حسین پرتوی عکاس عکس به یادماندنی بیعت همافران با امام خمینی (رس) همچنان در بستر بیماری است و بهمنماه بهانهای برای به خاطر آوردن او است.
یکی از هنرمندانی که هر سال نام وی را همزمان با جشنهای پیروزی انقلاب میشنویم حسین پرتوی است. عکاسی که به اعتقاد خیلیها با آثاری مانند بیعت همافران با امام، بسته شدن فرودگاه در دوره بختیار و اعدام سران رژیم سابق در دبیرستان علوی، تاثیرگذارترین عکسها را در روند انقلاب اسلامی به یادگار گذاشته است.
پرتوی سالها است حال خوشی ندارد و در بستر بیماری به سر میبرد. هر سال که ایام دهه فجر شروع میشود، همه به سراغ پسر (سیاوش پرتوی)، دوستان و خانودهاش میروند و در مورد وضعیت این عکاس سوال میکنند. صحبتهایی درباره کمک و یاری از سوی مسئولان و نهادهای مختلف میشنویم و در نهایت اگر این حرفها به عمل تبدیل شوند، کمکهای مقطعی صورت میگیرد.
با این وجود همانطور که نصیرپور، یکی از دوستان پرتوی گفته بود ماهانه سه میلیون تومان صرف هزینههای درمان وی میشود و برای همین کمکهای مقطعی جوابگوی نیازهای این عکاس نیست. نصیرپور سال گذشته به مهر گفته بود: هرسال با فرا رسیدن بهمنماه و ایام دهه فجر مسئولان مختلف به سراغ وی میآیند و ضمن عیادت، کمکهای مالی و معنوی میکنند. اما این کمکها و توجهها باید به صورت دائمی باشند چون هزینه درمان پرتوی برای خانوادهاش سنگین است.
وی عنوان کرده بود: اتاق پرتوی مانند بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانها است و تمام مدت کپسولهای اکسیژن به او متصل هستند. همچنین به دلیل وضعیت خاص، به پرستار دائمی که بتواند کمکهای پزشکی را انجام دهد، نیاز دارد. گاهی مسئولان پرستارانی برای مراقبت از او میفرستند اما این پرستاران باید به صورت دائم حاضر باشند.
نصیرپور در مورد حمایتهایی که از این عکاس انجام میشود، گفته بود: خانواده پرتوی گاهی وامهایی میگیرند تا بتوانند هزینه درمان این عکاس را متقبل شوند. به هرحال او یک عکاس تاثیرگذار بوده و باید این کمکها به صورت رایگان در اختیار خانوادهاش قرار بگیرد. گذشته از اینکه تنها بحث مالی وجود ندارد بلکه باید از نظر اخلاقی و معنوی هم به او توجه شود.
حسین پرتوی متولد سال ۱۳۳۱ تبریز است. وی کودکی خود را در جنوب تهران در خانواده ای که پدری کفاش آن را اداره میکرد، گذراند. بعد از اتمام دوره سیکل دبیرستان تحصیل را رها و برای کار به روزنامه کیهان مراجعه کرد. ابتدا در انبار روزنامه، بعد در بخش آرشیو و سپس در لابراتوار مشغول به کار شد.
شور و شوقی که وی برای فراگیری داشت مسئولین روزنامه را ترغیب کرد که از وی در بخشهای دیگر استفاده کنند و بالاخره در سن ۱۷ سالگی عکاس بخش ورزشی روزنامه شد. گاهی به خاطر سن و سال کم، وی را به ورزشگاه راه نمیدادند و برای همین پشت در ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه) معطل میماند چون عکاس به این کوچکی را هیچ نگهبانی تا به حال ندیده بود.
وی با بیان اینکه باید هر طور که هست کار را پیش برد، گفته بود: وظیفه داریم و متعهدیم. به نظرم اصلا باید عکاسی خبری را از بخش ورزشی شروع کرد چون در عکاسی ورزشی عکاس باید سرعت، دقت و مهارت را یکجا در خود جمع کند تا بتواند عکس خوبی بگیرد.
