محمود احمدینژاد پدیده منحصر به فردی است. او هر روز رفتاری از خود بروز میدهد تا سوژه باشد. یک روز با انتشار کلیپ، یک روز با نامه نوشتن به مقام معظم رهبری و یک روز با نشان دادن علامت پیروزی رو به دوربینها. او ذاتا دوربین را دوست دارد.
به گزارش جماران، ایسنا نوشت: جلسه این هفته مجمع تشخیص مصلحت نظام در غیاب آیتالله هاشمیشاهرودی و روسای سه قوه و با ریاست آیتالله موحدیکرمانی برگزار شد؛ جلسهای معمولی مثل سایر جلسات مجمع. اما انگار قرار است جلسات مجمع هر بار یک حاشیه داشته باشد که ربطی به محمود احمدینژاد پیدا میکند. مثل جلسه گذشته که آیتالله مجتهد شبستری صندلی خود را جوری چرخانده بود تا پشت به احمدینژاد باشد. این هفته اما رئیس پیشین دولت که کنار مجید انصاری و درینجفآبادی نشسته بود، با دیدن دوربینها دست خود را به علامت پیروزی بالا آورد تا در چند نمای مختلف این حرکت او ثبت شود.
اما واقعا این دست به نشانه کدام پیروزی بالا آمده است؟ احمدینژاد همین چندی پیش ویدئویی را در کانال اطلاعرسانی خود منتشر کرد که در آن به وضعیت مدیریت کشور به شدت انتقاد داشت و ادامه این روند را به صلاح ایران و انقلاب نمیدانست. او انتقادات شدیدی را علیه روسای قوا مطرح کرد، همانطور که پیشتر از آنها خواسته بود کنار بروند! آیا نامناسب نبودن وضعیت کشور که خود احمدینژاد به آن اعتراض دارد برای او پیروزی به حساب میآید؟
از طرفی تمامی یاران نزدیک احمدینژاد یا در زندان به سر میبرند، یا حداقل یک پرونده قضایی دارند. از اسفندیار رحیممشایی و حمید بقایی دو یار غار او و سعید مرتضوی رئیس سابق سازمان تامین اجتماعی که احمدینژاد برای بقای او تا پای استیضاح عبدالرضا شیخالاسلام وزیر رفاه دولت دهم ایستاد و ماجرای یکشنبه سیاه مجلس را رقم زد تا علیاکبر جوانفکر و عبدالرضا داوری. حال، بگذریم از ماجرای محکومیت محمدرضا رحیمی معاون اول او که البته اتهاماتش را مربوط به دوران حضور رحیمی در دیوان محاسبات دانست! قضیه مرحوم کردان هم قصه پرآب چشمی است که در این مقال نمیگنجد. احمدینژاد بارها به احکام اطرافیانش اشاره و به آنها اعتراض کرده است. حال این سوال پیش میآید که آیا در بند بودن اطرافیان اصلی احمدینژاد یک پیروزی برای اوست که اینچنین نشان پیروزی را بالا برده است؟
شاید بستنشینیهای غیرقانونی احمدینژاد و یارانش در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) و زیر سوال بردن قوانین کشور از نظر این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام یک پیروزی است.
رئیس دولتهای نهم و دهم در این مدت تا توانسته علیه ارکان مختلف نظام جمهوری اسلامی سخن گفته است. از نحوه مدیریت کشور گرفته تا به قول او ظلم در قوهقضائیه. او رسما مدیران ارشد کشور ا به بیلیاقتی و مدیریت ضعیف متهم کرده و بارها اشاره داشته که مردم در شرایط سختی به سر میبرند و تحت فشار هستند. آیا مدیریت ضعیف یا تحت فشار بودن مردم برای احمدینژاد یک پیروزی تلقی می شود؟
احمدی نژاد به گونهای پیروزمندانه رفتار میکند گویا فراموش کرده یکی از اصلیترین دلایل مشکلات فعلی کشور سیاستهای هشتساله او در دوران مدیریتش است. از نابودی منابع کشور گرفته تا وضع آشفته بازار، از انحلال سازمان برنامهوبودجه که هنوز بعد از پنج سال که از احیایش گذشته نتوانسته به روند پیش از انحلال باز گردد گرفته تا موسسات مالی و اعتباری و بانکهایی که افتادن تشت رسواییشان گوش اقتصاد کشور را کر کرد.
