یک اقتصاددان گفت: سرمایهداری بدنبال بقای سیستم خود است اما رانتجویی بقا نمیخواهد و متاسفانه ما با چنین سیستم غارتگرانهای در ایران روبرو هستیم! برای شناخت نظام سرمایهداری باید اقتصاد دانش را بشناسیم در واقع آزادسازی مالی در نئو لیبرالیسم پشتیبان سرمایهداری مخاطرهآمیز است تا پشتیبان نوآوری شود. این درست نیست که همه چیز را خصوصی کنید بعد چند شرکت دانش بنیان راه بیاندازید؛ این یعنی روند معکوسی در کشور در حال اجرا است.
سرویس اقتصاد و درآمد: «درجا زدن ایران در فرایند توسعه»، بارها مورد انتقاد و تحلیل قرار گرفته است. با وجود تلاش گسترده ، ایران نتوانسته از «مدار کشورهای در حال توسعه» خارج شود. فاصله ایران نه تنها با جهان بلکه با همسایگان خود هر روز بیشتر میشود. بارها صاحبنظران نسبت به «بیتوجهی سیاستگذاران» برای ورود به «اقتصاد و جامعه دانش» به عنوان یک گفتمان نوظهور جهانی هشدار دادند.
همین موجب شد که موسسه مطالعاتی دین و اقتصاد در نشست« نسبت دانایی با توسعه» که به بهانه انتشار کتاب «درآمدی بر سرمشق توسعه اقتصاد و جامعه دانش در ایران» برگزار شده بود به واکاوی این سیستم در جهان و ملزومات آن بپردازند.
کمال اطهاری نویسنده کتاب «درآمدی بر سرمشق توسعه اقتصاد و جامعه دانش در ایران» به روششناختی پرداخت و در نهایت چگونگی اهمیت یافتن دانش در اقتصاد را مورد بررسی قرار داد و از اجرای ناقص سیاستها و انگزدنها در کشور انتقاد کرد.
پیوند اقتصاد سیاسی مارکسی با اقتصاد توسعه
اطهاری در جلسه« نسبت دانایی با توسعه» که به بهانه انتشار کتاب «درآمدی بر سرمشق توسعه اقتصاد و جامعه دانش در ایران» در موسسه دین و اقتصاد برگزار شده بود، به حلقه مفقوده «روششناسی » پرداخت و گفت: من تلاش دارم که روش شناسی این کتاب را توضیح بدهم، زیرا کمتر در ایران به آن پرداخته شده است. روششناسی میتواند اقتصاد سیاسی مارکسی را به اقتصاد توسعه پیوند بدهد. جایگاه این پیوند در واقع جایگاه نهادها است که از یک سو نهادگرایان جدید از اقتصاد نئوکلاسیک به طرف نهادها حرکت میکنند و آنجا با اقتصاد سیاسی مارکسی که به روبنا تاکید دارد، تلاقی پیدا میکند. از طرف دیگر مکتب جدید که از دهه ۱۹۷۰ مطرح شده به نام مکتب انتظام است که برخی به آن تنظیم میگویند، اما به نظر من در اقتصاد سیاسی ، انتظام درست است . اینجا بحث نظامبخشی و نه نظمبخشی مطرح میشود. چون نظم وارد حوزه سیاسی میشود. این مکتب از اقتصاد سیاسی مارکسی حرکت کرده با تجزیه و تحلیل دوران های سرمایهداری، نهادهای جدیدی که هر دوره جدیدی را میسازند را بررسی میکند.
وی در ادامه افزود: اگر شما به اقتصاد نهادگرا رجوع کنید، مقوله دورانها سرمایهداری در آن دیده نمیشود. اما مکتب انتظام با روش شناسی علمی که به آن نظریه سطح میانی گفته میشود ،این پیوند را برقرار کرده و بسیار موفق است. این مکتب فرانسوی است موازی با این مکتب و همین ررویکرد، مکتبی در ایالات متحده شکل میگیرد که social structure of accumulation یعنی تجزیه تحلیل انباشت سرمایه یا رژیم انباشت سرمایه را در دورانهای مختلف هدف قرار میدهد. این تغییرات به وسیله شیوه های انتظام شکل میگیرد. این پیوند در این کتاب بین اقتصاد توسعه با جنبه کارکردی واقتصاد سیاسی مارکسی از جنبه دوران با تاکید بر نظریه انتظام برقرار شده است.
