورم نقطهای خوراکی در همین ماه نیز حدود 70 درصد گزارش شده، بیشترین افزایش قیمت نقطهای سبد خوراکی مربوط به «میوه و خشکبار» با 88.2 درصد و گروه «شیر، پنیر و تخممرغ» با 79 درصد است.
آمارهای رسمی از «ضریب اهمیت کالاها» در سبد مصرفی افراد نیز نشان میدهد که مقوله بهداشت و درمان برای دهک اول 4.67 و برای دهک دهم تقریبا دو برابر دهک اول، حدود 10 اهمیت دارد. بدین معنا که اگر مواد خوراکی کمتری توسط افراد مصرف شود، دهکهای کم درآمد آسیب بیشتری از تبعات «مصرف پایین» میبرند و باید هزینههای بیشتری برای درمان بیماریها بپردازند. بنابراین تشویق به «قناعت» آن هم به این شکل در رسانه ملی، نه تنها به ادامه ناتوانی در مدیریت بازارها دامن میزند و مقصر مشکلات را نه مسوولان که زیادهخواهی مردم جلوه میدهد؛ بلکه دهکهای کم درآمد را در مقابل بیماریها آسیبپذیرتر میکند. با فرمولی که کارشناس صدا و سیما برای مقابله با گرانی ارایه داد، مردم نباید وسائل خانه و آپارتمان نیز بخرند، چراکه قیمت آنها نیز بالاست. هر چند برای خریدشان، با فرض عدم تغییر تورم و قیمت نیز باید ماهها و بلکه سالها پسانداز کنند.
آنچه کارشناس صدا و سیما مطرح کرد
«باید سطح توقعاتمان را پایین آوریم. تا امروز سطح انتظارات کم شده ولی از این هم باید کمتر شود وگرنه زندگی حرکت نمیکند. مثلا اگر تا دیروز برنج با خورشت میخوردیم، برنج خالی سر سفره بیاوریم»؛ اینها بخشی از سخنان مطرح شده در آنتن زنده و در شرایطی است که بسیاری از اقلام مانند گوشت، مرغ و حتی آجیل از سفرههای مردم حذف شده یا کمتر خریداری میشوند.
مجری در ادامه از کارشناس میپرسد: «سطح توقعاتمان را از گوشت و مرغ هم پایینتر آوریم؟» که پاسخ کارشناس یک «بله» قاطعانه است. ادامه میدهد که «انسانها گرچه شایسته بهترینها هستند اما باید خود را با حداقلهای جدید عادت دهند. چه عیبی دارد که در سبد ما میوه نباشد. یک هفته میوه نخوریم چه میشود؟»
هر چند این سوال از او پرسیده نمیشود که اگر هفتهها به ماهها و بلکه سالها منتهی شود، چه؟ او در جایی میگوید: «مرغ 85 هزار تومان را نمیتوان خرید و خورد». مجری نیز ضمن مخالفت با او میگوید که «مرغ 85 هزار تومان نیست، قیمت ندهید. فیله مرغ این قیمت است.»
کارشناس نیز مبنای نرخی که اعلام کرده، «اخبار دیروز» میداند. از همین جمله میتوان دریافت که نه تنها قیمتها در بازار را نمیداند که گویا برای انجام تبلیغ جهت عادت دادن به گرانی به رسانه ملی آمده و شاید همین نسخه کم خوردنها را نیز در زندگیاش پیاده نمیکند. او در جایی خطاب به مجری میگوید: «خب با این قیمتها چه کنیم؟» مخاطب این سوال نه مردم که باید مسوولانی باشند که قرار بود برای معیشت مردم چارهای بیندیشند تا سفرهها بیش از این کوچک نشود.