انگار احمدینژاد فراموش کرده غیب شدن بودجههای آنچنانی و اختلاسهای عجیب و غریب در دوران مدیریت او به دلیل سوءمدیریتهای صورت گرفته به وقوع پیوست؛ از گم شدن دکل نفتی گرفته تا فرار اختلاسگرانی که مدیران دستنشانده احمدینژاد بودند. آیا این اتفاقات اینگونه پیروزمندانه رفتار کردن را میطلبد؟
رئیس دولتهای نهم و دهم شاید فراموش کرده که نحوه مدیریت ارزی او کشور را به بحرانی فرو برد که هنوز نتوانسته از آن خارج شود و هر روز اوضاع وخیمتر میشود. پولپاشی بیرویه وی برای کسب محبوبیت تورمی را رقم زد که دولت بعد برای خروج از آن مجبور شد تن به رکود دهد و کشور به چاه رکود تورمی بیفتد. آیا چنین مدیریتی نیاز به نشان دادن نشان پیروزی دارد یا احمدینژاد از اینکه ساستهایش باعث شده کشور با مدیریت رقبای او به چنین جایی برسد اینقدر خوشحال است؟
نحوه مواجهه دولت احمدینژاد با کشورهای خارجی و بهخصوص سیاست او در پرونده هستهای ایران، باعث تصویب هفت قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران شد که تا دو سه سال اول دولت یازدهم هم این تحریم ها ادامه یافت و کشور را تا به فلج شدن پیش برد. آیا تحمیل چنین هزینهای بر گرده مردم ایران که هر روز با مشکل جدیدی دست و پنجه نرم میکنند باعث خوشحالی است که او چنین رفتاری از خود بروز میدهد؟
احمدینژاد اخیرا در نامهای به رهبر انقلاب باز همان اتهامت گذشته خود را علیه سران نظام تکرار کرده، از مدیریت ضعیف فعلی کشور سخن گفته و زندانی شدن معاونانش را ناعادلانه خوانده است. او تنها خود را در جبهه انقلاب اسلامی میداند و بقیه را اشرافی تلقی میکند که فقط قصد ضربه زدن به او را دارند. آیا اینگونه رفتار کردن، اینطور اتهام زدن و بیقانونی کردن برای احمدینژاد یک پیروزی به حساب میآید؟ آیا فشار به مردم که احمدینژاد در اظهاراتش بارها به آن تکیه کرده و وضعیت نابسامان اقتصاد کشور برای این عضو مجمع تشخیص مصلحت پیروزی است؟
گویا شکست خوردن رقیب برای احمدینژاد به هر قیمتی حتی به قیمت نابودی کشور و مردم برای او پیروزی به حساب میآید. به هر حال محمود احمدینژاد نه تنها پاسخگوی اقدامات خود در دوران هشتساله ریاستجمهوریاش نیست بلکه همچنان راهکارهای خود را نجاتبخش کشور میداند و با رفتارهای غیرقانونی گویا برای خود یک مصونیت آهنین متصور است که نه تنها او را وادار به پاسخگویی نوع مدیریتش و کشاندن کشور به پرتگاه نمیکند بلکه همچنان خود را ناجی کشور میداند که دستهای پشتپرده اجازه ندادن فعالیت کند. شاید بهتر باشد احمدینژاد به جای گرفتن چنین ژستهای پیروزمندانهای پاسخگوی رفتارهای خود و اطرافیانش باشد که بیشتر آنها در حال حاضر در زندان به سر میبرند و اشتباهاتشان ثابت شده است. پاسخگو بودن در دادگاه مردم شاید برای احمدینژاد مفیدتر از بالا بردن دست به نشان پیروزی باشد. دستی که بالا رفتنش بسیاری از ایرانیان را پایین کشید.