وقتی سرمایهداری بحران را پشت سر گذاشت شوروی فروپاشید
به گزارش جماران؛ نویسنده کتاب درآمدی بر سرمشق توسعه اقتصاد و جامعه دانش در ایران گفت: نظریه انتظام، بحران های ساختاری سرمایهداری را بررسی کرده است. اول اینکه چرا بحرانها به وجود میآید ( همان بحرانهایی که به آن بحران های بزرگ گفته میشود) دوم اینکه چطور آن بحران برطرف میشود. مارکس در جلد سوم ، سرمایه کفته است که همان عواملی که موجب بحران میشود همانها هم آن را از بین می برد. یعنی سرمایهداری، نظامی خودنابودکننده یا ویرانساز نیست. این نکته بسیار مهمی در نحوه رویکرد ما نسبت به سرمایهداری جهانی است. به هیچ وجه سرمایهداری، نظام خودویرانسازی نیست. مثل پسر زمین در اسطورههای یونان هست که پس از زمین خوردن ، قویتر بلند میشود. همین واژگان را مارکس به کار میبرد.
اطهاری تصریح کرد: نظریه انتظام این موضوع را بررسی می کند که چطور این نظام بعد از زمین خوردن قویتر بلند میشود و چه اتفاقی رخ میدهد. به طور مثال در بحران بزرگ دهه ۳۰ و همچنین بحران های بزرگ ابتدای قرن بیستم و بحران بزرگ دهه ۱۹۷۰ که حدود سی سال طول میکشد تا بحران بعدی از راه میرسد. سرمایه داری جهانی در نیمه دهه هفتاد از نظر نظامی و از نظر سیاسی به شدت شکست خورده و دچار یک بحران عظیم جهانی شده است. آن زمان شوروی بسیار قوی به نظر میرسد اما در دهه ۸۰ شوروی فرومیپاشد و سرمایهداری قویتر شده و به راحتی سربلند میکند.درک این ضرورت تاریخی ما را مجهز میکند که بتوان تکامل اجتماعی توسعه را سامان داد. به هر حال ایران در دامن سرمایهداری جهانی با این هیبت قرار دارد.
اقتصاد کینزی نجات بخش خروج از رکود
این اقتصاددان در ادامه افزود: شیوه تولید سرمایهداری مرکب تسلسلی از رژیمهای انباشت است که با شیوه انتظام معینی شکل میگیرد .رژیم انباشت همان چرخه سرمایه پول کالا پول است یعتی این چرخه با هر انقلاب تکنولوژی تغییر پیدا میکند و این تغییر دوران جدیدی را در سرمایهداری ایجاد میکند. انباشت اولیه سرمایهداری که مارکس در کتاب سرمایه آن را شرح میدهد، تصریح دارد که سرمایه بعد از انقلاب تکنولوژیک، به سرمایه انحصاری تبدیل میشود که لنین بر آن اساس کتاب «امپریالیسم اخرین مرحله سرمایهداری» را مینویسد. یعنی دوران جدیدی با آرایش طبقاتی جدید و سازمان تولید جدید شکل میگیرد و یک شکلبندی اقتصادی اجتماعی نوین ایجاد میشود و این شکلبندی اقتصادی اجتماعی میبایست به خوبی شناخته شود .
نویسنده کتاب « درآمدی بر سرمشق توسعه اقتصاد و جامعه دانش در ایران» تاکید کرد: بنا بر نظریه انتظام، این تغییر را با انقلاب تکنولوژیک و سرمایه انحصاری، منجر به تولید انبوه شده اما هنوز دولت رفاه ایجاد نشده است. به عبارتی مصرف انبوه نشده است. هنوز بیمهها و social policy ایجاد نشده است. در واقع مصرف انبوه نیست . به همین دلیل بحران جهانی ۱۹۳۰ به وجود میآید که رکود است. در واقع به قول مارکس بحران کممصرفی است. انقلاب کینزی تاکید میکند که باید تقاضای کل را بالا ببرید که در واقع مصرف را مدنظر قرار میدهد. در نتیجه، سیاست اجتماعی شکل میگیرد و social policy یک تنظیمات جدیدی را اعمال میکند. بیمه فراگیر و مسکن اجتماعی ایجاد میشود. کشورهای مختلف به تدریج این سیاست را اجرایی کردند. آلمانها در ابن زمینه پیشرو بود و حقوق اجتماعی social right تعریف میشود، در واقع شیوه انتظام جدیدی حاکم شده و همین سرمایهداری را نجات داده و قویتر بلند میشود. در نتیجه انقلابهای تکنولوژیک بعدی را سامان میدهد. این موضوع مورد توجه داگلاس نورث هم قرار گرفته است.