گرانی در بازار خوراکی
در بهمن ماه سال جاری نسبت به بهمن سال تورم نقطهای برنج ایرانی 48 درصد، مرغ 82.3 درصد، گوشت گاو 41.5 درصد، شیر 74.8 درصد، تخممرغ 117.4 درصد بوده است. برآوردها نشان میدهد یک خانواده چهار نفری برای خرید یک سبد مشخص از کالا شامل «10 کیلو برنج ایرانی، یک کیلو گوشت گاو، یک کیلو گوشت گوسفند، یک کیلو مرغ، تخممرغ، کره، شیر، پنیر، ماست، ماکارونی، روغن مایع، رب گوجهفرنگی، قند، شکر و چای» بدون در نظر گرفتن حبوبات باید 963 هزار تومان هزینه کند. هر چند محتویات این سبد الزاما آن چیزی که وزارت بهداشت برای جلوگیری از سوءتغذیه اعلام کرده، نیست و شامل حبوبات و میوه و صیفیجات نیز نمیشود. بر اساس اعلام این وزارتخانه یک خانواده 3 نفری باید در ماه میزان مشخصی از پروتئین، کربوهیدرات و مواد مغذی را مصرف کند که دچار سوءتغذیه نشود. آنچه تخمین رسانه صدا و سیما نشان میدهد، یک خانواده برای جلوگیری از سوءتغذیه باید سه میلیون و 300 هزار تومان هزینه کند. این در حالی است که روز شنبه حداقل حقوق دو میلیون و 655 هزار تومان اعلام شد. صحبتهای مطرح شده در خصوص عادت به نخوردن چیزهای گران، بیش از آنکه عرصه را بر تصمیمسازان و سیاستگذاران اقتصادی تنگ و آنها را متوجه عواقب تصمیمهایی که میگیرند، کند؛ به دهکهای کم درآمد جامعه آسیب میزند و آنها را در معرض انواع بیماریهای مختلف قرار میدهد. 60 میلیون نفر از جمعیت کشور واجد دریافت یارانه معیشتی هستند که حدود هفت دهک درآمدی را شامل میشود. اگر این افراد مواد مغذی کمتری مصرف کنند، در آینده باید هزینه بیشتری برای درمان خود بپردازند. با توجه به اینکه در دهکهای درآمدی پایینی قرار دارند، پس ممکن است عطای درمان را به دلیل هزینههای آن بر لقای بهبود ببخشند. این وضعیت برای مردم ساکن استانهای با تورم و بیکاری بالا، به مراتب بدتر خواهد بود. بر اساس اعلام مرکز آمار، ضریب اهمیت بهداشت و درمان در دهک اول 4.67 است در حالی که این ضریب برای دهک دهم حدود 10 و برای متوسط کشور نیز 7.1 گزارش شده است؛ به عبارت دیگر دهکهای کم درآمد در مواجهه با بیماری، آسیبپذیرتر هستند و دعوت به نخوردن تنها بر سفره آنها تاثیر میگذارد و بیماریهای جسمی و البته روانی برایشان به وجود میآورد.
گرانی فقط در بازار خوراکی نیست
آنچه در ادبیات اقتصادی و محافل مختلف به عنوان راهکاری برای مقابله با گرانی مطرح میشود؛ نخوردن و نخریدن تنها به بدتر شدن شرایط و افزایش شیب قیمتی کالاها انجامیده است. به عنوان مثال و با استناد به گزارشهای مرکز آمار، متوسط هزینه خانورا شهری در سال 90 حدود 13 میلیون تومان بود که در سال 98 به 47 میلیون تومان افزایش یافت؛ 261 درصد جهش. هر چند عمده این هزینهها برای خوراکی و مسکن بوده به گونهای که در سال 98، 61 درصد هزینهها مربوط به این دو گروه کالا بوده است. اما نکته نگرانکنندهتر سهم دو درصدی گروه کالایی تفریح، سرگرمی و خدمات فرهنگی است که میتواند در آیندهای نزدیک آن را بهطور کلی از سبد مصرفی خانوادهها حذف کند. در این صورت هر درآمدی مستقیما به کالاهایی ختم میشود که جزو نیازهای اولیه افراد است.