با اینهمه آثار وی منحصر به موضوعهای ورزشی نشدند. وی برای گرفتن عکسهای مراسم گشایش کانال سوئز جان خود را به خطر انداخت. پرتوی برای گرفتن این عکسها از انور سادات، ناگهان وسط خیابان پرید در حالیکه فاصلهاش با گارد محافظ تنها دو متر بود. از آنجا که پرتوی اعتقاد دارد وظیفه خبرنگار است که همه چیز را ثبت کند، احتمالا در آن لحظه تنها به ضبط وقایع فکر می کرده است.
به همین دلیل بود که وی توانست در روزهای انقلاب هم عکسهای تاثیرگذاری بگیرد. اهمیت این عکسها آن بود که بعد از چاپ عکس بیعت همافران و بسته شدن فرودگاه، دولت بختیار آنها را تکذیب کرد و حتی حکم دستگیری عکاس صادر شد.
وی توانست تنها عکاسی باشد که در مراسم بیعت همافران با امام حضور پیدا کند و تنها سند تصویری از آن روز را ثبت کند. به گفته خودش به مسئولین حفاظت از مدرسه علوی قول داد که در عکسی که می گیرد، صورت هیچ کس دیده نشود و اینطور بود که اجازه پیدا کرد، عکس بگیرد.
بعد از چاپ این اثر در روزنامه کیهان بود که به همافرها حمله شد و مردم برای کمک به آنها به پادگانها ریختند. پرتوی در مورد این جریان گفت: یک روزنامهنگار واقعی هیچوقت به خطر فکر نمیکند و همیشه دنبال اعتقادش است. ما میگفتیم روزنامه مال مردم است. مال گروه و طبقه خاصی نیست. وجدان یک روزنامه نگار اصیل به او میگوید که تو مال اجتماع هستی و هرکاری که میکنی و هر قدمی که بر میداری برای مردم است.
عکسهای پرتوی در سالهای بعد از انقلاب همچنان تاثیر خود را گذاشتند. سال ۱۳۶۶ با یکی از همکاران خود در روزنامه کیهان به عکاسی در اطراف کویر لوت، یزد، کرمان، سیستان و بلوچستان رفت.
گزارشهای تصویری وی روی میز هیئت دولت قرار گرفت. در گزارش عنوان شده بود که در این مناطق، هیچ محصولی به اندازه فعالیتهای صنعتی سود ندارد. بعد از آن بود که دولت تصمیم گرفت کرمان و یزد را به قطبهای صنعتی کشور تبدیل کند.
چند سال است حسین پرتوی در بستر بیماری به سر میبرد. هرسال با شروع بهمن همه به یاد وی و عکسهایش میافتند و تا بهمن سال بعد از پرتوی خبری نمیشود. شاید آخرین تصویری که خیلی از ما از پرتوی داریم مربوط به جشن تصویر سال ۸۸ باشد که در آن از حسین پرتوی و ابوطالب امام به عنوان دو عکاس تاثیرگذار یاد و فیلمی از آنها پخش شد.
در فیلمی که از پرتوی به معرض دید عموم گذاشته شد، وی را درحالی که به دلیل وضعیت جسمانی نمیتوانست بنشیند یا بایستد نشان میداد که بازهم به عنوان یک عکاس حضور داشت. در پایین تخت وی نردبانی قرار داده بودند که افراد از آن بالا میرفتند تا در مقابل کادر دوربین پرتوی که روی تخت دراز کشیده بود، قرار بگیرند. وی هم بعد از اینکه کادر دوربین را تنظیم میکرد، عکس میگرفت.
وی زمانی گفته بود: عقلم را دست کسی نمیدهم. دلم میخواهد خودم باشم، خودم نورسنجی کنم، با دست، با تجربه و با حس. پرتوی با عکسهایی که در بستر بیماری میگیرد، نشان داد که بر این گفته پایبند است و همچنان دوست دارد تاثیر خود را در عکاسی بگذارد.
پرتوی با وجود بیماری و شرایط سختی که دارد همچنان پر از زندگی است چون عکاسی میکند و می خواهد که باشد. احتمالا تا چند روز آینده باز خبرهایی در مورد وضعیت وی میشنویم. شاید به رسم خیلی از سالها خبرنگاران و عکاسان به سراغ پرتوی و خانوادهاش بروند اما اگر حمایت جدی از وی صورت نگیرد، مانند سالهای گذشته دوباره به فراموشی سپرده میشود تا بهمن سال بعد که بازهم همه به یاد پرتوی بیفتیم.
منبع :مهر