فروپاشی در صورت فقدان دموکراسی حداقلی
وی اظهار داشت: دموکراسی حداقلی موجب میشود که شیوههای جدیدی حاکم شود. در مقابل اگر دموکراسی حداقلی وجود نداشته باشد، نظام دچار فروپاشی خواهد شد. چون نهادها صلب باقی مانده و نمیتواند ساختار را عوض کنند. ابن فرایند ادامه یافت و رونق بزرگی در سرمایهداری بعد از جنگ جهانی ایجاد کرد.در نهایت دولت رفاه به جایی میرسد که بازتوزیع را به نزدیک پنجاه درصد تولید ناخالص کشورهای بزرگ سرمایهداری میرساند.
اطهاری تاکید کرد: هزینههای اجتماعی رشد اقتصادی از نوآوری سرمایهداری پیشی میگیرد که قانون اول سرمایهداری است. مارکس در مانیفست خود تصریح دارد که باید انقلاب پیاپی در تولید و نواوری رخ بدهد. در نهایت تولید و بازتولید گسترده ایجاد شود این در دوران صنعتی شدن به اوج خود در دهه ۶۰ میرسد. در نهایت متفکرین اقتصاددان از وجود اقتصاد دانش صحبت میکنند. اقتصاد دانش ،اقتصادی است که در آن دانش نقش پیشران توسعه را پیدا میکند این موضوع از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که به مبنای دوران جدیدی تبدیل میشود.
تبدیل شدن دانش به اساس دارایی
وی گفت: اگر تولید در طول زمان طبقهبندی شود ،متوجه میشوید که عامل اصلی رشد اقتصادی چه چیزی بوده است؟ یا منبع کشاورزی بوده که اقتصاد ایران هم بیشتر به این صورت است یا نیروی کار یا سرمایه. در واقع در انتهای دهه ۶۰ میلادی، سرمایه و دانش در اولویت قرار گرفت. شما برای پی بردن به اهمیت دانش در تولید باید به این نکته توجه کنید که بزرگترین شرکتهای دنیا که ارزش سهام بالایی دارند، در دهه ۱۹۷۰ چیزی حدود هفتاد تا هشتاد درصد دارایی آنها دارایی ثابت و ملموس بوده است، اما در حال حاضر تنها ده درصد دارایی ملموس است و نود درصد دارایی ناملموس است. یعنی دانش به اساس داراییها و سهام آنها تبدیل شده است.
اطهاری تاکید کرد: در حال حاضر آمریکا هفتاد درصد واردات را به کالاهای داتشبر اختصاص داده است. خلاف رویهای که در دهه ۱۹۶۰ حاکم بود.حال این سوال مطرح میشود که چه تفاوتی میکند . کالاهایی که تکنولوژی متوسط به بالا دارد را وارد میکند. دیگر موارد اولیه وارد نمیکند همچنانکه گوندره فرانک و بقیه اندیشمندان توسعه در دهه ۱۹۶۰ به آن اشاره میکردند.
