با فاصله گرفتن از سالهای صدر انقلاب، به تدریج از ارزشها هم فاصله گرفتیم، شایسته سالاری را به فراموشی سپردیم، ساده زیستی را کنار گذاشتیم، ابوالمشاغل شدیم، رفیق بازی رایج شد، انتصابات فامیلی در ردیف مستحبات موکد قرار گرفت.
به گزارش جماران، حجت الاسلام والمسملین مسیح مهاجری در سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
روزگاری در کشور ما اصطلاح «قحط الرجال» بسیار بر سر زبانها بود. مردم وقتی با انتصابهای ناصواب در مسئولیتهای مهم مواجه میشدند میگفتند: مگر قحط الرجال است که اینها را سرِ کار آوردهاند؟ قبل از انقلاب، وقتی مردم میدیدند خواهرهای شاه یا عدهای از وابستگان به دربار چندین شغل و مسئولیت و عنوان دارند، میگفتند: مگر قحط الرجال است که تمام شغلها را به اینها دادهاند؟
همین سپردن شغلها به درباریان، یکی از عوامل سرکوب شدن استعدادها و دور ماندن مردم از فعالیتهای سیاسی و مدیریتی کشور بود و در تشدید نگاه منفی مردم به رژیم پهلوی موثر بود. چنین روشی با شایسته سالاری منافات دارد و فقدان شایسته سالاری در یک جامعه به فقدان عدالت اجتماعی منجر میشود، واقعیت تلخی که در دوران حاکمیت رژیم مستبد، منحط و فاسد پهلوی وجود داشت.
انقلاب اسلامی که پیروز شد، مردم ایران امید فراوانی به حاکمیت «شایسته سالاری» در انتصابات و سپردن مسئولیتها به افراد داشتند. الحق والانصاف در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی «شایسته سالاری» حاکم شد و تا حدود زیادی جامعه به طرف برقراری عدالت اجتماعی پیش رفت. در آن دوران، انتصابهای فامیلی ضدارزش تلقی میشد، رفیق بازی در انتصابات مذموم بود و بله قربان گفتن، چاپلوسی و برای خوش آمدن مقامات بالا حکم انتصاب صادر کردن تقریباً از فرهنگ جامعه حذف شده بود. فداکاری کم نظیر مردم در صحنههای انقلاب، دفاع مقدس و مقاومت در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، از حاکمیت همین فرهنگ بر جامعه نشات میگرفت و انگیزه و نشاط و عشق به کار و تلاش خالصانه را به آحاد مردم تزریق میکرد. ساده زیستی مسئولین هم چاشنی این فرهنگ بود.
با فاصله گرفتن از سالهای صدر انقلاب، به تدریج از ارزشها هم فاصله گرفتیم، شایسته سالاری را به فراموشی سپردیم، ساده زیستی را کنار گذاشتیم، ابوالمشاغل شدیم، رفیق بازی رایج شد، انتصابات فامیلی در ردیف مستحبات موکد قرار گرفت، تشریفات در جان مسئولین رسوخ کرد و بله قربان گوئی نرخ شاه عباسی شد! از عوارض همین بیماریهای اجتماعی و اخلاقی است که وقتی مردم در سختیهای شدید معیشتی دست و پا میزنند، مسئولین نه تنها درد مردم را حس نمیکنند بلکه در برابر افزایش قیمتها بیتفاوت میمانند و حتی آن را تایید هم میکنند.
در این میان، با تبعید شدن «شایسته سالاری» به وادی غربت، بار دیگر اصطلاح «قحط الرجال» بر سر زبانها افتاده و مردم در حیرتند که چگونه وزرای جدیدالورود به کابینه در انتصابهای فامیلی از همدیگر سبقت میگیرند! یکی به بهانه جوان گرائی، فرزند آن دیگری را مشاور خود میکند، یکی دیگر به داماد رئیسجمهور حکم معاونت میدهد و سومی داماد یکی دیگر از مقامات را به منصب میرساند. این بیماری چنان مسری شده که بعضی از مسئولین دیگر هم – لابد برای تامین آینده شغلی خود – حتی به داماد بعضی از افراد شاخص جناح مقابل خود حکم میدهند! این یک خطر برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است که در شرایط دشوار وجود خیل بیکاران در جامعه، انتصابات فامیلی در میان وزرا و مسئولین و مدیران ارشد کشور رواج یافته و حضرات به همدیگر نان قرض میدهند و شایسته سالاری را به راحتی قربانی اهداف و امیال شخصی خود میکنند. روشن است که چنین افرادی از جنس انقلاب و نظام جمهوری اسلامی نیستند و بهیچوجه صلاحیت ماندن در مناصب دولتی را ندارند.
شنیده شده رئیسجمهور روحانی دستور ابطال حکم معاونت داماد خود در وزارت صنایع را صادر کرده است. اگر این خبر صحت داشته باشد اقدام آقای رئیسجمهور قابل تحسین است ولی کافی نیست. رئیسجمهور باید وزرا و مدیرانی که مرتکب چنین خطاهای نابخشودنی شدهاند را برکنار و از این طریق با این بیماری به صورت ریشهای مبارزه کند. ابطال حکم انتصاب، مبارزه با معلول است که مشکلی را حل نمیکند. برای حل این مشکل باید وزرا و مدیرانی که این بیماری در وجود آنها رسوخ کرده است برکنار شوند و افرادی که در عمل به شایسته سالاری پای بند باشند جای آنها را بگیرند.