شکلگیری بحران در نظام سرمایهداری بدنبال توقف نوآوری
این اقتصاددان تصریح کرد: در نیمه دوم ۱۹۷۰ بحران بزرگ جهانی شکل می گیرد که به نفت نسبت داده میشود، ولی در واقع این رکود تورمی به آن دلیل رخ داد که سرمایه نتوانست نوآوری داشته باشد در واقع نوآوری سرمایه متوقف شد و کشورهایی که مقطع سرمایهداری صنعتی را پیمودند و به حد کشورهای صنعتی سرمایهداری رساندند، اما سرمایهداری دچار بحرانی میشود که این بحران در واقع بحران نوآوری است و نمیتواند تولید و بازتولید گسترده را سامان دهد. در چنین شرایطی شیوه انتظام جدیدی مطرح شده و شیوه کینزی کنار گذاشته شده.و اقتصادی که فریدمن مطرح میکند در پیش گرفته میشود که نئولیبرال است اقتصادی که بر روی عرضه متمرکز شده و واحدهای اقتصادی را به سمت تولید و نه تقاضا سوق میدهد.
ظهور پدیده جدیدی به نام دولت رفاه
اطهاری در ادامه افزود: در این جوامع ، به طور مشخص کاهش هزینه اجتماعی در دستور کار قرار گرفت، البته نه به صورت سراسیمه و اشتباهی که در ایران وجود دارد؛ بلکه به صورت منطقی این سیاست اجرایی میشود.خانم تاچر در مورد مالکیت مسکن اجتماعی دولتی نظراتی داده و برای ایجاد مالکیت وامهای ارزانی به طبقات متوسط و پایین داده میشد که بتوانند آن مسکن را خریداری کنند. در چنین شرایطی تعاونیهای مسکن تقویت شد حتی بودجه و یارانه مسکن در دولت تاچر بالا میرود. مثل ایران سیاست را نادرست اجرا نمیکنند. این حرکت موجب توسعه اقتصاد دانش میشود و دولت رفاه به صورت منطقی ( نه سراسیمه همچون ایران در دوره سازندگی و به بازار سپردن کل جامعه) وبازاری کردن اقتصاد در اولویت قرار گرفت.
وی تاکید کرد: در کشورهای اروپایی بودجههای پشتیبانی به جوامع محلی منتقل میشود، به همین دلیل در اروپا نوسانات اقتصادی به شدت آمریکا ایجاد نشده است. چون دولت رفاه را تقویت میکنند، زیرا یک سیاست اجتماعی جدیدی را در دستور کار قرار میدهد که همانا از گهواره تا گور دانش بجوی است . به عبارتی سیاست اجتماعی بر جامعه دانش استوار میشود. این جامعه در کنار اقتصاد دانش قرار میگیرد. این سیاست در ایالات متحده شکل نمیگیرد.
وقتی تلقی اشتباهی از نئولیبرال در جامعه وجود دارد
به گزارش جماران؛ اطهاری ضمن انتقاد از به کار بردن اشتباه واژه نئولیبرال گفت: تحلیل تحول اروپا و آمریکا با به کارگیری واژه نئولیبرال اصلا درست نیست. نمیتوان با یک واژه انتزاعی همه جامعه را تبیین کرد.این شیوه برخورد هگلی است که یک واژه انتزاعی را در آورده و به کار میبرید نئولیبرال روح تاریخ شده و همه را مسخ میکند. تجزیه و تحلیل مشخصی وجود ندارد، برای همین شیوه ای که برای تجزیه و تحلیل نهادگراها به کار میبرند که همانا نظریه انتظام است باید به کار کرفته شود تا رابطه خود را با آرایشهای متفاوت طبقاتی در جهان مشخص کند .باید این آرایشها را به خوبی شناخت مارکس در گروندریسه پیشبینی میکند که سرمایه داری، وارد اقتصاد دانش میشود. البته در کتاب سرمایه این را بسط نمیدهد . به عبارتی تصریح دارد که دانش جایگزین کار مستقیم میشود.
این درست نیست که همه چیز را خصوصی کنید بعد چند شرکت دانش بنیان راه بیاندازید!
وی در ادامه افزود: جامعه دانش، جامعهای است که دانش به مهارت فردی تبدیل میشود، اقتصاد دانش نیازمند جامعه دانش است که با سیاست اجتماعی پرورده میشود تا بتواند سیاست از گهواره تا گور دانش بجوی را محقق کند.این درست نیست که همه چیز را خصوصی کنید بعد چند شرکت دانش بنیان راه بیاندازید! این یعنی در واقع روند معکوسی در کشور در حال اجرا است. نئولیبرالیسم هیچ وقت این سیاست را اجرا نمیکند. در این صورت میتوان درک کرد که سیستم نئو فئودال چه بلایی بر سر جامعه آورده است. در واقع یک زیربنا سرمایهدارانه در بطن اقتصاد جهانی دارید ولی با بازگشت زور به اقتصاد روبرو هستید. مارکس گفته که سرمایهداری زمانی به وجود میآید که زور از اقتصاد بیرون برود.
در توزیع نئولیبرال شیوه انتظام حاکم است نه غارت!
اطهاری در ادامه افزود: منظور از زور ، رانت گرفتن و انحصار است. زمانی که زور، رانت میگیرد شما نمیتوانید این اقتصاد را نئولیبرال بدانید. نه در تولید و نه در توزیع. در توزیع نئولیبرال، شیوه انتظام حاکم است نه شیوه غارت. جامعه به انتظامی نیاز دارد که چرخه سرمایه را به تولید و بازتولید گسترده پیوند بدهد. یکی از این مراحل،توزیع است یعنی وقتی کالایی در سرمایهداری تولید میشود. ارزش اضافی در تولید ایجاد میشود و اگر این کالا فروخته نشود و مصرف نشود به سود تبدیل نمیشود. اگر کالایی تولید میشود و هیچ کس امکان خرید آن را ندارد همچون مسکن. به این سیاست اقتصادی نئولیبرال گفته نمیشود، چون در چارچوب سرمایهداری نمیگنجد . چون هدف این سیاست، غارت کردن است بدون اینکه مصرف بالا برود. در این صورت صددرصد قیمت مسکن بالا میرود و معاملات کاهش مییابد هیچ قاعده سرمایهدارانهای بر آن حاکم نیست.
حاکم بودن سیستم غارتگرانه در ایران
وی تصریح کرد: سرمایهداری بدنبال بقای سیستم خود است اما رانتجویی که بقا نمیخواهد . ما با چنین سیستم غارتگرانهای در ایران روبرو هستیم .اما برای شناخت نظام سرمایهداری باید اقتصاد دانش را بشناسیم در واقع آزادسازی مالی در نئو لیبرالیسم پشتیبان سرمایهداری مخاطرهآمیز است تا پشتیبان نوآوری شود. ایالات متحده آین سیستم را انتخاب میکند تا با آزادسازی مالی از نوآوری پشتیبانی کند. هر نوآوری این امکان را دارد که وارد بورس شود و با قیمت بالا به فروش برسد زیرا سیستم پشتیبانی تولید در آمریکا بورس است نه بانک . در آزاد سازی مالی نئولیبرالیسم وجه پنهان آن که پشتیبان نوآوری شده است دیده نمیشود. به این ترتیب، انباشت وارد افتصاد دانش میشود. ورود آمریکا به اقتصاد دانش بر همه کشورهای دنیا تقدم داشته لست .
اطهاری در ادامه افزود: با یک واژه نئولیبرالیسم ماجرا خاتمه نمییابد. آمریکا این اقتصاد دانش را به کشورهای دیگر میبرد به طور مثال، بیش انباشت اقتصاد دانش را به چین میبرد. در واقع جهانی شدن را میسر میکند یعنی نئولیبرالیسم شیوه انتظام جهانی شدن سرمایهداری است. حتما به یاد دارید که آقای ترامپ ضدجهانی شدن بود تا از کارگران آمریکایی دفاع کند که البته تقلبی بود. با وجود اینکه چین ضد جهانی شدن بود، ولی ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیون کارگرش الان موافق جهانی شدن هستند. الان باید چه کار کرد آیا باید جهانی شدن را کنار گذاشت ؟ این بسیار سادهانگارانه است . هدف من نسخه پیچیدن نیست بلکه هدف من این است که در مورد روش شناسی هشدار بدهم وگرنه این امکان وجود ندارد که در نظام جهانی سرمایهداری به قول والرشتاین جایی برای خودمان پیدا کنیم. چون ابزار تحلیلی لازم را نخواهیم داشت.
ورود متفاوت اروپا به اقتصاد دانش
به گزارش جماران؛ این اقتصاددان گفت: حال این سوال مطرح میشود که آیا اروپا به شیوه آمریکا وارد اقتصاد دانش شده است؟ پاسخ به این سوال منفی است. شیوه اروپا knowledge labour به این صورت است که اتحادیه کارگری با سرمایهداران در این مورد توافق میکنند، چون سیستم اروپا ، مالی راهبر نیست.به همبن دلیل اروپا مهاجر متخصص کم میپذیرد در حالیکه آمریکا اینطور نیست. مهمترین دلیل این است که سیاست تامین اجتماعی را حفظ کرده و در رابطه اتحادیه کارگری با کارفرماها و دولت دارند در این سیستم آموزش میبینند. چون سیستم آمریکا knowledge capital بوده و دانش به یک سرمایه تبدیل شده است و به بورس وارد میشود آما سیستم اروپایی knowledge labourاست.بیشتر بر نیروی کار متمرکز شده است که با سیستم آمریکایی کاملا متفاوت است چهل درصد ارزش سهام جهانی ،ارزش سهام آمریکا است و بقیه جهان در مابقی آن قرار میگیرد. برای همین نیروی کار متخصص در اروپا کمتر جذب میشود.
دولت دانش اجازه عقبماندگی مناطق را نمیدهد!
اطهاری تصریح کرد: بنا بر نظریه انتظام سه نوع اقتصاد بازار را در جهان را میتوان تشخیص داد. اول اقتصاد بازار نئو لیبرال که در آمریکا است دیگری اقتصاد بازار همگرا coordinated market بازار اروپا است دیگری اقتصاد دولتهای توسعهبخش است.اینها سه نوع ورود به اقتصاد دانش را سامان دادند امریکا راهبری مالی داشته و اروپا knowledge labour است. ورود کشورهای توسعه یابنده به اقتصاد دانش همچون کره جنوبی و چین که دونمونه بسیار موفق آن هستند knowledge stateدولت دانش است . اینها مراکز منطقهای را ایجاد کرده و به آن منطقه ،منطقه یادگیرنده گفته میشود. دولت توسعهبخش، دانش را به آن منطقه میرسانند کار بزرگی که دولت انجام میدهد در واقع دانش را به کالای عمومی تبدیل کرده که در برابر آمریکا و اروپا قرار میگیرد. چون دانش خیلی گران است این دانش را به شرکتهای بزرگ همچون سامسونگ میدهند و در واقع کمک میکنند که بازار بیشتری را در دست گرفته و سطح بازی آنها بالا برود.اگر رئیس یک شرکت کرهای تعهدی را بکند اما نتواند آن را انجام دهد، به جرم اختلاس بازداشت میشود. که این تعهد میتواند همچون تسخیر یک بازار باشد.
تبدیل شدن ایران به برهوت دانایی
وی در ادامه افزود: وقتی دولت دانش، این دانش را در اختیار شرکت بزرگ قرار میدهند، این تعهد را میگیرند که باید این دانش را در اختیار شرکتهای پایین دست بعد از مدتی قرار بدهد. این دولتها اصلا اجازه نمیدهند که مناطقشان عقب بماند، همچون وضعیتی که در ایران حاکم است. همچنانکه کردستان و سیستان بلوچستان وضعیت مطلوبی ندارند. در ایران تنها تهران و اصفهان در زمینه دانش عرض اندام کردند و بقیه ایران در حال تبدیل شدن به برهوت دانش است. این ساماندهی مناطق موجب شده که این کشورها به چنین شرایطی دست پیدا کنند.
انگ امپریالیسم برای کشورهای پیشرفته
نویسنده کتاب « درآمدی بر سرمشق توسعه اقتصاد و جامعه دانش در ایران » تصریح کرد: در واقع کره جنوبی و چین به مرحله صدور نوآوری و سرمایه دست پیدا کردند. البته در کشور ما بلافاصله به آن انگ امپریالیسم میزنند هر کشوری که پیشرفت کند امپریالیسم لقب میگیرد.هرکشوری که نتوانسته این کار را انجام دهد در تله جدید توسعه افتاده است حتی ایتالیا. تله جدید توسعه ، به این معنی است که شما امکان ورود به اقتصاد دانش را ندارید بنابراین بهرهوری بالا نمیرود و نمیتوانید در زنجیره جهانی ارزش شرکت کنید. البته ایران تنها با نفت و کشوری مثل ایتالیا با لباس در این زنجیره حضور دارد چون امکان نوآوری ندارد .
افتادن در تله جدید توسعه
وی در ادامه افزود: به کشورهای اسکاندیناوی هم دولت توسعهبخش گفته میشود. فنلاند برای ساماندهی دانش تلاش کرده و در جهت ارتقای نوآوری دانشگاهها را به هم پیوند زده است..به این کشورها دولتهای توسعهبخش دموکراتیک گفته میشود البته دموکراتیک را نمیتوان در مورد چین به کار برد. تله توسعه جدید به این معنا است که یک دوره صنعتی شدن را پیمودند اما الان نتوانستند وارد اقتصاد دانش بشوند این تله شوروی را پایین آورد و از اقتصاد صنعتی نتوانست وارد اقتصاد دانش شود. مقوله دورانها و نسبت آن با توسعه از اهمیت زیادی برخوردار است. این دورانها در چنین شرایطی خودش را به خوبی نشان میدهد.سازمانی که نتواند وارد دوران جدید شود حتما فرومیپاشد . برای همین از ده سال پیش این هشدار را دادم که اگر جمهوری اسلامی این رویه را ادامه دهد حتما فرومیپاشد زیرا ایران وارد جامعه دانش نشده است و با موشک هم نمیتوان مانع فروپاشی شد وگرنه موشکهای شوروی میتوانست تمام آسمانهای جهان را بپوشاند اما در نهایت فروپاشید.
اطهاری تصریح کرد: برخی ایراد را میگیرند که سرمایهداری اقتصاد دانش را ایجاد کرد تا بتواند بر جهان فائق شود حال سوال این است که مگر سرمایهداری، صنعت را ایجاد نکرد، پس چرا صنعتی شدن را در دستور کار قرار دادید اما اقتصاد دانش را نادیده میگیرید؟! مرتب بهانههای مطرح نمیکنند تا از زیر بار وظیفه تاریخی در بروند.
ضرورت توجه به دموکراسی و غفلت ایران
وی تصریح کرد: ایران حتما باید وارد اقتصاد و جامعه جهانی بشود. کشورهایی که دولت توسعهبخش داشتند تا دهه ۷۰ میلادی که تمام کشورهای آمریکای لاتین جز برخی یا ایران بعد از انقلاب سفید در این لیست بودند. در همه دولتهای توسعهبخش یک نوع دیکتاتوری وجود دارد. انقلاب ۵۷ حرکتی بود تا جامعه دانش هم ایجاد شود زیرا فرایند صنعتی شدن را ایران پیموده بود اما بدون دموکراسی جامعه دانش ایجاد نمیشود. فرایندی که چین یا کره جنوبی در حال پیمودن است را بررسی کنید اینها در تلاش برای دموکراتیک شدن هستند تا به جامعه دانش برسند اینها در واقع دولت رفاه توسعهبخش هستند خلاف چیزی که در ایران دنبال میشود.
به گزارش جماران از این نشست، اطهاری در پایان گفت: دولت رفاه توسعه بخش پیشتر development state گفته میشد. آن دولتها تامین اجتماعی فراگیر نداشتند اما دولت رفاه توسعه بخش گفته میشد. حالا شما این رویکرد را با سیاستهای اجرا شده درایران مقایسه کنید. در دولتهای رفاه توسعه بخش در محلهها مراکز توسعهای ایجاد شود به طور مثال سرای محله باید به مراکز توسعه تبدیل شود. صرفا توسعه فنی جوابگو نیست چون شعار از گهواره تا گور دانش بجوی، باید مدنظر قرار میگیرد. به همین دلیل استارتآپ باید در سطح محله ایجاد شود. این نوع برخوردها باید وارد گفتمان ما بشود و مرتب نباید نولیبرال گفته شود باید این مطالبات مطرح شود و تنها نباید به آزادی عمومی بسنده کرد و باید محلهٔ سامان پیدا کند و شرکتهای اجتماعی باید کار گسترده انجام شود تا جریان دانش بتواند همه جامعه را در برگیرد در غیر اینصورت دانش فراگیر نخواهد شد.